مصاحبه با سروش صحت

مصاحبه با سروش صحت

سروش صحت (متولد 1344 در اصفهان) پس از تجربه بازیگری و نویسندگی در عالم سینما و تلویزیون، این‌بار سراغ کارگردانی مجموعه طنز تلویزیونی چاردیواری رفته تا همگان بدانند به چندین هنر آراسته است. به بهانه عنوان هنری جدید صحت، گفت‌وگویی با او انجام دادیم که در ادامه بخشهایی از آن را می‌خوانید. راستی بد نیست بدانید صحت بسیار روی نظر گل‌آقایی‌ها حساب باز می‌کند و قبل از شروع گفت‌وگو نظر ما و بقیه اذناب گل‌آقا را درباره کار تازه‌اش پرسید و اگر کمبود وقت و آماده بودن صحنه و عوامل برای ضبط سکانس بعدی نبود احتمالاً این تبادل‌نظرها بیشتر از گفت‌وگو طول می‌کشید. البته صحت قبلاً در سال 1378 همراه مهران مدیری و کلیه عوامل برنامه جنگ 77 به آبدارخانه گل‌آقا آمده بود و دیدار صمیمانه‌ای با گل‌آقا و اصحابش داشت. تا یادمان نرفته این را هم بگوییم که سروش به عنوان بازیگر در فیلمهای تقاطع، بازنده، گاوخونی، نان، عشق، موتورهزار و شراره ایفای نقش کرده و مجموعه‌های تلویزیونی و فیلمهای ترش و شیرین، قطار ابدی، چراغ جادو، داستان یک شهر، جایزه بزرگ، کوچه اقاقیا، برخی قسمتهای شبهای برره و پاورچین و نوک برج را هم نوشته. (برای دسترسی به متن کامل این گفت‌وگو، سراغ نزدیکترین روزنامه فروشی محل رفته، یک عدد ماهنامه گل‌آقای شماره 189 را تهیه بفرمایید!) حالا این شما و این هم گفت‌وگو با یک کارگردان خاکی که ترجیح می‌دهد به جای نشستن روی مبل، روی زمین بدون فرش قسمتی از لوکیشن چاردیواری ولو شود، به پایه‌های مبل تکیه دهد و بعد شروع کند!

* چطوری موفق شدی استعداد کارگردانی را در خودت کشف کنی؟

من کشف نکردم... چون آدم از کشفهای تازه خوشحال می‌شود نه اینکه مثل من وحشت کند! در واقع آقای چگینی (تهیه‌کننده این مجموعه) فکر کرده بود احتمالش هست که از پس این کار بربیایم و با مسؤولان شبکه 3 دراین‌باره صحبت کرده بود. همان طور که گفتم اولش واقعاً وحشت‌زده بودم ولی بالاخره با یک عالمه فکر کردن و سبک و سنگین کردن ماجرا پریدم در این اقیانوس و حالا هم معلوم نیست غرق بشوم یا بتوانم سالم از آن بیرون بیایم!

* چرا برای شروع کار از یک مجموعه پانزده یا بیست قسمتی شروع نکردی و یکراست رفتی سراغ نود قسمتی؟

گفتم که... انتخاب نکردم، به من پیشنهاد شد.

* خوب می‌توانستی قبول نکنی.اصلاً نمی‌دانم چرا در زندگی من مرتب اتفاقهایی می‌افتد که در انتخاب آنها نقشی ندارم و در واقع برای آنها انتخاب می‌شوم. مثلاً من نوشتن برای تلویزیون را انتخاب نکردم، بلکه برایش انتخاب شدم. در مورد این کار هم اتفاقاً گفتم: نمی‌شه پانزده یا بیست قسمتی باشه؟ که آنها جواب دادند: نه! یا نود تایی یا هیچی!

* فکر می‌کنی سروش صحت بتواند به سمتی برود که مثل مهران مدیری یا رضا عطاران در زمینه ساخت مجموعه‌های طنز تلویزیونی صاحب یک سبک مشخص و خاص شود؟من دوست دارم کاری را که انجام می‌دهم دوست داشته باشم. از گرفتن صحنه‌هایی که آنها را دوست دارم خوشحال می‌شوم و از گرفتن صحنه‌هایی که مجبورم آنها را بسازم دلخور می‌شوم. اما بالاخره هر آدمی برای خودش درونیات، تجربیات، تفکرات و نقطه‌نظرهایی دارد که اگر از آنها در کارش استفاده کند، می‌شود سبک کار او. اما معتقد نیستم آدم با این طرز تفکر برود کار بسازد که حالا برای خودش سبک و سیاقی به هم بزند. من اگر غیر از این، چهار تا کار دیگر هم داشتم آن وقت می‌شد فکر کرد که آیا در این کارها اتفاقی افتاده و چیزی وجود داشته یا نه.

