عروس قاتل - از پرونده های پلیس جنایی
عروس قاتل - از پرونده های پلیس جنایی
آنچه در این حادثه میخوانید، صرفا اقرار قاتل است و نظر نویسنده و مقامات انتظامی و قضایی نبوده و صحت یا سقم آن مورد تایید نمیباشد . با تشکر و سپاس فراوان از سرهنگ «صمد افراسیابی» معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی آذربایجان شرقی و رییس اطلاعرسانی معاونت اجتماعی، همچنین سرهنگ پاسدار «مجتبی امانی» رییس پلیس آگاهی آذربایجان شرقی، سردار سرتیپ دوم پاسدار «محمدعلی نصرتی»، سرهنگ «محمد ازلی» رییس دایره مبارزه با جرایم جنایی استان، قاضی «محمدرضا حسنلو» بازپرس ویژه قتل و رییس شعبه ششم بازپرسی دادسرای عمومی تبریز سرگرد «اصغر باقری»، ستوانیکم «ابوالفضل زارعی» و «صمد نوجوان» و رییس کلانتری 11 تبریز که در تهیه این گزارش مرا یاری دادند. زن، به شدت گریه میکند و به سوالات سرگرد اصغر باقری افسر کارآگاه شعبه مبارزه با جرائم جنایی آگاهی تبریز پاسخ میدهد. حیاطی که آنان در آن ایستادهاند مساحتی حدود چهارصد متر مربع دارد و در دو طرف حیاط، دو ساختمان قرینه است. در هر ساختمان دو طبقه زیرزمین و همکف وجود دارد. زن، عروس خانواده است که همراه همسرش، در یکی از ساختمانها زندگی میکند. برادر شوهر، پدر و مادر شوهرش نیز در ساختمان قرینه آن طرف حیاط هستند. سرگرد باقری میپرسد:
-شما کی متوجه شدید؟ زن که گریه امانش نمیدهد با همان حال میگوید: -صبح میخواستم دو دخترم را به مدرسه ببرم. بچهها که حاضر شدند، رفتم تا به پدر و مادرشوهرم بگویم آیا بیرون کاری ندارند که دیدم شوهرم و برادرش، نیمه برهنه وسط هال افتادهاند، لباسهایشان یک طرف جمع شده و هر دو ضمن این که ضرباتی با چاقو خوردهاند، در حالت خفگی کشته شدهاند... سرگرد اصغر باقری به طرف ساختمانی که قتلها در آن اتفاق افتاده، میرود. در همان طبقه همکف دو جسد افتادهاند؛ جسدهای دو مرد جوان که هر دو لباس زیر به تن دارند. جسد مرد جوانتر روی رختخواب در حالی که آثار ضربات متعدد جسمی برنده را در پشت دارد به رو افتاده و با طنابی که دور گردنش پیچیده، خفه شده است. جسد دیگر به فاصله کمی از او روی زمین، طاقباز افتاده، اثر یک ضربه به زیر دنده چپ او که با جسمی برنده وارد آمده دیده میشود. بالای سر اجساد، لباسهای آنان روی هم ریخته شده است. خون در اتاق پاشیده شده و روی یک قسمت فرش که خون ریخته، رد یک کفش مردانه دیده میشود. ماموران دایره تشخیص هویت آگاهی تبریز مشغول عکسبرداری از اجساد و محل کشف آنها و همچنین نمونهبرداری از آثار و مدارک میشوند. زن، هویت جوانی را که در رختخواب به قتل رسیده برادرشوهر و جسدی را که آن طرفتر قرار دارد، شوهرش، اعلام میکند. سرگرد از زن میپرسد: -افراد دیگری هم، در این خانه زندگی میکنند؟ زن که از گریه بیتاب است با سر، پاسخ مثبت میدهد و سپس با همان وضع گریه میگوید: -پدرشوهر و مادرشوهرم در طبقه زیرزمین زندگی میکنند. -آنها کجا هستند؟ زن، اظهار بیاطلاعی میکند. سرگرد به طرف زیرزمین میرود. وقتی به زیرزمین میرسد عمق فاجعه مشخص میشود. در هال زیرزمین، جسد پیرزن و پیرمرد که در بسترهایشان با طناب خفه شدهاندنیز دیده میشود. سرگرد به طبقه همکف آمده و به دیگران وجود دو جسد دیگر را اطلاع میدهد. با این وضع پلیس و مقامات قضایی در مقابل یک قتل عام خانوادگی قرار میگیرند. سرگرد با توجه به مواردی که از صحنه میبیند و این که تنها بازمانده خانواده همین زن است از بازپرس پرونده اجازه بازجویی میخواهد و با هماهنگی بازپرس، عروس جوان را مورد بازجویی رسمی قرار میدهد. او از نوع، ساعت و دلیل وقوع قتل اظهار بیاطلاعی میکند و میگوید: -وقتی میخواستم فرزندانم را به مدرسه ببرم، طبق برنامه هر روز خواستم از مادرشوهر و پدرشوهرم بپرسم که کاری در خارج از خانه ندارند؟ یا چیزی نمیخواهند؟ که در طبقه همکف با جسد شوهر و برادر شوهرم روبهرو شدم. -چطور شده که شوهر شما در اتاق خواب خودش نبوده و نزد برادرش خوابیده است؟ -پدرشوهرم، شوهرم و برادرش، مغازه پخت نان دارند، شب قبل، شوهرم پس از شام گفت که چون فردا سفارش زیادی دارند، لازم است ساعت چهار صبح با برادرش به مغازه بروند. برای اینکه من و بچهها بیدار نشویم، شوهرم به ساختمان برادرش رفت و شب را در آنجا و در اتاق برادرش خوابید. -آیا خانواده شوهر شما دشمنی هم داشتند؟ -دشمن که نه... ولی شوهرم و برادرشوهرم مشکلاتی داشتند، لابد کسی آمده و از آنها تقاص گرفته است! -یک خودرو ماتیز در حیاط خانه اخیرا پارک میشد، این خودرو متعلق به کیست؟ -یکی از همسایگان که رفیق شوهرم هم هست دو روز قبل از حادثه ماشین خریده بود. به علت اینکه خانهشان حیاط ندارد ماشین را میآورد و در منزل ما پارک میکرد. سوالات دیگری از عروس جوان میشود و او را مرخص میکنند.صاحب خودرو احضار میشود. او نیز در مورد وجود خودرو در خانه، همین موضوع را عنوان میکند. تیمهای اطلاعات اکیپ به سرپرستی ستوان یکم ابوالفضل زارعی و ستوان یکم صمد نوجوان دست به تحقیقات نامحسوس در محل میزنند.این تحقیقات نشان میدهد: 1- در شبی که قتلها اتفاق افتاده یک خودرو مدتی جلوی مغازه نانوایی فانتزی شوهر عروس برای مدتی توقف کرده و سپس حرکت کرده است.-2 تحقیقات محلی در مورد عروس جوان نشان میدهد که او بیمسئله نیست. -3 تحقیقات در مورد رفتارهای خانوادگی با عروس، نشان میدهد کل خانواده با عروس اختلاف دارند و همین اختلافات باعث شده که دو بار جهیزیه او برای جدا شدن از همسرش، به خانه پدر و مادرش فرستاده شود که با وساطت آشنایان دوباره وسایل را برگردانده اند ولی اختلافات همچنان با شدت ادامه دارد. -4 تحقیقات در مورد خانواده عروس نشان میدهد که آنان نسبت به جدایی او از همسرش روی خوش نشان نداده و به او تکلیف کردهاند باید با همسرش بسازد و به زبان سادهتر در صورت جدایی از همسرش، در میان خانوادهاش جایی ندارد. -5 در این اواخر او را با دو یا سه جوان در خارج از خانه دیدهاند که محرمانه صحبت میکرده است. با این اطلاعات سرگرد از کارآگاه کارمند اسماعیل شامی خواست تا با گرفتن پرینت تلفن، تماسهای عروس جوان را کنترل کندو شخصا نیز تحقیقاتی در مورد خودرویی که در آن سپیدهدم به جلوی مغازه شوهر عروس جوان رفته بود به عمل آورد. اطلاعات قبلی حاکی از این بودکه خودرو، پژو 206 تیره یا پراید تیره بوده، ولی تحقیقات کامل او نشان داد خودرو ماتیز بوده است. به همان رنگی که در حیاط خانه، شبها پارک میشده و تحقیقات ریزتر نشان میدهد که راکبین خودرو به در مغازه رفته، در را باز کرده، داخل شده و سپس با اسنادی خارج شدهاند. شامی نیز گزارش میدهد که عروس جوان در روزهای اخیر تماسهای متعددی با یکی، دو محل مشخص داشته است.