صوفی گری در پاکستان

صوفی گری در پاکستان

پاکستان از جمله کشورهایی است که به داشتن اسلام افراطی شهرت دارد. اما اغلب پاکستانی ها دنباله روی صوفی گری عرفانی هستند که فرقه ای ملایم تر و مداراتر است.

وزیر خارجه پاکستان که خودش از صوفیان این کشور است، اخیرا پیشنهاد داده برای مقابله با بنیادگرایی اسلامی در کشورش می توان از فرقه او استفاده کرد.

نوازندگان و خوانندگان در معبدی در لاهور برای اجرای موسیقی قوالی گرد هم می آیند، موسیقی ای که بیان اصلی اسلام صوفی در جنوب آسیا است.

به نظر می رسد این موسیقی مانند کلید بخشی از سیر و سلوک عرفانی است، که صوفی ها آن را یادآوری پی در پی خدا می نامند.

علیرضا که به نسل چهارم خوانندگان صوفی در این خانواده تعلق دارد آن را این طور توصیف می کند: "همیشه حرکتی وجود دارد، چه رقص و چه آهنگ، برای اینکه جهان در حرکات مربوط به یادآوری خداوند بی نقص است."

او در ادامه می افزاید:"وقتی به موسقی های دیگر گوش می کنید برای مدت کوتاهی آنها را گوش خواهید داد، اما موسیقی قوالی مستقیم به درون می رود، حتی اگر شما نتوانید جملات آن را بفهمید، اما می توانید معجزه آن را احساس کنید. این موسیقی روحانی یا معنوی نامیده می شود که مستقیما روح و ذهن شما را به خوبی لمس می کند.

اما تصوف بیش از موسیقی است. در یکی از خانه های حومه شهر لاهور، زنان به طور هفتگی دور هم جمع می شوند تا اصول صوفی گری را تمرین کنند، به این معنی که ذهن را پاک و قلب را به سمت خدا باز کنند.
شفق حسین به مدت نوزده سال به عنوان معلم، تدریس صوفی گری می کند و دراین باره می گوید:"در تصوف دو یا سه چیز وجود دارد که ما باید بیش از فقط دعا کردن انجام دهیم، یکی ذکر است که به صورت مناجات خوانده می شود و بعد مدیتیشن. این از اصولی است که ما اینجا انجام می دهیم. ذکر می گوییم و مردم سالهاست که به اینجا می آیند."آیدا نقوی، دختر شفق و همچنین معلم تصوف اسلامی است. او می گوید صوفی گری در مناطق اسلامی جنوب آسیا رواج دارد و می افزاید:"اسلام به این قسمت دنیا از طریق صوفی گری آمده است و این تصوف بود که دینی را با پیام عشق، هماهنگی و زیبایی گسترش داد. نه جنگی و نه شمشیری در این پیام ها وجود نداشت. اسلام ما خیلی متفاوت تر از اسلام افراطی خاورمیانه است. شما نمی توانید این را از فرهنگ ما جدا کنید، این در موسیقی و در افسانه های ما وجود دارد. ما یک کشور صوفی گرا هستیم و در حال حاضر در پاکستان کشمکش زیادی برای رسیدن به جوهر و روح اسلام وجود دارد."این کشمکش، بین صوفی گرایان با وهابیون افراط گرای اسلامی طالبان و القاعده، وجود دارد. طرز فکری که در مناطق قبیله ای نشین شمال غربی پاکستان موجود است و در دهه های هشتاد و نود توسط آمریکا و عربستان سعودی تقویت شد. این حمایت ها برای کمک به سربازان اسلامی در زمان جنگ، مقابل شوروی در افغانستان بود. اما این طرز تفکر برای صوفیان پاکستان بیگانه است. سردار آصف علی، از وزرای کابینه و همچنین یکی از صوفیان پاکستان در این باره می گوید:"وهابیت از یکی از قبایل اسلام گرا، از بیابانهای ماسه ای عربستان سعودی می آید. این می تواند برای قبایل حاشیه مرزی خیلی جذاب باشد، اما هیچگاه جایگاهی در جامعه پاکستان پیدا نخواهد کرد."آیدا نقوی از سوی دیگر معتقد است صوفی گری می تواند نقشی سیاسی بازی کند اما او همچنین نسبت به خطرات حمایت های غربی هشدار می دهد و می گوید:" من فکر می کنم اگرقرار است این اتفاق بیفتد باید خیلی سریع باشد چرا که خیلی مردم در اینجا نسبت به مداخله غرب حساسیت دارند. بنابراین اگر نیت خوبی وجود دارد آنها باید مخفیانه آن را انجام دهند. برای اینکه نباید این برچسب به صوفی گری خورده شود که جنبشی است که غرب، توسط آن می خواهد اسلام خشکه مقدس وهابیون را تحت الشعاع قرار دهد."معبد شجاع جمال جایی است که به خاطر مراسم طبل زنی سه شنبه شب هایش معروف است. محلی بسیار شلوغ و پرجمعیت. مردان جوان و تعدادی کمی از افراد سالخورده مانند قوطی پر از ساردین به هم چسبیده اند. بعضی نشسته اند و برخی ایستاده، بعضی تاب می خورند و برخی دیگر از حرکات خود در خلسه فرو رفته اند و فضا انباشته از ابری از عود و مخدر است.و این آن تصویری نیست که غرب از اسلام در پاکستان دارد. تصوف در بین مردم مقبولیت بیشتری از تفسیر طالبانی دارد. تصوف نیرویی آمیخته از عرفان، فرهنگ عامیانه و لذت جویی است.

