تدوین قانون اساسی، هدف گوردون براون
تدوین قانون اساسی، هدف گوردون براون
|
|
| گوردون براون هدف اصلی خود را 'هویت بخشیدن ' به مردم بریتانیای قرن 21 توصیف می کند |
هدف، آنطور که گوردون براون شرح داد سپردن قدرت به مردم در قالب قانون اساسی مدون است.
این بدان مفهوم نیست که بریتانیا بدون قانون اساسی اداره می شود ولی پارلمان، آن طور که به فرض در ایالات متحده آمریکا یا فرانسه با اتکا به سندی واحد و مدون، قانونگداری می کنند عمل نمی کند و بیشتر به عرف و چند سند تاریخی متکی است.
این روش در نظام قضائی بریتانیا هم جاری است و به طور مثال سند واحدی به نام قانون جزا وجود ندارد و هر قاضی با استناد به سوابق پرونده های مشابه و تجربه شخصی رأی هیئت منصفه را به حکم بدل می کند.
گوردون براون هدف اصلی خود را 'هویت بخشیدن ' به مردم بریتانیای قرن 21 توصیف می کند، مردمانی از تبار های بومی، اروپایی، آفریقایی و آسیایی و اینکه نخستین سندی که در آن حقوق مردم و اختیارات حکام این دیار قید شده پاسخگوی واقعیات امروز نیست.
نخست وزیر در مجلس عوام گفت بریتانیا قانون اساسی مدون ندارد که توصیف دقیقی نیست، شاید بهتر است گفته شود بریتانیا صدها تکه قانون اساسی دارد.
اولین سند که در سال 1215 میلادی مالکان بزرگ و اشراف به جان، پادشاه وقت انگلستان تحمیل کردند 'مگنا کارتا' (منشور بزرگ) نام دارد که قید می کند اتباع پادشاهی شهروندانی آزادند و قضاوت درباره اعمال آنها نه با پادشاه که با نمایندگان آنهاست.
مگنا کارتا هم چنین تصریح می کند که پادشاه حق سلب حقوق یا به تعویق انداختن دادخواهی کسی را ندارد، سندی انقلابی برای قرن سیزده میلادی ولی ناکامل برای امروز.
مناقشه بر سر ضرورت تدوین قانون اساسی تا قرن هفدهم و ' انقلاب شکوهمند' پارلمان علیه پادشاه وقت، چارلز اول بدون نتیجه ادامه یافت و تنها در زمان پادشاهی ویلیام در سال 1688 بود که استقلال پارلمان، حق آزادی بیان و برگزاری انتخابات در سند دیگری به نام میثاق حقوق مردم تثبیت شد.
البته تا چند دهه حق رأی در انحصار اشراف و مالکان و تاجران بزرگ باقی ماند.
آنچه امروز در بریتانیا قانون اساسی خوانده می شود مجموعه ای است از این اسناد طویل و خاک خورده و انبوهی از عرف و سنت، بویژه در تعین حد و مرز اختیارات دربار در حکومت.
پیشنهادهای گوردون براون که پاییز امسال به صورت طرحهای مشورتی به مجلس عوام عرضه خواهد شد گسترده و متنوع است، از تدوین منشوری جدید برای تعریف حقوق شهروندان گرفته تا سپردن اختیار اعلام جنگ به پارلمان.
در حقیقت، هدف نخست وزیر جدید بریتانیا کاستن از اختیارات قوه مجریه و افزایش قدرت پارلمان است.
صحبت اینجاست که چرا رئیس قوه مجریه این چنین امتیازبخش شده است؟
پاسخ را باید در کارنامه سیاسی گوردون براون جستجو کرد که سالها قبل از پیروزی حزب کارگر در انتخابات ده سال پیش، درسال 1992 که نماینده ساده ای درمجلس بود بارها ازبی اعتنا شدن مردم، بخصوص جوانان نسبت به سیاست و بی اعتمادی آنها نسبت به رهبران کشور ابراز نگرانی کرده بود.
گوردون براون علت بیگانه شدن و بی علاقگی جوانان به امور کشور را که در کم شدن تدریجی میزان مشارکت آنها در انتخابات مشهود شده بود در دو امر دید: نبود شفافیت کافی در تصمیم گیریها و کهنه نما شدن نهادهای سیاسی کشور.
یکی از اولین برنامه های اصلاحی حزب کارگر پس از تشکیل دولت در سال 1997، لغو تدریجی حق حضور صاحبان القاب موروثی در مجلس اعیان بود.
گام بعدی، دادن خودمختاری بیشتر به اجزای پادشاهی متحد بریتانیا شد که اسکاتلند و ویلز را صاحب پارلمان و دولت محلی کرد و صحبت درباره تشکیل مجالس ایالتی در انگلستان ادامه دارد.
اما واقعه ای که ماهیت بحث اصلاحات را تقریباً دگرگون کرد حمله های تروریستی - انتحاری چهار جوان آسیایی تبار بریتانیایی در تابستان دو سال پیش بود.
سؤالی که مطرح شد دلیل گرایش چهار مسلمان زاده این کشور به افکار و اعمال افراطی تا آن حد بود که خود و هموطنانشان را در لندن به کشتن دهند.
در همان زمان، گوردون براون که وزیر دارایی بود از ضرورت ایجاد و تقویت حس تعلق داشتن به کشور و جامعه سخن گفت و اینکه باید برای 'بریتانیایی بودن' معنی تازه ای پیدا کرد و جامعه ای نو بنا کرد که در آن شهروندان با وجود داشتن تبار و آداب و مذاهب مختلف همه در بریتانیایی بودن حس مشترکی داشته باشند.
تغیراتی که گوردون براون پیشنهاد کرد گامی است برای معنی دادن به آن حس.
