درباره مادری استثنائی و یگانه

درباره مادری استثنائی و یگانه

در ماه فوریه روزنامۀ معتبر محلی «سانفرانسیسکو کرونیکل» در مجله روز یکشنبه‌اش رپرتاژی چاپ کرده بود که من بریدم و کنار گذاشتم تا در فرصتی مناسب از آن در صفحه یادداشتهای بی‌تاریخ استفاده کنم. و این ماند تا مقاله دلفین مینویی در مجله «لیر» درآمد و من دیدم حالا که دختری از وطنم در مجله‌ای معتبر مقاله می‌نویسد وقت آن است که از دختری دیگر بنویسم با بزرگی‌ها و توانایی‌هایی که فقط می‌توان از یک انسان آزاده انتظار داشت.هفته‌نامه سانفرانسیسکو کرونیکل در رپرتاژی با عنوان «جهانی عمل کردن، عملی زیستن» به‌قلم ادوارد گوتمن می‌نویسد:

یک سنجاق بردارید و روی یک نقشۀ جهان هرکجا که خواستید فرو کنید. بخت آن که سیمین معرفت در آنجا بوده باشد، هست. او که پرستاری در سانفرانسیسکو و یک بهیار داوطلب است تا کنون به ۶۲ کشور جهان سفر کرده آن هم بیشتر کشورهای جهان سوم. او در یتیم‌خانه‌های رواندا پوشک بچه‌ها را عوض می‌کند و به آنها غذا می‌دهد. در زامبیا و زیمباوه قابلگی می‌کند و بچه به‌دنیا می‌آورد. به‌عنوان مربی روابط جنسی در تایلند برای زنهااز خطرات ایدز حرف می‌زند و در پاکستان بچه‌ها رادر اردوگاههای مهاجرین واکسن می‌زند. در ایران از بیمارانی که عمل قلب باز داشته‌اند پرستاری می‌کند.

سیمین می‌گوید: «من یک پرستار دستیار طبیب هستم. در سانفرانسیسکو زندگی می‌کنم و به هر کجا که بخواهند می‌روم.» او امروز دانشجوی فوق لیسانس رشتۀ طراحی بهداشتی در مرکز پزشکی دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو (U.C.S.F) یکی از معروفترین مراکز پزشکی آمریکاست. معرفت که حالا سی و سه سال دارد می‌گوید من هر سه ماه یک بار دلم می‌خواهد خانه و کارم را در سانفرانسیسکو ترک کنم و برای یک ماه یا شش ماه بار سفر ببندم.

او به هرکجا که سفر می‌کند متوجه می‌شود که چه نیاز بزرگی به خدمات پزشکی وجود دارد و چه کمبود عظیمی در این زمینه به چشم می‌‌خورد. معرفت می‌گوید که مدتهاست سرگردان اقالیم غربت در سراسر جهان است. در فوریه ۲۰۰۰ او در مالی و کامرون بوده، در ماه می همان سال رهسپار کوستاریکا و هندوراس شده، در ماه مارچ ۲۰۰۱ در ایران، افغانستان و پاکستان بسر می‌برده و در اکتبر ۲۰۰۳ به کوبا سفر کرده و در دسامبر همان سال به ویتنام رفته است. در مارچ ۲۰۰۴ در شیلی، آرژانتین، پرو و بولیوی بوده و در اوت ۲۰۰۶ رهسپار کرواسی و اسلوانی شده است.

معرفت که تا یازده‌سالگی در ایران بسر برده است می‌گوید من همه این کارها و سفرها را خودم به‌میل خود انجام داده‌ام. کاری که معمولا یک زن خاورمیانه‌ای نمی‌کند. برادرش بابی، که چشم‌پزشک ساکن توپکا در ایالت کانزاس است می‌گوید سیمین غیر قابل توقف و جلوگیری است. او می‌گوید فکر می‌کنید من برای کارهای او دلم شور نمی‌زند؟ سعی نکرده‌ام که در مورد اینطور زندگی پر ماجرا و حادثه، با او حرف بزنم؟ مسلماً خیر. زیرا این طریقی است که او خود انتخاب کرده و از آن لذت می‌برد.