lonely boy - ایران - اصفهان
یک مشت آدم بیکار که عمرشان را هدر می دهند....
پنج‌شنبه 8 اسفند 1387

a_bamdad - ایران - تهران
به نظر من صوفی گری نمیتونه همون عرفان باشه.چون عرفان بسیار درونیه ولی صوفی گری بسیار متظاهرانست.اما به هر حال موسیقی قوالی فوق العاده جذابه.اگه امتحان نکردین حتما تست کنید.محشره.
پنج‌شنبه 8 اسفند 1387

Bizar-az-nadan - سوئد - گوتنبرگ
اa bamdad - ایران - تهران اما به نظر من صوفی گری به درون می پردازد نه به معنی پنهان کردن خود و گرنه مولانا که یک صوفی پاک باز شده بود از صبح تا شب در بازار زرگران نزد چشمان حیران مردم به سماع و پای کوبی نمی پرداخت . احتمالا ایشان متظاهرترین صوفی بوده است . صوفیان واقعی خلق را نمی بینند که بخواهند برایشان تظاهر کنند . دیگر اینکه مجبورند در برابر ناپاکان احوال خود را مخفی می کنند که آنها را به اسارت نکشانند و گرنه خود را در قید آداب و رسوم حبس نمی کنند.
پنج‌شنبه 8 اسفند 1387

a_bamdad - ایران - تهران
Bizar-az-nadan - سوئد - گوتنبرگ من با توجه به کامنتایی که قبلا ازت دیدن باهات وارد بحث نمیشم.چون اصولا از بحث با کسایی که به یه مذهب معتقدن و مغزشون رو با پیش فرضهایی مربوط به اون مذهب پر کردن خیری جز سردرد ندیدم.وگرنه در مورد عرفان اونقدر مطالعه دارم که بتونم یه بحث درست و حسابی بکنم.
پنج‌شنبه 8 اسفند 1387

homl_homl - سوید - نیشو بینگ
ارزش نظر دادن هم ندارند خواهشمندیم توقف نفرماید
پنج‌شنبه 8 اسفند 1387

