حاملگی و حس های متعارض زنان

حاملگی و حس های متعارض زنان

سوفی تولستوی در کتاب خاطراتش می نویسد: این نه ماه، هولناک ترین ایام زندگیم بوده اند. اما درباره دهمین ماه، بهتر است از آن حرفی زده نشود.

هر چند بیش از صد سال از زمان نگارش این جمله می گذرد اما حاملگی همچنان یکی از متناقض ترین حس هایی است که زنان سراسر جهان تجربه می کنند. گروهی از آنها که از زن بودن خود رضایت درونی دارند بارداری را چون امری طبیعی می پذیرند و احساس سرور می کنند اما برای برخی از زنان اینگونه نیست.

جامعه مردسالار، مخصوصا جوامعی چون ایران، به زن به مثابه شی می نگرد و آن را چون انسانی مستقل به حساب نمی آورد. گروهی از زنان که به آگاهی اجتماعی دست یافته و از این تبعیض ها رنج می برند بارداری و تولید مثل را صرفا عملی در جهت تامین نیازهای این جامعه می دانند و نسبت به آن احساس خوشایندی ندارند.

این ناخوشایندی ممکن است خاستگاه های دیگری نیز داشته باشد. چنانکه سیمون دوبوار در جنس دوم می نویسد:

« زنانی که عمیقا طناز و دلربا هستند و اساسا خود را چون شیئی اروتیک در نظر می گیرند و خود را در زیبایی پیکرشان دوست دارند از اینکه می بینند تغییر شکل می دهند، زشت می شوند، ناتوان از برانگیختن میل و هوس می شوند رنج می برند. آبستنی چون جشن یا غنایی در نظرشان جلوه نمی کند بلکه کاهش «من» خودشان به نظر می رسد.»

به نظر دوبووار بارداری، ماجرای غم انگیزی است که در زن بین خودش و خودش صورت می گیرد؛ زن آن را چون غنا و در عین حال به مثابه نقص عضو پیدا کردن در نظر می گیرد؛ جنین قسمتی از پیکر اوست و نیز انگلی است که از او بهره برداری می کند. زن مالک جنین است و جنین او را در تمک خود دارد؛ جنین تمامی آینده را در خود خلاصه می کند و زن با حمل آن خود را چون دنیا وسیع و گسترده می یابد؛ اما همین غنا او را هیچ می کند. زن احساس می کند که دیگر هیچ است. دیری نمی گذرد که وجودی تازه آشکار خواهد شد و هستی خود را توجیه خواهد کرد. به نظر او که جزو مهمترین نظریه پردازان فمینیسم است، زنانی هم وجود دارند که شادی های بارداری و شیردادن برایشان به قدری شدید است که آنها می خواهند به نحوی بی پایان آن را تکرار کنند. به محض اینکه کودک از شیر گرفته شد آنها خود را محروم احساس می کنند. این زنها که بیشتر تخم گذار هستند نه مادر، حریصانه به دنبال آن می گردند که آزادی خود را به نفع تنشان وانهند: به نظرشان چنین می رسد که باروری انفعالی جسم، هستی آنها را توجیه کرده است.

موضع گیری های دوبووار امروز مانند روزی که انتشارات گالیمار جنس دوم را منتشر کرد یکسره مورد قبول و پذیرش قرار نمی گیرند. برخی فمینیستها دوبووار را مورد نقد قرار می دهند. اساس نظریه او این بود که « زن، زن زاده نمی شود. زن می شود.» فمینیستها می گویند بین این امر که زن بودن یک ساخت اجتماعی است و این بحث که زنان باید به طور فردی برای رهایی از موقعیتشان تلاش کنند تضادی بنیادی وجود دارد.

حاملگی، مادری و استثمار زنانجان بالبی در سال 1953 کتابی نوشت با عنوان : «مراقبت از کودک و بالندگی عشق». هسته اصلی این اثر بر اهمیت ماندن کودکان در منزل و نزد مادر تاکید داشت. نظریه پردازان فمینیست به این ایدئولوژی تاختند زیرا این نظر را تقویت می کرد که فقط مادر باید مسئول مراقبت از کودک باشد. در حالی که جنبش آزادی زنان به طور مستمر نشان داده است که مسئولیت مراقبت از کودک یکی از دلایل فرودستی زنان است.

