مردی که دنبال خدا می‌گشت

مردی که دنبال خدا می‌گشت

1- مُفضّل که بود؟

نامش “مفضل “، نام پدر “عمر” و کنیه‌اش “ابو محمد” یا “ابو عبدالله “ است.(1) در ‏اواخر قرن اول یا آغاز قرن دوم هجرى در شهر کوفه به دنیا آمده است.(2)

وى از اصحاب جلیل القدر امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده است.(3) او در ‏نزد ائمه علیهم السلام از جایگاه رفیع و منزلت عظیمى برخوردار بوده و از اصحاب ‏خاص آنان به شمار می‌رفته است. 

در عصر امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) در کوفه وکیل آنان بوده، نیز از جانب امام ‏صادق (ع) وظیفه داشت با اموالى که از طرف او در اختیارش گذاشته شده بود و یا ‏اجازه اخذ آنها را از مردم داشت، میان مردم را اصلاح کند و اختلافها را بردارد.(4) ‏

‏2- مفضل در کلام امامان 

مهمترین دلیل عظمت این شخصیت کم نظیر اسلامى، روایات بسیارى است که در ‏فضیلت و برترى او از خود امامان علیهم السلام رسیده است. این روایات به قدرى زیاد ‏است که ذکر همه آنها در این مقدمه نمی‌گنجد، اما چون مهمترین دلیل ما در اعتبار ‏این مرد به شمار می‌رود،(5) به برخى از آنها اشاره می‌کنیم:‏

  • شیخ مفید از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود:

اى مفضل! به خدا سوگند تو را و دوستدار تو را دوست دارم. اى مفضل! اگر همه ‏اصحاب من آنچه را که تو می‌دانى می‌دانستند، هیچ گاه میان دو کس از آنان اختلافى ‏رخ نمی‌داد.(6)‏

  • “محمد بن سنان “(10) می‌گوید:

‏“به خدمت امام کاظم (ع) شرفیاب شدم. در این هنگام فرزند بزرگوارش، على بن ‏موسى علیهما السلام در نزد او بود. امام کاظم (ع) به من فرمود: اى محمد! عرض ‏کردم: بله بفرمایید. فرمود: اى محمد! مفضل انیس و همدم و راحتى بخش من ‏بود.”(7)

  • “یونس بن یعقوب “ می‌گوید:

‏“امام صادق (ع) فرمانم داد که به نزد مفضل بروم و مرگ اسماعیل (ع) را به او ‏تسلیت بگویم. آنگاه امام (ع) فرمود: به مفضل سلام برسان و به او بگو: مصیبت مرگ ‏اسماعیل بر ما وارد شد و صبر کردیم: تو نیز چون ما در این مصیبت صابر باش. ما ‏چیزى خواستیم و خدا چیزى دیگر اراده کرد و ما تسلیم امر خداى جل و علا ‏شدیم.”(8)

آیت الله خویى در کتاب “معجم رجال الحدیث “ در ذیل این حدیث می‌گوید: “این روایت ‏نشان از شدت علاقه امام صادق (ع) به مفضل بن عمر دارد و روایت، صحیح ‏است.”(9)

‏3- معرفی کتاب توحید مفضل

امام صادق (ع) این حدیث بلند را در چهار روز و چهار نشست، بر مفضل املا فرموده ‏است. شاید بتوان براى هر مجلس عنوانى کلى را بر شمرد.

  • مجلس اول: درباره شگفتیهاى آفرینش انسان
  • مجلس دوم: درباره شگفتیهاى آفرینش حیوان
  • مجلس سوم: درباره شگفتیهاى آفرینش طبیعت
  • مجلس چهارم: درباره ناملایمات و گرفتاریها

‏4- مشابهت استدلالهای "کتاب توحید مفضل" با "قرآن کریم"

دعوت مردم به تأمل و تدبر درباره اشیا و موجودات پیرامون خود، یک شیوه قرآنى است. با ‏یک نگاه در می‌یابیم که قرآن کریم بارها و بارها مردم را به تدبر و نگریستن در چیزهایى ‏فراخوانده که مردم در طول روز و بلکه هر لحظه و هر ساعت با آن در تماس هستند.

قرآن کریم مردم را تشویق می‌کند که به “شتر”، “آسمان “ و “کوهها” و “زمین “  و... ‏بنگرند. راستى مگر مردم آنها را ندیده‌اند؟ در پاسخ باید گفت: آرى دیده‌اند. اما در آنها ‏درنگ و اندیشه نکرده‌اند. اگر مردم در همین امور به ظاهر "بدیهى" بنگرند و براستى در ‏آنها اندیشه و تدبر نمایند، به شگفتیهاى تمام اجزاى آفرینش پى می‌برند. امام صادق (ع) ‏نیز که قرآن ناطق است مردم را به تأمل در کوه، دشت، دریا، آسمان، زمین، حیوان، ‏انسان، پرنده، درنده، و... فرا می‌خواند.

نظم، تدبیر، حکمت، اندازه گیرى و هماهنگى در اشیا محیر العقول است. در این جهان ‏هستى همه اجزا، از ستاره تا ذره با حکمت شگفتى همراه است. اما چون انسان تدریجا ‏با این جهان هستى آشنا می‌شود براى او همه چیز عادى و طبیعى جلوه می‌کند. ‏هنگامى که انسان به دنیا می‌آید هیچ نمی‌فهمد. اندک اندک رشد می‌کند و با پیرامون ‏خود آشنا می‌شود. این شناخت چنان آرام و تدریجى است که ملموس نیست. اگر انسان ‏در آغاز تولد از درک بالایى برخوردار بود و ناگاه وارد این عالم هستى می‌شد، حیرت و ‏شگفتى مانع حیات طبیعى او می‌شدند.