Bizar-az-nadan - سوئد - گوتنبرگ
bamdad -ایران -تهران آیا در کامنت من اثری از تقاضای مباحثه با خودتان دیدید که نمی خواهید با من وارد بحث شوید . من نظر شما را که ممکن بود باعث اطلاعات غلط به دیگران شود . هم چنین چون نظرتان حاکی اطلاعات کم شما در مورد عرفان بر خلاف ادعایتان است خواستم تحقیقاتتان را وسیعتر کنید تا به نتایج حقیقی تر برسید و قبل از اینکه اطلاعاتتان کافی باشد نظر شخصی تان را به عنوان نظریه ای محکم بیان نکنید . وگرنه من هیچ علاقه ای به بحث مخصوصا در مورد عرفان که با تحقیق تنها حاصل نمی شود با شما ندارم و در صورت شناخت عرفان به راه رفته در آن رجوع می کنم در غیر اینصورت ترجیح می دهم به کتاب های فراوان عرفانی رجوع کنم . در ضمن مگر من از شما خواستم که مرا دستگیری کنید و بعنوان مرید بپذیرید که از دردسر آن ترسیدید ! توصیه می کنم قبل از تحقیق در مورد عرفان فکرتان را از کج فهمی در بیاورید بعد سراغ تحقیقات بروید وگرنه همه را کج می فهمید. شما اگر برای خودتان احترام قائل نیستید دیگران شاید اینگونه نباشند .
جمعه 9 اسفند 1387

rabi - تهران - ایران
lonely boy - ایران - اصفهان یک مشت بیکار بدبخت با شما موافقم
جمعه 9 اسفند 1387

a_bamdad - ایران - تهران
Bizar-az-nadan - سوئد - گوتنبرگ اگه تقاضای مباحثه نداشتی پس کار خبطی کردی اسم کاربری من رو به عنوان فصل خطاب نمی اوردی.میتونستی نظرت رو بدون مورد خطاب قرار دادن من بنویسی.فکر کنم همه اونقدر توان داشته باشن که نظر درست تر رو تشخیص بدن و به اون فکر کنن.به نظرو لازم نیست ما هم مثل رژیم اسلامی نگران تصمیم گیری و طرز تفکر مردم باشیم.و اما در مورد نظر من که نشان دهنده کج فهمی منه میشه بگی شما کی هستین و در چه رتبه ای از عرفان هستین که اینقدر راحت میگی من بد فهمیدم؟وقتی میکم ذهنت پر از پیش فرضه خودت اثبات این مدعایی.همینکه برای اثبات حرفت فورا از مولانا مثال میاری یعنی پیش فرض از عرفان داری و خودت طی طریق نکردی.اگه الگوی تو مولاناست الگوی من شیخ العرفا ابا سعید اباالخیر میهنی هست که رفتارای متظاهرانه نداشت.به نظر من عارف اونه که واقعا در بند دنیا نباشه نه اینکه برای اینکه وانمود کنه که در بند دنیا نیست اسیر یه چیز بی ارزشی مثل سیبیل بشه.صوفی اگه خلق رو نمیدید میرفت یه گوشه سیر و سلوک میکرد و برای نانش تلاش میکرد نه اینکه سیرش بشه رقص جلوی مردم و سلوکش بشه گدایی نان.ص.فی کری با عرفان مطلقا فرق داره چون عارف میتونه بر هر دین و مرامی باشه چون عرفان رها کردن روح و ذوب شدن در حقیقته اما صوفی گری فریب و ریایی بیش نیست.کسایی که منتظرن یکی بر طبل بی عاری بکوبه تا با رقصیدن به مقام فنا برسن به نظر من کج فهم ول معطلن.به قول ابا سعید درویش انست که با خلق در امیزد و از بهر نان تلاش کند و گوشه ای دل از هست و نیست خلاص کند.
جمعه 9 اسفند 1387

flora_germany - آلمان - دوسلدورف
بابا بیکارند اینها، به جای این مسخره بازیها برید این ریش کثیف پر از شپش را بزنید!
جمعه 9 اسفند 1387

escortboy - هلند - امستردام
Bizar-az-nadan - سوئد - گوتنبرگ Great, هه هه هه هه , با حال بود.
جمعه 9 اسفند 1387

velayat - ایران - شیراز
صوفی گری جزء مقدمات حرکت به سمت مذهب شیعی است
جمعه 9 اسفند 1387

