نقشه های هیتلر در خاورمیانه و هولوکاست
خدمت شایسته نویسندگان کتاب «حلال احمر و صلیب شکسته» در این نهفته است که به موضوعی می پردازند که مدتها در تحقیقات به حالت کج دار و مریض با آن بر خورد می شد. مالمان و کوپرز یک کتاب مهیج و واضح ۲۸۷ صفحه ای نوشته اند که زیربنای یک تحقیق سیستماتیک در باره رابط بین حلال احمر و صلیب شکسته را پایه ریزی کرده است. موضوعی که برای خواننده هنوز هم تازه و به روز بنظر می رسد ...
۲٣ فوریه ۲۰۰۷
آنچه مرا واداشت که به معرفی این مقاله بپردازم دعوت رویزیونست های هولوکاست با پول مردم ایران به تهران بود که یکسره منکر تاریخ کشتار، خونریزی، خودکامگی، تبعیض نژادی فاشیست ها می باشند . برای نمونه دو نفر از حزب فاشیستها ی آلمان (ن پ د) در لیست شرکت کننده گان در کنفرانس تهران دیده می شود که در واقع سقوط فکری و اخلاقی دعوت کننده را افشا می کند. یکی به اسم برنهارد شواب است که در اصل سوئیسی است که سال های سال در سوئیس نفی هولوکاست را تبلیغ می کند و دیگری هم به اسم یورگن نی مایر است که رئیس فاشیست های منطقه هرفورد در استان نورد راین وستفالن آلمان است. کار این افراد و حزب شان تبلیغ نژادپرستی, نفرت و خشونت بر ضد خارجی ها و مخصوصا توهین به مسلمانان مقیم آلمان است.
" سخنگوی دولت نهم تصریح کرد: طرح مساله هولوکاست تنها پرسشی برای عدم اجازه تحقیق در مورد این واقعه تاریخی بود که چون فضا آن قدر بسته و خفقان بود که طرح این پرسش، موج آفرید. بحث دیگر در رابطه با طرح این پرسش این بود که چرا یک سرزمین اسلامی مانند فلسطین باید پاسخگوی عملکرد دولتهای فاشیستی آلمان نازی باشد." امروز (نشریه انترنتی) ,چهارشنبه 25 بهمن, 1385
تحقیقات در باره هولوکاست و در واقع فاشیسم با جنیش دانشجوئی سال های 1960میلادی در آلمان بیشتر شد و انتقاد جوانان آلمان ازنسل گذشته و سکوت در برابر جنایات فاشیسم یکی از دلایل این جنبش بوده است. بسیاری از والدین آلمانی در آن زمان حاضر نبودند در یاره این فاجعه سخن بگویند.
طرح این نوع تحقیقات از طرف محققین در محیط دانشکاهی اوایل با مشکلات زیادی روبرو بوده ولی در آلمان غربی تحقیقات خیلی پیشرفت کرده است.
به هر حال سخنگوی دولت فضای "بسته وخفقان" آور دانشکاه های ایران را با دانشگاه های غرب عوضی گرفته اند
مقاله زیر گوشه ای از روابط رهبران فلسطین و آلمان نازی را مطرح می کند و شاید جلوی داوری نادرست بدون اثبات یک پیش فرض گرفته شود.
برگردان : ا.م
در تازه ترین شماره روزنامه سویسی "نئو سوریشر تسایتونگ" (1) نقد داوید معتدل (دانشکاه کمبریج) به کتابی با عنوان "حلال احمر و صلیب شکسته" (2) چاپ شده که برگردانش را می خوانید. این نوشته از زاویه دیگری هولوکاست را بررسی می کند و نیازی به مقدّمه ندارد.