دعوت مردم به تأمل و تدبر درباره اشیا و موجودات پیرامون خود، یک شیوه قرآنى است. با ‏یک نگاه در می‌یابیم که قرآن کریم بارها و بارها مردم را به تدبر و نگریستن در چیزهایى ‏فراخوانده که مردم در طول روز و بلکه هر لحظه و هر ساعت با آن در تماس هستند

خواننده عزیز، سخنان امام (ع) را دست کم و آسان مگیر. راه نجات همین است که با ‏اندیشه در همین نظم و حکمت حاکم بر همه عالم، به مبداء متعال پى ببرى و نیک فرجام ‏شوى.

امام (ع)، مفضل و همه مردم را به اندیشه در آفاق و انفس فرا می‌خواند؛ زیرا آیات الهى ‏را در آنها می‌توان مشاهده کرد. ‏

قرآن کریم می‌فرماید: “بزودى آیات قدرت خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان ‏خواهیم داد تا برایشان آشکار شود که او حق است.”(10)

پس اندیشه در سخنان امام صادق (ع) انسان را به سوى حقیقت رهنمون می‌سازد و ‏انسان وجود خدا را در همه جا می‌یابد. ‏

خداوند در ادامه آیه مذکور می‌فرماید:“آیا اینکه پروردگار تو در همه جا حاضر است، کافى ‏نیست “

گویى اگر انسان در آفاق و انفس بیندیشد بر اثر حکمتهاى شگفت، خداى را نیز در همه ‏جا جلوه‌گر می‌بیند.

باید انسان عادت کند که در همه چیز بیندیشد. اگر کسى دیده عبرت‌بین داشته باشد، به ‏قول حضرت على (ع) همه چیز آفرینش عبرت آور است.

پس بى جهت نیست که در روایات ساعتى تفکر برتر از هفتاد سال عبادت شمرده شده ‏است (11)؛ زیرا تفکر و اندیشه، انسان را به خدا می‌رساند. گاه انسان چیزى را می‌داند ‏ولى دانستن کافى نیست باید در دانسته‌ها اندیشید. امام صادق (ع) در همین کتاب، ‏بارها مفضل را چنین خطاب می‌کند: “اِنَّکَ تَرَى...”؛ یعنى: “تو می‌بینى که...” براستى ‏درحالیکه مفضل “مى داند” و بالاتر اینکه “مى بیند” پس امام از او چه می‌خواهد؟ امام از ‏او اندیشه و عبرت می‌خواهد؛ از این رو همواره می‌فرماید: “اى مفضل در...اندیشه کن و ‏از... درس عبرت بگیر”.

همه مردم می‌دانند که چوب بر روى آب می‌ماند و این در نظر آنان امرى عادى است و ‏مساله خاصى در آن نیست اما امام (ع) می‌فرماید: در همین امر اندیشه کنید عادى ‏بودن یک امر نباید مانع اندیشیدن شود، انسان از اندیشه در همین امور به ظاهر ساده به ‏مسائل بزرگى می‌رسد.

همه مردم بارها سقوط سیبى را از درخت دیده اند واى بسا گاه بر سر عده‌اى خورده ‏باشد و آخى! هم گفته باشند اما چرا در این میان تنها “نیوتن “ از سقوط سیب بر زمین و ‏طرح پرسشهاى فراوان به یک قانون بزرگ علمى (جاذبه عمومى) پى می‌برد؟ زیرا بدیهى ‏بودن و ساده بودن امور مانع اندیشیدن او نشده است. باید همه اجزاى این عالم را به ‏چشم اندیشه بنگریم.

غالب مردم از شگفتیهایى چون، کهکشانها، آسمان، موشک، هواپیما، سفر انسان به ‏کرات دیگر، شکافته شدن اتم و دیگر امور خارق العاده، بهت‌زده، عبارت “جل الخالق “ را ‏بر زبان جارى می‌سازند، در حالى که “جلیل “ و “حکیم “ بودن خدا در همه چیز، جارى و ‏سارى است و این همان چیزى است که امام از مفضل و همه انسانها می‌طلبد.

به مضمون آیه برگردیم: "در جهان طبیعت و آفاق و در جهان درون و انفس ‍ اندیشه کنید تا ‏پى به وجود «حق»  ببرید".‏

هنگامى که امام (ع) درباره عجایب آفرینش ماهى سخن می‌گویند، می‌فرمایند: ‏‏“ماهى، آب را از دهان می‌گیرد و از دو گوش بیرون می‌کند تا چون دیگر حیوانات از فواید ‏هوا بهره ببرد.”

این سخن به روشنى بیانگر تنفس و استفاده ماهى از "اکسیژن" است که قرنها پس از ‏سخن امام کشف شده است

‏5- "توحید مفضل"؛ معجزه‌ی امام صادق

‏“معجزه “، عملى است که دیگران از آوردن آن عاجز باشند. همیشه وقتى که مردم ‏بخواهند از معجزه‌هاى ائمه علیهم السلام نام ببرند، فکرشان به سوى، زنده کردن مرده، ‏برگرداندن خورشید، شفا دادن بیمار لاعلاج و دیگر امور می‌رود. در حالى که “نهج البلاغه ‏‏“ معجزه است، “صحیفه سجادیه “ معجزه است، و “توحید مفضل “ نیز معجزه است و ‏ضرورتى ندارد که آنها را بکاویم تا یک سخن از آینده و یک پیشگویى ببینیم.