شولامیث فایرستون در همین رابطه مطرح می کند که از طریق حذف مسئولیت جسمی و روحی زنان در امر بازتولید و اجتماعی کردن مراقبت از کودکان می توان بر دشواری جسمانی ناشی از این کار فائق آمد.

جولیت میچل در «جایگاه طبقاتی زن» (1971 ) بر اهمیت این نکته تاکید می کند که از ایدئولوژی اجتماعی کردن کودکان و تقدس اجتماعی مادری باید ابهام زدایی کرد. او می گوید به بارداری و بزرگ کردن کودکان باید همانند جایگزینی برای کار دستمزدی نگریست.

این نظریه ها در کشورهای خاستگاه خود نیز تمام و کمال اجرا نمی شوند. هنوز کارفرمایان استخدام کارگران مرد را در اولویت قرار می دهند زیرا حوصله مربوط به رتق و فتق امور کاری زنی را ندارند که باردار می شود و طبق قانون کار استحقاق استفاده از مرخصی زایمان دارد. نظر غالبی در جامعه وجود دارد که زنان باردار نسبت به سایر همکاران خود کارایی کمتری دارند و بنابراین از استخدام آنها یا تمدید قراردادشان سر باز زده می شود.

«استفانی گرت» در کتاب جامعه شناسی جنسیت در بخش «گوناگونی های فرهنگی در نقش پدر و مادر» می پرسد: آیا چنانکه بسیاری می پندارند، « غریزه مادری» وجود دارد؟ بسیاری نویسندگان جدید فرضیات پارسونز، باول بی و سایرین را در این باره مورد تردید قرار داده اند. بدنیتر (*) معتقد است واقعیات بیولوژیک مادری می تواند در فرهنگهای مختلف به شیوه های مختلف تفسیر شود.

در برخی جوامع مادری به معنای نقشی اجتماعی است که بر ارتباط نزدیک مادر و فرزند تاکید دارد و با ایدئولوژی غریزه ی مادری توجیه می شود. در این وضعیت بارداری، همچون مادری، حالتی است که مشارکت زنان را در سایر فعالیتها محدود می کند؛ در حقیقت ممکن است با زن باردار چنان رفتار کنند که گویی بیمار است. در بسیاری فرهنگها بارداری و مادری تغییر چندانی در سبک زندگی معمول زن نمی دهد. زن تا لحظه ی زایمان به کار ادامه می دهد و پس از آن هم به زودی کار را از سر می گیرد.
اما در همه جوامع اینگونه نیست. بخصوص امروزه که با گسترش شهرنشینی و افزایش هزینه های زندگی، نیاز به کارکردن زن و مرد در خانواده الزامی است و درآمد زن بخش مهمی از درآمد خانواده را تامین می کند. در چنین شرایطی معمولا از بارداری زنان به مثابه اتفاقی بسیار خوشایند استقبال نمی شود و بیشتر آن را به حساب تقدیرگرایی می گذارند. چون سختی های ماه های آخر بارداری و 6 ماه نخست زندگی کودک مادر را تا حد قابل توجهی از سایر فعالیتهای شغلی و اجتماعیش منفک می کند و این به سود خانواده نیست.

به هر روی از منظر فمینسم زنان باید بر بدن خود تملک کامل داشته باشند و هیچ چیز نباید آزادی های آنها را در این مورد محدود کند. تصمیم برای باردار شدن یا نشدن تصمیمی است که در نهایت باید از سوی خود زن اتخاذ شود چون اوست که ناچار می شود پیامدهای آن را هم به عهده گیرد. پیامدهایی که گاه ممکن است به فقر و از دست دادن شغل منجر شود و گاهی هم ممکن است به در آغوش گرفتن نوزادی شیرین و فارغ از مسئولیتهای جانبی بینجامد.

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.