ناسیونال سوسیالیست ها (فاشیستهای آلمان) نقشه کشیده بودند هولوکاست را در مناطق فلسطین نشین آن زمان گسترش دهند و می خواستند با کمک اعراب از پیدایش یک دولت یهودی جلوگیری کنند. سال پیش دو تاریخ نگار اشتوتکارتی کلاس ـ میشل مالمان و مارتین کوپرس در مقاله ای بعنوان "نا بودی ملت یهود در مناطق فلسطین" نوشتند که در بین تاریخ شناسان خیلی مورد توجه قرار گرفت. این دو استاد تاریخ امسال با انتشار کتاب "حلال احمر و صلیب شکسته" توا نستند در تحقیقات خودشان مدارک جدیدی در رابطه مابین "رایش سوم" با اعراب خاورمیانه را بطور منظم ارائه دهند. این دو محقق توانستند بر خلاف تئوری جا افتاده حاکم که "رایش سوم" هیج منافعی در خاورمیانه نداشته است و در واقع از طرف استاد تاریخ فرانسیس نیکوزیا (3) مطرح شده بود نشان دهند که اینطور نبوده است. همان اوائل حکومت نازی ها در آلمان جلوی امکان مهاجرت به فلسطین گرفته نمی شد ولی بزودی نازی ها از این سیاست خارجی فاصله گرفتند که در انتها منجر به دوستی و برادری با ناسیونالیسم عرب برای مبارزه با "قدرت انگلیسی ـ یهودی" شد.
یک کماندوی اعزامی
بعد از اینکه ارتش آلمان با تانک و توپ به رهبری اروین رومل (4) در سال 1941 وارد شمال آفریقا شد, نقشه های خیلی مشخص تری داشتند که تا امروز کمتر مورد توجه قرار گرفته شده است. برنامه فاشیستها تصرف خاورمیانه و از بین بردن فیزیکی یهودیان در فلسطین بود, مثل قتل و عام سیستماتیک توده یهودی که همزمان در اروپای شرقی ادامه داشت. یک کماندو پلیس که از کماندوهای نازی اروپای شرقی الگو گرفته بود، در تابستان 1942 تشکیل شد. این کماندو زیر نظر افسر اس اس بنام والتر رآف (5) که قبلا در اروپای شرقی در کشت و کشتار یهودیان شرکت مستقیم داشت شروع به کار کرد. ولی بعلت شکست سربازان ژنرال رومل اواخر سال 1942 در نبرد معروف صحرائی ال آلا ماین (6) قشون رومل به سمت غرب عقب نشینی و میدان نبرد را ترک کرد. در نتیجه نقشه فلسطین از برنامه خارج شد و تمرکز واحد ارتشی (گروهان کماندوئی) والتر رآف به غارتگری و کار اجباری یهودیان تونس انجامید.
در استراتژی دولت نازی ها همکاری با اعراب در دستور کار بود. یکی از همکاران معروف امین آل حسینی, مفتی اورشلیم (بیت المقدس) و رهبر جنبش ملی اعراب بود. (7) او در حین فرار از دست انگلیسها (مدتی هم در سفارت ژاپن در تهران بود) خودش را در نوامبر 1941 به برلین میرساند, که مورد پذیرائی هیتلر قرار می گیرد. امین ال حسینی اوایل سال 1942 در ماه فوریه از هیتلر خواستار کمک تسلیحاتی شد که دشمن مشترک را نابود کند، تا استقلال بعد از پیروزی بر دشمن مشترک "انگلیسی ـ یهودی" بدست آید. مفتی اورشلیم از پایگاه خود در برلین حمایتش را در کشتار یهودیان اروپا دریغ نکرد و نقشه اش این بود که با کمک آدولف آیشمان کشتار یهودیان را در مناطق عرب نشین به پیش ببرد.
مورخین نزدیکی آلمان ها با اعراب را در رابطه با مبارزات عربها برعلیه شروع مهاجرت یهودیان از سال 1880 در فلسطین می بینند. در دوران جنگ جهانی اول حملات شدیدی بر علیه یهودها و مبارزات زیر زمینی بین اعراب و یهودیان در مناطق تحت سلطه انگلیس بوقوع پیوست که اوج مبارزات به قیام 1936 مفتی اورشلیم انجامید که با برخورد شدید انگلیسها مواجه گشت.