Bizar-az-nadan - سوئد - گوتنبرگ
اa bamd - ایران - تهران گر بر تن من زبان شود هر مویی یک شکر تو از هزار نتوانم گفت . با احترام نسبت به عارف بزرگ جناب الف بامداد مرید پیر ابوسعید میهنه ! که شیخ ابوالحسن سر فرزند در پای قدمگاه بوسعید قربان کرد ! بنده هیچ بحثی و کشمکشی با شما عارف حقیقی ندارم و خاک پای شما را توتیای چشم می کنم . تنها توصیه ای دوستانه به شما می کنم من که سعادت سیرو سلوک و شناخت جایگاه بزرگان را نداشته و در این زمینه بهره ای ندارم اما شنیده ام در این راه باید پوست کرگدن داشت و دل شیر که اولی را جسارت نمی کنم ولی دومی را مشخص است که دارید . ضمنا خدا کند که حاسدان و نقادان بی خبر بر شما این خرده نگیرند که چرا شما عطف به ما سبق کرده اید و بلافاصله از پیر میهنه مایه گذاردید و از ساحت مقدس و دم قدسی خود مثال و نمونه نیاوردید جسارت مرا به فصل الخطاب دادنتان نگیرید و تنها به چشم پسند و خیر در آن بنگرید ای بزرگوارا .
شنبه 10 اسفند 1387

Bizar-az-nadan - سوئد - گوتنبرگ
velayat - ایران - شیراز ای کاکو شیرازی ٬ فیلسوف بزرگ و شیعه ی راستین طرفدار رافت و مهر اهل بیت و بزرگ مرد استقلال و آزادی فرمایشات شما کاملا درست است لطف فرموده از مقدمات نامی بردید از مرحله ی نهایات هم نام ببرید . البته اگر هم به زحمت می افتید نیازی نیست ما می توانیم به پرونده ی سی ساله ی شما شیعیان حقیقی به عنوان کتابی حقیقی از کمالات منتهیین برده و تنها تماشگر مبتدین نباشیم سر شما منتهیین سلامت باشد خاطر عزیز را با این مطالب سطحی مکدر نفرموده تا بر قلب نازنین نایب برحق گرد ملالی ننشیند و این مرید حقیقی نفسی و دمی از محضر با برکت ایشان دور نمانده حال اگر زحمتی نیست قوطی کبریتی خدمت شما آورده تا از آب دهان در آسای مروارید صفت غلطان به عنوان تبرک کمی گرفته و در جای امن تا وصول به بنده حفظ و مراقبت فرموده ! پاینده خلافت ٬ برقرار عرب ٬ فنا شده ایرانی . قربان مرحمت سرکار .
شنبه 10 اسفند 1387

a_bamdad - ایران - تهران
Bizar-az-nadan - سوئد - گوتنبرگ بهت که گفتم بهتره بحث نکنیم!چون قبلا هم دیده بودم وقتی کم میاری میزنی به کوچه لودگی.از هر روی کریم شیره ای زمان به شما توصیه میشود در همین دایره دلقکی فعالیت نمایید که خندان خلق خدایتان را بسی خوشتر می اید.برقرار جهل و نفاق و ریا تا دودوزه بازان اندکی بیاسایند و بر طبل بی عاری خویش کوبیده و بر معابر رقصان شوند.
شنبه 10 اسفند 1387

