پری زنگنه و کتاب آن سوی تاریکی

پری زنگنه و کتاب آن سوی تاریکی

رونمایی کتاب تازه پری زنگنه، به همت مجله بخارا، از نخستین فعالیتهای فرهنگی پس ار تعطیلات نوروزی بود که با حضور تعدادی از علاقمندان و اهل فرهنگ و هنر و خبرنگاران خبرگزاری ها عصر پنجشنبه بیستم فروردین ماه در دفتر این مجله برگزار شد.

پری زنگنه خواننده اپرا و آوازهای فولکلور ایران در اثر تازه اش کتاب آن سوی تاریکی از انتشارات کتاب سرا، ضمن اشاره به گوشه هایی از زندگی خود به طور خاص به مقوله معرفی دنیای نابینایان و نقش خانواده و به ویژه اجتماع در قبال آنان پرداخته است.

پری زنگنه نیم ساعتی زودتر از وقت مقرر برای انجام گفتگویی کوتاه به دفتر بخارا آمد و با علاقه به پرسش ها پاسخ داد.

آقای دهباشی، سردبیر محجله بخارا در معرفی این هنرمند گفت: پری رخ شاه یلانی یا همان پری زنگنه، کاشانی تبار است. او تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و نخستین درس های آواز را نزد استاد نصرالله زرین پنجه در ردیف های آواز ایرانی فرا گرفت. سپس به هنرستان عالی موسیقی گام نهاد و به علت داشتن صدای لیریکو اسپینتو نزد اولین باغچه بان به تحصیل اپرا پرداخت و پس از آن برای تکمیل آموخته های خود به کشورهای ایتالیا، آلمان و اتریش سفر کرد تا از امکان کم نظیری که این نوع صدا در اجراهای متنوع به وی می داد، نهایت بهره را ببرد.

او در سال 1350 در یک حادثه رانندگی بینایی خود را از دست داد و پس از وقفه ای که زندگی زناشویی و بچه داری دوران بینایی در فعالیت های هنریش ایجاد کرده بود، پس از نابینایی مصمم تر و جدی تر به موسیقی پرداخت.

"نابینایی راه امید و شور را هموار می کند"

در حادثه رانندگی که زنگنه راننده آن بوده، به علت آنکه ماشین های پیکان در آن زمان شیشه های ایمنی نداشتند و او هم کمربند ایمنی را نبسته بود، یک تصادف نه چندان بزرگ سبب شد که او با سر به شیشه جلو بخورد و خرده شیشه ها در صورت و چشمانش پخش شوند و به همین سادگی او نابینا شود.

اما او که عمری از لذت بینایی بهره مند بود، با نابینایی چگونه برخورد کرد؟

پری زنگنه می گوید برای همسرم سخت بود بپذیرد که در عین نابینایی می شود خانه داری و آشپزی هم کرد. بنابراین قرار گذاشتیم تا زمانی که دو دخترمان فارسی را خوب یاد بگیرند با هم زندگی کنیم و پس از آن، او دختران مان را به خارج از کشور برد و من تنها شدم.

این تنهایی و نابینایی فرصتی فراهم آورد تا به طور جدی به موسیقی بپردازم.

از او می پرسم آیا موسیقی جای خالی بینایی را برای او پر کرد و معنایی تازه به زندگیش بخشید و جهت زندگی بعدی اش را تعیین کرد، می گوید کاملا همین طور است.


پری زنگنه معتقد است شرط علاقه به خواندن برای فراگیری موسیقی کافی نیست و باید استعداد ذاتی داشت. می گوید در دوران کودکستان و دبستان در سرودها و آوازهای دسته جمعی می خوانده و معلمانش از صدای او تعریف می کردند و در دوران دبیرستان هم ترانه های روز آن روزگار را که معمولا خوانندگانش دلکش، مرضیه و پوران (شاپوری) بودند را برای همکلاسی هایش می خوانده و در همین دوره بود که به تشویق اطرافیان و فامیل، پدرش اجازه داد تا نزد نصرالله زرین پنجه ردیف های موسیقی اصیل ایرانی را بیاموزد.

او می افزاید: "بعد به انتخاب خودم به هنرستان عالی موسیقی رفتم. در آنجا از من پرسیدند در چه رشته ای می خواهم امتحان بدهم، و من نمی دانستم."

