ماجرای صاحبخانه بیوه من و عشوه های شتری…

ماجرای صاحبخانه بیوه من و عشوه های شتری…

اقا دربه در دنبال یه خونه اجاره ای میگشتم که توی روزنامه خراسان چشمم خورد به یه اگهی اجاره و اتفاقا شرایط همون خونه ای رو داشت که من میخواستم …! زود تلفن رو برداشتم و شماره رو گرفتم خانمی گوشی رو برداشت و با صدای زیبایی گفت: بفرمایید گفتم برای اگهی روزنامه مزاحمتون شدم میشه بگین ادرس این اپارتمان کجاست و اگه ممکنه بفرمایید اجاره اش چقدره؟ گفت اول بگین خانومتون چادری هستن یا نه؟ گفتم نه…! گفت خودتون حزب اللهی هستین؟ گفتم نه والله…! گفت: خیلی خوب شد ادرس حاشیه خیابون س… طبقه دوم نما گرانیت و نوسازه … بعد با عشوه گفت ببینین من یه زن تنهام که توی خونه فقط یه تاپ تنم میکنم با شلوارک یا شلوار استریچ…! گفتم تو خونه خودتون دیگه؟ گفت منظورم کلا توی محیط ساختمونه شما ناراحت نمیشین که ؟ گفتم …نخیر…ابدا …خیلی هم خوشحال میشم..! گفت چرا خوشحال میشی…؟ موندم چی بگم! تته پته کردم و گفتم منظورم اینه که راحت باشین منم مثه پسر خودتون …! گفت خدا نکشت مگه من چند سالمه ؟ خلاصه یه کم صحبت کردیم و از پشت تلفن حدس زدم باید حدود چهل سال داشته باشه …بیوه و مایه دار…! از شما چه پنهون وقتی دیدم ندیده دختر عمو پسر عمو شدیم منم یه کم هی شیطونی کردم اونم هی قهقه خندید و طنازی کرد و عشوه ریخت و گفت تو چقده بلایی مسعود…! اخرش صداش رو نازک کرد گفت …ترو خدا مسعود زود بیا اینجا رو اجاره کن من از تنهایی در بیام دیگه…اوه …اه ….ها ها ها …! من تا حالا ندیده بودم کسی با صداش اینجوری حال بده و با اصواتی که گاه و بیگاه اول یا اخر کلمه هاش میگفت طنازی کنه … کلا اینجوری بگم حال سگی میداد شدید…! مثلا اِوا خیلی میگفت یا وقتی سلام کردم گفت:اِوا سل …..لام..!

 ظهر که رفتم خونه مونده بودم چجوری به خانومم بگم … خلاصه دل به دریا زدم و گفتم یه جایی پیدا کردم باید برم ببینم … یه خانوم بیوه صاحب خونه اس …! خانومم به شوخی گفت خوبه دیگه صیغه اش کن اجاره هم نخوایم بدیم … منم نیشم تا بنا گوش باز شد گفتم باشه…!

 بعد از ظهر رفتم خونه رو پیدا کردم و زنگ زدم خانومه از پشت ایفون گفت بعععله …گفتم فلانی هستم گفت اِوا مسعود تویی؟ بیا بالا…! توی راه پله ها مونده بودم که تنهاست یا نه که یهو دیدم یه گردن کلفت نکره گفت بفرمایین و طبقه ای که قرار بود اجاره کنم رو نشون داد که پسندیدم و بعد رفتیم اپارتمان خودشون که روی پیلوت بود … اقاهه که یه جورایی عین عقب مونده ها بود و بعدا فهمیدم پسرشه و جای دیگه زندگی میکنه گفت مامان الان میاد…! خلاصه یه دفعه دیدم یه پیره زن هیکل عینکی با موهای قرمز پریشون دستش رو به دیوار گرفته و کورمال کورمال داره میاد…اگه بگم مادر فولاد زره بخدا پربیراه نگفتم …! چشمش چپ بود و یک عینک ته استکانی زده بود … همین که سلام کردم تا جواب داد فهمیدم خودشه …باور نمیکنین این پیرزن چنون صدای خوبی داشت و با عشوه و اطفار حرف میزد که تا حالا ندیده بودم …خلاصه پسرش قولنامه رو نوشت و اسباب کشی کردیم اونجا … از اونروز خانومم هر وخ میخواد حال منو بگیره میگه مگه نگفتی صیغه اش میکنی ؟ زود باش دیگه …! این پیرزنه هم چون دفعه اول که ندیده بودمش پای تلفن چخ چخ کرده بودم باهاش هی دم ساعت عشوه های شتری میاد برام … روزی دوبار زنگ میزنه محل کارم میگه اِوا سل… لام…! به بهانه های مختلف که مثلا مسعود تو الان زنگ زدی به من؟ یا هوس نون سنگک کردم مسعود جون یا مسعود جون الهی قربونت برم میشه بادنجون برام بخری…! گاهی هم که این چیزا رو میخرم میبرم در خونش در میزنم در رو باز میکنه با لباسای لختی هی میگه بفرمایین تو….! گیری کردم بخدا…!