ناسیونال سوسیالیست های آلمان در سال های 1930 در بین ملی گرایان عرب طرفداران زیادی داشتند ـ با وجود اینکه بخاطر تعقیب یهودیان در آلمان مهاجرت یهودیان آلمان زیاد شده بود. ولی با همه این مسائل اعراب هم خودشان را مثل آلمان ها قربانی قرارداد صلح پاریس می دیدند و با شگفتی به هیتلر می نگریستند که چگونه "زنجیر ورسای" را بدور انداخت و به قدرت جهانی انگلیس شاخ و شانه می کشید. در ضمن رشد طرفداران هیتلر و آلمان به نظر نویسندگان نه فقط به این خاطر, بلکه بخاطر سیاست ضد صهیونیستی آلمان ها بود که عرب ها را مجذوب هیتلر کرده بود.
گروهای زیادی از اعراب افراطی و ملی گرا در سال های 30 از الگوی حزب فاشیست آلمان و از سمبول های دیگر فاشیست ها استفاده می کردند.
طرف داران آلمانی کمک می کردند تا با شروع جنگ جهانی دوم تبلیغات "رایش سوم" را در مناطق خاورمیانه وسعت دهند. در نهایت بعد از اینکه پیشروی ارتش آلمان در شمال آفریقا متوقف شد و نقشه تصرف خاورمیانه به شکست انجامید, برلین از این تاریخ به بعد بیشتر تمرکز نیروهای خود را برای تبلیغات "مقاومت اعراب" صرف کرد. آلمان ها با تبلیغات گسترده ضدانگلیسی و ضدیهودی طرفدارانشان را بسیچ می کردند. این تبلیغات از طریق مفتی اورشلیم رهبری و در خاور میانه بوسیله اعراب سمپات فاشیسم تبلیغ می شد.
این اتحاد فقط یک منافع استراتژیک بین آلمان و اعراب نبود بلکه از لحاظ ایدولوژی هم ناسیونالیسم عرب با ناسیونال سوسیالیست آلمان همسوئی داشت. به غیر از دید مشترک که تنفر از یهودیان بود, ضدامپریالیسم و ضدکمونیست بودن پل ایدولوژی آن ها را تشکیل می داد. ولی هنور روشن نیست که چه جایگاهی ایدئولوژی در برابر نیازهای ملموس استراتژی داشت. امکان دارد که تفکر پراگماتستی برای هر دو جریان مهمتر بود و ایدولوژی پایه این اتحاد را تشکیل نمیداد. چون هیتلر در کتاب "مبارزه من" (8) خیلی تحقیرآمیز از اعراب یاد می کند و اداره سیاسی نژادی ن اس د آ پ (9) ابتدا از سال 1942 واژه "سمیتیش" (سامی) را شروع کردند فقط به یهودیان نسبت دادن.
در حقیقت نویسندگان این کتاب با غلو، رشد ضد سامی و طرفداری از آلمان ها را بیشتر از واقعیات موجود متذکر می شوند, ولی می بایست بطور نسبی به این موضوع برخورد کرد. بدلیل اینکه این سمپاتی همه جا به چشم نمی خورد. در شمال آفریقا اعراب با نقشه های تجاوزکارانه فاشیست های ایتالیا و مناطق مسکونی فرانسوی که سمپات ویشی بودند درگیری داشتند. تحقیقات مورخ آمریکائی روبرت ساتلوف (10) را می توان مکمل تحقیقات مالمان و کوپرز دید. ساتلوف نشان می دهد که سمپاتی دنیای عرب به ناسیونال سوسیالیستهای آلمانی بیشتر به موقعیت محلی مناطق اعراب نشین مربوط می شد. خیلی از اعراب در جبهه متفقین بر ضد فاشیست ها مبارزه می کردند. برای قضاوت دقیق تر فضای سیاسی دنیای اعراب آن زمان بهتر بود اسناد اصلی عربی در نظر گرفته می شد. شناخت نویسندگان در درجه اول اخبار و اسناد منتشر شده آلمان ها می باشد که درواقع از گزارشگرانی تهیه شده که علاقه مند بودند اثرات تبلیغات آلمان ها را مخصوصا بیش از حد موفقیت آمیز جلوه دهند.