Bizar-az-nadan - سوئد - گوتنبرگ
bamdad - ایران - تهران متاسفانه نا خواسته هردو وارد بحث با یکدیگر شدیم که خوشبختانه زود جمع می شود. به نظر نمی رسد شما برای رساندن مطلبتان بدتان بیاید که به طنز متوسل شوید و یا به قول شما صحیحترش لودگی ! در صحت مدعایم می توانید به بخش نظر شما در موصوع همسر الهام گفت : اگر سایت ........و الی آخر رجوع کنید . چگونه شما مرید پیر بوسعید هستید که پیرو شرع و طریق محمدی بوده و به او اقتدا می کنید اما در بخش نظرات در تیتر : واکنش ها به سخنرانی محمد مجتهد شبستری .......الی آخر به تعلیمات 1400 سال قبل خرده می گیرید. و بعد به من بر چسب نفاق و جهل و ریا می زنید . چگونه با این گونه و حد اطلاعات که گمان می کنید علامه دهر هستید به دیگران انگ تنبلی و بی عاری می زنید . و یا چطور به کسی که به تایید تمام ادبا از بین انسانهای معمولی کسی تا کنون با فراز اندیشه ی او نیامده و از طرفی حرفی را می زند که بوسعید گفته رقصنده ای بی هدف بر سر معابر می دانید . و دست آخر از کجا متوجه شدید که من شیره ای هستم که لقب کریم شیره ای به من میدهید . آیا حقیقت اینقدر برایتان جانگداز بود و نیش داشت که اینگونه تیشه به ریشه ی اعتبار و شخصیت خود بزنید . دست مریزاد به مرام آقای ولایت از شیراز که انچه هست می نماید و حد خود را می داند هم چنین شخصیتی کاذب برای خود درست نمی کند .
شنبه 10 اسفند 1387

a_bamdad - ایران - تهران
عزیزم برادرم خواهرم ادیب بزرگ عارف بنام هموطن فرزانه بسش کن.بذار با احترام تمومش کنیم چون میدونم یکم دیگه که بگذره خوی اسلامیت رو نشون میدی و کار رو به فوش میکشونی.اما در مورد حرفات.شما این بحث رو شروع کردی دلیل بر مدعای من هم اینه که تو کامنتت منو مورد خطاب قرار دادی.من ازت خواستم بحث نکنیم اما با بی ادبی جواب دادی.مولانا ادم بسیار جالب با عقاید بسیار مترقی بوده اما اون هم مثل همه انسانها از بدی بد رفتاری بی بهره نبوده و به نظر من کمترین بی ادب بی اطلاع از همه چی دم گرفتن در کوچه و بازار راه و رسم عرفان نیست.اما در اینم هیچ شکی ندارم که هر کس راه خودش رو در سلوک داره ولی من به این نوع راهها نمیکم سلوک بلکه میگم تظاهر.اما من با وجهه متفکر مولانا نه تنها مشکلی ندارم بلکه ازش مدد هم میگیرم.حالا بماند که شاید شما و خیلیها من رو در جایگاهی ندونید که در مورد ملای روم صحبت کنم اما من به عنوان یک انسان به خودم این حق رو میدم که در مورد خدا هم اظهار نظر کنم و وجودش رو رد کنم.منظور من هم از لفظ کریم شیره ای و هم طبل بی عاری مهنای مصطلح و مثال گونشون به معنای ادم لوده و بی خیالی از عرف بود(به ترتیب)نه اینکه شما رو متهم به مافنگی بودن بکنم.و اما در مورد شیخ ابا سعید.اصولا فرق من با امثال شما اینه که اگه شما یکی رو قبول داشته باشین فکر میکنید باید اون طرف رو کلهم قبول داشت اما من از هر شخصی نکاتی رو که دوست دارم میگیرم.من مثل شیخ ابو سعید مسلمان نیستم اما معتقدم عرفان برای هر فردی لازمه.من عرفان رو در معنای سلوک و تفکر و مراقبه دوست دارم.عرفان برای من یه روش زندگیه نه یه راه خدا پرستی.حالا الگوم ممکنه هر عقیده ایداسته باشه.من روش سلوک شیخ رو می پسندم و اون بی نیازی و عزلتش و عدم تظاهرش رو دوست دارم ولی لزومی نمیبینم اگه اون راه مذهب رو انتخاب کرده من هم این راه رو برم.دلیل انتقاد من هم از صوفیها همینه که راهشون بوی تظاهر میده و اون بی نیازی که در سیر وسلوک لازمه و ادعاش رو دارن رو با یه چیزایی مثل همین جلب توجه و توجه بیش از حد به ریش و سیبیل بر باد میدن.به نظر منا حق وجود داره اما این حق لزوما خدا نیست که من بپرستمش بلکه حق نیروی خیر خواهی در وجود انسانهاست پس فنای در حق شدن نیازی به دامبال دیمبول نداره.و اما همین که میگی من بدم نمیاد از طریق طنز وارد بشم.نه که بدم نمیاد بلکه اصولا من عاشق زبان طنزم اما طنز نه هجو و هزل اما منم ممکنه به همین حقارت هزل بیفتم و ازش استفاده کنم چون من یه انسان ناقصم که فقط در پی تکامله و بس.من سیرم وسلوکم رو(اگه اصلا در کار باشم) برای خودم دارم و لزومی نمیبینم که همه جا خودم رو اینطور معرفی کنم و بنابر این جاهای دیگه زبانم همون زبان عامیانست.اعتبار من هم با حرف زدن با تو به دست نیومده که به خاطر تو از دست بره.اینقدر خودت و مذهبت رو جدی نگیر و اون رو برای خودت نگه دار.ولایت هم نیازی به شخصیت کاذب نداره.اون یه مزدوره که شغلش به هم ردن اعصاب کاربرای اینترنتیه و اگه سایتای مشابه اینجا رو بری صد در صد اونجاهام عین همین نظرات رو بلغور میکنه.
شنبه 10 اسفند 1387

