پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶ - ۱۲ جولای ۲۰۰۷
خاطرات یک دستیار کارگردان موفق از کار با بازیگران سینمای ایران
وقتی امیر قادری زنگ زد و از من خواست تا به بهانه اکران فیلم توفیق اجباری ساخته محمدحسین لطیفی مطلبی درباره خصوصیات اخلاقی بازیگران سینمای ایران برایش بنویسم با تمام گرفتاریهایی که این روزها دارم نتوانستم به او نه بگویم. دلیلش هم این بود که چون در سینما به عنوان دستیار کارگردان و روابط عمومی فعالیت میکنم قطعا اطلاعات موثقتری نسبت به سایر دوستان دارم. من هم بخشی از دانستههایم را روی کاغذ آوردهام که قطعا خالی از اشکال نیست. همه دوستانی که در سینمای حرفهای مشغول فعالیت هستند به خوبی میدانند که مانند سایر مشاغل و حرفهها در سینما هم نوع کنش و اخلاقیات عوامل براساس شرایط موجود در هر فیلم متغیر است. یعنی در سینما نیز، هم اخلاق خوب و حرفهای وجود دارد و هم تقریبا اخلاق بد و غیرحرفهای. تاکنون برای من کمتر پیش آمده که به اصطلاح با آدم بدهای سینما کار کرده باشم و بدون اغراق خوشبختانه با اکثر افرادی که همکاری داشتهام به نوعی خوب و محترم بودهاند.
***
مهدی فخیمزاده
پشت صحنه سریال تلویزیونی خواب و بیدار را به خاطر دارید؟ آنجایی که پسر دانیال حکیمی رو به دوربین میگوید: آقای خمیمزاده- یا همان فخیمزاده- خیلی بداخلاقه... این جمله هنگام پخش از تلویزیون باعث خنده خیلی از اهالی سینما و حتی خود فخیمزاده شد. شاید با توجه به ذهنیتی که خیلی از افراد چه شاغل در سینما و تلویزیون و چه خارج از محدوده سینما از فخیمزاده در ذهن دارند هیچکس انتظار نداشت که کسی جرات کند چنین جملهای را آن هم از تلویزیون بیان کند. میگویند فخیمزاده چه به عنوان کارگردان و چه بازیگر آدم بداخلاقی است و کار کردن با او دل و جرات میخواهد. در حالی که واقعا اصلا اینگونه نیست. چرا که در صورت صحت این ادعا الان فخیمزاده باید یکی از کمکارترین کارگردانها و بازیگران سینما و تلویزیون باشد. در حالی که او اکنون سالهاست یکی از پرکارترین و پرانرژیترین فیلمسازان سینما و تلویزیون محسوب میشود و این نشان از حرفهایگری او دارد. ضمن اینکه معمولا در کارهای بعدیاش با افرادی همکاری میکند که قبلتر از این هم در فیلمها و سریالهایش تجربه کار کردن با او را داشتهاند. وی از آن دسته سینماگرانی است که اعتقاد شدیدی به نظم دارد و شاید همین نظم و انضباط کاریاش گاهی اوقات موجبات دلخوری بعضی از دوستان و همکارانش را فراهم میآورد. همکارانی که بنا بر عادت به دلایل مختلف به خاطر بینظمیهای متوالیشان با وی به مشکل خوردهاند. وقتی به فخیمزاده میگویند مثلا آفیش حضور سر صحنه ساعت هفت صبح است، خودش سر ساعت مقرر سر لوکیشن آماده میشود و تنها انتظار دارد که عوامل دیگر هم طبق آفیشی که به آنها اعلام شده در صحنه حضور داشته باشند. اگر متوجه شود که یکی از عوامل دیرتر از زمان اعلام شده سر صحنه حاضر شده و موجب شده تا فیلمبرداری با تاخیر انجام شود شاکی میشود و با وی برخورد میکند. چرا که اعتقاد دارد یک نفر نباید باعث علافی سی، چهل نفر از عوامل دیگر – چه بازیگر و چه سایر عوامل پشت صحنه- شود. او معمولا ارتباطش با عوامل در پشت صحنه فیلمها و سریالهایش جالب و دیدنی است. بعد از کات دادن عادت دارد با همکارانش خوشوبش کند و به آنها انرژی دهد. غذایش را سر یک میز با آنها میخورد. اگر متوجه شود نوع غذایش با دیگران فرق میکند و کیفیت غذایش بهتر از دیگران است، مدیر تولید کار را صدا میزند و از او میخواهد که دیگر این کار را تکرار نکند. اگر متوجه شود که یکی از عوامل بعد از گذشت زمان قراردادش دستمزدش را نگرفته است به تهیهکنندهاش اعتراض میکند. هرگز از هیچ یک از عواملش حتی آنهایی که به اصطلاح زیرآبی رفتهاند کینهای به دل راه نمیدهد. با مردمی که برای دیدن پشت صحنه فیلمش در اماکن عمومی دورشان جمع شدهاند با کمال احترام برخورد میکند و... به هر حال آنهایی که سابقه کار کردن با او را دارند همیشه از که مجددا در پروژهای دیگر با او همکاری کنند خرسند میشوند. مقدمه نهچندان کوتاه این مطلب را با مهدی فخیمزاده به عنوان کارگردان- بازیگر آغاز کردم و چون امیر قادری بیشتر حرفه بازیگری در این مطلب برایش مهم بود در ادامه به خصوصیات اخلاقی چند تن از بازیگران مطرح سینما و تلویزیون میپردازم.
