مصاحبه با بیست و دومین نواده مولانا
مصاحبه با بیست و دومین نواده مولانا
برای ورود به خانهای در بالاترین نقطه تهران جایی که دیوارهایش پوشیده از عکسهای سماع و تابلوهای خوشنویسی اشعار مولاناست از سر در «یا حضرت مولانا» باید بگذریم تا فردی از بیستودومین نسل نوادگان مولانا را ببینیم. زن 58سالهای که حس جوانی از او میبارد آرام و شمرده صحبت میکند و در شروع هر کلامینفسی عمیق میکشد.
انگار الساعه اشکهایش سرازیر میشود. صدای آواز شجریان در پس زمینه صحبتهای ما در کنارهمه اشیای چیده شده در خانه که نشانهای از سماع و مولانا دارد، احساس معنوی فضا را بیشتر میکند.
«اسین چلپی بایرو» برای شرکت در همایش سه روزه برای اولین بار به تهران سفر کرده و با اینکه شب قبل از گفتوگوی ما در ترافیک پمپ بنزینها گیر کرده اما میگوید: «هر چه در ایران دیدهام عشق و محبت بوده است.» خانم اسین فارسی صحبت نمیکند.
گفتوگوی ما با کمک کسی که خود را درویش مولانا معرفی میکند ترجمه میشود. با خانم اسین ساعاتی قبل از پرواز برگشت به ترکیه صحبت میکنیم.
● خانم اسین ابتدا از خاندان چلپی بگویید؟
من نسل 22 حضرت مولانا هستم . همانطور که میدانید بعد از حضرت مولانا جلالالدین محمد، پسرشان حضرت سلطان ولد و پسر حضرت سلطانولد،اولوعارف چلپی طریقت مولویه را بنا کردند.
● منظور از بنای مولویه از نظر این دو بزرگوار این بوده که آنجا به حالت یک مدرسه و یا مرکزی مثل علوم دانشگاهی قدیم باشد تا افکار حضرت مولانا از بین نرود و نسلبهنسل این آرا و اندیشه انتقال پیدا کند.
اولین مدرسه در شهر قونیه یا آناتولی تاسیس شد. حضرت سلطان ولد ریاست اولیه این مرکز را بر عهده داشتند و بعد به پسرشان نسل به نسل رسید. بعد از تغییر حکومت درسال 1925در ترکیه، مولویخانهها و تکیهها بسته شدند.در آن زمان ریاست و شیخی مرکز با پدر پدربزرگم حضرت عبدالحلیم چلپی بوده است.
نزدیکترین مولوی خانه در ترکیه مولویخانه حلب در شهر حلب بود که در این موقع پدر بزرگ من باقر چلپی ریاست و شیخی مولوی خانه را عهدهدار بودند.
بعد از اینکه باقر چلپی پدر بزرگم فوت کردند. بزرگان فامیل به پدرم جلالالدین باقر چلپی ریاست و شیخی مولوی خانه حلب را اعطا کردند. بعد از وفات پدرم یگانه برادر من فاروق همدم چلپی بزرگ معنوی ما محسوب میشوند. از زمان بسته شدن مولویخانهها در حلب سمتها دیگر معنوی شد تا رسمی. در ان زمان مقرری به عنوان مقام چلپی برای ایشان در نظر گرفته شد.
آن زمان حکومت ترکیه بر تمام وقفها دست گذاشته بود و این مولوی خانهها که بیشتر موقوفه بودند از دست رفت. الان برادرم فاروق بزرگ معنوی مولویه است. حسامالدین چلپی شاگرد مولانا بوده اما خیلیها این اشتباه را میکنند و فکر میکنند این شخص پسر مولانا بوده است.
اما بعد از حضرت مولانا پسر ایشان به حسامالدین مقام چلپی و شیخیت را میدهند. همان طور بعد از ایشان به تمام فرزندان ذکور و پسر مقام چلپی اعطا شد و بعد از این که قانون شناسنامه و انتخاب نام فامیل صادر شد این افراد به اسم چلپی شناسنامه گرفتند.
● چه تعداد از نوادگان حضرت مولانا در قید حیاتند؟
این خاندان خاندان بزرگی است. خانواده من که پدرم بیستودومین نسل حضرت مولانا بودند پنج نفرند. چهار خواهر و یک برادر.
