من همچنان قاتل پسرتان هستم: نگاهی به فیلم پاداش سکوت

من همچنان قاتل پسرتان هستم: نگاهی به فیلم پاداش سکوت

پاداش سکوت، سومین ساخته مازیار میری، این روزها بر پرده سینماهای ایران به نمایش در آمده، نامی که او بارها اعلام کرده که از سوی وزارت ارشاد تحمیل شده و او کماکان دوست دارد فیلمش با نام من قاتل پسرتان هستم نامیده شود .

پرویز پرستویی و جعفر والی در نمایی از پاداش سکوت
مازیار میری با دو فیلم قبلی اش، " قطعه ناتمام" و " به آهستگی " خود را به عنوان کارگردانی جوان و خوش آتیه تثبیت کرده و جوایزی را از جشنواره های خارجی و داخلی برای این دو کارش دریافت کرده است.

وی اکنون در سومین فیلمش سراغ آدم های جنگ رفته است و داستان رزمنده ای ( پرویز پرستویی) را به تصویر کشیده که سال ها پس از جنگ، عذاب وجدان او را سراغ پدر همرزم شهیدش ( جعفر والی ) می فرستد با این ادعا که "پسر شما شهید نشده ، بلکه من قاتل پسرتان هستم!".

چنین ادعایی برای پدر پیر و مذهبی که به مفهوم شهادت اعتقاد دارد و با توسل به چنین مفهومی کنار آمدن با مرگ پسر را آسان تر کرده است، شوک بزرگی است و نمی خواهد به هیچ قیمتی آن را باور کند، اما قهرمان فیلم دست بردار نیست و بالاخره او را راضی می کند که سراغ همرزمان قدیمی اش بروند تا آنان قضاوت کنند.

این باعث می شود تا کارگردان توصیفی از جامعه به دست دهد و گزارشی هنری از وضعیت امروز کسانی بدهد که روزی روزگاری به عنوان همرزم در مقابل دشمن ایستادند .

او در این گزارش می توانست به شکل گیری طبقه جدیدی اشاره کند که تبارشان به مردان جبهه و جنگ می رسد. او اگر چه رویکردی انتقادی به ماجرا دارد ، اما بیش تر دوست دارد به اصل "توجه به اقتصاد و تجارت" بتازد و آن را در مقابل مفاهیم متعالی قرار دهد و به بیینده فیلم نشان دهد که نگاه کنید چگونه عده ای از رزمندگان سابق، گرفتار زندگی روزمره شدند و عده ای دیگر گرفتار مشکلات ریز و درشت هستند .

این دیدگاه البته بر آمده از نگاه نویسنده داستان به جنگ است . فیلم بر اساس داستانی با نام "من قاتل پسرتان هستم" نوشته احمد دهقان ساخته شده است که هنگام انتشارش با واکنش های تند برخی از مطبوعات روبه رو شد، زیرا او در داستان های این کتاب موضوع هایی را مدنظر قرار داده بود که تازگی داشت و با نگاه صرفا تبلیغاتی به جنگ فاصله زیادی داشت.

جعفر والی و مازیار میری، کارگردان فیلم

او در این کتاب مصیبت های جنگ را به تصویر کشیده و از رنج هایی گفته که هیچ گاه در تبلیغات رسمی به آن ها اشاره نمی شود، اما زندگی فردی برخی از آدم های جبهه و جنگ را دچار آسیب های جدی می کند.

در داستان، بیشتر تمرکز روی ماجرای اصلی در جبهه است. شب عملیات است و رزمنده ای زخمی شده و صدای خس خس گلوی او باعث لو رفتن گروه می شود و همه را در معرض خطر قرار می دهد.

فرمانده به قهرمان داستان اشاره می کند که سر رزمنده زخمی را زیر آب کند تا دشمن صدای خس خس او را نشنود. این اتفاق می افتد و رزمنده زخمی شهید می شود.

