دردسرهای زهرا امیر ابراهیمی برای محسن نامجو
دردسرهای زهرا امیر ابراهیمی برای محسن نامجو
کلیپ زلف بر باد که هدیه نوروزی سایت تهران اونیو به مخاطبانش بود کلی طرفدار پیدا کرد و علاقهمندانش داونلودش کردند.این اقبال برای نامجو دردسرساز بوده چون خیلی زود دور و بر این کلیپ حاشیههایی به وجود آمد که خواننده متفاوت ایرانی به آن علاقهای ندارد. اما این تنها خبر تازه زندگی محسن نامجو در بهار هشتاد و شش نیست. ● آقای نامجو در سال تازه از کارهای تازهتان چه خبر؟ من بعد از اینکه از هلند برگشتم ایران، در بهمنماه، خوشبختانه خبر دادند از پنجتا آلبومی که ما در این سالها مدام دنبال مجوزشان بودیم از ارشاد، بالاخره یکی از آلبومها موفق شد که مجوز بگیرد که در اردیبهشتماه، ماه می، و یا ماه بعدش در ایران منتشر میشود. ● یعنی قرار است آلبومتان با مجوز در ایران منتشر بشود؟ از پنجتا آلبوم، یکیاش آره. یعنی مجموعا ۸ الی ۱۰ قطعه مجوز گرفته که قرار است منتشر بشود. ● کدام آهنگها توی این آلبوم جدید هست؟ اصلیترینش قطعه «ترنج» است، یعنی کلا قطعاتیست که در آلبوم «ترنج» بوده که شعرهایش همه قبلا مجوز گرفته بود. این شعرها همه کلاسیک بود و جزو اشعار خود من نبود. یعنی به لحاظ مضامین شاید هیچ مشکلی وجود نداشت. این اتفاق توسط انتشاراتی «باربد» دارد میافتد . غیر از آن با همین انتشارات قرار است که بعد از انتشار آلبوم «ترنج» حول و حوش خردادماه ضبط آلبوم جدید را شروع کنیم که البته این آلبوم تحت تدابیر شدید امنیتی قرار دارد و مثل آلبومهای دیگر هنوز میان مردم پخش نشده. ● تدابیر شدید امنیتی یعنی چی؟ یعنی برایش محافظ استخدام کردی یا توی گاوصندوق نگهاش میداری یا چی؟ نه منظورم این است که اینبار یک استودیو مورد اعتماد انتخاب شده که دیگر کار به وسیله یکسری روابط بیرون نیاید و پخش نشود، تا زمانیکه منتشر بشود. بههرصورت در این ایام من حدود ۸ تا ۱۰ قطعه جدید دارم که اینها قرار است ضبط بشود. ● پس سال ۸۶ را طرفدارهایت با خبرهای خوش شروع میکنند. همه به من لطف دارند و امیدوارم که اینطوری باشد. سهتاش هم در روزهای عید توی ایران چاپ شد. یک سریال هم ساخته آقای رضا عطاران به اسم «ترش و شیرین» که در ایام عید در ایران پخش شد و آهنگسازموسیقی تیتراژ آن سریال کار آقای حمیدرضا صدری بود. نشریه «نسیم» هم یک آمارگیری کرده بود از موزیسینها و ترانهسراهای فعال در ایران که خب همهشان کار منتشر کردهاند. در مجموعه آمارگیریشان چندتا از قطعات من را بهعنوان قطعات منتخب سال ۸۵ انتخاب شده بودند. آنها هم لطف داشتند به من و این را هم گفته بودند که ما راجع به موزیسینی داریم صحبت میکنیم که هنوز هیچ کاری از او در ایران منتشر نشده است. ● آهنگی که توی «ترش و شیرین» خواندی، جریانش چی بود؟ آن آهنگ ساخته من نیست، ساخته دوستم حمیدرضا صدریست که آهنگساز چندتا از سریالهای ایرانیست از جمله همان سریال معروف «نرگس» که توی ایران سهچهارماهی هرشب پخش شد. شعرش از خانم نیلوفر لاریپور بود و آهنگ هم از حمیدرضا صدری. سبک و سیاقاش با کار خودم فرق داشت، یعنی میتوانم بگویم که شکل و شمایل پاپتری داشت کار حمیدرضا. گویی یکیـ دونفر خواننده دیگر هم آن کار را خوانده بودند، ولی آقای رضا عطاران کارگردان فیلم گویا آوازی را که من خوانده بودم پسندیده بود. ● حالا از این خبرهای خوب که بگذریم، خبرهای داغ دیگری هم در مورد شما در اینترنت بود. یک کلیپی را بهار امسال من از شما دیدم که شنیدم گویا خانم زهرا امیرابراهیمی بازیگر سریال «نرگس» در آن حضور دارد. این کار شما بود؟ قطعه بله، قطعه کار من بود. این قطعه مربوط به ۴سال پیش بود. یعنی یک فیلم انیمیشن بود ساختهخانم فاطیما یثربی که حدود ۴ـ ۳سال پیش ایشان یک انیمیشن ساخته بود برای کارنامهی فوقلیسانساش و من تم این قطعه «زلف برباد» را آنجا برای فیلم انیمیشن ایشان ساختم. ولی سال ۸۵ یک شعر حافظ را مناسب با آن فضا گیر آوردم و با توجه به آن فضاهایی که در آن یکیـ دوشبی که این قطعه را داشتم من آوازش را اتود میزدم ، آن را کار کردم. یعنی یک حال و هوایی بود که حقیقت میتوانم بگویم کاملا شخصی بود و با فضایی که در این کلیپ وجود دارد زمین تا آسمان متفاوت بود. برداشت شخصی خود من یک حال و هوای عاشقانهای بود،. ● من خودم سریال «نرگس» را ندیدم و چهره خانم امیرابراهیمی را هم همینطور. خانمی که در کلیپ هست خود ایشان است؟ سریال «نرگس» را من چند قسمتاش را دیده بودم آنزمان بازی ایشان را هم دیده بودم. بعد از آنکه متاسفانه آن فیلم روی سایتها پخش شد از ایشان، بهقول معروف، باعث سروصداهایی توی ایران شد و مشکلات قضایی برای ایشان پیش آمد .اما من خود ایشان را طی یکیـ دو برخورد توی یک کافه دورادور دیده بودم. اتفاقا ایشان هم بعد از صحبتی که کردیم، مثل دیگران کارهای من را شنیده بود و مثل همه دیگران هم ایشان ابراز لطف داشت و گفت که کارها را شنیده و پسندیده و اینها و ما آشناییمان در این حد بود. آقای سهراب مهدوی مسئول سایت تهران اونیو که از دوستان نزدیک و صمیمی من است، پارسال به مناسبت بهار روی سایت یک قطعه از کارهای من را به عنوان بهاریه انتخاب کرد. ● بهار ۸۵ در واقع؟ بله بهار ۸۵. این اتفاق که پارسال افتاد، چون تعداد دانلودها زیاد بود و عدهای در ایران پسندیده بودند قطعه را ، ایشان گفت این تجربه را امسال هم تکرار کنیم، منتها اینبار تصویر هم رویش بگذاریم. حقیقت موضوع این است، من انکار نمیکنم که آقای مهدوی من را درحد اشاره در جریان قرار داد که مثلا ما از تصویر چند نفر میخواهیم استفاده کنیم، از جمله مثلا اسم این خانم را برد. و من خب هیچ موقع فکر نمیکردم که قرار است یک چنین برداشتی بشود . متاسفانه چندروز مانده به نوروز امسال من اصلا در تهران نبودم و بعد از پانزده روز که برگشتم دیدم که چندتا از آشنایانم من را در جریان قرار دادند. اولا یک آماری به من دادند که چیزی حدود ۴۰۰ـ ۳۰۰هزارتا از این کار دانلود شده ● پس خیلی کار محبوبی بوده. حالا اینهمه دانلود بهخاطر اسم شما بوده یا بهخاطر اسم خانم امیرابراهیمی؟ من دقیقا قضاوتم این است که بهخاطر اسم خانم امیرابراهیمی بوده. حالا بههرحال خیلیها هستند که به من لطف دارند و کار من را ممکن است در مقیاس چند هزار تایی هم بشنوند. اما اینکه من به خاطر آن دلایلی که ایشان چند ماه پیش توی تریبون بود و بحثاش مطرح بود، خواسته باشم یک همکاری مشترک با ایشان داشته باشم اصلا اینطور نبوده است. یا این همکاری بههیچ عنوان کار من نبود. من حتی سر آن کلیپ حضور نداشتم و اصلا در جریان ساختن آن کلیپ بودم. ● پس شما فقط در این جریان یک قطعه موزیک ساخته بودید؟ من یک قطعه صوتی را در اختیار دوستانم قرار دادم و آنها هم گفتند که قرار است روی این قطعه کلیپ هم ساخته بشود؟. ● یعنی شما در جریان نبودید که این خانم قرار است در این کلیپ بازی بکند؟ اصلا اصلا برای من معلوم و مشخص نبود که قرار است این شکلی باشد، بههیچ عنوان مشخص نبود. ● تا آنجایی که من دیدم اینطور از کار برمیآید که گویا این کلیپ برای ایشان ساخته شده، مخصوصا با در نظرگرفتن مضمون شعر. بله همین است. حالا علت این است که این دوست ما که این کلیپ را ساخته آقای حامد صفایی که از دوستان بسیار محبوب من و پسر بینظیریست بهخاطر تواضع ذاتی که در وجودش هست اسم خودش را روی آن کلیپ نگذاشته و فقط اسم من را گذاشته. یعنی وقتی مردم کلیپ را میبینند و دانلود میکنند، زیر آن نوشته محسن نامجو ۲۰۰۷. من ازش پرسیدم، بهصورت گلایه، که آخر تو چرا اسم خودت را نگذاشتی. گفت بهخاطر اینکه اسم من که زیاد مطرح نیست و اگر اسم خودم را در کنار تو میگذاشتم، با توجه به اینکه عدهای تو را میشناسند، ممکن بود این شبه پیش بیاید که من خواستهام اسمم را در کنار اسم تو قرار بدهم و مثلا سوءاستفادهای از فرصت بکنم. بههرحال این عمل او باعث این شبه در ذهن تمام آدمهایی شد که نه من را درست حسابی میشناسند، نه خانم امیرابراهیمی را و نه هیچ کس دیگری را. این شبه پیش آمد واین شبه را من به این خاطر خدمتتان با قاطعیت عرض میکنم که دوستانم برای من ۱۵صفحه ایمیل گرفتند و آوردند که ۹۵درصد نظراتی که مردم داده بودند، همه آنها خطاب به من بود که آفرین که این کار را انجام دادی.نه اینکه موسیقیاش را ساختی، اصلا این شبه پیش آمده بود که کلیپ را فقط من ساختم یا مثلا در جریان تصویر بودم و یا اساسا مهمترین بخش قضیه این بود که فکر کرده بودند من این اقدام را کردهام تا بهنوعی از خانم امیرابراهیمی اعادهی حیثیت بکنم. حتی از واژهمصلح اجتماعی و اینجورچیزها صحبت کرده بودند، در حالیکه خدا شاهد است من اصلا خودم را در این حد نمیدانم، نه تنها راجع به این خانم، راجع به هیچکس و هیچ گروه دیگری که بخواهم چنین نقشی برای خودم قائل بشوم. من یک کار عاشقانه ساختم که از شخصیترین حالت من بیرون آمده. من از ابراز لطف تمام کسانی که این کار را دانلود کردهاند ممنونم، اما بههرحال متاسفانه تا یک حدودی با حیثیت من این وسط یک بازیهایی شده. بهخاطر اینکه ما بعد از سالها تلاش کرده بودیم برای همین آلبوم «ترنج»، توسط یک ناشر معتبر یعنی آوای باربد اقدامی مجوز بگیریم، الان متاسفانه حتی روابط من با این انتشارات دستخوش یکسری تغییرات شده است. یعنی حتی برای آنها هم باید اثبات کنم. و این این قضیه زمان میبرد. از همه اینها مهمتر ارشاد جمهوری اسلامی با این قضیه برخورد سادهای نمیکند. ● یعنی ممکن است به خاطر این مساله مجوز شما با مشکل مواجه بشود؟ بههرحال عقب بیفتد یا یک تغییراتی در آن رخ بدهد. منظورم این است که بههرحال این جریان من را در نگرانی قرار داده و آن سیر خوبی که داشت پیش میرفت در رابطه با کارهایی که قرار است در سال ۸۶ منتشر بشوند، با این اقدام خیرخواهانه دوستان من متاسفانه دستخوش این تغییرات قرار گرفت. در رابطه با خانم امیرابراهیمی، و در رابطه با اتفاقی که برای ایشان افتاد و ماجرایی که در ماههای قبل در ایران پیش آمد، من نه صلاحیت دارم نظر بدهم، نه اصلا نظری دارم در این مورد. یک اتفاق شخصی بوده و برای یک آدمی افتاده، اصلا هیچ ارتباطی به من ندارد. اما، ناخودآگاه کار من با سرنوشت ایشان در یک مسیر قرار گرفته که این اصلا خواست من نبوده و من بههیچ عنوان این قطعه را نخواندم که از خانم امیرابراهیمی اعاده حیثیت بکنم. ● من امیدوارم این خیرخواهی ناخواسته شما برایتان دردسرساز نشود؟ متشکرم. از شما. من هم دقیقا نهایت آرزویم همین است. این مژده را هم بدهم که یکسری قطعات دیگر هم هست که شما نشنیدهاید. میتوانم بگویم خوشبختانه، چون فکر میکنم اگر از «زلف برباد» لذت بردهاید، از آنها هم شاید از بعضیهاشان بیشتر لذت ببرید.