یاد ایامی که بنانی داشتیم

یاد ایامی که بنانی داشتیم


» از باد صبا بودی به سوی صبا رفتی

(کلنل وزیری نشسته پای راست خویش را روی پای چپ خود گذارده و رو به خالقی که رو به پیانو نشسته می­کند )

وزیری:جناب روح­اله خان «روح­انگیز» بسیار زحمت می­کشد، اما باید به دنبال خواننده­ای گشت که صدای مردانه­ای داشته باشد، صدایی که ظرایف و دقایق کلام و آواز ایرانی را نشان دهد، نه این آوازهایی که مردان در درجه آخر می­خوانند که عموماً زیر است و به همین جهت صدای طبیعی خود را از دست می­دهند و آواز می­شود امام امان، دله دله دلی و هوار و فریاد و فغان هم اضافه می­شود که خود خواننده هم معنی آن­را درک نمی­کند. آواز باید به نظر من باریتون باشد.

خالقی: منظورتان همان نوع آوازی است که خود شما نمونه آن را در مدرسه اجرا کردید!

وزیری: بله جناب روح­اله خان، همچنان که تصدیق خواهید صدای بنده صدایی است نزدیک به بم (باریتون) که در قسمت اروپایی دیپلمه هستم و در قسمت ایرانی با آن بزرگ شده­ام؛ هم موسیقی و زیبایی موسیقی را داراست و هم کلام را می­رساند. آقای روح­اله خوان یادتان هست در مدرسه شبی از فردوسی، رجز رستم در جواب خشم کاوس شاه را خواندم!

خالقی: بله حضرت استاد.

وزیری: یکی گفته بود، من به کلی وحشت کردم. نزدیک بود فلان کسکس (یعنی این بنده) گرز رستم را توی سرم بزند! گفتم: خیلی خوشوقتم. معلوم می­شود خوب از عهده بر آمدم. تصور بفرمایید اگر ای وای دلم، امان امان می­خواندم، چه حالی داشت!

خالقی: بله! حضرت استاد. ضرورت موضوع برای همه از جمله اعضای مدرسه و مدیریت محرز است، اما چه باید کنیم!

وزیری: باید کاری کرد. دیگر آوازها یک نواخت شده، غیر از صدای ادیب و یکی دیگر، تمامی صداها زیر و زنانه است، همچنان که تصدیق خواهید کرد صداها جذابیت ندارد.

خالقی: درست است، در حال حاضر خود ارکستر هم به چنین صدایی نیاز دارد. (مفتاح در می­زند و به وزیری عرض ادب می­کند و همچنان که وزیری سری تکان می­دهد [وزیری همچنان به گوشه­ای خم شده و دست را در طاقچه پنجره جلو و عقب می­برد]. مفتاح به سمت خالقی می­رود و در گوش او چیزی می­گوید، خالقی به همراه مفتاح از در بیرون می­رود)

(در اتاق دیگر ابولحسن صبا ویلون بدست، روبروی دو نفر آواز خوان نشسته و مشغول تست آواز است)

صبا: چهار باغ را بخوانید.

(عبدلعلی وزیری مکث می­کند و تحریر می­زند)

(خالقی به همراه مفتاح وارد می­شود. صبا ویلون و آرشه را به زمین می­گذارد و به از جا بلند می­شود و سلام کنان دو خواننده مورد تست را معرفی می­کند. خالقی دست به کمر به مراسم معرفی گوش می­دهد)

خالقی: جناب ابوالحسن خان ظاهراً با بنده امری داشتید!

صبا: امر که نه روح­اله خان عرض!

(خالقی به کمر صبا می­زند)

خالقی: از آزمون بگویید، چه خبر خوب پیش می­رود. بنده را باید ببخشاید که کمتر به کمک شما می­آیم. مشغول رتق و فتق وضع مدرسه هستم.

صبا: سلامت باشید. وضعیت به خوبی می­گذرد. از قضا خواننده­ای یافتیم که با متر و قیاس استادمان وزیری سازگار است.

خالقی: خبر خوبی است. چندی پیش، پیش از خدمت رسیدن، در اتاق مجاور با حضرت وزیری درباره همین موضوع سخن می­گفتیم. حالا بفرمایید این خواننده کیست؟

صبا: همین الان جلوی شما نشسته است.

(خالقی رویش را به سمت بنان می­کند)

خالقی: ایشان هستند!

صبا: بله! صدایی در محدوده باریتون دارند، همان که مورد نظر استاد است.

خالقی: خوب است. می­شود، در مراسم آزمون باشم.

صبا: خواهشمند است.

صبا (خطاب به بنان): جناب بنان درآمد سه گاه کنید.

بنان: با اجازه!

خالقی: بفرمایید.

(بنان نفسی چاق می­کند بدن را به بالا می­کشد و صبا ویلون را به زیر چانه می­برد و شروع به درآمد می­کند)

(آواز بنان، غلام نرگس مست تو تاجدارنند را همراه با چند مصرع دیگر در بم می­خواند و آواز هنوز به پایان نرسیده خالقی تشکر می­کند و آفرین می­گوید)

بشنوید ... آواز بیات اصفهان با همراهی سنتور رضا ورزنده

خالقی: آفرین جناب بنان من از جناب ابوالحسن خان می­خواهم ننوازند و جناب بنان گوشه حصار را بخوانند. جناب بنان بفرمایید!

بنان: خیلی از اظهار لطف استاد متشکرم.

(بنان بدون هیچ مکثی گوشه حصار را در محدوده بالاتری می خواند دو بیت نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو / که مستحق کرمت گناهکارانند. بیا به میکده چهره ارغوان کن / مرو به صومعه کانجا سیاه کارانند بعد از این دو بیت باز به درآمد سه­گاه فرود می­آید)

(خالقی پس از آواز خوشحال می­شود و  گل از گلش می­شکفد و دست می­زند و از جا بلند می­شود و بنان را در آغوش می­گیرد و بوسه باران می­کند.)

خالقی: جناب بنان شما آینده­ای بس درخشان در آواز دارید، قدر خود را بدانید. شما همانی هستید که استادمان وزیری همواره در پی آن هستند و من و مدیریت مدرسه را پی آن فرستاند. من برای شما آرزوی موفقیت می­کنم و خود من هر کاری از دست برای جناب­عالی بر بیایید انجام می­دهم.

(اعضای ارکستر مدرسه موسیقی در صحنه مدرسه مشغول کوک کردن سازها هستند، خالقی به همراه بنان وارد می­شود و اعضای ارکستر بلند می­شوند. خالقی به همراه بنان به جمعیت تعظیم می­کنند، بنان همچنین به ابوالحسن صبا دست می­دهد و مردم همچنان که ایستاده­اند اعضای ارکستر را تشویق می­کنند. تشویق پایان می­یابد و خالقی پس از اینکه با علامت سر از وزیری رخصت می­طلبد - وزیری هم با تبسمی سری تکان می­دهد - ارکستر را آماده بعد و رهبری خود را آغاز می­کند و آهنگ ای ایران آغاز می­شود و بنان ای ایران را به همراه گروه کر مدرسه می­خواند)

پس از ای ایران، بنان تصنیف خوشه چین را می­خواند: من که فرزند این سرزمینم در پی توشه­ای خوشه­چینم ... ( بشنوید) [1]

https://www.persiandel.com

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.