● خانواده چلپی اکنون بین مردم ترکیه احترام خاصی دارند؟
خدا را شکر بله. حکایتی میگویم که جواب من است. یک روزی حضرت مولانا و سلطان ولد در قونیه راه میرفتند. همه به حضرت مولانا عرض ادب و تعظیم میکردند.
سلطان ولد از این مساله خوشش آمده بود حضرت مولانا چون به سر درون آگاه بودند این را میفهمند و به سلطان ولد میگویند: خوشت آمده از رفتار مردم. سلطان ولد میگویند بله. چون معمولا احترام به عرفا توسط مردم بعد از وفات شان بیشتر میشود و قدر و قیمتشان به مردم آشکار میشود، وقتی شما زنده هستید و چنین عشق و احترام و ارادتی را میبینید من خیلی خوشحال میشوم.
حضرت مولانا میفرمایند: من این تعظیم و دوست داشتن را هدیه میکنم به تو و به خانوادهات و به نسل تو، از همین رو است که من به مخلوقات تعظیم میکنم و به آنها عشق میورزم.
بعد از دورهای که مولوی خانهها بسته شد الآن خاندان چلپی از طرف دولت حمایت میشوند؟
از نظر من بله. چون پیام حضرت مولانا صلح و دوستی و فرهنگ و اندیشه ناب است. به دلیل اینکه ما میراث داران بدی نیستیم و سعی میکنیم ادامه دهندگان خوبی باشیم خدا را شکر بله از نظر معنوی این احترام و همکاری از طرف دولت وجود دارد.
● در خاندان شما یادگار ویژهای از مولانا به جا مانده که مختص خانوادهتان باشد؟
اجداد ما چلپیها فکر کردند که مولانا به تمام دنیا تعلق دارد نه به ما بنابراین تمام اشیا باقی مانده از حضرت مولانا توسط بزرگان خاندان چلپی به تربت حضرت مولانا داده شده و در آنجا نگهداری میشود.
● خانم اسین چه قدر خود شما وفرزندانتان با اشعار و آرای مولانا آشناهستند؟
همانطور که در خانوادهای که اکثرا طبیب هستند از طب صحبت میشود در خانواده ما هم از حضرت مولانا و افکار حضرت مولانا صحبت شده و میشود. خدا را شکر ما درک کردیم، ما فهمیدیم و شنیدیم .خدا را صد هزار بار شکر که بچههای ما این را میفهمند.
و من هم تمام سعی ام براین است با اینکه زمانهها فرق میکند جنبه مادی و معنوی زندگی را با تفکر حضرت مولانا در یک جهت بیاورم و کنار هم قرار دهم آن طور که حضرت مولانا در پیامهایشان دادهاند.
● از چه سنی با مولانا آشنا شدید؟
از تولد. در خاندان ما بعد از این که به دنیا میآییم از حضرت مولانا گفته میشود. ما معتقدیم گوهر و جواهری بی همتا را در دستانمان حمل میکنیم که نمیتوان هیچگونه ارزش مادی برای آن متصور شد گوهری کاملا یگانه و بی بدیل و آن جواهری که دست ماست این است که خون حضرت مولانا در رگهای ماست و این گوهر گرانبها را نباید با هیچ گونه نفسانیتی ادغام کرد. انشاالله همانطور که نسل به نسل به ما رسیده باز هم ادامه یابد .
● مثنوی را به فارسی میخوانید؟
البته مثنوی شریف را ترکی میخوانم.اما وقتی فارسی خوانده میشود چون یک پیوند قلبی و ارتباط معنوی با اشعار برقرار میکنم آن را میفهمم.
البته خالصانه بگویم وقتی مثنوی را به فارسی میشنوم حس آن و درک آن در درونم طور دیگری است و عشق من نوع دیگری به جوش میآید.
● تا به حال سعی کردید فارسی را یاد بگیرید؟
فارسی را کمیمیفهمم اما نمیتوانم حرف بزنم. البته بعضی از ابیات را به فارسی میخوانم.
● امروز شما در برنامه دانشگاه تهران به نشانه تشکر از آوازی که استاد شجریان از مثنوی خواندند نشانی را اعطا کردید در ترکیه هم خوانندگانی هستند که مثنوی را به آواز بخوانند؟
نه خیر به این سبک نداریم و از این که دیشب استاد شجریان بدون آمادگی قبلی از حضرت پیر خواندند بسیار سپاسگزارم .
