فوت اینگمار برگمان و میکل آنجلو آنتونیویی فیلمسازان بزرگ

فوت اینگمار برگمان و میکل آنجلو آنتونیویی فیلمسازان بزرگ قرن

در فاصله 24 ساعت سینمای جهان شاهد از دست رفتن دو تن از بزرگترین و تاثیر گذارترین اعضا خود بود.شاعر سینمای جهان اینگمار برگمان سوئدی و استاد مسلم سینما میکل آنجلو آنتونیویی ایتالیایی که نام آنها در ردیف بزرگترین و تاثیر گذارترین فیلمسازان جهان ثبت شده است در گذشتند.

                 

اینگمار برگمان متولد سال 1918 در کشور سوئد بود. برگمن در طول فعالیت‌های هنری‌اش ۴۰ فیلم کارگردانی کرد، چندین جایزه برد و تحسین‌های بسیار برانگیخت. وی اعتقاد داشت، «ما با کمک فیلم می‌توانیم به جهانی غریب و نادیده و در واقعیت‌هایی ورای واقعیت (موجود) وارد شویم.»  اولین فیلم او "کریس" نام داشت که در سال ۱۹۴۵ ساخته شد. نخستین فیلم سینمایی تحسین برانگیز برگمن به زبان انگلیسی بود با نام " فریاد هاو نجواها ". دیگر فیلم های مشهور وی عبارتند از " پرسونا "(که نقد این فیلم را می توانید در وبلاگ دلنمک مطالعه فرمایید) ، " همچون در یک آیینه " ،"چشمه باکرگی" ، " توت فرنگی های وحشی " و " مهر هفتم".فیلم توت فرنگی های وحشی در ایران به عنوان شناخته شده ترین اثر این شاعر سینما(لقبی که به او داده بودند) شناخته می شود.ولی به شخصه تاثیر گذارترین اثر او را فیلم فانی و الکساندر می دانم که آن را یکی از بهترین فیلم های در ستایش زندگی می دانم.این فیلم غنی که با مقایسه جزییات داستان آن با زندگی برگمان مشخص می شود بخش بخش زندگی خود اوست تاثیرات فراوانی را روی مخاطبین سینمای او گذاشت.فانی و الکساندر طولانی ترین اثر او با بیش از180  دقیقه و 60 کاراکتر دیالگ دار است.این فیلم شخصی ترین فیلم فیلمساز است .بسیاری از اعضا گروه بازیگران از اعضا خانواده او هستند ضمن اینکه فیلم گزیده ایی زیبا از موقعیت ها ،شخصیت ها و دغددغه های شخصی و سینمایی او در فیلمهای پیشینش است.

در غالب آثار برگمن به مفاهیم و مضامینی فلسفی و قسماَ عرفانی در مورد تلاش انسان‌ها برای معنابخشیدن به حیات، بخشش، و ستایش از شور زندگی برمی‌خوریم. آثار او کم و بیش با رگه‌هایی از یک یأس فلسفی نیز همراهند.زیبایی آثار او سرگشتگی هایی است که به تارو پود تمامی فیلم هایش تزریق می شود.بررسی انزوای روانی یک فرد و پیچیدگی های روابط بشری به سادگی ،و بدون سهل انگاری انجام پذیر نیست و هیچ گاه نمی توان وی را بخاطر پرسشهای درباره خدا ،مرگ،عشق و هنر و رستگاری مورد سرزنش قرار داد.

برگمن پس از ساختن "فانی و الکساندر" در سال ۱۹۸۳ به مدت بیست‌ سال فیلمی نساخت. آخرین فیلم او با  نام "ساراباند" که در واقع ادامه "صحنه یک ازدواج" بود نیز سال ۲۰۰۳ در جزیره محل سکونت او و مثل بسیاری از فیلم‌هایش، با بازیگری دوست دختر سابقش ( لیو اولمن) ساخته شد.