«سرگرد باقری» این اطلاعات را در کنار مشاهدات خود در روز بازدید از صحنه قتل قرار میدهد و یکبار دیگر مرور میکند: الف- برادران به قتل رسیده در یک اتاق بودند. منتهی با یک تشک که برادر کوچکتر روی آن کشته شده بود، بنابراین شوهر زن تشک نداشته و خونی هم اطراف او ریخته نشده بود. اینها نشانگر این بود که: 1-این مرد در جای دیگری کشته شده و سپس او را به محل پیدا شدن اجساد انتقال دادهاند. -2ضربه چاقویی که زیر قفسه سینه جسد را شکافته بعد از مرگ برای رد گم کردن زده شده بود. -3هر دو برادر تنومند و قوی بودهاند. امکان این که هر دو در آن محل به قتل رسیده باشند بسیار ضعیف است. به اضافه این که در جسد برادر کوچکتر نشانههای درگیری با قاتل یا قاتلین بوده و وضعیت محل کشف اجساد نیز چنین چیزی یعنی برخورد فیزیکی مقتول را با قاتل یا قاتلین نشان میدهد. -4به نظر میرسد که البسه دو برادر در یک محل در بالای سر اجساد ریخته شده تا با گفته عروس جوان در قسمتی از بازجویی که آنان را صحیحالعمل ندانسته، مطابقت داشته باشد. یعنی پس از مرگ از تن مقتولین خارج شده باشد که خونی بودن البسه برادر کوچکتر موید همین نظر است. -5چطور ممکن است عروس جوان که در فاصله کمی تا محل حادثه بوده سر و صدای درگیری را نشنیده باشد. این دلایل و مدارک به بازپرس پرونده ارائه شده و با دستور قضایی ، عروس جوان دستگیر میشود. او ابتدا در بازجوییها اظهار میدارد، شوهرش را دوست داشته و به خانواده شوهرش نیز احترام میگذاشته و کوچکترین اختلافی با هم نداشتهاند. ولی پس از رویارویی با مدارک و شواهد بالاخره اعتراف میکند: -من با شوهرم اختلاف داشتم و مسبب آن نیز خانواده او به خصوص پدر و مادرش بودند. آنان دو بار قبلا زندگی مرا بهم زدند و برای بار سوم نیز قرار بود مرا طلاق بدهند. من هم که دیگر جایی در میان خانوادهام برای بازگشت نداشتم میخواستم با شوهرم که حتی وضعیت اخلاقی مناسبی نداشت به زندگیام ادامه بدهم اما دیگران مانع از ادامه زندگی ما بودند، در ضمن من یک زن جوان هستم دلم میخواست با دوستانم معاشرت داشته باشم مهمانی بدهم و دو روز دنیا را بد نگذرانم. به همین خاطر، تصمیم به قتل شوهرم و خانوادهاش گرفتم تا تنها وارث آنان، من و فرزندانم باشیم و بتوانیم آنطور که دلمان میخواهد، زندگی کنیم. برای همین ابتدا با جوانی به نام «سیامک» طرح دوستی ریختم و آرامآرام خودم را شیفته او نشان دادم، طوری وانمود کردم که شوهرم و خانوادهاش سد راه خوشبختی من و او هستند. بالاخره یک روز حرف اصلی را زدم، گفتم که میخواهم همسرم، برادرش و پدر و مادرش را به نحوی به قتل برسانم که همه فکر کنند آنان فدای بوالهوسیهای شان شدهاند. سیامک ابتدا با من موافق نبود ولی در مقابل اصرار من بالاخره یک روز به من گفت که دو نفر را میشناسد که میتوانند نقشه مرا اجرا کنند. با این دو نفر به اسامی «سودف» و «بیالی» ملاقات کردم. آنها قرار شد در مقابل صدمیلیون تومان شوهر، برادرشوهر و پدر و مادر شوهرم را به نحوی بکشند که پای من، در میان نباشد. یک مقدار طلا داشتم به عنوان پیش پرداخت به آنان دادم. و وقتی که مادرشوهر و پدرشوهرم را به قتل رساندند، بقیه طلاهای آنها را هم بدهم و پس از فروش قسمتی از اموال نیز بقیه را بدهم. عروس، از اینجا شروع به ضد و نقیضگویی مینماید تا تمام تقصیر را به گردن سودف و بیالی بیندازد، ولی پس از رویارویی آنان، بقیه ماجرا را اینطور تعریف میکند: -شب حادثه قرار شد که آن دو از دیوار خانه وارد ساختمان بشوند که این کار را کردند. اول قرار بود همسر من به قتل برسد. دو فرزندم در اتاق دیگر خواب بودند بنابراین بایستی این کار خیلی بیسر و صدا انجام میشد. با سودف و بیالی به بالای سر همسرم رفتیم. ناگهان من روی سینهاش نشستم. تا آمد بیدار شود و بفهمد که چه شده سودف و بیالی یک طناب را به گردن