Bizar-az-nadan - سوئد - گوتنبرگ
a_bamdad - ایران - تهران هموطن ٬اگر بخواهم با شما وارد بحث شوم و مقایسه ای روی هر جمله ی شما با جمله دیگرتان بکنم مثنوی هفتاد من کاغذ و جمع اضداد می شود که نه به این قصد شما را خطاب قرار دادم و نه با هم به نقطه نظر مشترکی برای بحث کردن رسیدیم و نه لزومی برای بحث با شما می بینم . تنها چیزی که مورد نظرم بود که از آخر هم با این همه قضاوتی که مرا کردید به آن نرسیدید این مورد بود که بالاجبار به آن اشاره می کنم . تمام بلایی که تا کنون بر سر ما ایرانیان آمده این است که همه کس هستیم و هیچ کس نیستیم . و تکلیفمان با خودمان و وظایفمان روشن نیست و چرا می دانید که به قول شما مزدور رانی امثال ولایت چرا تا به حال بر خر مراد سوارند به این خاطر است که تکلیف و وظیفه اش را می داند و در همان سو هم و غم خود را می گذارد اگر مزدور است یک مزدور حقیقی تعریف می شود . اینگونه اشخاص اگر در جایگاه درست قرار بگیرند هم یک انسان آزاد حقیقی می شوند پیام من به شما این بود نه جدی گرفتن خودم و مسلمانی ام . شما اگر مطالعه ی کوتاهی در مورد مرید بکنید متوجه می شوید زمانی که خود را مرید می دانید و بعد خود را نفی می کنید وضعیت آشفته کنونی ایران پیش می آید که هیچ کس تعریف ندارد و در حال حاضر تنها عده ای محدود مزدور که به کار خود ایمان دارند سر جای خود و مزدوری شان هستند و من از این بابت است که متاسف می شوم و خواستم شما را در صحت گفتارتان تصحیح کنم . این را می دانم که باز هم منظور مرا نگرفتید و در ذهن به دفاع از خودتان مشغولید اما بدانید که ملت ما اگر تا هزاران سال دیگر گفتارشان با کردارشان نخواند همین هستند که شاهدیم . و شاید اینگونه راضی تر که این را شواهد نشان می دهد.
شنبه 10 اسفند 1387

a_bamdad - ایران - تهران
لطفا کافیه.فکر من تو این بحث بی ارزش تو تونستی حرفتو به کرسی بشونی و من هموناییم که تو میگی و با این فکر غائله بی مورد رو بخوابون.تو بر مرکب اسلام برو بهشت تا ما با پای پیاده به جهنممون برسیم.از اولشم تقصیر خودم بود که با وجود تجربه های قبلی با یه دین باور که باورش شرفشه وارد بحث شدم.من معذرت می خوام که وقت هر دومون رو گرفتم.
شنبه 10 اسفند 1387

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.