به یاد مرلین مونرو
به یاد مرلین مونرو
" هر چیزی که فکر میکنید دربارهی این زن میدانید فراموش کنید."
این جملهی «الیا کازان» است که اول کتاب «مرلین مونرو، افسونگر» آمده . این کتاب را «اف.ایکس.فی. نی» گردآوری کرده است و با وجود عکسهای فراوان و با کیفیت از مونرو در فیلمها و پشتصحنهها، بخشهایی از زندگی مونرو را هم دربرگرفته است. نویسنده با زیرکی در کنار صحبت کارگردان و بازیگرها دربارهی زیبایی و فریبندگی مرلین مونرو نقل قولهای او را هم آوردهاند که از دیدگاه و منطق مردها در مورد خودش چندان خوشحال نیست.او در جایی گفته :" من یک زن بازندهام، مردها زیادی از من انتظار دارند، بخاطر تصویری که از من ساخته شده است. برای همین مرلین مونرو سمبلی از تنها چیزیست که مردها از آن استقبال میکنند."
مریلین مونرو یکی از محبوبترین و زیباترین چهرههای سینمای جهان ۴۵ سال پیش فوت کرد. اگر زنده بود حالا 81ساله بود. مرلین مونرو به خیلی چیزها دیر رسید اما به مرگ زود رسید. در مورد مرگ او چندین شایعه وجود دارد: خودکشی، یک اشتباه دارویی در استفاده از قرصهای آرامبخش و خوابآور و یا قتل!
مرلین مونرو بازیگر سی و یک فیلم سینمایی در روزهای اوج بازیگری در روز ۵ اوت سال ۱۹۶۲ در خانهاش در لسآنجلس مرده پیدا شد. پلیس گزارش داد که در کنار تختخواب او یک شیشه قرص خوابآور پیدا شده و جسد طوری قرار داشته است که دستش به طرف تلفن دراز شده بوده و به نظر میرسید با آخرین انرژی تلاش میکرده تلفن کند. گزارش پلیس تعبیر به خودکشی مرلین مونرو شده بود تا نتیجهی معاینه جسد از طرف پزشکی قانونی شهر اعلام شود. رسانههای آمریکایی از مرلین که شایعاتی دربارهی معاشرت او با دو نفر از خانوادهی کندیها، رییس جمهور و دادستان موقت آمریکا وجود داشت، بهعنوان جذابترین و سکسیترین زن آنزمان یاد میکردند.
برنامه یادبود چهلوپنجمین سالمرگ مرلین مونرو را از اینجا بشنوید.
تصویرسازی/Dennis Magdich
اما مرلین مونرو که بود و فیلمهایش برای نسل جوان چه ویژگیهایی دارد؟برای کسانی که دهه 1950 و 60 میلادی با سینما زندگی میکردند، مرلین مونرو یکی از زیباترین زنانی بود که چهره و اندامش روی پرده سینما معمولا فروش یک فیلم را تضمین میکرد.
پدر مرلین مونرو هیچوقت شناخته نشد و به گفته خودش هیچوقت با مادر زندگی نکرد و روزگار کودکی را در پرورشگاه گذراند. اما در یازدهسالگی همه چیز برای او تغییر کرد و زیبایی خیرهکنندهاش توجه خیلیها را جلب کرد.
شاید او هیچوقت خودش را با این موضوع وفق نداد که چطور ناگهان زندگی متفاوتی به دور از فقر و تنهایی پیدا کرد و نتوانست درک کند چه اتفاقی درحال وقوع است که او را از یک مدل به خواننده و بعد هم ملکه هنرپیشگان تبدیل میکند.
ازدواج دوم او با یکی از معروفترین بازیکنان بیسبال آمریکا " جو دیماجیو" او را چندین مرحله جلوتر برد. هر چند که پیش از این با پسر همسایهاش جیمز داگرتی ازدواج کرده بود واتفاقا جیمز به عنوان یک آدم معمولی در زندگی مرلین، تنها کسی بود که باعث شد راه سینما برای او باز شود؛ ازدواج اول او با جیمز طولی نکشید چون شوهرش به دلیل ادامهی جنگ مجبور شد در کشتی کار کند و مرلین مونرو هم که آن زمان نام واقعی خودش نورما جین بیکر را داشت، در غیاب شوهرش در یک کارخانه مشغول به کار شد.
همان زمان بود که روزنامههای آمریکا برای تشویق زنهایی که در نبود مردان خود جای خالی آنها را در کارخانهها گرفته بودند، شروع به عکاسی و تهیه گزارش کردند. عکاسی که به کارخانهی محل کار مرلین در لسآنجلس رفته بود، متوجهی زیبایی خیرهکنندهی او شد و عکساش را به یک مجلهی پرتیراژ داد و منتشر شد. انتشار این عکس سرنوشت مرلین را تغییر داد و مدیران بنگاههای تبلیغاتی سراغ او رفتند تا در عکسهای تبلیغ کالا مدل آنها شود.