* فکر می‌کنی وقتی یک نویسنده، کارگردان می‌شود، چه مزایا یا معایبی نسبت به کارگردانی که نویسنده نیست، دارد؟خوبی‌هایی دارد... تجربه زیادی در این زمینه ندارم ولی در همین مدت گاهی وقتها روی متنها فضولی می‌کنم و تغییرشان می‌دهم. نویسنده‌ها هم بعضی وقتها می‌گویند تغییراتت خوب بود، بعضی وقتها هم می‌گویند متن ما را خراب کردی! البته حق هم دارند... نکته دیگر اینکه کارگردانی که خودش می‌نویسد روی متنها دقیق‌تر و حساس‌تر است و غم و غصه‌ای از این بابت دارد. البته سرعت ساختن این کارها و فشار عقب نماندن از آنتن باعث می‌شود فرصت نباشد تا متنی که مثلاً 60 درصد آدم را راضی می‌کند با اصلاح و تغییر به یک کار بهتر تبدیل شود.

* طرح داستان مجموعه تا آخرین قسمت مشخص است؟تا آخر کار نه... چون ما با استفاده از واکنشها و بازخوردهای مردم کار را جلو می‌بریم. ولی کلیت کار و اینکه می‌خواهیم چه کار کنیم و قرار است چه شخصیتهایی را وارد کنیم، معلوم است. حالا در این میان ممکن است یک مهمان بیاید و مردم ازش خوششان بیاید که ما او را به کار اضافه می‌کنیم یا برعکس.

* دلت نمی‌خواست قالب کارت با قالب دیگر کارهای نود شبی که استفاده از چند خانواده در یک ساختمان است، متفاوت باشد؟نه... من این قالب را خیلی دوست دارم.

* به نظرت این تکرار قالب باعث نمی‌شود چنین فضایی برای مخاطب تکراری شود؟من چیزی را که دوست داشتم و کاری را که فکر می‌کردم درست است، انجام دادم. مخصوصاً در مورد این انتخابم که اولین کارم در زمینه کارگردانی است. از طرفی با کار در آپارتمان و آدمهایی از طبقه متوسط (نه خیلی مرفه و نه خیلی پایین) راحت‌ترم و می‌توانم در مورد آنها قصه‌ای تعریف کنم.

* به نظرت کارگردانی که می‌خواهد کمدی تلویزیونی بسازد، بهتر است دنباله‌رو سلیقه مخاطب باشد یا سلیقه‌سازی کند؟ بهتر است سلیقه‌سازی کند اما به هیچ‌وجه نباید مخاطب را از دست بدهد. برای یک کار هر شبی که باید باعث انبساط خاطر مردم باشد و قرار است مخاطب بدون دغدغه آن را ببیند و برود بخوابد، لازم نیست کار خیلی پیچیده‌ای انجام شود.

* چقدر از این قضیه خوشحالی که در حال حاضر که کارت از تلویزیون پخش می‌شود هیچ کدام از شبکه‌ها کار کمدی ندارند؟شاید اگر کار دیگری هم به جز کار من پخش می‌شد ناراحت می‌شدم! به هر حال آدم قدر چیزی را که دارد نمی‌داند. احتمالاً وقتی می‌دیدم دو تا کار دیگر هم به جز کار من پخش می‌شود می‌گفتم ای کاش اینها پخش نمی‌شدند! اما الان فقط می‌گویم ای کاش مجموعه ما به جای ساعت 45‌:10، ساعت 15‌:10 پخش می‌شد و موقع پخش آن هم برق بقیه کانالها می‌رفت!

* سرنوشت این کار تا چه اندازه‌ای در ادامه کار کارگردانی تو مؤثر است؟اگر سر این کار نابود شوم حداقل تا بیست سال دیگر کارگردانی نمی‌کنم. ولی اگر بگویند کارم بد نبوده احتمالش هست که ادامه دهم.

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.