این کتاب یک معجزه است، امام صادق (ع) به فلسفه و اسرار آفرینش ‍ کاملا احاطه ‏داشته و در القاى این درسها به صورت فیلسوفى الهى، دانشمندى کلامى، پزشکى ‏حاذق، تحلیلگرى شیمیدان، تشریح کننده‌اى متخصص، کارشناس کشاورزى و درختکارى ‏و به یک کلام، “عالم و آگاه از همه پدیده‌هاى میان آسمان و زمین “ جلوه گر شده ‏است.

براستى چه اعجازى از این بالاتر؟!

ناگفته نماند، از همان نوع معجزهاى “جلى“ و آشکار که درک اعجاز در آن به تدبر و ‏اندیشه زیاد نیاز ندارد در این کتاب وجود دارد؛ از جمله:

 

‏1- هنگامى که امام (ع) درباره عجایب آفرینش ماهى سخن می‌گویند، می‌فرمایند: ‏‏“ماهى، آب را از دهان می‌گیرد و از دو گوش بیرون می‌کند تا چون دیگر حیوانات از فواید ‏هوا بهره ببرد.”

این سخن به روشنى بیانگر تنفس و استفاده ماهى از "اکسیژن" است که قرنها پس از ‏سخن امام کشف شده است.

 

‏2- هنگامى که امام (ع) درباره ستارگان و حرکت آنها سخن می‌گوید، براى هر ستاره دو ‏حرکت را ذکر کرده اند، آنگاه این دو حرکت را به حرکت کردن مورچه بر روى سنگ آسیاب ‏به سمت چپ و حرکت سنگ به سمت راست تشبیه کرده‌اند. در چنین صورتى سنگ به ‏جانب راست می‌گردد و مورچه با اینکه با سنگ می‌گردد اما خود نیز به جانب مخالف و از ‏راست به چپ می‌گردد.

از سخن و مثال امام (ع) می‌توان به حرکت “وضعى" و “انتقالى" و جهت حرکت ستارگان ‏پى‌برد. البته امام (ع) در این بخش و بسیارى از قسمتهاى دیگر مفصلا بحث کرده‌اند و اگر ‏دانشمندان متخصص هر رشته به گرد هم آیند و به بحث بنشینند بى شک دهها و صدها ‏قانون حتى کشف نشده را در می‌یابند. اما افسوس که بشر با بى اعتنایى به سخنان ‏معصومین علیهم السلام بزرگترین ستم را بر خود روا می‌دارد.

 

‏3- امام (ع) در بحث “هوا”، آن را عامل حرکت امواج صدا دانسته‌اند، امروز نیز به اثبات ‏رسیده که در مکان بى هوایى (خلا) امواج به حرکت در نمی‌آیند. نیز مرکب بودن هوا و ‏جسم بودن آن بدرستى از سخن امام (ع) فهمیده می‌شود در صورتى که در آن اعصار ‏مردم به مرکب بودن هوا و جسم بودن آن پى‌نبرده بودند.

 

‏4- می‌توان “حرکت زمین “ و “کروى “ بودن آنها را از عبارات آنان در این بخشها فهمید. ‏امام (ع) فرموده است:‏

فجعلت تطلع اول النهار من المشرق فتشرق على ما قابلها من وجه المغرب؛ یعنى: ‏خورشید چنین آفریده شد که از جانب مشرق طلوع کند و بر آنچه که از جانب مغرب با آن ‏رو به رو می‌شود بتابد.

بویژه تکیه ما بر روى “ما قابلها من وجه المغرب “ است. و اینکه امام (ع) نفرمود: “قابلته “ ‏که ضمیر به خورشید برگردد و این نشان از آن است که بر اثر گردش زمین نور خورشید به ‏همه جاى آن می‌رسد.

نیز در جاى دیگر هنگام ذکر فواید غروب کردن خورشید از جمله می‌فرماید: و غروب ‏می‌کند تا بر آنچه که در آغاز صبح نتابیده بتابد” براستى چه عبارت شگفتى است! شما ‏اگر درست دقت کنید می‌یابید که در این جمله کروى بودن زمین و حرکت آن نهفته است.

در جاى دیگر می‌فرماید “و خورشید بر زمین می‌تابد تا هر بخش از زمین نصیب خود را از ‏نور آن بگیرد” این جمله نیز هم بیانگر کروى بودن زمین و هم حرکت آن است؛ زیرا در ‏عبارات امام (ع) “قسط” است که ما آن را “نصیب “ ترجمه کردیم. و “قسط” نوعى ‏همانندى نسبى است و این در حالت کروى بودن زمین درست است.

در هر حال سراسر کتاب اعجاز و شگفتى است و تنها باید در آن اندیشید و به مبداء ‏اعلى یقین پیدا کرد.‏

‏ هر جا که عبارتى از امام را در‌نیافتیم باید اینگونه در معانى کلمات و قرائن آن اندیشه ‏کنیم و به حقیقت برسیم. اگر نرسیدیم دانش خود را اندک بشماریم نه خاندان وحى و ‏علم مطلق را متهم نماییم.‏

 

‏6- رفع یک شبهه! (حتماً بخوانید)

ممکن است کسى عبارتى را بخواند و خیال کند که با علم جدید نمی‌سازد. چنین فردى ‏باید به چند نکته توجه کند:

 

  • دانش انسان عادى محدود و اندک است و خداوند می‌فرماید: و ما اوتیتم من العلم الا ‏قلیلا(12)

یعنى: جز اندکى، به شما دانشى نداده‌ایم. پس انسان نباید بر منبع نور و دانش الهى ‏یعنى سخن امام معصوم خرده بگیرد؛ زیرا ما دانش اندک داریم و هنوز به جایى ‏نرسیده‌ایم، به عبارت دیگر معیار علم، علم امام (ع) است به علم ما و اگر نکته اى را در ‏نیافتیم بدانیم که هنوز به حکمت دانش امام نرسیده‌ایم.