پری زنگنه می گوید: "استادی که از من امتحان می گرفت خانم اولین باغچه بان بود. ایشان آنقدر با کلاویه های پیانو زدند و صدای مرا امتحان کردند تا گفتند این صدایی است که خیلی اوج دارد و برای اپرا خیلی خوب است. بنابراین جایگاه صدایم مشخص شد و با وجود اینکه خیلی آواز ایرانی خوانده بودم، اما صدایم برای اپرا هنوز خراب نشده بود و هنوز می توانستم صدایم را به سر انتقال بدهم، خوانندگانی که ایرانی می خوانند صدایشان در گلو و سینه است."


اما تا قبل از تصادفی که منجر به نابینایی پریرخ زنگنه شد، او تصمیم نداشت به شکل تخصصی و حرفه ای به رشته اش ادامه بدهد. به گفته خودش خیلی قوی با مشکل نابینایی برخورد کرد و کنار آمد و تصمیم گرفت از موسیقی و اپرا معنایی تازه برای ادامه زندگیش بسازد.

پس از دوره هایی که در کشورهای ایتالیا، آلمان و اتریش گذراند، کار خود را به طور حرفه ای آغاز کرد. او پیش از انقلاب به علاوه کنسرت های متعدد داخلی در صحنه های بین المللی هم خوانده است. در آن زمان پری زنگنه در تالارهایی چون آلیس تالی، لینکلن سنتر نیویورک، هربست در سانفرانسیسکو، دانشگاه هاروارد، بوستون، سل گو در پاریس، هرکولس در مونیخ، ویلشر در لس آنجلس، کندی سنتر در واشنگتن و تالارهایی در سراسر ژاپن خوانده است.

از اجراهای برجسته پری زنگنه سولیست بودن او در سمفونی شماره 9 بتهوون است که توسط ارکستر سمفونیک فورت لادردل به رهبری لاری سیگال در فلوریدا اجرا شد. همچنین بازسازی علمی ترانه های محلی و بومی ایران و اجرای آن به صورت کلاسیک از کارهای شاخص او است.

اغناء روحی با موسیقی و خواندن

پری زنگنه در پاسخ اینکه آیا اینکه در ایران مجبور است که فقط برای زنان بخواند برایش راضی کننده است، می گوید: "برای من همین قدر کافی است. برای اینکه پیش از انقلاب آنقدر در ایران و اطراف دنیا کنسرت دادم که از این لحاظ کاملا اغناء شدم، ولی اکنون هم که فقط برای خانم ها می خوانم از نظر حسی برایم هیچ دست کمی از حس آن موقع ها ندارد و کاملا مرا راضی می کند."

او مدتی تدریس خصوصی را به این دلیل که خیلی خسته می شد، کنار گذاشته بود.

خانم زنگنه می گوید:" به نظرم نتیجه کلاس های عمومی بهتراست، مگر اینکه شاگردی استعداد شگفت انگیزی داشته باشد که ارزش داشته باشد آدم روی او وقت و کار فوق العاده بگذارد . معمولا هم کلاس ها عمومی هستند و این کلاس های عمومی است که تکلیف شاگردان را معلوم می کند و بهترین ها برای تدریس خصوصی گلچین می شوند. فراموش نکنید که آخر تحصیل اپرا تدریس من نیست، بلکه شاگردان برجسته باید پس از آن به اروپا یا امریکا بروند و ادامه تحصیل بدهند."


او با افتخار از یکی از شاگردان برجسته اش سلمی الهی، دختر غزاله علیزاده و بیژن الهی یاد می کند و می افزاید: "سلمی آلتوی خیلی قوی دارد، یعنی صدایش پرحجم زنانه است و من حدود دو سال با او کار به طور خصوصی کار کردم و او اکنون در اپرای پاریس مشغول ادامه تحصیل است و در بعضی از کنسرت هایم در اروپا اگر به سلمی دسترسی داشته باشم، از او می خواهم بیاید بخواند تا به علاقمندان معرفی شود."

به نظرم عدم انتقال تجربه و دانش او به جوانان دریغا دارد، او می گوید:"زمانی که ما درس آواز می خواندیم استاد فقط 20 دقیقه با ما تکنیک آواز کار می کرد، ولی در کلاس های خصوصی باید همه چیز، یعنی تاریخ موسیقی، تکنیک صدا سازی ، زبان ایتالیایی، زبان آلمانی، تلفظ و بیان، همراهی با سازهای مختلف و...این همه را نمی توان در کلاس خصوصی کار کرد چون بسیار خسته کننده می شود."