او در اتاق ناهارخوری خانه‌اش در حالی که شلوار جین به‌پا و بلوز سیاه به‌تن دارد می‌گوید: «من وقتی می‌بینم که وجودم برای دیگری مؤثر واقع شده است راضی می‌شوم و لذت می‌برم. هنگامی که به کسی برمی‌خورم که از ابتدایی‌ترین امکانات بهداشتی و حمایت خانوادگی بی بهره است بلافاصله با او احساس همبستگی می‌کنم. من باور دارم که ما سلولهای یک بدن واحد به‌نام انسانیت هستیم.»

«رواندا» بیش از هر کشور دیگری معرفت را تحت تأثیر قرار داده است. در فوریه ۲۰۰۵ یازده سال بعد از آن که هشتصد هزار رواندایی در یک قتل عام حکومتی طی صد روز کشته شدند، معرفت وارد کیگالی پایتخت این کشور شد. او در اردوگاه‌های پناهندگان به کار پرداخت و با کودکان یتیمی مواجه شد که ناظر قتل پدر و مادرشان بوده‌اند و در کوچه‌های دهکده‌ها تکه‌پاره‌ها و جنازه‌های به‌خون خفتۀ خویشان خود را دیده‌اند. حالا این بچه‌ها به مدرسه می‌روند و در جستجوی زندگی بهتری هستند.

برابر آخرین آمار، در کشورهای جنوب صحرای آفریقا ۴۳ میلیون کودک یتیم زندگی می‌کنند. در رواندا که ده درصد از جمعیت خود را در جریان آن قتل عام از دست داد، اکنون ششصد هزار کودک یتیم و بی‌سرپرست وجود دارد. این کودکان غالباً بازماندگان قتل عام هستند و بعضاً هم پدر و مادر خود را بر اثر ایدز و یا مالاریا از دست داده‌اند.

معرفت در کیگالی با «اولیور روچیلد» یک دانشجوی پزشکی دانشگاه یل آشنا شد که در سال ۲۰۰۴ همراه با «دای‌الیس» حقوقدان و عضو بنیاد کلینتون برای مبارزه با ایدز، «سازمان یتیمان رواندا» را پایه گذاشته است.روچیلد که جوان بیست و هفت‌ساله‌ای است، معرفت را به دیدار یتیم‌خانه کیگالی برد که در آن توتسی‌هایی که جان از قتل عام بدر برده بودند، زندگی می‌کردند. او می‌گوید با دیدن وضع بد بهداشت بچه‌های رواندایی در آنجا، تصمیم گرفتم که در مراجعت به آمریکا برای آنها کاری بکنم. به این جهت در سانفرانسیسکو با کمک رستورانهای محلی و شراب‌ فروشیها، محلی را گرفتم و در آن عکسهایی را که از سفرهایم به نقاط مختلف جهان گرفته بودم در یک حراج ساکت به‌معرض فروش گذاشتم و از این راه ۱۴۰۰۰ دلار جمع کردم. بلافاصله به رواندا بازگشتم و یک مرکز بهداشتی برای آنجا برپا کردم. در دیداری که در ماه جون از این مرکز داشتم، مشاهده کردم که کمک من و دیگر دوستان آمریکاییم باعث شده که بچه‌های این منطقه از سلامت و پرستاری نسبتاً کاملی برخوردار شوند.

گزارشگر سانفرانسیسکو کرونیکل سپس از کوشش‌های سیمین معرفت در رواندا در جهت بهبود وضع زندگی بچه‌ها به‌تفصیل یاد می‌کند. آنگاه درباره زندگی گذشته او می‌نویسد: «سیمین در شیراز به‌دنیا آمده است و تابستان‌ها در ویلای عموی بزرگش در ساحل دریای خزر با افراد خانواده بزرگشان تعطیلات تابستان را می‌گذراندند. او می‌گوید ما نزدیک سی تن بودیم. پدر و مادرها برای‌مان غذا می‌پختند و ما بچه‌ها در کنار دریا با ماسه‌ها قصر شنی می‌ساختیم و شب هنگام گرد آتش به‌آواز دلنشین یکی از زن عموها گوش می‌دادیم.»

اما همه چیز با انقلاب به‌هم ریخت. معرفت پدر که مهندس سرشناسی بود و عقاید افراطی داشت اظهاراتی کرد که مطلوب حکومت انقلابی نبود به این جهت ناچار به مهاجرت شد.

