داستان زندگی اشرف پهلوی۷

داستان زندگی اشرف پهلوی7

اشرف پهلوی سومین دختر رضاخان است. اولین دختر رضاخان «همدم السلطنه» نام داشت و حاصل ازدواج رضاخان با زنی به نام صفیه بود. صفیه خانم از اهالی همدان بود که رضاخان در اوایل انتصاب به فرماندهی آتریاد قزاق همدان، وی را صیغه نمود و پس از یک سال طلاق داد. دومین همسر رضاخان «تاج الملوک» نام داشت، وی فرزند یکی از فرماندهان ارشد قوای قزاق به نام تیمورخان آیرملو بود که در جریان انقلاب اکتبر 1917 روسیه به همراه خانواده اش به ایران مهاجرت کرده و در تهران اقامت گزیده بود.

تاج الملوک دختری قد کوتاه و زشت رو و به اصطلاح عوام «ترشیده»! بود و هنگام ازدواج با رضاخان بیش از 24 سال از سنش می گذشت که درآن زمان برای ازدواج سن زیادی بود زیرا عموم خانواده ها مطابق رسوم رایج دختران خود را تا پیش از سن 18 سالگی به خانه بخت می فرستادند. اما این مسایل برای رضاخان اهمیت نداشت. برای رضاخان که دوران کودکی و نوجوانی و جوانی خود را به عنوان «تابین» (قزاق بدون درجه همانند سرباز) در فوج قزاق گذرانده بود، این نکته مهم بود که با دختر یکی از امرای ارشد این فوج ازدواج می کند. ارتشبد فردوست در این مورد می نویسد:
«در آن زمان برای رضاخان افتخاری بود که با یک دختر میرپنج ازدواج کرده است. . . ». (1)اولین فرزند تاج الملوک، شمس نام داشت که دو سال بزرگ تر از «اشرف» بود. اشرف در روز چهارم آبان 1298 ه- ش چند ساعت پس از تولد محمدرضا پهلوی در خانه ای واقع در کوچه ضلع شمال شرقی میدان حسن آباد تهران به دنیا آمد. با تولد اشرف و محمدرضا تحولات بزرگی در زندگی رضاخان پدید آمد و از سوی ژنرال آیرون ساید- فرمانده نیروهای انگلیسی در بین النهرین- برای فرماندهی کودتای نظامی علیه احمدشاه قاجار انتخاب شد و در فرصتی کمتر از یک سال وی، در سوم اسفند 1299 به همراه سیدضیاءالدین طباطبائی به عنوان فرمانده نظامی کودتا به تهران حمله کرد و در کودتایی بدون خونریزی این شهر را تصرف کرده و از سوی شاه به عنوان وزیر جنگ معرفی شد. رضاخان به همین دلیل تولد محمدرضا و اشرف را خوش یمن تلقی می کرد و پیشرفت هایش در عرصه های سیاسی - نظامی را مرهون قدوم این کودکان می دانست. او تمام عاطفه اش را به پای محمدرضا می ریخت و آنچنانکه باید و شاید به اشرف محبت نمی کرد، تاجایی که اشرف خود نیز متوجه این تفاوت و تبعیض شده بود و بعدها به هنگام تدوین خاطراتش به این موضوع اشاره کرد: «قبل از من خواهر دوست داشتنی ام، شمس به دنیا آمده بود و حالا هم پسری متولد شده بود که رؤیاهای پدر و مادرم را برآورده می ساخت. این حقیقت که من در همان روزی متولد شده بودم که محمدرضا پهلوی ولیعهد و شاه آینده ایران به دنیا آمده بود، همیشه این فکر را در من تقویت می کرد که هرگز نباید از پدر و مادرم انتظار داشته باشم محبت و علاقه مخصوصی نسبت به من اظهار نمایند». (2)اما همانقدر که محمدرضا مورد علاقه و محبت رضاخان بود، تاج الملوک دخترش شمس را دوست می داشت و همواره او را به اشرف ترجیح می داد: «بعضی از شب ها را به خاطر می آوردم که خوابم نمی برد یا در خواب کابوس می دیدم و بیدار می شدم. روی پنجه پا آهسته تا جلوی در اتاق مادرم می رفتم و می دیدم که مادرم و خواهرم در کنار هم خوابیده اند و بیرون در کمی گریه می کردم و بعد نزد دایه ام می رفتم و با خود فکر می کردم که «جای خاصی» برای من وجود ندارد. من خیلی زود به