 

  • بسیارى از سخنان امام صادق (ع) در گذشته‌ها غریب می‌نمود ولى امروزه با ‏کشفهاى تازه حقیقت آنها روشن شده. اى بسا این سخنان نیز امروزه معلوم نگردد و ‏بشرهاى آینده با پیشرفت دانش به آنها دست یابند، مگر همه دانش را در اختیار این ‏نسل گذشته‌اند تا قضاوت نهایى با ما باشد؟

 

  • هر جا که شبهه‌اى پیش آمد باید از دانشمندان اسلامى و متخصصان لغت شناس ‏پرسش نمود؛ زیرا بسیارى از رازها با “الفاظى “ بیان شده که قابل تدبیر و اندیشه است ‏و چه بسا در مرحله اول معنى خاصى ندهد ولى وقتى در آن لغت و معناى آن در آن ‏اعصار و... تدبیر شود به کشف عظیمى دست یابیم.

در جایى امام (ع) سردى زمین را یکى از شگفتیها شمرده‌اند. اى بسا کسى به محض ‏دیدن این عبارت _خدای ناکرده_ بر منبع علم الهى خرده بگیرد که درون زمین داغ و ‏سوزان است، این شخص غافل، به عمق سخن امام و اینکه با قرینه‌هاى فراوان مقصود ‏امام همین پوسته زمین بوده است، بدرستى پى نبرده و توجه نکرده است. براستى ‏شگفت نیست که کره‌اى بیرون و درونش آتش باشد اما مردم از پوسته سرد و مناسب آن ‏بهره ببرند؟

در جاى دیگر، امام (ع) فرموده اند: “درس عبرت بگیر که اگر زمین ثابت و آرام نبود، ‏مردم...”

باید دانست که ثابت بودن دو معنى دارد، یکى در برابر لرزش و حرکتهاى نامتعادل و ‏دیگرى در برابر مطلق حرکت. امام (ع) در این قسمت تصریح نموده‌اند که اگر زمین همواره ‏در لرزه و اضطراب بود...” پس این ثبات و آرامش با حرکت دورانى و متعادل زمین تضادى ‏ندارد.

هر جا که عبارتى از امام را در‌نیافتیم باید اینگونه در معانى کلمات و قرائن آن اندیشه ‏کنیم و به حقیقت برسیم. اگر نرسیدیم دانش خود را اندک بشماریم نه خاندان وحى و ‏علم مطلق را متهم نماییم.‏

 

  •  این را نیز نباید فراموش کرد که امام همیشه مخاطب خود و سطح فکریش را نیز در ‏نظر گرفته، آنگاه پاسخ می‌دهد. البته نباید پنداشت که پاسخهای دستِ‌پایین امام در ‏مقابل پرسشهای عوام، نادرست یا ضعیف است بلکه یا اشاره به گوشه‌ای که در فهم ‏آنان باشد است و یا کلامی تمثیل‌گونه برای نزدیک کردن پرسشگر به حقیقت.‏

‏1- الذریعة الى تصانیف الشیعة ، ج 4، ص 482.

‏2- “توحید المفضل “ با مقدمه و تعلیقه هاى آقاى “کاظم مظفر”، ص 4.

‏3- “رجال شیخ طوسى “، در اصحاب امام صادق (ع )، ص 314 و اصحاب امام کاظم (ع )، ص 360.

‏4- “اصول کافى “، ج 2، ص 209.

‏5- اعتبار کتاب را منوط به اعتبار او ندانستیم ؛ زیرا به تعبیر مرحوم مجلسى که در آینده مى آید، متن کتاب ‏بخوبى گویاست که سخنان معصوم است و حتى ضعف راوى و...زیانى به حدیث نمى رساند، بویژه آنکه ‏حدیث درباره احکام نیست و عقل در آن نقش بیشترى دارد.

‏6- “الاختصاص “، ص 216، حدیث مفضل و آفرینش ارواح شیعیان از ائمه (ع ).

‏7- “محمد بن سنان “ در سند روایت مفضل هست و این روایت دلیل اعتبار و منزلت او در نزد امام (ع ) است ‏‏.

‏8- “عیون اخبار الرضا (ع “) ج 1، باب 4، حدیث 29.

‏9- “اصول کافى “، ج 2، کتاب الایمان و الکفر، باب صبر، حدیث 16.

‏10- “معجم رجال الحدیث “، ج 18، ص 302.

‏11- سوره فصلت ، آیه 52..

‏12- سوره اسراء، آیه 85‏

 مردی که دنبال خدا می‌گشت

‏... مفضل بن عمر می‌گوید:

پایان روز بود. در “روضه “، میان قبر و منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودم و ‏درباره شرافت و فضیلتهای خدادادی و برتری جایگاه رفیعش که همه امت نسبت به آنها ‏آگاه نبودند، می‌اندیشیدم.

در این حال بودم که ناگاه “ابن ابی العوجأ” وارد شد و در جایی نشست که می‌توانستم ‏سخنش را بشنوم. آنگاه یکی از یارانش نزد او رسید و نشست. ابن ابی العوجأ لب به ‏سخن گشود و گفت: "بی شک، صاحب این قبر در تمام حالاتش به منتها درجه کمال، ‏شرافت و عظمت رسیده بود"

دوستش گفت: "او فیلسوفی بود که ادعای مرتبه‌ای بس عظیم و منزلتی بس بزرگ ‏داشت و بر این ادعای خود معجزاتی آورد که عقلها را مغلوب و فهمها را ناتوان و سرگشته ‏نمود. خرد پیشگان برای درک حقیقت آنها در دریای خروشان اندیشه فرو رفتند و سرگشته ‏و ناکام و تهیدست باز آمدند.

