نگاهی به نمایش کشتی شیطان در ادینبورگ
نگاهی به نمایش کشتی شیطان در ادینبورگ
کشتی شیطان"، نمایشی از آتیلا پسیانی، این افتخار را داشت که به عنوان تئاتری ایرانی برای اولین بار در بخش اصلی فستیوال بین المللی ادینبورگ پذیرفته شود.
نمایش های دیگری از ایران در سال های قبل در بخش "فرینج" به نمایش درآمده بودند، از جمله نمایش "گنگ خوابدیده" از پسیانی در سال 2002، اما این اولین باری است که اثری ایرانی به بخش اصلی این، به قولی، بزرگ ترین فستیوال هنری دنیا - با هزاران تئاتر و اپرا و باله و کنسرت و صدها هزار تماشاگر جهانی- راه می یابد.
سه شب اجرای این نمایش به دعوت جاناتن میلز(مدیر فستیوال) در سالن "هاب"، به زبان فارسی و زیرنویس انگلیسی، مورد توجه تماشاچیانی قرار گرفت که غالب شان اسکاتلندی یا غیر ایرانی بودند.
عکس العمل تماشاچیان غالبا مثبت بود و اساسا نمایش موفقیتش را در قبال تماشاگران خارجی از غرابتش می یابد؛ این که جهان غالب بر نمایش کاملا غیر عادی است و از دنیایی حکایت دارد که باورها و وقایع آن برای تماشاگر غربی کاملا نا آشناست.
اما آن تماشاگر ایرانی که با کارهای اخیر آتیلا پسیانی آشناست، با اثری روبروست که در ادامه جهان قبلی، سعی دارد به نوعی تئاتر تجربی پهلو بزند و این بار عناصر زندگی جنوب ایران به آن افزوده شده و به نمایش سنت در جهان مدرن اختصاص دارد.
نمایش با فضایی غریب و وهم انگیز شروع می شود و سعی دارد با طراحی صحنه ای ساده اما جذاب، حسی از نا آشنایی و غرابت را به تماشاگرش منتقل کند؛ با زنانی روبرو هستیم که در پوششی جنوبی، وردهای غریبی می خوانند.
خیلی زود می فهمیم که یکی مادر است، با دو دختر و عروس شوی مرده اش که سایه ای در پی دارد و دو بازیگر نقش او را بازی می کنند.
"کشتی شیطان" پایه اش را بر تمثیلی بودن استوار می کند: این که این چند زن در جزیره ای هستند متروک و دورافتاده، بدون ارتباط با جهان. هیچ مردی نیست و مردان همه مرده اند.
صحبت مردی هست که گویا برای بردن عروس خانواده که به اجبار و در معامله ای به این جزیره آمده و بعد شوهرش را از دست داده، خواهد آمد و او را خواهد برد، اما مرد هرگز ظاهر نمی شود و زن سرانجام در اقدامی عجیب، ماندن را ترجیح می دهد و شروع می کند به پرورش فکری دو دختر نوجوان خانواده.
در واقع قصد آشکار نمایش پرداختن به دو دنیای متفاوت است: یکی دنیای آزاد و باز با همه مختصات خود که آمدنش می تواند در نگاه سنتی، شبیخون کشتی شیطان تلقی شود و دیگری جهانی پوشیده و سنتی که زن را در حصاری گرد می آورد و اجازه خروج از این حصار را به او نمی دهد.
البته نمایش به شکلی شعاری پیش نمی رود و این حصار را نه از تاثیر مردان- که اصلا مردی در جهان نمایش وجود ندارد- بل از نا اگاهی و جهل می داند و در پایان- این بار متاسفانه شعاری- یکی که جهان دیده تر است به مبارزه با این جهل برمی خیزد.
البه "کشتی شیطان" به تم مورد علاقه اش که همان تقابل سنت و مدرنیته است، نزدیک می شود و پیام آشنایش را با زبان سمبلیک با تماشاگر آشنا به زبان تئاتر در میان می گذارد، اما مشکل نمایش از جایی آغاز می شود که این اثر - به همراه سایر آثار چند سال اخیر پسیانی- سعی دارد که همه مفاهیم مورد نظر را خودآگاهانه در اثر بگنجاند و تماشاگر را به سوی دریافت "پیام" و "معنا" رهنمون سازد؛ که این رویه اساسا خلاف ذات این نوع نمایش است.
به عبارتی تئاتر مدرن و تجربی، به شکل آشکاری معناگریز است و سعی دارد از هر نوع سمبل و استعاره فاصله بگیرد و همه معنایش را در فرم، و نه محتوا، بجوید، اما تئاترهای اخیر پسیانی- با یک مشکل مشترک و تکراری- کماکان در پی استفاده های بسیار متعدد از نمادهای مختلف برای رسیدن به یک معنا و مفهومی است که بر اثر سنگینی می کند و تقابل فرم و محتوا را به نمایش می گذارد.
|
|