خواننده باشی حق کنسرت نداری

خواننده باشی حق کنسرت نداری

 این عبارات، شما را به یاد چه چیزی می اندازد؟    - هر کی از راه میرسه....

    - آشفته بازار......
    - هفت خوان رستم....    - سنگ اندازی.....    - سرخوردگی و دلزدگی هنری.....    - غیر مجاز....    - بابا بی خیال !کنسرت کیلویی چنده؟برو فکر نون باش تا بنزین گرون نشده....    بله،حدس شما می تواند درست باشد....می خواهیم راجع به معضل موسیقی صحبت کنیم. بله می گویم«معضل». و اگر شما هم چشمهایتان را روزی دو بار استحمام کنید، خوب شسته و ضدعفونی نمایید، با من هم عقیده خواهید شد.


    به اندازه آدمها، برای دیدن یک مسئله، نگاه وجود دارد.برای من...شما....شما....شما ...نه آقا با شما نیستم، منظورم بغل دستی شماست...    مثلاٌ می توان با یک نگاه کاملا فرهنگ دوستانه به قضیه نگاه کرد و داستان هفت خوان رستم را از خطر فراموشی مصون داشت. برای لمس این تجربه فرهنگی، فقط کافیست تا برای یکبار هم که شده جهت اخذ مجوز برگزاری کنسرت موسیقی و یا انتشار آلبوم، اقدام کنید.    ...و یا با نگاه ضد اشاعه خرافاتانه: این نوع از نگاه سعی دارد تا باورهای غلط و مصطلح رایج در جامعه را در چشم بر هم زدنی، سوسک کند.مثلا باور غلط حلوا ساختن از غوره. البته گویا این مهم در قدیم امکانپذیر بوده است اما با گذشت زمان و حلول عصر دیجیتالی، این پروسه نیز برای بشر امروز طاقچه بالا گذاشته و به زرشک تبدیل شده! و چه بسا غوره هایی که حلوا نمی شوند...    ..شاید هم با یک نگاه Up to date آنه: افراد دارای این نگاه سعی دارند تا پیوند دوستان مشتاق به ارائه محصولات هنری را با خانه موسیقی و وزارت ارشاد، اماکن، نیروی انتظامی و غیره همواره مستحکم نگاه دارند و به همین منظور از دادن مجوز زود هنگام خودداری کرده تا دوستان مشتاق، همواره در صحنه باشند!    اما از آنجا که جانب حق را نباید فرو گذاشت، باید عرض کنم یکی از دلایلی که موجب شده تا در چند ساله اخیر، جاده موسیقی کشورمان همواره در دست ساخت باشد؛ این است که ما اصولا ملت از خود گذشته و دست و دلباز و فهیم و اینایی هستیم !ما همواره در جهت معرفی استعداد به جهان و جهانیان، پیش قدم بوده ایم و برای نیل به این هدف، گونه منحصر به فردی از مدیریت نظارت نشده و شاید هم نظارت مدیریت نشده را در پیش گرفته ایم که قادر است بهترینها را به جهان معرفی کند.بهترین هایی که در این مرز و بوم به دنیا آمده اند، بزرگ شده اند، استعدادشان را کشف کرد ه اند اما همینکه پایشان را آنطرف آب گذاشته اند به شکوفایی و باروری رسیده اند. خواهش می کنم نگویید: «چه بسا اساتیدی که همینجا مانده اند و شکوفا شده اند و ....» چرا که مجبور می شوم بگویم: «با شرایط موجود، آندسته از اساتید محترم هم دیگرحاضر به برگزاری کنسرت برای مشتاقان داخلی نیستند! و هنگامیکه آلبوم هایشان از آن سر دنیا منتشر میشود، مشتاقان درمی یابند که صدای آشنای آنها هنوز هم می خواند.»    کنسرتهایی که برای اخذ مجوزشان حداقل باید یک دوی ماراتن چند ماهه و بدون مقصد را تجربه کرد....    کنسرتهایی که اگر به آنها مجوز داده شود هم به هیچ وجه از خطر ابتلا به یک بهانه عجیب و غریب که منجر به تعطیلی شان می شود، در امان نیستند....    کنسرتهایی که معمولا به خاطر سهولت رفت و آمد شهروندان و جلوگیری از ایجاد ترافیک سنگین در محل اجرا، مجوز نمی گیرند...    اگرچه «حرفهایی هم هست برای نگفتن!»،اگرچه که «مجلس تمام گشت و سه نقطه!» ،اما من هنوز بر این باورم که موسیقی، در جامعه امروز ما به یک معضل تبدیل شده است. موسیقی سالمی که میتواند لااقل بخشی از اوقات فراغت جوانان را پر کند و تفریح مهیجی باشد که حق مسلم آنهاست. شاید.....

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.