برگمن به رغم آن که در اواخر عمر سخت تکیده و رنجور شده بود، کماکان حافظه، فهم و هوشیاری‌ شفاف و کارآیی داشت و در سینمایی اختصاصی که در خانه‌اش ایجاد کرده بود دائم به تماشای آثار قدیمی و محبوب تاریخ سینما می‌نشست، کاری که به قول خودش ابداَ با پسند و سلیقه فرزندانش سازگار نبود: « آنها وقتی که به دیدار من می‌آیند از این که من چنین فیلم‌هایی تماشا می‌کنم، اصلاَ خوششان نمی‌آید، بلکه بیشتر دوست دارند که (مثلاَ)  آخرین اثر کلینت ایستوود را تماشا کنند.»

 برگمن ۵ بار ازدواج کرد که حاصل آنها ۸ فرزند است. علاوه بر شهرت سینمایی، رابطه گرم برگمن با هنرپیشگان زیبا و جذاب زن نیز زبانزد بوده است.

                   

شب گذشته میکل آنجلو آنتونیونی کارگردان و فیلمنامه نویس پیشرو سینمای ایتالیا در سن 94 سالگی دیده از جهان فرو بست. آنتونیونی در 29 سپتامبر سال 1912 در شهر فرارای ایتالیا در خانواده ای اهل فرهنگ دیده به جهان گشود. او در دانشگاه بولونیا رشته اقتصاد خواند و به عنوان کارمندی در بانک مشغول به کار شد. پس از چندی ، قید کارمندی بانک را زد  و با پشت پا زدن به رشته ای که در آن درس خوانده بود به شهر رم رفت. آنتونیونی قبل از شروع فیلمسازی در نشریات مختلفی به عنوان منتقد سینمایی کار می کرد. پس از مدت ها تلاش موفق شد تا در معتبرترین مدرسه سینمایی ایتالیا، چینه چیتا ثبت نام کند. بلافاصله و همزمان با ورود به چینه چیتا به عنوان دستیار با روبرتو روسلینی پدر نئورئالیسم ایتالیا وارد سینمای حرفه ای شد. سه گانه او "ماجرا"، "شب" و "کسوف" او را  به یکی از اسطوره های سینمایی تبدیل کرد و در سال 1959 جایزه ویژه هیٲت داوران جشنواره کن را به خاطر فیلم «ماجرا» قسمت اول سه گانه اش از آن خود کرد.

آنتونیونی را معمار سینمای مدرن ایتالیا می دانند.تم اصلی فیلم های مطرح او خلا عاطفی انسان در جهان مدرن ،و جستجوی بیهوده اش برای یافتن و رها کردن خویش در دنیای ماشینی و ناتوانی خسته کننده در برقراری ارتباط با دیگران است.نماهای ثابت او تا عمق شخصیت ها نفوذ می کند سکون این نماها فشاری را که زمانه بر روح و روان و عاطفه انسنها چیره می کند نشان میدهد و القا می کند.همچنین عناصر طبیعی و مصنوعی جهان پیرامون نیز برای القای وضعیت روحی شخصیتها و نمایش فشاری که منجر به خود بیگانگی و اضطراب روانی می شود در فیلم های آنتونینونی به کار می روند.فیلم های غالبا طرح مشخص و مرسوم کلاسیک داستانی نداشتند و ابهام روایت در آن ها به مرز راز می رسد.ضمن اینکه معمولا روی شخصیت زن آثارش متمرکز می شد و مردان اغلب حکم کاتالیزور را داشتند.او اعتقاد داشت:"داستان های امروزی همین اند؛بی آغاز و پایان ،بدون گره های دراماتیک و گره گشایی.قواعد نمایشی قدیم دیگر به کار نمی آیند." عدم ارتباط شخصیتهای او با اجتماع او را سینمای نئورئالیسم جدا کرد.او بیشتر به فردیت و درون آدم ها و ارتباطشان می پرداخت.از همین رو منتقدان آثار او را "رئالیسم درونی"تعبیر کرده اند.در ایران نیز غیر از سه گانه یاد شده  مسافر(حرفه:خبرنگار) مشهور است.سینمای آنتونیونی برای من بخشی از زندگی است.روزی به یک از دوستانم می گفتم که سینمای چند کشور را دوست دارم فرانسه،ایتالیا،آلمان ،آنتونیونی...

میکل آنجلو آنتونیونی روز دوشنبه در سن ۹۴ سالگی چشم از جهان فروبست.

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.