اما پری رخ زنگنه راه حل خوبی یافته است. او چند دستیار انتخاب کرده که از نظر علمی مورد تایید او هستند. آنها کلاس های عمومی را اداره خواهند کرد و دارندگان استعدادهای شاخص را به او خواهند سپرد.


او می گوید که از درس دادن آواز به عنوان تمرین برای حفظ صدای خودش هم استفاده می کند و می افزاید: "باید صدا را در حالت نگه داشت. رژیم های غذایی، حرف زدن، عصبانیت و فشارهای روحی روی صدا اثر می گذارد. در مورد من خوشحالی صدایم را درخشان و راحت می کند و اندوه و غم غباری روی صدایم می نشاند."

آن سوی تاریکی

پری زنگنه در باره کتاب آن سوی تاریکی که بهانه این گفتگو است، می گوید: "اولا نابینایان خودشان را معلول نمی دانند چون از ذهن بسیار درخشانی برخوردار هستند.نابینایان فقط شناخت و یاری لازم دارند . اگر یک یار، دوست یا خویشاوندی به یک نابینا کمک کند یا او بتواند از اجتماع کمک و یاری بگیرد، دیگر زندگیش غم انگیز و ناقص نیست."

او می گوید: "در این کتاب سعی کرده ام اجتماع را آموزش بدهم تا با نابینایی آشنا شوند و زندگی را برای نابینایان راحت کنند تا آنها بتوانند در اجتماع راه پیدا کنند و از تحصیلاتشان استفاده درست بکنند. نه اینکه کسی که دوره دکترا یا وکالت خوانده برود و اپراتور بشود. به طور کلی اگر بخواهم بگویم حرف این کتاب چی هست باید بگویم آموزش جامعه برای شناخت و پذیرش نابینایان در بین خودشان."

زنگنه در این کتاب از قسمت هایی از زندگی خود نیز سخن گفته و بزرگان و اساتید هنری، فرهنگی و علمی نابینای ایران را معرفی کرده است.

پری زنگنه و آثارش

از پری زنگنه تاکنون بیش از سیصد ترانه و ده کتاب و مقاله منتشر شده است. برخی از کتاب های او عبارتند از یادی از تابستان ده، گل های خوب دوستی، دنیای بزرگ کودکی، بر بال بادبادک ها، سخنی به خوشی و نامنامه معتبر آوای نام ها از ایران زمین که تدوینش پنج سال طول کشیده است.

زنگنه علاوه بر موسیقی گل آرایی به سبک اوهارا را در ژاپن فراگرفته است.

به جهت اجرای برنامه های هنری خیرخواهانه و صلح طلبانه در جهان عنوان بین المللی سفیر حسن نیت از طرف سازمان ملل به او تعلق گرفته است و دارای مدال طلای بین المللی آواز جهان است.

او در اواخر نگارش کتاب سرگذشت آواز من است و در زمینه مسایل نابینایان کتاب های شما هم با من آواز بخوانید، باغ و بوستان در خانه و زندگی در نابینایی را در دست تالیف دارد.

a_bamdad - ایران - تهران
کارشون بسیار عالی و زیباست.
یکشنبه 23 فروردین 1388

maliheh_uk - انگلستان - لندن
چه شوهر سنگدلی
یکشنبه 23 فروردین 1388

bluestar - ایران - تهران
چقدرتحت تاثیر قرار گرفتم. من این صفحه رو save کردم تا هر وقت که از ناملایمات زندگی احساس سستی و پوچی و نا امیدی کردم بخونم و امید بگیرم.
دوشنبه 24 فروردین 1388

mitra.d - المان - هانوفر
کلمه ای برای تحسین این خانم هنرمند وجود ندارد یعنی چیزی پیدا نمیکنم که لایقش باشد. دنیای هنر و استقامت است و باعث افتخار. ولی عینک دودی زدن نشانه ندیدن نیست خیلی از انسانها روی کره زمین هستند که با چشمانی درشت وشهلا زندگی میکنند اما هیچ کس را نمیبینند و هیچ هنری ندارند.
دوشنبه 24 فروردین 1388

kara - هلند - رتردام
خانم زنگنه من حاضرم یک چشمم را به شما بدهم اگر امکان پیوند باشد.
سه‌شنبه 25 فروردین 1388

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.