چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۶ - ۰۵ سپتامبر ۲۰۰۷
مصاحبه با نسرین مقانلو
مدت زمانی است که نویسندگان فیلمنامههای تلویزیونی به نوشتن کارهایی میپردازند که آنچه عینی و واقعی است با آنچه ذهنی است در کنار هم مینشیند و از آنجا که همواره هنر تاثیرش را از جامعه میپذیرد، این نکته قابل تامل و تحقیق خواهد بود که چه چیز در پوست جامعه ما وجود دارد که در چند سال اخیر موضوع یاد شده درون مایه اصلی فیلمهای ما گشته است. غیر از «او یک فرشته بود» و «اغما» که شیطان جسمیت یافته و واقعی شده را به تصویر کشیدند هماکنون از سیما شاهد پخش حلقه سبز و ساعت شنی هستیم. در ساعت شنی که بحث اصلی این مقال است، «ماهرخ گلستان» گاه آنقدر دچار توهمات ذهنی میشود و واقعیات و ذهنیات برای او آنقدر در هم تنیده است که نمیتواند مرز درستی بین آنچه که واقعا هست با آنچه که فقط در ذهنش میگذرد تفاوتی قائل شود. در این فیلم به چند جریان در کنار هم پرداخته میشود. تم اصلی داستان زندگی چند زن است.شاید بتوان گفت فیلمی بیشتر زنانه. ماهرخ گلستان دکتر متخصص زنان خود به درد ناباروری دچار است. مهشید قرار است بچه او را به دنیا آورد. مینا زن غیرقابل پیشبینی با اخلاقیات و روحیات خاص خود و مهتاب هم که دچار فرار از خویشتن و خانوادهاش شده ملوک و احتمالا اکثر مردهای این کار که به سه، چهار نفر میرسد، احتمالا برای ایجاد سوال در ذهن مخاطب و قلمبه شدن هیجان، حضور دارند. در این کار نقش مردها کمرنگ بوده، حامد و امیرعلی که تنها برای کمک به مشکلات زنها حاضر میشوند و در داستان دخل و تصرف خاصی ندارند، منوچهر که هراز چند گاهی به یاد مهشید میافتد و لحظاتی آفتابی میشود و یادمان میافتد که برزو ارجمند هم حضور دارد و خسروخانی که تمام حضورش را در حکم به بچهدار شدن و پایدار ماندن نام نامی گلستان خلاصه کرده. پوریا پورسرخ کارش زبانبازی است و هر چند قسمت یکبار در حالی مقابل دوربین ظاهر میشود که در حال گفتگو با یک دختر است. ساعت شنی از حضور بازیگران خوب و نامی بهرهمند است و همین مسئله یکی از دلایل پربیننده بودن آن به حساب میآید. البته تنوع شخصیتها و داستانهای متنوع فیلم نیز مزید بر علت آن است. سایر بازیگران این کار با تواناییهای خود در بهتر شدن کار سهم داشتند. از ژاله علو که بیصدا و تکلم در نقش عمه ملوک ظاهر شده تا مهراوه شریفینیا که یادآور آزیتا حاجیان است گو اینکه حاجیان به سالهای گذشته خود برگشته و ، رویا نونهالی؛ شاید نقش اصلی... بازیگر توانای کشورمان که با ادای مخصوص به خود دیالوگها و نوع خاص بازی کردنش در این نقش پیچیده مورد توجه قرار گرفته است و نسرین مقانلو که چون گذشته بازی باور پذیر و به قول اهالی سینما زیرپوستی را ارایه میکند، نگاههای آرام تا فریادش بر سر روشنک و... نسرین مقانلو، یکی از بازیگران اصلی وکلیدی کار است که مانند کارهای پیشیناش از عهده نقش به خوبی برآمده، او با مینا رازی چنان یکی شده که با نقش سیمین در مسافری از هند به گونهای که بازیگر دیگری را نمیتوان به جای او تصور کرد. مقانلو در سال 1347 در خانوادهای هنری متولد شد، مادرش از بازیگران تئاتر و تلویزیون بود و پدرش در عرصه موسیقی فعالیت میکرد. وقتی کمال خلیلیان (فوتبالیست تیمملی) که در آمریکا زندگی میکرد برای دیدار با خانوادهاش به ایران آمد، از طریق اقوام به او معرفی و دو ماه بعد پای سفره عقد نشست و پس از آن راهی آمریکا شد. ثمره این ازدواج دو پسر به نامهای عرشیا (یازده ساله) و آرین (هفت ساله) است. چرا معمولا برخلاف شخصیت گرم و آرامی که دارید، نقشهای پر سر و صدا و سرد و دور از عاطفه را بازی میکنید؟ مقانلو: با نظر شما چندان موافق نیستم، چون همیشه سعی کردم نقشهای متفاوتی را انتخاب و کار کنم، نقشهایی که جای مانور داشته و خاص باشند و بازتاب یکسری عادات و گویشها و اعمال اجتماعی که در اطرافمان وجود دارد. از اینرو سخت کار میکنم و بر همین اساس هم مشکل نقشی را میپذیرم، شاید در سال از تمام سناریوهایی که برایم میفرستند فقط به یکی جواب مثبت دهم بهطور مسلم در انتخابم تفاوت نقش با کارهای قبلیام از معیارهای اساسی خواهد بود یعنی اگر در یک کار پر سر و صدا هستم در کارهای پیشنهادی، چیزی را انتخاب میکنم که آرام باشد و متفاوت که این تفاوت، هم در نوع ارایه محسوس بوده و به چشم بیاید، هم در خود شخصیت، فکر میکنم امروز زمان انتخاب من رسیده. زمان انتخاب؟ مقانلو: هر بازیگری از ابتدای کار نمیتواند انتخاب کند یعنی اساسا گزینشی برایش وجود ندارد، فقط توسط کارگردان یا دیگر عوامل انتخاب میشود، اما در ادامه راه بازیگر به جایگاهی میرسد که انتخاب کند، گزینههای انتخابی بیشتر میشود و اینجاست که او میتواند برای خود براساس معیارهایش برگزیند. شباهت نقش که در ابتدا پرسیدم، شاید در کارهای تلویزیونی شما بیشتر محسوس باشد، چون در مهمان مامان اصلا از آن زن پر سر و صدای مسافری از هند خبری نبود... مقانلو: فکر میکنم این شباهتها فقط به نوع صدا و فیزیک بازیگر برمیگردد، چون مینا رازی با سیمین مسافری از هند تفاوت زیادی دارد، این تفاوت در نوع تصمیمگیریهای این دو، در نوع شخصیت، افکار و... کاملا عینی و محسوس است. اصولا دو نفر مانند یکدیگر وجود ندارد، هر کدام شاید از نظر ظاهری شبیه باشند ولی در باطن و اصل شخصیت و تصمیمگیری کاملا متفاوت خواهند بود، من معتقدم یک بازیگر نباید تنها به یک شیوه بازیگری و نوع شخصیت تکرار شود، این تکرار شدن او را به سمت کلیشه شدن رهنمون میکند مسلما بازیگر کلیشهای، بازیگر چندان هنرمندی نخواهد بود. مینا رازی را چگونه تعریف میکنید؟ مقانلو: او زنی است که از همسرش جدا شده، اصولا آدم منفی و بدی نیست، درون بسیار تنهایی دارد هر چند در مواجهه با اتفاقات، بسیار تند و شتابزده عمل میکند البته این شخصیت او تا به این جای کار است که پخش شده. پیش از تصویربرداری چه شناختی از او داشتید؟ مقانلو: اوایل کار در نوع برخوردهای متقابل، فردی بود که میخواست حقش را بگیرد و برای هدفش، تلاش میکرد از مردها متنفر بود به همین جهت با تیغ زدن آنها کسب درآمد میکرد، اما کمکم با تنهایی درونی که دارد تغییر کرده و با هر آدمی مثل خودش برخورد میکند، شما میبینید که با مهشید کاملا دوستانه و عاطفی برخورد میکند و در مواجهه با معین کاملا بالعکس، همینطور با آدمهای دیگر قصه، نمونه این اتفاق، رویارویی با زهره و روشنک بود که نشان میداد او سعی میکند با هر آدمی مثل خودش روبهرو شود. الان نسبت به این آدم چه قضاوتی دارید؟ مقانلو: خیلی دوستش دارم، البته پیش از شروع کار هم، چنین حسی به او داشتم تا نقشی را دوست نداشته باشم و یا ارتباط برقرار نکنم، قبول نخواهم کرد. امثال مینا رازی تا چه اندازه برایتان ملموس هستند؟ از نزدیک با آنها ارتباط داشتید؟ مقانلو: از نزدیک که ارتباط نداشتم، اما براساس شنیدهها سعی کردم خود را به این آدم نزدیک کنم، برای این کار لازم بود خود را جای او بگذارم با افکار و عقایدش آشنا شوم و مهمتر از همه درکش کنم. شخصیتهای ساعت شنی چقدر واقعی هستند؟ آیا برای دکتری که از نظر روحی دچار مشکل است میتوانیم مصداق عینی پیدا کنیم؟ مقانلو: اینگونه افراد در جامعه کم نیستند هرچند ممکن است از چشم ما دور بمانند، البته شاید بهطور صددرصد این شخصیتهایی که در کار میبینم نباشند، این سریال چند موضوع اجتماعی مهم را در زندگی چندین شخصیت بررسی میکند، مطمئنا شخصیتهای دیگردر مقابل این موضوعات واکنش متفاوتی نشان خواهند داد. طرح چنین موضوع جدیدی برای این بود که موضوعات اجتماعی دیگر را که شاید بارها و بارها در قالبهای مختلف بدان پرداخته شده بود، پوشش دهد؟ مقانلو: مطرح کردن موضوع علمی رحم اجارهای کاملا ظریف و جامع است که در کنار آن موضوعات جدید دیگر هم مطرح شده، این کار نشان میدهد که هر آدمی در هر سطح اجتماعی و طبقه کاری که باشد، مشکلات خاص خود را دارد، مثلا دختری که رویاهایش را در بیرون از منزل جستجو میکند، امروز شاید مشکل خیلی از خانوادهها این باشد، یا در کنار این آدم، مهشید دختر زحمتکش و درستکاری است که از راه صحیح زندگی میکند و برای خواستههایش بدون طمع تلاش میکند، مینا رازی که از راه تیغزنی افراد، گذران زندگی میکند شاید در باطن با این کار مخالف باشد اما به آن عادت کرده، چیدن این شخصیتها کنار هم نشان میدهد، میشود درست زندگی کرد، همه راهها بسته نیست و این راه انتخابی تنها راه رسیدن به مقصود نیست، در مقابل همه اینها پزشکی است که شاید هیچ کدام از این گرفتاریها را نداشته باشد اما او هم درگیریهای زیادی برای خودش دارد. قبول دارید ساعت شنی دید فمینیستی دارد و داستان کاملا زنانه را روایت کند، فقط در سکانسهای محدودی آقایان را میبینم که تنها برای کمک به خانمها میآیند. مقانلو: کاملا درست است، این کار زنانه است و مشکلات زنان را روایت میکند، همه نوع آدم در دنیا وجود دارد، خوب و بد. من معتقدم آدم میانه نداریم برای انتخاب دو راه پیش رو خواهیم داشت یا راه درست که به خوبی ختم میشود یا راه اشتباه که به بدی میرسد ، باید انتخاب کنیم.فاصله این دو راه به باریکی یک تار مو است، از اینرو تشخیص و انتخاب را برایمان سخت میکند. به آقای بهرامیان تبریک میگویم، فکر میکنم در به تصویر کشیدن این داستان موفق شدهاند. با توجه به اینکه بهرامیان تازهکار است، دلیل پذیرفتن شما چه بود؟ حضور محمدرضا شریفینیا و تازگی قصه و نوع نقش؟ مقانلو: هر چند نوع قصه من را به شدت جذب کرد، اما در همان برخورد اولی که با آقای بهرامیان داشتم احساس کردم خیلی خوب میداند چه میخواهد بکند، و انتظارش از بازیگر کاملا مشخص بود ضمن اینکه برخورد بسیار خوب و شخصیت جالبی دارند. به قدری باورپذیر کار کردید که به نظرم برای این نقش جز شما، بازیگر دیگری را نمیتوان متصور شد، فکر کنم ایشان هم جز شما به فرد دیگری فکر نکردهاند. مقانلو: این نظر لطف شماست، اما غیر از من دو، سه نفر دیگر هم کاندیدا بودند که چون سر کار دیگری حضور داشتند و یا دلایل دیگر قسمت نشد... اما جالب اینجاست ابتدا به آقای بهرامیان گفتم: این کار قصه بسیار زیبایی دارد اما اگر اجازه دهید، من کار نکنم. چرا؟ پرداخت به نقش راضیتان نکرده بود؟ مقانلو: نه، اصلا جریان این نبود، برای من نوعی (بازیگر) قدم اول این است که باید با نقش زندگی کنم، از این رو نقشها مثل بچههایم هستند که با گرفتن هر پلان تلنگری به من وارد میشود، بهطور مسلم این نقش تاثیرات فراوانی در روحیه من میگذاشت، به خاطر همین با کارگردان شرط کردم چیزی از سکانسهای من حذف نشود. شاید بهتر بود برای مسئولین ارشد صدا و سیما و هیئت نظارت چنین شرطی میگذاشتید؟ مقانلو: بالاخره با این وضعیت باید ساخت، شاید تشخیص آنها بر این است که اگر سکانسهای مذکور پخش شود، بازتاب خوبی نخواهد داشت، شاید هم اشتباه مسئولین مربوطه این است که فقط اول کار را میبینند و بعد سریع قضاوت کرده و تصمیم میگیرند، مسلما ابتدای کار، همهچیز را نشان نخواهد داد، این کار میتواند به خیلی از آدمها که مشکلات این چنینی دارند، کمک کند. در حال حاضر سر چه کاری هستید؟ مقانلو: «آبی گاهی آسمان» به کارگردانی خانم پرند زاهدی. چند سوال خصوصی آقای خلیلیان و عرشیا و آرین هنوز ایران هستند؟ مقانلو: نه، از آغاز سال تحصیلی به آمریکا رفتند، عرشیا و آرین متولد آنجا هستند و در آنجا تحصیل میکنند، تابستان آمده بودند ایران. شما چرا همراهشان نرفتید؟ مقانلو: مشغول کار هستم. چرا به ایران آمدید؟ مقانلو: من در وهله اول عاشق ایران و بعد عاشق کارم هستم، زندگی در آنجا واقعا برایم سخت بود. کمال(همسرم) میگفت: من نمیتوانم تو را از عشقت جدا کنم و برای همین آمدیم ایران و من کارم را دوباره شروع کردم. چطور دوری فرزندانتان را تحمل میکنید؟ مقانلو: واقعا به سختی، هر شب یک ساعت با هم تلفنی صحبت میکنیم و بعد از هر تلفن یک ساعت گریه. به احتمال زیاد مجبور هستم تا سه سال دیگر باز از ایران بروم... برای همیشه؟ مقانلو: تقریبا(با خنده) اما اگر کاری پیشنهاد شود برای انجامش خواهم آمد و هر تابستان نیز به همراه خانواده به ایران سفر میکنم. الان عرشیا و آرین با همسرتان زندگی میکنند؟ مقانلو: بله، جا دارد از همسرم تشکر ویژهای کنم، او به خاطر کار و علاقه من، برای بچهها هم مادری میکند و هم پدری، هر روز مجبور است زودتر به خانه برگردد تا آنها زیاد دلتنگی مرا نکنند، او آدم خانوادهدوست و مهربانی است، به نظر من او یک فرشته به تمام معناست. بچهها دلتنگی نمیکنند؟ مقانلو: عرشیا (پسر بزرگترم) از نظر اخلاقی بسیار به من نزدیک است. کاملا احساساتی و برونگراست و هروقت تلفن میزنم بغض میکند اما آرین درونگراست و کمتر احساساتش را بروز میدهد، اما خوشحالم که پیش پدرشان هستند چون اینجا به خاطر مشغله کاری من کمتر در خانه حضور داشتم و از اینرو کمتر همدیگر را میدیدیم، ضمن اینکه فکر میکنم همسرم خیلی بهتر از من مراقبشان است. این دوری آنها را زودتر برای زندگی آماده میکند؟ مقانلو: دقیقا، بالاخره یک روزی هم میرسد که ما نیستیم تا از آنها نگهداری کنیم و باید روی پای خودشان بایستند. به هر حال سر دوراهی بزرگی قرار داشتم که انتخاب را مشکل میکرد ایران و بچهها که گذشتن از هرکدام برایم غیرممکن بود. حالا بیشتر به فوتبال علاقه نشانمیدهند یا سینما؟ مقانلو: هردو، به شدت کارهای من را دنبال میکنند، الان هم که اینجا نیستند هرکاری انجام میدهم فیلمش را برایشان میفرستم. بچهها قرار است فوتبالیست شوند یا هنرپیشه؟ مقانلو: بازیگری را دوست دارند، اما همین الان هم فوتبالیستهای خوبی هستند.
alireza.ch - سوییس - نوشاتل |
واقعا هنرپیشه ای زیبا و کار بلد است. |
جمعه 28 دی 1386 |
|
rezvan - ایران - تهران |
با سلام
میخواستم خدمت خانم مقانلو عرض کنم که
سرکار خانم من خیلی شما رو دوست دارم و آرزوی موفقیت برای شما دارم
|
یکشنبه 30 دی 1386 |
|