آنها دو سال در پی یافتن راهی مطمئن برای خروج از ایران بودند تا سرانجام به‌وسیله یک گروه از کردها از طریق مرز ترکیه از ایران خارج شدند و این در سال ۱۹۸۶ بود. سیمین و برادرش و پدر و مادرشان پس از عبور از جبال زاگرس در حالی که حتی چمدانی هم نداشتند و مادر پولها را در کمربند لباس‌های‌شان دوخته و پنهان کرده و مقداری هم در پاشنه کفش‌ها جاسازی کرده بود، به ترکیه رسیدند. در استانبول سفارت آمریکا که با خیل عظیم مهاجران ایرانی روبرو بود به آنها پناهندگی سیاسی داد و این بیشتر به‌خاطر آن بود که پدر سیمین تحصیلکردۀ دانشگاه‌های آمریکا بود و برادرش هم در آمریکا به‌دنیا آمده بود و بطور مادرزاد تبعۀ آمریکا محسوب می‌شد.

آنها در کانزاس صاحبخانه‌ای داشتند که از زمان تحصیل پدر خانواده را می‌شناخت و وقتی از سرنوشت آنها مطلع شد، به آنان پیشنهاد کرد که به آنجا بروند و این کار را کردند و به شهر هیز در کانزاس نقل مکان نمودند. در آنجا پدر خانواده که نتوانسته بود شغل دانشگاهی یا مهندسی به‌دست آورد، رستورانی باز کرد به نام «ماکزیم». معرفت می‌گوید ما در این رستوران غذاهای خاورمیانه‌ای نمی‌دادیم بلکه غذاهای اصیل آمریکایی مثل کوفته گوشتی، استیک سالیسبوری، دست‌پیچ گوشت سرو می‌کردیم.

من در رستوران ظرف می‌شستم و به مادرم در آماده کردن غذاها کمک می‌کردم. من از یازده سالگی تا بیست و یک‌سالگی کار می‌کردم اما برایم خیلی سخت بود که می‌دیدم پدر و مادر تحصیلکرده‌ام مجبورند اینطور کار کنند. همیشه فکر می‌کردم وقتی پدرم سر یک میز برای خدمت می‌ایستد، چه در سر او می‌گذرد.

گزارشگر می‌نویسد حتی امروز معرفت انگلیسی را با ته‌لهجه فارسی و زنگ تلفظ کانزاسی صحبت می‌کند. او می‌گوید که در این شهر کوچک کانزاس به ما که ایرانی بودیم مردم به چشم یک بیگانۀ مهاجم نگاه می‌کردند. من و برادرم را در مدرسه مسخره می‌کردند. اما به‌نظر من زیبایی کار در این است که ما توانسته‌ایم آن روزگار را پشت سر بگذاریم. سیمین معرفت حالا خود را متعلق به جامعۀ بچه‌های جهان می‌داند، در فکر زناشویی نیست، او می‌گوید من با انسانیت ازدواج کرده‌ام و حالا خود را مادر همه بچه‌های دنیا مخصوصاً بچه‌های بی‌مادر می‌دانم…

sha.pesar - قطر - دوحه
زنده باد سیمین وتمام اونهایی که زندگی خودشون را وقف کمک به دیگران میکنند
جمعه 4 مرداد 1387

shiva66 - هلند - خرونینگن
درود بر این انسان خوب که افتخار همه انسانهای آزاده جهان هست. براشون ارزوی سلامتی و موفقیت میکنم.
جمعه 4 مرداد 1387

mamal_deshne - انگلیس - لندن
زنیکه اشغال وطن فروش. مادر نمونه اون مادرای شهدا هستن که یک عمر تو غم و اندوه زندگی میکنند و هیچ ادعایی ندارن. نه امثال این زن که با یه لقب دکتر فکر کرده ادم شده.
شنبه 5 مرداد 1387

jgreene75 - انگلستان - لستر
آفرین به این پرستار شریف همه باید یاد بگیریم از این عزیز. خسته نباشی
شنبه 5 مرداد 1387