او انداخته، یک سرش را سودف و یک سرش را بیالی گرفتند و کشیدند تا خفه شد، من هم روی سینه او نشسته دهانش را گرفتم تا سر و صدایی نکند. پس از کشتن شوهرم، لباسهای او را درآورده و یک چاقو هم به زیر قفسه سینهاش زدیم که وانمود کنیم قبل از خفه شدن، درگیر شده. نقشه بعد، پدر و مادرشوهرم بودند، چون برادرشوهرم قوی بود و ممکن بود سر و صدا کند به همین علت آرام به طبقه پایین رفتیم و ابتدا پدرشوهرم و بعد مادرشوهرم را به همان طریق که شوهرم را کشتیم، به قتل رساندیم. بعد، به طبقه بالا آمدیم. در این موقع برادرشوهرم از اولین حرکت، یعنی وقتی به روی سینهاش نشستم، بیدار شد مرا به طرفی انداخت و با ما درگیر شد که بالاخره سودف و بیالی با ضربات چاقو او را از پای در آوردند. وقتی بیحال روی زمین افتاد، با انداختن طناب دور گردنش و کشیدن دو سر طناب، او را خفه کردند. لباسهایش را از تنش خارج کردیم. و او را روی رختخوابش خواباندیم.سپس شوهرم را هم به همان اتاق انتقال داده روی کف اتاق انداختیم و لباسهای آنان را هم بالای سرشان ریختیم تا نشان دهیم آنان صحیحالعمل نبودهاند و در حین ارتکاب به جرم کشته شدهاند و قتل را قتل ناموسی جلوه دهیم. پس از کشتن آنان و جابجا کردنشان سرویس طلا و بقیه طلاهای مادرشوهرم را به سودف و بیالی دادم. مرحله آخر برداشتن اسناد و مدارک از مغازه بود. سوییچ ماتیز را هر شب دوست شوهرم به او میداد. سوییچ را برداشته و با خودرو ماتیز که در حیاط پارک بود به مغازه رفته و اسناد را برداشتیم. ماتیز را به خانه برگردانده و همانجا داخل حیاط، پارک کردیم و سودف و بیالی هم رفتند تا صبح که به کلانتری اطلاع دادم. طبق اعترافات عروس و سه همدستش آنان به وسیله بازپرس و با قرار بازداشت موقت روانه زندان شده اما به احتمال زیاد پس از محاکمه عروس جوان سودف و بیالی محکوم به اعدام میشوند. سیامک نیز به دلیل همدستی و معرفی قاتلین به زندان محکوم میشود. چـرا جـــرم؟ سرهنگ پاسدار «مجتبی امانی» رییس پلیس آگاهی استان آذربایجان شرقی در مورد این پرونده میگوید: آنچه خواندید یک حادثه ناگوار و تلخ بود که از آن باید به عنوان «پیمان شوم» نام برد. خانوادهای که با عروس یا داماد برخوردی ناپسند و غیرمنطقی میکنند او را وادار به عکسالعملهای مختلف منفی میکنند که این عکسالعملها او را از رفتارهای منطقی در زندگی زناشوییشان دور میسازد. بعد از این مسئله است که زن و شوهر نسبت به یکدیگر سرد و تصمیم به انتقام از یکدیگر میگیرند. و هر کدام در پی فرصتی هستند برای کوبیدن طرف دیگر و متاسفانه این شکاف، نفاق را بیشتر میکند و قضیه به جایی میرسد که متاسفانه از کنترل اخلاق و رفتار و اخلاقیات منطقی خارج میشود. در این که طبق اقرار زن، شوهر، رفتار ناپسندی در اجتماع داشته مورد تایید نمیباشد، بلکه بعید نیست زن، خواسته تا با این دستاویز، قتل را موجهتر جلوه دهد و صحنه را نیز طوری طراحی کرده تا ماموران گمراه شده و قتل را ناموسی تلقی کنند که هوشیاری ماموران این نقشه را به هم زد اما باید اشاره داشته باشم که برای داشتن یک زندگی سالم، تقوا و دینداری مهمترین عامل آرامش، دوام و بقای خانواده است که مدنظر قرار دادن آن در انتخاب و در طول زندگی خانوادگی لازم و واجب است. این نوع اتفاقات اولین دلیلش عدم تقوا و پای بند نبودن به اصول دین، مذهب و رفتارهای صحیح اجتماعی است. که رفتهرفته آتشهای زیر خاکستر به چنین آتش بزرگ و شعلهوری تبدیل میشود، امیدوارم که دیگر شاهد چنین حوادث تلخی نباشیم.