بازیگر متین و قدرتمند سینمای ایران که پر از تجربه است و بحق لقب آقای بازیگر را برایش انتخاب کردهاند. وی در پشت صحنه فیلمها آنچنان باوقار و پرجذبه است که اکثر اوقات جوانترها به او حسادت میکنند. طبق عادت حرفهایاش تمام عوامل را با عناوین آقا یا خانم صدا میزند. همصحبتی با او بسیار لذتبخش است. با اغلب افراد گروه میانهای گرم و صمیمی دارد و گاه به اصرار آنها از خاطرات تلخ و شیرین سالها تلاش در سینما و صحنه تئاتر، دوستیهای پایدارش با همنسلانش، خاطراتش با زندهیاد علی حاتمی و فیلمهایش، آرزوهای دور و نزدیکش، عشق به حرفهاش و همچنین همسر و فرزندانش و... حرف میزند. از بدقولی به شدت ناراحت میشود، اما حتی زمانی که ناراحت هم است شیرین و دوستداشتنی است. عاشقانه جوانها را دوست دارد والبته سایر مردم را. میگوید به عشق مردم است که همچنان در سینما فعالیت میکند. هر روز صبح ساعت پنج از خواب بیدار میشود و همیشه سر ساعت در صحنه فیلمبرداری حضور دارد.
خسرو شکیبایی اکثرا آرام، ساکت و بیسر وصداست. لبخندهایش در بین اهالی سینما مشهور است. به طوری که زمانی که میخندد و جملهای هر چند کوتاه میگوید- که به خاطر تن صدایش دلنشین است- بینظیر میشود. هنگامی که جلوی دوربین قرار میگیرد حس خوبی را به دیگران منتقل میکند. بیشتر اوقات سرحال و قبراق است و به همه انرژی مثبت میدهد. تمرین کردنهایش که معمولا به تنهایی و در گوشهای از لوکیشن انجام میشود از بازیاش جلوی دوربین دیدنیتر است. شعر خواندنهایش بینقص و جالب است و قابل توجه. عاشق شبکاری است و در صحنههایی که در شب فیلمبرداری میشود سرحالتر از سایرین نشان میدهد. امکان ندارد یک بار هم که شده جمله «خسته شدهام» را از زبان او بشنوید. به قول بعضی از همکاران مانند ساعت کار میکند. بهرام رادان بازیگر خوشبرخورد و خوشاخلاق سینمای ایران که طی سالهای اخیر پلههای ترقی را با موفقیت پیموده است، همچنان اخلاق حرفهایاش را حفظ کرده است. برخوردهایش آنچنان دوستانه است که هر کسی را به سرعت شیفته اخلاق خود میکند. رابطهاش با افراد و گروههای مختلف فیلمسازی اکثرا همراه با احترام متقابل بوده است و دوستان زیادی در بین اهالی سینما دارد. در خارج از محیط سینما هم رفتارش محترمانه و قابل ستایش است. در انتخاب نقشهایش وسواس زیادی به خرج میدهد و این وسواس اکثرا به نفعش تمام میشود. بسیاری از نقشهایی را که بازی کرده است دوست دارد و صراحتا از بازی در تعدادی از نقشها ابراز پشیمانی میکند. همواره خوشقول است و سرقرارهای کاریاش به موقع حاضر میشود. پیشنهادات جدید کاریاش را با دقت بررسی میکند و با اینکه میتواند تلفنی عدم اشتیاقش از حضور در بعضی از فیلمها را اعلام کند برای ادای احترام به تهیهکننده و یا کارگردان تعدادی از آن فیلمها در دفتر تولید حضور مییابد و علت عدم قبول همکاریاش را شفاهی بیان میکند. حامد بهداد در زندگی خصوصی و بیرون از نقشهایش هم شبیه جوانان عصیانگر است. بسیار تند و با حرارت و هیجان حرف میزند و معمولا دستهایش در القای این هیجان به دیگران به کمکش میآیند. دیرتر از موعد کشف شده، اما این مساله اصلا او را نگران نمیکند. رفاقتهایش همیشگی و متداوم است و یکی از دوستداشتنیترین بازیگرانی است که وقتی با او همصحبت