این واقعیت پی بردم که خودم باید مسائل و مشکلاتم را حل کنم و خودم باید مستقلاً فکر و اقدام کنم و بهای آن را هم بپردازم». (3)کم توجهی به اشرف، تأثیرات عمیقی بر روح اشرف گذاشته بود، تاجایی که او خود را در خانه پدری بیگانه می انگاشت: «با آنکه این همه بچه در خانواده ما وجود داشت، دوران کودکی من اغلب به تنهایی می گذشت. شمس که اولین بچه و دختر مورد علاقه خانواده بود. برادرم را هم ]که[ اولین پسر و ولیعهد بود، همه دوست داشتند و من خیلی زود احساس کردم که بیگانه ای بیش نیستم و باید برای خود جایی باز کنم. . . ». (4)زمانی که رضاخان در روز 9 آبان سال 1302 هجری شمسی بر اریکه سلطنت تکیه زد، اشرف 4 ساله بود. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه زرتشتیان تهران گذراند، اما تحصیلات عالیه نداشت. حتی دوره دبیرستان را هم تمام نکرد. رضاخان علاقه داشت تا فرزندانش حداقل یک زبان خارجی را بیاموزند. به همین سبب همسر فرانسوی یکی از افسران ارتش را مأمور آموختن زبان به شمس و اشرف و محمدرضا کرد و او چند سالی به کار آموزش زبان فرانسه به فرزندان شاه اشتغال داشت: «پدرم چون به کمبود تحصیلات رسمی خود کاملاً آگاه بود، از این رو تصمیمش آن بود که ما باید تحصیل کنیم و دست کم یک زبان خارجی یاد بگیریم. به همین سبب مادام ارفع را که همسر فرانسوی یکی از افسران ارتش بود، استخدام کرد تا به ما زبان فرانسه بیاموزد». (5)در روز هفدهم دی ماه سال 1314، رضاشاه دستور داد تا به زور چادر را از سر زنان و دختران ایرانی بردارند و خود برای به اصطلاح تشویق مردم و مرعوب ساختن مدیران و کارکنان دولت، چادر از سر زن و دختران خود برداشت و آنها را به مجالس و میهمانی های رسمی که به این مناسبت ترتیب می یافت، برد. کشف حجاب اولین اثرات سوء خود را در دربار و خانه رضاخان گذاشت و دختران او که دیگر منعی برای پوشاندن خود نداشتند، آزادانه با پسران معاشرت کردند. در ایام تابستان دختران رضاخان بعد از ظهرها به حوالی باغ های «دروس» می رفتند و با پسرهای «عبدالحسین تیمور تاش» که باغ ییلاقی اش در آن حوالی بود، دوچرخه سواری می کردند. از رهگذر همین گونه بازی ها و معاشرت های بی پروا با پسرهای همسن و سال خود بود که نخستین جوانه های رابطه های شیطانی در قلب «اشرف» شکفت و موجب دلباختگی اشرف پهلوی به جوانان همسن و سال خود نظیر «مهرپور تیمورتاش» و «هوشنگ تیمورتاش» گردید. کمبود و یا نبود دختر در میان مجموعه دوستان اشرف پهلوی، موجب شد تا از پروای او در برخورد با مردان بشدت کاسته شود و مروری بر اسامی دوستان نزدیک دوران نوجوانی و جوانی اشرف این نکته را به خوبی به اثبات می رساند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــپاورقی روزنامه کیهان1 -ارتشبد فردوست - حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، ص .73 2 -پهلوی، اشرف، من و برادرم، ص .32 3 -همان ، ص .51 4 -همان ،ص .45 5 -همان ، ص .55

حسین - ایران - کرج
تکرار قسمت اول !!!!!!!!!!!! تاریخ تکرار میشه نه اینجوری
پنج‌شنبه 17 آبان 1386

مسعود - ایتالیا - میلان
با سلام و درود فراوان به خاندان پهلوی من از تمام خدمات خاندان پهلوی تشکر میکنم درود بر رضا شاه کبیر و درود بر محمد رضا شاه ودرود بر شهبانوی ایران
جمعه 18 آبان 1386

فانی - ایران - گرگان
پاینده باد ایران
شنبه 19 آبان 1386

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.