Tina jOon - آلمان - ماینز
آفرین شیر زن
شنبه 5 مرداد 1387

amirarsalan - امریکا - لس انجلس
همه زنها مثل اعتراض نیستند. خاصیت دارند
شنبه 5 مرداد 1387

parviz1 - انگلستان - کترینگ
آفرین به تو دختر خوبم.برای همه ایرانیان آرزوی موفقیت میکنم مخصوصا به امثال شما هر ایرانی افتخار میکنه.زنده باشی عزیزم.
شنبه 5 مرداد 1387

ahura - ژاپن - توکیو
خیلی دوست دارم بدونم اگه سیمین ایران بود چه کاره میشد وحکومت چه بلایی سرش میاورد
شنبه 5 مرداد 1387

maneli - ایران - ساری
ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است... بدون معرفت دینی کارات ارزشی ندارن.
شنبه 5 مرداد 1387

فاتح - ایران - تهران
با همه اینها او را بهشت نمی برند .
شنبه 5 مرداد 1387

chinamroosh - ایران - ایران
سیمین زیبا ، در برابر روح زرینت با تمامی قامت رنجور خویش به کرنش ایستاده ام چه ، سعدی را یادگاری چون تو باید که ترجمان شایسته سرود « انسانیت » حضرتش باشد .
شنبه 5 مرداد 1387

mah1 - ایران - تهران
حالا بگین این جاش تو بهشته یا اونهایی که به اسم مذهبی بودن خودشون رو فرشته میدونن زبونشون تلخه و ادعاشون بی نهایت.
شنبه 5 مرداد 1387

iranking - المان - مونیخ
این اعتراض ن..م و اون دندی و اون ارچام و بانو !! نیستند که بین این همه کارایی که این بانوی ایرانی انجام داده گیر بدند به حجاب این خانم ؟!!!
شنبه 5 مرداد 1387

مسلمان ایرانی - ایران - شیراز
درووووووود بر ایرانیان فداکار...
شنبه 5 مرداد 1387

yankee - ایران - تهران
mamal_deshne - انگلیس - لندن بابا ادب هم خوب چیزیه ببنیم از یاقچی آباد تا لندن چقدر راهه واقعآ‌ خسته شدی بهت حق میدم راست مادر کدوم از شهیدا هی میگی شهید اصلا منظورت کیان؟ از دید من امثال بخیتار و فرخزاد هم که تیکه تیکه شدن یا دانشجو های کشته شده 18 تیر هم شیهدن بابا ما ایرانی ها از دست شما تو خارج هم راحت نیستیم با این تیپ های زشتتون و آبروی هرچی ایرانی هست بردید تو اروپا که میریم باز شما نمیدونم به چه امیدی میایید به ایرانی ها گیر میدید یه برنامه با اعتراض بچنید که دیگه نبینمتون...
شنبه 5 مرداد 1387

sarkwat - انگلیس - لیدز
mamal_deshne - انگلیس - لندن اولا که تو خیلی ادم بد زبانی هستی . در ثانی من در تعجبم چطوری به خودت اجازه میدی به کسی که انقدر مفید بوده به راحتی توهین کنی . مگه کار زد وطن کرده تازه بیچاره به ایران هم که اومده . فکر کن بعد حرف بزن چون خیلی حرفت بی ربط بود.
شنبه 5 مرداد 1387

ezatdf - ایران - تهران
maneli - ایران - ساری "آقای مطهری" در جواب کسانی که می گویند حجاب باعث محدودیت زن در جامعه است پاسخ می دهند "حجاب مصونیت است نه محدودیت " یک سردار جنگ در عصر باستان هم به سربازانی که می گویند سپر در میدان جنگ باعث محدودیت ما می شود پاسخ می دهد "سپر مصونیت است نه محدودیت " دو جمله بالا را مقایسه کنید طبق نظر مطهری فیلسوف بزرگ اسلام زنان باید درمقابل هجوم مردان وحشی و درنده خو با حجاب از خود محافظت کنند و سربازان در میدان جنگ در برابر مردان وحشی و درنده خو با سپر از خود محافظت کنند ولی خانم سیمین حتی در آفریقا هم احساس امنیت می کنند و نیازی به سپر (حجاب) ندارند.
شنبه 5 مرداد 1387

seda - ایران - تبریز
mamal_deshne - انگلیس - لندن ... تو وامسال تو هستید خودت لندن چه غل..ی می کنی لابد عیاشی. جایگاه افراد رو قاطی نکن جاهل.
شنبه 5 مرداد 1387