منبع : وبلاگ تلخ نوشته های یک مشهدی

farah - امریکا - سیاتل
نوش جونت اقا مسعود تا شما باشی از هول حلیم تو دیگ نیفتی حالا خوبه فقط زنگ میزنه براش بادمجان بخری ها ها ها
جمعه 14 فروردین 1388

karem - کانادا - ونکوور
مردی که دارای همسر باشه حقشه حالا باالفضل که این خانم صاحبخانه خوشگل یا جوون بود به قول خوده مسعود باید از پای تلفن چخ چخ میکرد ؟
واقعان که یه عده از مردابی انصافند
جمعه 14 فروردین 1388

pokalu - المان - دورتموند
لوس !!!
جمعه 14 فروردین 1388

tamara .s - انگلیس - لندن
حالا اگه 40 ساله بود خوشکل و خوش هیکلم بود بازم گیر میکردی؟ امان از دست این اقایون
جمعه 14 فروردین 1388

delmorde - سوپد - یوتوبوری
خیلی جالب بود.اگرچه یک قصه بیشتر نمی تونه باشه ولی کلی خندیدم.
جمعه 14 فروردین 1388

kili_patilaki - قطر - دوحه
به این میگن اند زد حال. لول. خیلی باحال بود.. مرسی.
جمعه 14 فروردین 1388

panjere - سوئد - گو تنبر گ
همتون همینطورین اب ببینین یا نبینین شناگرهای ماهری هستین.اگه لعبتی واسه خودش بود صیغش میکردی.تو فقط صداشو شنیدی حالت بد شد واقعا که...نگین همه مردها اینجورین نیستین که باور نمیکنم چون نه یه مورد 1000مورد دیگه دیدم.
جمعه 14 فروردین 1388

niki_piki - انگلیس - لندن
دلم خنک شد. از مردهای ایرانی که به یک اشوه هوش از سرشون میره و وفاداری به همسرشون رو از یاد میبرند متنفرم. انشا الله همشون از صفحه روزگار محو بشن !ا
جمعه 14 فروردین 1388

gol-e-sorkh - استرالیا - ملبورن
همه رو برق می گیره تو رو چراغ موشی
جمعه 14 فروردین 1388

بهدین - آمریکا - نشویل
مشهدی جان ، همیشه‌ تلخنوشته‌هات برای هر دو طرفمون تلخند، ولی اینبار تنها برای خودت . بار کج به‌ مقصد نمیرسد دوست من سعی کن در زندگی زناشوییت راستگو باشی .قانون کارما را که‌ شنیده‌ای؟
جمعه 14 فروردین 1388

saeed-nasi - ایران - تهران
همین پیرزنه یه روز زنگ زده بود 110 : آقا دیشب دزد اومد خونه ما. هم وسایلمو دزدید هم بهم تجاوز کرد.پلیس: شما تونستید صورتشو ببینید؟ پیرزن: نه آخه من خواب بودم.پلیس:پس از کجا فهمیدین که به شما تجاوز کرد.پیرزن: آخه صبح که از خواب پاشدم دیدم جیگرم حال اومده!!
جمعه 14 فروردین 1388

rabi - ایران - تهران
داستان جالبی بود منم یک خانمی می شناختم که همسایم بود جان به لبم کرده بود الته دلم براش می سوخت تنها بود٬ به همه چیزم کار داشت پشت تلفن چنان صدایی داشت که فکر می کردید همش بیست سالشه همیشه برام غذا می اورد البته خودشم می امد از دست پختش خوشم نمی امد بزور می خوردم همیشه با لباس ساده می امد سعی می کردم دیر به خانه برم که انو نبینم چند بار به بهانه هایی در منزلم حمام رفت یک بار به بهانه کلید خانه اش گم شده شب را در خانه من گذراند حتی کلید منزلم را همان روزهایه اولیه از من گرفته بود یک بار که به منزلم رفتم او را دیدم می گفت ترسیده امده بود که تنها نباشه حدود یک سال همسایه بودیم به گذشته فکر می کنم به خودم می گم صبر ایوب داشتم.
جمعه 14 فروردین 1388

escortboy - هلند - امستردام
خجالت هم نمیکشه, راجع به شنیع ترین اعمال که همان صیغه شیعه است مطلب مینویسه. بسه دیگه, بابا فقط تو ایران با خانم ها یه همچین بی احترامی میشه
جمعه 14 فروردین 1388

star wien - اتریش - وین
ها ها ها ها دلم خنک شد.......
جمعه 14 فروردین 1388

marmar11 - ایران - کرمان
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی که چقد خندیدم
جمعه 14 فروردین 1388

shirin* - کانادا - اتاوا
saeed-nasi - ایران - تهران مرسی دوست عزیز خیلی خندیدم
جمعه 14 فروردین 1388