آنگاه که اندیشمندان و فصیحان و خطیبان دعوتش را به جان پذیرفتند، مردم دیگر، گروه ‏گروه به دینش درآمدند. نام او با نام خدای جل و علا قرین گشت و روزانه پنج بار در اذان و ‏اقامه این فریاد از مأذنه عبادتگاهها و هر جایی که دعوت و حجت الهی او بدانجا راه یافته ‏بود در دشت و صحرا و کوه و دریا به هوا خاست... تا هر ساعت یادش تازه ماند و ‏رسالتش به خموشی نگراید."

ابن ابی العوجأ گفت: "سخن از محمد صلی الله علیه و آله را بگذار و بگذر که عقل من ‏درباره او سرگشته و اندیشه‌ام در کار او گمراه و بسته است. درباره راز و ریشه کار او ‏سخن بگو که مردم بدان سبب آن را می‌پویند."

سخن را ادامه دادند تا آنجا که  بگونه‌ای به آغاز پدید آمدن اشیا پرداختند،  ابن ابی العوجأ ‏گفت: هیچ پردازش، تدبیر و تقدیری نبوده و آفرینش، صانع و تدبیرگری ندارد، بلکه همه ‏چیز خود به خود و بدون تدبیر مدبری پدید آمده و دنیا همیشه چنین بوده و چنین خواهد ‏بود.

 

مفضل می‌گوید: (با شنیدن این سخنان ناروا) چنان به خشم و غضب آمدم که عنان از ‏کفم بیرون رفت و (خطاب به او) گفتم:

‏“ای دشمن خدا! در دین خدایت الحاد می‌ورزی و خداوندی را که به نیکوترین صورت و ‏کاملترین آفرینش پدید آورد و تو را بدین جا رسانیده، انکار می‌کنی؟! اگر در درون خویش ‏نیک اندیشه کنی و حس ‍ لطیف تو در خطا نیفتد، هر آینه براهین ربوبیت و آثار صنعت ‏صانع را در وجودت نهفته و نشانه‌ها و دلایل او جل و علا را در آفرینشت روشن می‌یابی.

زاده ابو العوجأ (پس از شنیدن آهنگ تند سخنان مفضل) گفت:

‏“ای مرد! اگر از متکلمانی با تو سخن می‌گوییم. در صورتی که (بر ما چیره شدی و) حق ‏را نزد تو یافتیم، از تو پیروی خواهیم کرد. اما اگر از اینان نیستی هیچ سخن مگوی. ‏

اگر از یاران و اصحاب (امام) جعفر صادق (ع) هستی، بدان که او با ما اینگونه سخن ‏نمی‌گوید و همانند تو با ما مجادله نمی‌کند. او بیش از آنچه تو از ما شنیدی از ما شنیده، ‏اما هیچ گاه سخن را با فحش و تعدی آلوده ننموده است. او همواره در سخنان خود ‏شکیبا، باوقار، اندیشه گر و استوار بوده و هیچ زمانی به ستوه نمی‌آمد و خلقش تنگ ‏نمی‌گشت و برنمی آشفت. ابتدا نیک به سخنان ما گوش فرا می‌دهد، می‌کوشد که دلیل ‏ما را بدرستی دریابد. ما نیز همه چیز خود را به میان می‌آوریم. هنگامی که (سخنان ما ‏تمام می‌شود و) می‌پنداریم او را محکوم کردیم (و بر او چیره شدیم)، ناگاه با سخنی ‏کوتاه و اندک (بر ما غالب می‌آید)، دلیلمان را می‌شکند. عذرمان را می‌برد و ما را تسلیم ‏دلیل خود می‌کند، به گونه‌ای که هیچ پاسخی در جواب به دلایلش نمی‌یابیم. حال اگر از ‏یاران اویی تو نیز با ما چون او سخن بگو.”‏

 

مفضل می‌گوید: در حالی که از این سخنان، اندوهگین و در این اندیشه بودم که چگونه ‏اسلام و مسلمانان، دچار کفر و انکار این گروه شده‌اند از مسجد بیرون آمدم. به نزد ‏مولایم، حضرت صادق صلوات الله علیه رفتم. ‏

وقتی آن حضرت مرا شکسته دل و نگران دید. احوالم را جویا شد و فرمود: چه شده ‏است؟ ‏

من نیز تمام سخنانی را که از آن گروه دهری شنیده بودم همراه هم سخنان خود بازگو ‏کردم.

امام فرمود: بامدادان به نزد من ‌آی تا حکمت خدای جل و علا در آفرینش ‍ جهان، درندگان، ‏چهار پایان، پرندگان، حشرات و جانوران دیگر؛ چون: حیوانات، گیاهان، درختان میوه دار و ‏بی میوه و سبزیهای خوردنی و ناخوردنی را چنان برایت بیان کنم که شایستگان از آن ‏عبرت گیرند، مؤمنان با شناخت آن، آرام گردند و ملحدان و انکار کنندگان در آن سرگشته ‏شوند.