پرونده مرگ مرموز مونرو در مجله پلیبوی2005
دستمزدها آنقدر بالا بود که مرلین پذیرفت عکسش روی جلد مجلاتی مثل پلی بوی هم در حالتی نیمه برهنه چاپ شود. او بعدها گفت :" گرسنه بودم و انتخاب دیگری نداشتم."چیزی نگذشت که مورد توجه فیلمسازهای سینمایی هم قرار گرفت و با آگهیهای تبلیغاتی تلویزیونی جلوی دوربین رفت.
سال ۱۹۴۵، سالی که جنگ تمام شد، شوهر مرلین به خانه برگشت، ولی با مرلین تازهای روبهرو شد و همانزمان بود که به آسانی از مرلین جدا شد.
او خیلی زود با فنون نمایش و بازیگری آشنا شد و در سال ۱۹۴۶ با کمپانی تولید فیلم سینمایی «قرن بیستویک» قرارداد امضا کرد و طولی نکشید که با بازیکن محبوب بیسبال آمریکا ازدواج کرد. کمی بعد متوجه شد باید استودیو فیلمسازی خودش را دایر کند. بنابراین به نیویورک رفت و به شکل مستقل شروع به تهیه فیلم کرد.
از شوهر دومش هم که جدا شدبیشتر به تولید فیلم و بازیگری در سینما توجه کرد و فهمید باید به ضعف خودش در نوشتن فیلمنامه فائق شود. طولی نکشید که پیشنهاد ازدواج «آرتور میلر» نمایشنامهنویس معروف را پذیرفت و بخش مربوط به فیلمنامهنویسی کمپانیاش را به همسر سپرد. آرتور میلر بعد از پنجسال پذیرفت که از او جدا شود اما همچنان در مصاحبههای مختلف به این سوال خبرنگاران همیشه جواب مثبت داد: «وقتی از او جدا میشدید هنوز عاشق مرلین بودید؟».
مرلین که به تنهایی زندگی خودش را ادامه میداد و جوایز هنری را پشت سرهم درو میکرد، تجربه بازیگری در فیلمهای مختلف را با وجود انواع جنجالهای حاشیهای ، پشت سر میگذاشت؛" همه چیز درباره ایو (جوزف ال منکیه ویچ)، جنگل آسفالت( جان هیوستون)، چگونه می توان با یک میلیونر ازدواج کرد( ژان نگولسکو)، آقایان موطلائیها را ترجیح میدهند(هاوارد هاوکس)، رودخانه بدون بازگشت(اتو پره مینجر)، خارش هفتساله( بیلی وایلدر)، بعضیها داغشو دوست دارند( بیلی وایلدر)، بیا عشق بورزیم ( جورج کیوکر)، ناجورها(جان هیوستون)و..." بعضی از معروفترین فیلمهایی است که او بازی کرده است.
هرچند گفته میشد تعدادی از کارگردانها از شیوه بازی او راضی نیستند و معتقدند فقط زیبایی است که او را در دنیای سینما نگه داتشه، اما لی استراسبرگ بازیگر و کارگردان صحنه در مورد مرلین میگوید:" او مثل یک افسانه بود. در تمام روزهای بازیگریاش موفق شد اسطورهای از زنی را بسازد که از فقر آمده و با پسزمینهای از فقر و بیکسی موفق شد به عنوان سمبل زنانگی، جاودانه بماند."
در کنار همسر دوم جو دیماجیو بازیکن بیسبال
مونرو در جایی گفته :"یک بازیگر، ماشین نیست اما خیلی ها این را به تو میقبولانند که باید ماشین باشی؛ یک ماشین پولساز.با همه اینها من فقط میخواستم فوقالعاده باشم نه پولساز."
حضور مریلین مونرو در جشن تولد جان اف کندى رییس جمهور آمریکا در ماه مه سال ۱۹۶۲ و خواندن تولدت مبارک آقای رئیس جمهور، به شایعاتی در مورد روابط این دو دامن زد. گفته میشد که مونرو جوان همیشه افسردگی شدید داشته و با اینکه زندگی او روی پرده یک زندگی رؤیایی بود، که سینما آن را ساخته بود، اما در دنیای واقعی مشکلات و تفاوتهایی داشت که مردم از مرلین مونرو محبوبشان انتظار نداشتند.
همراه با همسر سوم آرتور میلر
هنوزهم در آماری که در مورد زیباترین و جذابترین زنان سینمای دنیا گرفته میشود، مرلین مونرو نقش تعیینکنندهای دارد. نام او در فهرست صد ستاره سکسی سینما مجله امپایر در سال 1995 به عنوان یکی از محبوبترینها ذکر شده و مجله پلی بوی از او به عنوان نخستین ستاره سکسی در قرن بیستم یاد میکند.
مرلین مونرو در جایی گفته است: « هالیوود جاییست که هزاران دلار به دختری میدهند تا طبق انتظارها نمایش داده شود. هزاران دلار برای یک بوسه و پنجاه سنت برای روح آن دختر. من هزاران دلار گرفتهام اما هنوز از پنجاه سنت خبری نیست. "