قهرمان داستان که پس از جنگ به کار بلیت فروشی در ایستگاه اتوبوس های شهری مشغول است، دچار عذاب وجدان است و زندگی اش نابود شده است. او بالاخره سراغ پدر همرزم شهیدش می رود با این ادعا که "من قاتل پسرتان هستم."

فیلم می خواهد از جایی شروع کند که داستان تمام شده است، اما آیا اصل ماجرا چنین ظرفیتی دارد؟ به نظر می رسد آن چه این ماجرا را داستان می کند، همین درگیری ذهنی است که در نهایت با زیر آب کردن سر رزمنده زخمی به پایان می رسد.

همین جاست که می تواند عقل و ذهن و عاطفه مخاطب را درگیر کند و تناقض شکل بگیرد و این پرسش را مطرح کند که اگر من جای او بودم چه می کردم ؟، آیا حاضر می شدم، دوست و همرزمم را بکشم ؟، و اگر سر او را زیر آب نمی کردم، آیا به معنی کشتن بقیه نبود؟

همه اهمیت داستان به آفریدن چنین موقعیت سختی است، به همین موقیعت انسانی بی نظیر که تصمیم گیری را دشوار می کند.

در فیلم نیز این ماجرا وجود دارد، اما این ماجرا بهانه ای است تا کارگردان، قهرمان داستان و پدر شهید را به جست و جو ی همرزمان آنان بفرستد و از رهگذر این جست و جو، به نقد روابط انسان ها در جامعه ای می پردازد که روزگاری عده ای برایش جان و زندگی خود را اهدا کرده اند.

هر چه در داستان این ماجرا پر رنگ است، در فیلم این ماجرا کمرنگ شده است. البته بخشی از کمرنگی این ماجرا در فیلم به خاطر اعمال سانسور در فیلم است.

مازیار میری

در فیلم، نمای زیر آب کردن به لحاظ پیشبرد قصه، نمایی الکن است، زیرا سر زیر آب کردن رزمنده زخمی و دستور فرمانده، آن قدر غیر مستقیم است که اگر کسی داستان اصلی را نخوانده باشد و رابطه فیلم و داستان را نداند، ممکن است اصل ماجرا را در نیابد.

با این همه "پاداش سکوت" یا به قول کارگردانش، "من قاتل پسرتان هستم"، یکی از فیلم های مهم امسال است، زیرا بخشی از سینمای جنگ است که از نگاه تبلیغاتی – رسمی فاصله می گیرد و در آن بیش از این که روی دو طرف جنگ به عنوان حق – باطل تاکید شود، به مصایب جنگ اشاره می شود و بیش از این که به مصایب جسمی اشاره شود، مصایب روحی و ذهنی ناشی از جنگ مد نظر قرار می گیرد.

این فیلم، گذشته از موضوع تازه اش، به لحاظ تکنیکی نیز فیلم مهمی است و در آن اتفاق هایی افتاده است که در سینمای ایران بسیار کم سابقه است.

شروع تاثیر گذار فیلم که با هجوم آب به خانه قهرمان فیلم آغاز می شود، به نوعی نشانه هجوم گاه و بیگاه خاطره ای است به ذهن او که تنفس را برای او دشوار می کند.

فیلمبرداری زیر آب از جمله نوآوری های تکنیکی فیلم است که در استخری بازسازی شده است. نماهای زیر آب در این فیلم به لحاظ تکنیکی از نماهای ارزشمند در سینمای ایران است.

حضور بازیگران برجسته ای چون پرویز پرستویی، جعفر والی، رضا کیانیان نیز در این فیلم به جذابیت های آن افزوده است، هر چند بازی پرویز پرستویی در این فیلم همان بازی کلیشه شده بقیه فیلم های جنگی اوست که از"آژانس شیشه ای" آغاز شده است، اما بازی جعفر والی در نقشی به نسبت تازه و غیر کلیشه و حضور کوتاه مدت، ولی موثر رضا کیانیان چشمگیر است .

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.