 

مفضل می‌گوید: خرسند و شادمان از نزد آن حضرت (ع) خارج شدم. ‏

آن شب به خاطر وعده امام (ع) و انتظار آن، بر من دیر گذشت.‏

نامشخص - نامشخص - نامشخص
سلام تورو خدا یکی به من توضیح بده که بدجوری قاطی کردم. بابا آخه این چه دینی که حق یک انسان(زن) باحق اون یکی (مرد) برابر نیست ؟چرا دیه زن باید نصف مرد باشه؟ چرا زن باید مطیع مرد(نه مطیع معمولی منظور اطاعت از نوع اطاعت بز اخوش) باشه؟ تازه در صورت سرپیچی هم مرد بتونه اونو تنبیه کنه؟! مگه مردا همه فرشته اند که توی کارشون نقص نیست.چرا زنها رو تواین دین آدم حساب نمیکنند. آیا واقعا قیامتی هست و آیا بعد از مرگ همه به سزای کاراشون میرسند یا بقول بعضیها همین دنیا دار مکافات؟ مگه لازمه ی خداوندی عدالت نیست پس چرا آقایون میتونند مثل اینکه مرغدونی دارند 5 تا 5تا زن بگیرند ؟ در آخر هم اینکه به گفته ی اسلام اگه خدا میخواست ما مطیع مرد باشیم چرا به ما احساس عقل و حق انتخاب داد ؟ که با دیدن اینهمه تبعیض عذاب بکشیم؟ خوب ما رو هم مثل حیوانات چهار پا درک وفهم بهمون نمیداد تا حداقل حالیمون نشه که چی به چیه؟ در ضمن من از خیلیها این سوالها رو کردم و در آخر این را شنیدم .چون دین اسلام دین کاملی است و دین تسلیم است فقط باید اطاعت کنیم تمام این چیز ها رو هم که نوشتم خودم از تو قرآن برداشت کردم.لطفا یکی سوالای منو جواب بده.
چهار‌شنبه 14 آذر 1386

سعید - کانادا - تورنتو
سوالات شما جوابش در این خلاصه میشه که ¤ فلسفه دین یعنی حکومت بر مردم از طریق باور آنها ¤ ابن در کشورهای دیگه هم همینه اما هر کشور یه وسیله برده داری جدایی رو داره. برای مثال در کانادا برده داری مالی وجود داره اما در ایران برده داری به نوعی دیگر.
چهار‌شنبه 14 آذر 1386

جواد - ایران - گنبد
خانم نامشخص خیلی دوست دارم جواب شمارو کامل بدم ولی خوب تو چند سطر نمیشه ولی چند مطلب رو میگم دین اسلام کامل واخرتی نیز وجود داره میخوام من جند سوا ل کنم چرا برای زن مهریه تعین میکنند و برای مرد نه ؟ چرا نفقه زن بر عهده مرد است و بر عهده زن نیست که بیاد و به مرد نفقه بده ؟ اگه بتونی با صدق دل جواب 2 سوال منو بدی اون وقت جواب خودتم بیدا میکنئ واین رو هم بدون که در اسلام مردها هم هب ندارند هر طور که میخوان با زنشون رفتار کنن امیدوارم که بتونی قانع بشی. موفق باشی.
چهار‌شنبه 14 آذر 1386

شهاب - المان - برلین
هر دین و مذهبی از یک زاویه به حقیقت نگاه میکنه.اما مغز همه اونها یکی .رابطه عاشقانه با خالق هستئ.اما مشکل از اونجا شروع میشه که پیروان هسته دین رو ول میکنند و میرن سراغ پوسته.با همین نگرش سطحی که مثلا اگر خانمی بدون روسری باشه دشمن خدا و پیغمبر میشه.در حقیقت ادیان موجود درنتیجه فعل و انفعال تاریخ و تفکر انسانها با دین اوریجیناله.اگه تونستی عاشق خالقت باشی دینداری و اگه نتونستی ل مذهبی.البته داشتن این رابطه شرایط و استعداد خاصی که خیلی از ما واجد اون نیستیم.دین در معنی عوامانه چوبی بالای سرا ادمای متوسط که پاشونو خیلی از گلیمشون دراز نکنند.در ایران هم که دین ابزاری در خدمت حکومت برای سرکوب مخالفان.
چهار‌شنبه 14 آذر 1386

علی - هلند - خرونینگن
دوست عزیز نامشخص. بنده در ادعای پاسخ به سوالات شما نیستم. اما نظراتم را در باره آنچه مطرح کردید عرض می کنم: 1- اسلام یک دین است که در هر جامعه ای با آداب و فرهنگ بومی آمیخته شده و قوانین دینی در بسیاری جهات تابع فرهنگ میزبان بوده اند. اسلام مالزی مثلا با اسلام ایران و اسلام عربستان با اسلام چین تفاوت بسیار دارند. 2- قوانین فقهی در اسلام عموما بر پایه های مختلفی استوار شده اند که قران و سنت از جمله آنها هستند. مشکل اینجاست که این قوانین با روح زمان مطابق نمی شوند.متاسفانه ساختمان روحانیت که صادر کننده دستورات شرع و قوانین شرعی هستند عموما به در ک زمان و مکان در تبیین قوانین حقوقی نرسیده اند. 3- به نظر بنده برابری حقوقی زن و مرد قبل از آنکه یک امر حقوقی باشد یک مسیله فرهنگی می باشد. متاسفانه رشد کند و گاها ایستای جوامع اسلامی در حوزه فرهنگ روابط اجتماعی موجب می شود که درک و تفسیر صحیحی از قوانین قران انجام نشود.و آیات قران را به نفع جامعه مرد سالار تعبیر و اجرا کند. 4- متاسفانه در این مختصر نمی شود به سوالات شما پاسخ داد. اما عنوان میکنم که در قرآن ایاتی هست که عمدا مورد توجه قرار نمی گیرند. این آیه ها تاکید بر عدالت بین زن و مرد. برابری انسانها. و ایجاد جامعه قسط و عدل است. 5- اسلام دین تسلیم در برابر خداوند است. نه تسلیم در برابر حکومت اسلامی یا مدعیان اسلام و یا مردان. متاسفانه خداوندی که در جوامع اسلامی معرفی شده است با خداوند واقعی تفاوت بسیار دارد. فراموش نکنید که درست پس از وفات پیغمبر (ص) اسلام واقعی به چاه فراموشی انداخته شد. و آنچه امروز هست اسلام ابوسفیانی است. 6- برای شما و گردانندگان سایت آرزوی موفقیت میکنم. پایدار باشید.
چهار‌شنبه 14 آذر 1386