نویسندگان با شیوه تاریخ نگاری و نقل شرح وقایع (11) به این موضوع می پردازند است و نه متدولوژی آنالیزی با جهت گیری هدفمند. نویسندگان در چندین جبهه در آن واحد مبارزه می کنند و به همین نسبت هم به چیزهای خرد و متعدد می پردازند و نیروی خود را پراکنده می کنند. مثلا فقط من غیر مستقیم به مسلمانان ارتش دفاعی آلمان (12) و واحدهای مسلمان اس اس از مناطق کریم تاتار, بوسنی, آلبانی ها و زندا نیان ارتش سرخ اشاره های می شود که در واقع از این زاویه می بایست رابطه بین دولت نازی ها (13) و مسلمان ها تجزیه و تحلیل می شد.
سیاست آلمان ها در شرق
تز نیکوزیا که معتقد است آلمان ها هیج علاقه ای به خاورمیانه نداشته اند با نگارش این کتاب ناهمخوانی دارد. البته مولفین نتوانستند تز نیکوزیا را رد کنند که در سال های 1930 آلمان ها منافع ایتالیا در خاورمیانه را مراعات می کردند و دخالت سریع نداشتند. ولی در عین حال نویسندگان در این کتاب خیلی قانع کننده نشان می دهند که زمان جنگ یک گردش جدیدی به وقوع پیوست. با در نظر گرفتن منابعی که تا بحال در پژوهشها مورد توجه قرار نگرفته بود, نویسندگان نشان می دهند که "رایش سوم" در جنگ نقشه اش این بود تعقیب یهودیان را در شرق دریای مدیترانه وسعت دهد و آن موقع در دنیای عرب تبلیغات ضد سامی (یهودی) زمینه مساعدی داشت.
البته در سالهای 60 و 70 قرن پیش تحقیقاتی در این رابطه شروع شد که اثر لو کاج هیروویتس (14) مهمترینش می باشد.
خدمت شایسته نویسندگان این کتاب در این نهفته است که به موضوعی می پردازند که مدتها در تحقیقات به حالت کج دار و مریض بر خورد می شد. مالمان و کوپرز یک کتاب مهیج و واضح 287 صفحه ای نوشته اند که زیر بنای یک تحقیق سیستماتیک در باره رابط بین حلال احمر و صلیب شکسته را پایه ریزی کرده است. برای خواننده هنوز هم تازه و موضوع روز بنظر می رسد.
(1) Neue Zürcher Zeitung , Nr.43, Jahrgang 228, Mittwoch 2007-02-21, S. 26
(2) Klaus-Michael Mallmann, Martin Cüppers: Halbmond und Hakenkreuz. Das Dritte Reich, die Araber und Palästina. Wissenschaftliche Buchgesellschaft (Darmstadt) 2006. 287 Seiten.
ISBN 3-534-19729-1
(3) Nicosia, Francis R.: The Third Reich and the Palestine Question, Austin (University of Texas Press), 1985.
(4) Erwin Rommel (1891-1944)
(5) SS-Obersturmbannführers Walther Rauff (1906- 1984)
والتر راف مسئول ساختن اتوبوس هائی بود که با گاز یهود ها را خفه می کردند. او بعد از جنگ جهانی دوم به شیلی فرار کرد و در زمان پینوشه صاحب یک کارخانه کنسرو سازی در شیلی بود.
(6) El Alamein
(7) Mufti Haj Muhammad Amin al-Husseini
آل حسینی یکی از فامیل های یاسیر عرفات می باشد.
(8) Mein Kampf
(9) NSDAP
(10) Satloff, Robert: Among the Righteous. Lost Stories from the Holocaust’s Long Reach Into Arab Lands, 2006.
(11)Narativ
(12) Reichswehr
(13) Nazi Staat
(14) Lukasz Hirszowicz, The Third Reich and the Arab east,1966