جستاری در تصوف
جستاری در تصوف
تصوف نوعی ایدئولوژی است که از نظر تا عمل را در بر گرفته و از قرن دوم هجری در میان مسلمانان ظاهر گشته است. عوامل پیدایش تصوف در اسلام عبارت اند از افکار و مذاهب هندی و بودایی، دنیاپرستی و آشوب های سیاسی، تماس مسلمانان با رهبانیان مسیحی، انتشار فلسفه یونانی و نو افلاطونی و تفسیر به رأی از مفاهیم و تعلیمات دینی. در این مقاله به برخی فرقه های صوفیه از جمله فرقه ذهبیه و سر سلسله آن، یعنی معروف کرخی، پرداخته شده و مسایلی هم چون بریدگی مشایخ ذهبیه و مهم ترین بدعت ها و انحرافات فرقه های صوفیه مانند خانقاه، تأویل قرآن، اسلام گزینش گر و غیره و نیز شبهات آن ها و فتاوای فقها در این موارد بیان گردیده است. «قال رسول الله صلی الله علیه و آله : اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنهٔ الله».(۱) ما در دنیایی به سر می بریم که انواع کثرت های فلسفی، کلامی، فرهنگی و... وجود دارد. مکتب های سیاسی و اجتماعی و فرقه های عرفانی و صوفیه نیز در این تنوع بشری ظاهر گردیده اند. متأسفانه با این که این گونه فرقه ها در سرزمین های اسلامی روییده و رشد و نمو یافته اند، مستشرقینی مانند آربری، نیکلسون، گلذیهر و ادوار براون بیش از محققان مسلمان پیرامون تصوف و انواع آن پژوهش کرده اند. به همین دلیل، اقبال و ادبارها و رد و قبول ها همیشه معلّلانه ـ نه مدلّلانه ـ، خشونت وار، تساهل گونه و غیرمنطقی انجام گرفته است. تصوف، ایدئولوژی مخصوصی است که از نظر تا عمل و از بینش تا کنش را در بر گرفته و تفسیر خاص زندگی و چگونگی تعامل با حیات دنیوی است. این تفسیر به ادعای صوفیه با روش کشف و شهود حاصل می گردد. البته فرقه های صوفیه آن قدر متنوع اند که به راحتی نمی توان پیرامون آن ها سخن گفت و حکم واحدی در مورد آنها جاری نمود. اما با تأمل در ریشه های اولیه و بررسی وضعیت موجود آن ها می توان به نتایج عالمانه ای دست یافت. تصوف و عرفان در آغاز راه به عنوان یک نحله مشترک مطرح گردید و آثار صوفیه و عرفانی آن ها هم یکسان بود اما به مرور زمان، برخی از عرفا با توجه به نصوص دینی به بُعد معنویت اسلام اصیل پی بردند و جریان عرفان از جریان تصوف، به ویژه در شش سده اخیر، متمایز گشت. بنابراین، عارفانی مانند سید علی قاضی طباطبایی، ملا حسینقلی همدانی، سید احمد کربلایی، سید علی شوشتری و ملا محمدعلی جولای دزفولی را نباید با اقطاب صوفیه یکی پنداشت. طبق گفته جامی در نفحات الانس، تصوف و صوفی گری از قرن دوم هجری در میان مسلمین ظاهر گشت. بزرگ ترین مظهر روح تصوف در این دوره، تحقیر دنیا، فرار از تمتعات و تمام شئون مربوط به زندگی مادی و دنیوی و ریاضت کشی و تحمّل شکنجه ها می باشد. به همین جهت، صوفیان در برابر ائمه اطهار علیهم السلام ایستادند و بر بینش و سیره زندگی آن ها متعرض شدند.(۲) برای نمونه، به نقل از تحف العقول و فروع کافی(۳)، سفیان ثوری بر امام صادق علیه السلام در مدینه وارد شد در حالی که امام علیه السلام جامه ای سفید و لطیف بر تن داشت؛ سفیان به امام علیه السلام اعتراض کرد که چرا زهد نمی ورزی؟ امام فرمود: خوب گوش فرا ده تا برای دنیا و آخرت تو مفید باشد، مگر این که بخواهی بدعتی در اسلام ایجاد کنی. وضع ساده و فقیرانه پیامبر و صحابه، تکلیفی برای همه مسلمین تا روز قیامت نیست. رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمانی زندگی می کرد که عموم مردم از لوازم اولیه زندگی محروم بودند اما اگر در عصر و روزگاری وسایل زندگی فراهم شد، سزاوارترین مردم برای بهره بردن از نعمت ها صالحان اند، نه فاسقان، مسلمانان اند نه کافران. سفیان در برابر پاسخ امام علیه السلام عاجزانه بیرون رفت و سپس به همراه یارانش بر امام علیه السلام وارد شدند تا دسته جمعی با امام علیه السلام مباحثه کنند. آن ها به آیه ۹ حشر و ۸ دهر تمسک کردند تا بر دین شناسی امام خرده گیرند و روش او را با آیه «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً» نقد کنند. در این هنگام، یک نفر بلند شد و به صوفیان اعتراض کرد که چرا مردم را فریب می دهید، غذاهای خوب می خورید و مردم را از آن نعمت ها پرهیز می دهید. امام علیه السلام فرمود: این حرف ها را کنار بگذارید و سپس توضیح داد که این آیات بر حرمت استفاده از نعمت های الهی دلالت ندارد بلکه بخشش و ایثار را توصیه می کند. سپس آیه «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهًٔ إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(۴) را که دلالت بر اعتدال دارد به آن ها فهماند. صوفیه بر امام رضا علیه السلام هم تاختند که چرا لباس درشت بر تن نداری و غذای خشن نمی خوری و امام علیه السلام فرمود: یوسف، پیامبر خدا، قباهای دیباجی و لباس های زربفت بر تن داشت. همه پایه گذاران اولیه تصوف بر مذهب اهل سنت بودند، اما مطلب مهم این است که آموزه های آن ها تنها مستند به قرآن و سنت نبوده و کاملاً گرفتار تفکر التقاطی می باشند. ● عوامل پیدایش تصوف در اسلام(۵) ۱) افکار و مذاهب هندی و بودایی: در عصر حکومت بنی امیه، جماعتی از هندی ها به آیین اسلامگرویدند و کتاب های هندی مانند سندباد الکبیر، سند باد الصغیر، ادب الهندو الصین و نیز، کتاب «یوذاسف و بلوهر» که روش زندگی صوفیانه بود توسط منکه هندی و ابن دهن هندی ترجمه شد. مرحوم صدوق در اکمال الدین و اتمام النعمهٔ و مرحوم مجلسی در بحارالانوار پیرامون یوذاسف و بلوهر داستانی نگاشته اند. البته ادیان و مذاهب هندی، اختلافات نظری و عملی فراوانی دارند ولی رویکرد صوفیانه آن ها مشترک است و تصوف در نزد آن ها به عنوان یک ایدئولوژی مطرح می گردد. فرقه ودایی در پیدایش برهمایی و برهمایی در ظهور بودایی و هندو و بودایی در تحقق هانایانا و ماهایانا مؤثر بوده است و همه آن ها در ریاضت کشی و پرهیز از دنیا مشترک اند و راه سعادت و نجات آدمیان را ترک لذت جسمانی و شکنجه بدنی می دانند. این فرقه ها بر این باورند که جهان سراسر رنج و عذاب بوده و ریشه این رنج ها، آرزوها و خواهش های دنیوی است و رهایی از علایق و شهوات مادی و سیله نجات و سعادت است. بودا معتقد است برهمن، کسی است که فقر نصیبش شده و از هر چیزی محروم و از هر خوفی به دور باشد. نیروانا که غایت بوداییان است در لغت سانسکریت به معنای فنا می باشد. مسأله طلب مرید و سالک از مراد و قطب نیز از روش های صوفیان هندی است که بر فرقه های صوفیه در جهان اسلام وارد شده است. مسأله وحدت وجود از دیگر عقاید مشترک صوفیان هندی است. او پانیشادها کتاب مقدس برهمائیان این عقیده را پایه گذاری کرده است. هم چنین، موارد دیگری مانند خرقه پوشی، دیانا (به اصطلاح بودائیان به معنای تمرکز فکر که در مراقبت انجام می دهند)، اذکار دسته جمعی ـ به گفته ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ما للهند ـ، انزوا و ریاضت کشی از سلوک رفتاری هندیان است که توسط مرتاضین بودایی و جوکی های تارک دنیا و دوره گردهای هندی در میان فرقه های صوفیه اسلامی رواج یافته است. ۲) دنیاپرستی و آشوب های سیاسی: گرایش مادی گرایانه و دنیاطلبانه برخی از اصحاب پیامبر و نزاع های سیاسی قرن اول و دوم زمینه ساز پیدایش و گسترش صوفیه بوده است. تمایل به دنیا در اثر فتوحات، اولین قدم انحراف مسلمین بود که دولت عثمان آن را توسعه داد. نتیجه این انحراف، زهدورزی افرادی چون عبدالله بن عمر و حسن بصری و پرهیز آن ها از وارد شدن در حوزه مسایل سیاسی ـ اجتماعی بود. حسن بصری متوفای ۱۱۰ هجری با این که امام علی علیه السلام ، امام حسن علیه السلام ، امام حسین علیه السلام ، امام سجاد علیه السلام و امام محمدباقر علیه السلام را درک کرد، در پوستین ریاضت کشی خود فرو رفته و هیچ گاه ائمه اطهار را یاری نکرد. عبدالواحد بن زید از اصحاب حسن بصری، اولین کسی بود که خانقاه کوچکی برای صوفیه ساخت و زمینه را برای ابراز وجود صوفیان قرن دوم و سوم مانند ابو هاشم کوفی، ذوالنون مصری، معروف کرخی، ابراهیم ادهم، ابو حامد بلخی و محاسبی فراهم آورد. داود طایی متوفای ۱۶۵ قمری خطاب به فرزندش چنین گفته است: ای پسر! اگر سلامت خواهی دنیا را وداع کن و اگر کرامت خواهی بر آخرت نیز تکبیر گوی. وی آن قدر از دنیا اعراض کرد که نان در آب می ریخت و می آشامید تا خوردن و آشامیدن را یکی کند! ۳) تماس مسلمانان با رهبانیان مسیحی: رهبانیت مسیحی هم بر صوفی گری مسلمانان تأثیرگذار بود. حتی مسجد ضرار هم توطئه راهب مسیحی بود. توضیح این که: قبل از جنگ تبوک، عده ای از منافقین مدینه با مرد راهبی به نام ابو عامر ـ که بسیار ریاست طلب بود ـ بیعت کردند. ابو عامر، پس از فتح مکه به طائف گریخت و چون اهل طائف به اسلام گرویدند، به سوی شام و نزد امپراطور روم رفته و از آن جا به منافقین پیام فرستاد که آماده شوند و مسجدی بنا نهند تا به کمک امپراطور روم، بساط رسول خدا در مدینه برداشته شود.