● اگر بخواهید به حضرت مولانا نزدیک شوید چه کار میکنید؟
طبیعی است ما مثل شما آواز نداریم. اما من اول از همه به حضور پیر میرسم. کل خانواده ما مرتب در قونیه هستند . در آیینها و مراسم سماع که شکل دیگر مثنوی خوانی است شرکت میکنیم.
● شما در قونیه زندگی میکنید؟
من استانبول زندگی میکنم اما قونیه زیاد میروم. مادرم میگوید آخرسر من در کوچه و پس کوچههای قونیه میمیرم. روحم در قونیه است اما کارهایی در استانبول دارم که باید انجام دهم.
● برای ماندگاری این خاندان دین خودتان را چگونه ادا کردید؟
به نحو دیگری جواب میدهم . همین عشقی را که در تهران دیدم. همین محبتی را که در چشمان میزبانانم دیدم این نوید را میدهد که انشاالله موفق بود ه ایم . اما آرزو میکنم در این راه بیشتر خدمتگزار باشیم. این عشقی که در این سه روز دیدم به خاطر من نبوده به خاطر خونی است که از حضرت مولانا در خون ما جاری است .
● خانهتان مثل این خانه پر از عکسهای سماع و حضرت مولاناست؟
بله طبیعی است که در منزل ما خطها و تابلوها و سماعها است.
● خطها به فارسی است؟
بله اما برای من ظاهر مهم نیست و شکل مهم نیست. اما آن معنویت و قلب و هسته درونی برای من خیلی مهمتر است.
● شغل شما چیست؟
من قبلا در جایی که خودم درس خواندم در قسمت اداریاش کار می کردم و الان قائم مقام بنیاد بینالمللی حضرت مولانا هستم که با کل دنیا در ارتباطند. این مرکز ریاستش با برادرم است و من معاون ایشان هستم. در دانشگاه قونیه هم سخنگوی مرکز پژوهشی مولانا هستم.
● خاندان شما همه در کار بنیاد و در اشاعه طریقت حضرت مولانا هستند؟
بله به دلیل این که ما از این مرکز هیچ عایدی نداریم. این مرکز برای مردم دنیا خدمت میکند. خانواده ما مثل دیگران کارهای دیگری را انجام میدهند.
● آدمهای زیادی هستند در ترکیه که مولانا را بشناسند و در طریقت ایشان باشند؟
بله. البته همانطور که حضرت مولانا گفتند هرکسی به قدر تشنگیاش یار من میشود. من این را فقط در ترکیه و در ایران ندیدم. من این را در سیاتل، در اندونزی، در جزایر هاوایی و در خیلی از جاها که رفتم دیدم. و انشاالله هر روز این عشق بیشتر شود.
● تاثیر حضرت روی زندگی تان چه بوده است؟
هرچه در حضرت حق است در انسان هم هست و مهمترین آموزه من از مولانا این است که خودم را دوست داشته باشم زیباییها را دوست داشته باشم و سعی کنم زیباییها را ببینم.
انسان وقتی خودش را دوست داشته باشد با درون خودش آشتی کند زیباییها را میببیند و با همه در آشتی میشود. خواسته حضرت مولانا آرامش، عشق و صلح کل است و فکر میکنم دنیای الان تشنه چنین معرفتی است.
به جرات میتوان گفت هم میهن یکی از بهترین روزنامه هایی بود که در ایران به فعالیت میپرداختند و در اکثر شماره هایش خبر ها و مقالاتی از مولانا وجود داشت . اما افراد راست گرای تندروو وجود این روزنامه در عرصه فرهنگی ایران را خطر بزرگی برای خود میدانستند و از اول به فکر بهانه بودند تا روزنامه ای دیگر از روزنامه های خوب ایران را توقیف کنند. که در نهایت موفق به این کار شدند.
گویا توقیف این روزنامه پایان این کودتای فرهنگی نیست و دولت و و عده ای در قوه قضاییه در صدد ریشه کن کردن اعتماد ملی هم هستند.
به همین علت مجلس اعتراضی هم به دلیل واقعه تاسف بار هجدهم تیر ماه و هم بدلیل آغاز دوباره فعالیت ها ی ضد فرهنگی در روز هجدهم تیر ماه در روبه روی دانشگاه تهران برگزار میگردد. افرادی که مایلند در این مراسم شرکت کنند ساعت هفت صبح در خیابان انقلاب روبه روی دانشگاه تهران حاضر باشند
توجه:قونیه هیچ مسئولیتی در صورت بروز مشکل و درگیری در هجدهم تیر هشتاد و شش نخواهد داشت.