یک وطن پرست - ایران - ایران
در مورد جواب ((نامشخص - نامشخص - نامشخص)) باید عرض کنم: بعضی ها مانند طوطی ادا در می آورند و هرچه که را گفتی همان را تکرار می کنن..... حال در این 1400 سال مگر انسان ها دست خوش تحول نشده اند؟ ای کسانی که دم از کامل بودن اسلام میزنید! آیا شما برای نظافت شخصی خود ملزم هستید که آیه النظافت من الایمان را بشنوید؟ آیا پروردگار عالمیان به شما قوه تعقل و تفکر نبخشیده است؟ آیا میزان علم و فهم شما در طول 1400 سال تغییر نیافته؟ حال این تفکر بر شما آمده است که آیا بهتر نیست کمی دین را دست خوش تحول کنیم؟ این را میدانم که با یک گل بهار نمی شود ولی خود را درست کنیم بهتر از این نیست که دنیا را درست کنیم؟ آیا من وشما که تسنت مان پاکی است به فکر قتل و دیه باشیم؟ مگر ما جانی هستیم که هر روزه بخواهیم افرادی را بکشیم؟ آیا کسی قصد جان شما را دارد؟ آیا پول دیه (( حتی چند برابرش )) در نزد خانواده شما عزیز تر از وجود خود شما است؟ در ضمن هیچ کس زیر بار کسی نیست و باید بگویم آیا زمین آنقدر پهناور نیست که به جایی دیگر بروید تا از زیر ستم و ظلم شخصی که شما مطیع او هستید خارج شوید؟ آیا شما می پندارید که روزی شما جواب آنچه را که کرده اید پس نخواهید داد؟ در مورد ازدواج دوباره باید بگویم این از ضعف فکری ماست نه اسلام و محمد. چه علتی دارد که یک پسر و دختر به فکر یار دیگر و مونس دیگری باشند؟ اگر دختر و پسر کمی کوتاه بیایند به اهورامزدا قسم هیچ گاه (( حتی پس از نابودی )) به فکر کسی دیگر نخواهد بود.در آخر کلام می خواهم بگویم: چشم ها را باید شست ...
پنج‌شنبه 15 آذر 1386

امیر - ایران - مشهد
سلام.من هم سوالات ان مرد نا مشخص را دارم.اما اونا کمه .خیلی بیشتر از اون سوال دارم.چرا اگر کسی از دین اسلام خارج شد و به تبلیغ دین دیگه پرداخت او را باید کشت.همه شما بی تردید از اینکه به مخالفت مستقیم با بعضی قوانین اسلام بپردا زید میترسید.از عذاب الهی یا یه چیزی مثل این.تمام شما بهانه هایی دارید برای خودهتان تا با اسلام مخالفت نکنید.من نمیگویم اسلام دین بدی است.اسلام در رشد فهم و اگاهی مردم در تمام زمان ها موثر بوده و هست .اما بعضی قوانین ان ....نا مشخص یک عده با جمهوری اسلامی مخالفت میکنن چون میگن اگه این اسلام واقعی باشه نمیخوهیم .یک عده هم هزارو دو بهونه می اورند تا بگن همه اسلام درسته اما به نظر من دین درست دینی است که با مطالعه همه ادیان و برگزیده کردن بهترین قوانیین هر دین توسط متخصصان هر رشته تنظیم شده باشد مثلا کسی با این قانون که دروغ امر بدی است. مشکل ندارد.پس در زتدگی دروغ نگو.داشتن تفکری مبتنی بر اینکه اخرتی وجود دارد برای بشر بسیار مفید است.زیرا افراد از انجام خیلی کارهای بد باز میدارد.و زندگی معنا پبدا میکند.حال از دینی دیگر:مثلا زرتشت.حقوق زن و مرد برابر.وهمین طور تا اخر به این گونه ...البته من فرد متخصصی نیستم و مثال های من فقط برای فهم بیشتر بود امیدوارم اگه من راه قلطی را می روم من را راهنمایی کنید
پنج‌شنبه 15 آذر 1386

علی - ایران - همدان
این دوست نامشخص ما واقعا باعث توهم فانتزی شدند اولا خیلی از قوانینی که اسلام برای زن و مرد متفاوت وضع کرده است نباید بدون هیچ علم و دانش و تحقیقی در مورد این قوانین اسلام وبدون اینکه چراییه خیلی از این مطالب را از فرد آگاه ودانا به اسلام بپرسیم بخواهیم نظر بدهیم من هم مثل شما شاید این پرسشهارو بلد نباشم ولی از شما درخواست میکنم قبل از اینکه از این دین اشکال بگیرید برید ودر موردش تحقیق کنید چرا که ابتدا انسان باید در دین اسلام تحقیق کند وبعد به این دین روی آورد
پنج‌شنبه 15 آذر 1386

آرزو 2 - ایران - تهران
علی ایران همدان اگر این توهمه پس باید بدونی که در صد بالایی از مردم دنیا همچین توهماتی رو دارند در مورد تحقیق هم باید بگویم مگر شما مستندتر از قر ان کتابی سراغ دارید با رجوع به همان کتاب نتوانستم جواب سوالاتم رو پیدا کنم.
پنج‌شنبه 15 آذر 1386