bgh - ایران - تهران
عبادت بجز خدمت خلق نیست/ به عمامه و سجده و دهر نیست واقعا چه پر معناست این شعر و چه مصداق زیبایست این شخص برای این شعر
شنبه 5 مرداد 1387

ahangebiseda - سو ئد - نورشوپینگ
سیمین معرفت اخر معرفتی.
شنبه 5 مرداد 1387

jamsil - کره - سئول
انسانهای دلسوز فقط ایرانیان چه مرد وچه زن . چرا که از مروت . عدالت . معونت . انسانیت . وجدان و.... همه چیز باخبرند ودر جای که اوضاع یه خوده پایین باشد زودتر از همه وارد عمل می شوند .الان این خانم خانمها .خانم سیمین معرفت (بامعرفت)با دلسوزی خود چه افتخاراتی را به این سرزمین عشق وایمان می اورد وپرچم کشورش ایران را در نقاط مختلف دنیا بلندمیکند .بر دستان زحمت کشت بوسه می زنیم و پیروزیهای برزگتری را برایت ارزو داریم وبه احساس گرم و دل مهربانت دعا گوییم .
شنبه 5 مرداد 1387

bahar - امارات - ایران
فاتح - ایران - تهران شما که مامور ورود وخروج بهشت هستئ تعیین میکنی کی میره بهشت و کی جهنم.اخه تو خودت میدونی کجامیری که میگی این بهشت نمیره.اینو بدون از مهم ترین چیزایی که خدا به بنده اش تاکیدکرده نوازش یتیم و کمک به مستمندان.حالا چه مسلمون چه کافر
شنبه 5 مرداد 1387

HiDD3N - بلژیک - اهواز
mamal_deshne - انگلیس - لندن پس میخوای مثل تو و امثال تو بشینه شب و روز بزنه تو سر خودش و مزخرف تلاوت کنه بعد هم بگه تاکسی دربست بهشت ..؟ ای ول دارن سیمین و امثال او
شنبه 5 مرداد 1387

hammy72 - انگلستان - برایتون
سیمین خانم انسانهایی مثل شما سبب افتخار من به ایرانی بودن هستند
شنبه 5 مرداد 1387

شهیار - ایران - تهران
زنده باد.
شنبه 5 مرداد 1387

gandolf - ایران - تهران
سلام به همه. من نمیونم ما چرامدام باهم دعوا داریم.مذهبی با غیر مذهبی.انقلابی با ضد انقلاب .فرنگ رفته با ایران مونده.درد ایرانی جماعت فقط همینکه اصل رو ول میکنه و به حاشیه میچسبه. آخه حجاب داشتن و نداشتن این خانم و عقاید مذهبی اش اصلا چه ربطی به عقاید انسان دوستانه اش داره؟اونچه واضحه اینکه ایشون اهل عمل هستند.و این خصوصیتشون بر هر مذهبی یا غیر مذهبی که فقط شعار میده و دست به کاری نمیزنه برتری داره.حالا شما گیر دادید که بهشت میره یا نمیره ؟شما اصل پیام رو رها میکنید میچسبید به حاشیه و بعد هم دعواتون میشه.من خودم اهل حجابم.اما با کمال افتخار از انسان دوستی این خانم درس میگیرم و عقیدهام رو هم برای خودم حفظ میکنم.چون کار این خانم با اصل عقاید دینی ما هیچ منافاتی نداره و کاملا هم مطابق با دستورات انسان دوستانه ی اسلامه.من به عنوان یک مذهبی از این میتونم درس بگیرم.و حجابم رو هم به خاطر اعتقاد خودم حفظ کنم.چرا فکر میکنیم فقط کسی که همه چیز رو مثل ما قبول داشته باشه و عمل کنه ارزش الگو برداری داره؟آیا بهتر نیست از هر کسی کار خوبش رو یاد بگیریم؟
شنبه 5 مرداد 1387

aghakian - ایران - تهران
درعکس اولی فرش ایرانی احتمالا نایین را ببینید من هم به این مادر افتخار کردم هم به ایران و فرش زیباش
دوشنبه 7 مرداد 1387

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.