TAAT - ایران - اردبیل
در کشوری که برای دوستی ساده دو جوانک دختر و پسر،هزار امّا و اگر وجود دارد،مسائل جنسیِ عاشقانِ زندگیِ مجردی و بیوه ها،اصلاً و ابداً!!،حرفش راهم نزنید.بروند ازدواج کنند!یعنی ترادفِ میمونِ ازدواج و هیجانات جنسی زودگذر !! این است که برای روزگارانی که این هیجان در آنهافروکش کرده،نه اعصابی در مرد مانده،نه انگیزه ای در زن و نه آینده ای برای آن نگون بختی که چندماه دیگربه دنیاخواهد آمد!!این،یعنی حل مسائل جنسی به سبک ایرانی!!
جمعه 14 فروردین 1388

ss.sorakh - ایران - بندرعباس
TAAT - ایران - اردبیل تو چرا چرندیات میگی خسته نمیشی ؟
شنبه 15 فروردین 1388

nilufar_sadr - ایران - کرج
دست به قلمت خوبه آقا مسعود !! همینطور پیش بری میتونی رمان هم بنویسی !؟
شنبه 15 فروردین 1388

Majid_teh - ایران - تهران
خیلی خنده دار بود ؛ آدم هیز حق اش همینه لووووول
شنبه 15 فروردین 1388

ماهونیا - ایران - تهران
مرده حقشه که دیگه نخواد از این غلطا بکنه
شنبه 15 فروردین 1388

toba2 - انگلستان - لندن
خوب دل پیر زن اخرین روزهای عمرش شاد کن .تا 10 ...15 سال دیگر دندون رو جگر بذار بعد صاحب همه چیز می شی واز در بدری وخانه به دوشی راحت می شی.خلاف شرع که نیست .مبارکه صاحب خانه شدی .........
شنبه 15 فروردین 1388

farnoosh63 - انگلستان - لندن
ss.sorakh - ایران - بندرعباس اخه تو به نظر مردم چیکار داری. من از دست تو چیکار کنم میگما اگه تو یه روزی چنین هلویی گیرت بیاد فکر کنم کله قند تو دلت اب شه ههههه
یکشنبه 16 فروردین 1388

movafeg - ایران - زوریخ
مسعود شصت چی ؟
یکشنبه 16 فروردین 1388

ss.sorakh - ایران - بندرعباس
farnoosh63 - انگلستان - لندن کله قند چیه ؟در جا عقدش میکنم نونو چی خیال کردی این هلو کاردی ها دود ازشون بلند میشه خرجت رو هم میدن تازه با عشوه هاشون خنده هم روی لبت میارن در کل امید به زندگی به ادم میدن .راستی نونوبه پرشین بگو از خداش هم باشه که تو از اون به من شکایت کردی به غریبه که نگفتی نه اخه هر جا میره ادعا میکنه روشم کم نمیشه منم از اونی بدم میاد ادعا بیجاست .
یکشنبه 16 فروردین 1388

farnoosh63 - انگلستان - لندن
ss.sorakh - ایران - بندرعباس وااااای بس پیرمردم هستی یعنی اینقدر تو ترشیدی هههههه.اخیه بس من اشتباهن برات سبزه گره زدم باید درخت گره میزدم .
یکشنبه 16 فروردین 1388

ss.sorakh - ایران - بندرعباس
farnoosh63 - انگلستان - لندن نه خیر اول جوونیمه اولش خرجمون میکنه بعد میریم یه دختر خوشگل میگیریم
یکشنبه 16 فروردین 1388

mostafa hemati - ایران - بندر عباس
چاره کار یه کیسه تو سر خانوم صاحب خونه بود و بس.بالا رو ولش پایین و بچسب.وارد نبود این مسعود جان
یکشنبه 16 فروردین 1388

neyestan - ایران - اهواز
من هنوزم در عجب طبیعت این مردها موندم.آخه چقدر یه آدم می تونه شل و سست باشه که از هر طرفی باد بیاد پر بکشه بره.تازه کلی هم ادعای با اراده و محکم و قوی بودنشون میشه.زهی خیال باطل: پر کاهید در مصاف تند باد خود ندانید در کجا خواهید فتاد (البته نا گفته نماند که همیشه استثنااتی هم وجود دارد)
دوشنبه 17 فروردین 1388

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.