ریحان - ایران - تهران
نا مشخص عزیزدر مورد سوالات شما باید بگویم: 1ـدیه از لحاظ حقوقی ارزش خون نیست که بخواهیم نصف بودن دیه زن را دلیل بر کم ارزش بودن زن به مرد دانست چرا که اگر دیه ارزش خون انسانها بود باید بین دیه یک مرد با کمالات و مفید برای جامعه تایک مرد معتاد تفاوت قایل میشدیم. دیه تاسیسی حقوقی است برای حمایت از بازماندگان و جالب است این حمایت از زنان بیشتر از مردان بوده چرا که دیه مرد که به زن میرسد دو برابر دیه زن است که به مرد میرسد. 2ـدر مورد حقوق اسلامی جالب است بدانید بعضی از کد حقوقی فرانسه(قانون) انها کاملا از حقوق اسلام بهره گرفته و در بعضی از موارد حتی با همان نام حقوق اسلامی امده مثل تاسیس حقوقی(( عاقله))که دقیقا با همین نام در قانون فرانسه امده زیرا این مورد کاملا ابداع حقوق اسلام است ودر هیچ کشور دیگری نیامده. 3ـاگر کمی در باب حقوق اسلامی مطالعات بیشتری داشته باشید خواهید دید حقوق اسلامی بسیار قوی و قابل دفاع است
پنج‌شنبه 15 آذر 1386

اریا - ایران - زاهدان
قرآن کریم در عین این‏که زن و مرد را بدیده یکسان مى‏نگرد، به هیچ وجه نمى‏گوید که این دو جنس از لحاظ نیرو و استعداد و توانایى‏ها کاملاً مشابه و همانند یکدیگرند. تساوى زن و مرد از نظر تواناییها و استعدادها، از جمله اشتباهات رایج و فسادانگیز عصر ما، به ویژه در جامعه غربى است که برابرى زن و مرد را به طور مطلق انگاشته و حتّى در زمینه فعالیت‏ها و نقش‏هاى اجتماعى نیز تفاوت میان آن دو قائل نمى‏شود. جامعه‏اى که بر اساس قرآن بنا مى‏شود، جامعه‏اى دو جنسى است که در آن هر یک از دو جنس زن و مرد به وظایف خاص خویش مى‏پردازند، و در این تقسیم کار، مسئولیت اداره امور اقتصادى جامعه، بیش‏تر بر دوش مردان و اداره خانه، پرورش و تربیت فرزندان که در اسلام از اهمیت ویژه برخوردار مى‏باشد، بیش‏تر بر دوش زنان قرار دارد، و تنها در این صورت است که سلامت و رفاه اجتماعى تأمین خواهد شد. و قرآن کریم در این زمینه اشاره دارد: «و الوالداتُ یرفعن اولادهنّ حولین کاملین لمَنْ اراد ان یتمّ الرّضاعة و على المولود له رزقهنّ و کسوتهنّ با المعروف لاتکلّف نفسٌ الّا وُسعها لاتضارّ والدةٍ بولدها و لامولودٌ له بولده...»(35 نیز مى‏فرماید: «الرّجال قوّامون على النّسآء بما فضّل اللّه بعضهم على بعضٍ و بما انفقوا من اموالهم فاالصّالحاتُ قانتاتٌ حافظات للغیب بما حفظ اللّه».(36) امروز در دنیاى غرب بسیار از زنان از شعارهاى آزادى و برابرى فیمینیستى بیزارى مى‏جویند. یک خانم روزنامه‏نگار آمریکایى که از طرفداران حقوق زن در این زمینه است، کتابى منتشر کرده و شرح حال خود را به رشته تحریر درآورده، مى‏نویسد: «زنان آمریکایى با اشتغال در خارج از خانه و رقابت بى‏فائده با مردان، بزرگ‏ترین محبّت زندگى یعنى مادر شدن را از دست داده‏اند». او به زنان جهان توصیه مى‏کند: «اگر مى‏خواهید خانواده داشته و مادر باشید، به خود بپردازید».
پنج‌شنبه 15 آذر 1386

فربد - ایران - کرمانشاه
سلام ریحانه خانم در مورد بند اول حرفات باید گفت موضوع همین جاست چرا دیه یک زن با کمالات ومفید برای جامع با یک مرد معتاد موفنگی برابر نیست ؟ مگر غیر از این است که این مرد ارزیش بیشتر از این خانم داشته ؟ ریحان خانم شما سر خودتم داری کلاه میزاری از کجا معلوم که بعد از مرگ مرد اون دیه به همسرش میرسه مثل اینکه اولیا دم ( پدر و مادر و فرزندان ) را فراموش کردی اصلا دیه هیچی شهادت در راه دین و در راه خدای زن چرا باید نصف مرد باشه ؟ ارث پدری چرا ؟ حقوق اسلامی قوی و قابل دفاع است ؟ همیشه بزرگی ( از نظر وسعت ) نشانه برتری نیست
پنج‌شنبه 15 آذر 1386

رضا - انگلیس - لیدز
نامشخص - نامشخص - نامشخص هیچ کس جواب سوالات شما رو نمیدونه .خداوند خواسته که این گونه باشد.و باید این سوالات رو از خود خدا بپرسی.نه کار به دین داره و نه به هیچ چیزه دیگه.
جمعه 16 آذر 1386

ارزو2 - ایران - تهران
من همون (نامشخصم که موقع ارسال سوالام یادم رفت مشخصاتم رو بدم)ولی اینو میدونم که اگه خدایی هست و عادله پس نباید اینجوری باشه و و اگه خدا هست پس اون نخواسته .بنده ی خدا خواسته. در ضمن موقع ارسال سوالام یادم رفت مشخصاتم رو بدم فقط اینو میدونم که ادمها حتی به خودشونم دروغ میگن برای اینکه بنفعشونه البته هرکی به یه شکلی. ممنون از همه ی جوابایی که دادید
جمعه 16 آذر 1386

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.