میشوید از کلماتی که بیان میکند لذت میبرید. یا حرفی را نمیزند و یا اگر چیزی بگوید یا قولی بدهد تا آخر پایش میایستد. همه نقشهایی را که بازی کرده است به نحوی عاشقانه دوست دارد. عاشق و شیفته نحوه بازیگری مارلون براندو است و یکی از آرزوهایش دیدار با اوست. که البته الان دیگر با مرگ این بازیگر امکانپذیر نیست! اعتقاد دارد هر حرفی را راجع به دیگران باید رودرروی آن شخص بیان کرد تا تاثیرگذار باشد. با عوامل و گروههای متعدد فیلمسازی به سرعت ارتباط برقرار میکند و دوستانهترین برخوردها را با آنها از خود بروز میدهد. مردم را به خاطر مردم دوست دارد و بازیگری را به خاطر خودش. در انتخاب نقشهایش بسیار سختگیر است و اگر با نقش پیشنهادی کنار نیاید با صراحت آن را رد میکند. او بازیگری است که قطعا از آینده چشمگیری برخوردار خواهد بود. میترا حجار در زمان حضورش در ایران یکی از پرکارترین بازیگران زن سینما در دهه اخیر محسوب میشد، اما افسوس که اکنون دور از عالم سینما در آمریکا اقامت دارد. برای او بیش از هر چیز نقشهای پیشنهادیاش اهمیت داشت و اولین چیزی که به ذهنش میرسید چگونگی ارتباط برقرار کردن با آن نقش بود. برای ایفای نقش در فیلم زمستان است ساخته رفیع پیتز یک ماه قبل از شروع فیلمبرداری به مدت سه هفته تمام با لباس مخصوص کارگردان شامل چادر و مانتوی کارگری هر روز به کارخانه پاتن جامه میرفت و مانند بقیه کارگرها به دوخت و دوز و خیاطی مشغول میشد و برخورد دوستانه و صمیمانهاش با آنها باعث شده بود که وقتی گروه برای انجام فیلمبرداری به آنجا رفتند هیچ یک از کارگران زن نمیدانستند که او بازیگر نقش اول فیلم است و همگی او را به عنوان یکی از همکارانشان میشناختند. نوع رفتار و برخورد حجار با عوامل پشت صحنه نیز آنچنان صمیمانه و همراه با دوستی بود که هیچکس فکرش را هم نمیکرد ممکن است او نیز روزی عصبی و پریشان شود. اما در یکی از روزهای برفی و سرد زمستان همان ایام در شهر اراک در حین فیلمبرداری سکانسی از فیلم که اتومبیل پلیس در نمایی باز- لانگ شات- به کلبه محل اقامت او نزدیک میشد و خبر مرگ شوهرش را میداد به این دلیل که این پلان بیش از 10 بار تکرار شده بود و هر بار که حجار دلیل تکرار آن را از کارگردان میپرسید جوابی نمیشنید، ناگهان عصبانی شد و فیلمبرداری را متوقف کرد و این عصبانیت باعث شد تا همان برداشت دهم از نظر کارگردان OK اعلام شود. به هر حال سوز و سرمای بیش از حد زمستان آن سال در شعلهور شدن عصبانیت او قطعا بیتاثیر نبوده است، چرا که بلافاصله پس از این اتفاق عوامل گروه مجددا با چهره خندان او روبهرو شدند. منبع : سایت خبری تحلیلی سینماعزتالله انتظامی
نیما - کانادا - تورنتو |
در رابطه با اقای بهداد چند وقت پیش خبر جالبی در همین وب سابت گذاشته شده بود. |
شنبه 3 آذر 1386 |
|
علی - ایران - تهران |
جالبه یه بام و دو هوا .خبر نگار این مطالب زن بوده یا مرد ؟؟؟از بهداد خیلی تعریف کرده .... |
یکشنبه 4 آذر 1386 |
|
نازنین - ایران - قزوین |
عالی بودهمه همون طوری اند که آدم حدس میزنه.من که عاشق شکیبایی ام. |
یکشنبه 4 آذر 1386 |
|
عسل - ایران - تهران |
نمیدونم کدومو باید باور کنیم ... کی راست میگه ... من که گیج شدم |
سهشنبه 6 آذر 1386 |
|