مردانی به نام مغناطیس ( پرونده پلیس)

ساعت حدود 23:45، 30 آبان در میدان آزادی سروان موسوی پور سرگروه یکی از گشت های ویژه دایره 9 آگهی تهران، دایره مخصوص گشت های ویژه، به اتومبیل پژوه جی ال ایکس به شماره 498 ط 86 تهران 11 که علاوه بر راننده سه زن، سرنشینان آن هستند، مشکوک می شود. به طور نامحسوس به تعقیب اتومبیل مذکور می پردازد و از آگاهی به وسیله بی سیم، استعلام می کند. مشخص می شود که در دایره یک پلیس آگاهی مرکزی تهران بزرگ، شکایتی نشان می دهد: «در ساعت 21:30، 22 آبان محمد شکوفه نژاد در خیابان میرداماد خیابان نفت، مقابل برج آرین وقتی داخل اتومبیل فوق منتظر برادرش بوده ناگهان دو نفر مرد قوی هیکل با باز کردن درهای پژو و تهدید با اسلحه که حتی برای ترس او، تیری هم شلیک کردند، او را از اتومبیل پیاده کرده و اتومبیل را به سرقت برده اند.» سروان موسوی پور با دریافت این اطلاعات، به تعقیب آشکار پرداخته و به راننده دستور ایست می دهد. راننده، به طرف میدان انقلاب می گریزد.    افسر گشت، با داشتن سابقه مسلحانه، این احتمال را می دهد که راننده یا سرنشینان مسلح هستند از این لحاظ با رعایت کلیه جوانب ضمن اعلام از طریق بلندگوی اتومبیل به تعقیب اتومبیل سرقتی می پردازد که با سرعتی سرسام آور از غرب به شرق در حرکت است. شلیک اولین گلوله از اتومبیل پژو، ظن اکیپ را مبدل به یقین می کند. با توجه به خلوتی خیابان، در آن موقع شب، تیراندازی به جهت پنچر کردن اتومبیل ادامه یافته و افسر سه اکیپ گشت با بی سیم به کلیه واحدها اعلام وضعیت می کند. این تعقیب و گریز تا میدان فردوسی خیابان کوشک ادامه می یابد. در آنجا، سروان موسوی لاستیک اتومبیل پژو را هدف قرار می دهد و اتومبیل با سرعت به جدول خیابان برخورد کرده و متوقف می شود. همزمان راننده با تیراندازی از اتومبیل پیاده می شود و قصد فرار دارد که دستور ایست سروان موسوی از طریق بلندگو، دقایقی او را متوقف می سازد. سروان موسوی پور، از اتومبیل گشت پیاده شده، سعی دارد با صحبت های موثر روانی، مرد مسلح را مجبور به تسلیم کند و در این کار هم تا حدودی موفق می شود. مهاجم، در حالی که لوله اسلحه اش را به طرف شکم افسر نشانه رفته آرام، آرام با حرف های افسر، آماده تسلیم می شود چون در محاصره مامورین است. در این لحظات پراضطراب، اتفاقی دیگر می افتد. راننده یک تاکسی، با دیدن صحنه، اتومبیلش را کنار خیابان متوقف می کند، پیاده می شود و از پشت سر چنان برق آسا، خود را به مهاجم می رساند که افسر، نمی تواند او را بازدارد ضمن این که هر گونه حرکت مشکوکی، جان راننده را به خطر می اندازد. راننده موسی نعیمیان که حدود 60 سال سن دارد، از پشت مرد مسلح را بغل می کند. مرد، بی آن که خود را ببازد، با یک حرکت فنی، موسی را به زمین پرتاب کرده، با پاشنه اسلحه به بالای چشم موسی کوبیده، او را به شدت مجروح می کند و لوله اسلحه کمری، ماکاروف را زیر گلوی موسی می گذارد. حال، او یک گروگان دارد یعنی راه گریزی از حلقه محاصره ماموران. سارق مسلح، در حالی که لوله اسلحه را زیر گلوی موسی گذارده، خود را به تاکسی می رساند و سوار می شود. موسی را به پشت فرمان، هدایت می کند تا با گروگان خود از مهلکه بگریزد.

    زنان داخل اتومبیل پژو دستگیر می شوند. سارق، قصد دارد با تهدید، آنها را نیز آزاد سازد. لحظات بسیار حساسی است. ناگهان موسی با خواباندن صندلی با مهاجم درگیر می شود. سروان موسوی دوباره وارد عمل می شود. اول با صحبت و سپس در یک لحظه با یک حرکت سریع خود را به روی مرد مسلح می اندازد و با او که به نظر می رسد از فنون رزمی اطلاع کامل دارد، درگیر می شود. و بالاخره...
    پس از یک درگیری مهاجم دستگیر می شود. با بازرسی داخل اتوبوس علاوه بر یک قبضه کلت و یک خشاب فشنگ، 6 فشنگ دیگر، کشف می شود. مرد مسلح اینک در اختیار ماموران است، او و سه زن همراه او و اتومیل پژو که از ناحیه جلو و گلگیر و لاستیک صدمه دیده است به اداره پلیس آگاهی منتقل می شود.        4 صبح، 30 آذر        54 ساعت پس از شروع تعقیب سارق مسلح، اکنون در دایره یک آگهی تهران، با هماهنگی سرهنگ کشفی معاون جنایی آگاهی تهران، رئیس دایره یک و چند تن از افسران ورزیده، در قالب اکیپی، بازجویی از مرد مسلح را آغاز کرده اند. مرد، خود را حسین معرفی می کند و اعتراف می کند که سرقت مسلحانه پژو را در محل و تاریخ قید شده توسط شاکی به همراه دو نفر از دوستانش به نام های ناصر و احمد انجام داده است. اعترافات دیگر حسین، نشانگر تشکیل یک باند است. دومین سرقت مسلحانه باند، یک پراید است که همراه احمد و دو تن دیگر، انجام داده به این ترتیب که وقتی در ساعت 21:50، 5 شهریور یک پراید، در خیابان آفریقا نبش خیابان آفریقا کوچه آناهیتا و راننده که بعدا معلوم شد محمدرضا حاج‌حسین بوده و در آن ساعت منتظر یکی از دوستانش بوده، توسط حسین و دو مهاجم دیگر، مورد تهاجم قرار می گیرد و پس از یک تیراندازی وحشتناک، او را از درون اتومبیل بیرون کشیده، روی آسفالت انداخته و با اتومبیل پراید، متواری می شوند. مرد وحشت زده خود را به کلانتری 103 گاندی رسانده و شکایتش را مطرح نموده بود که در سوابق دایره یک آگاهی ثبت و به دنبال سارقین بوده اند. حسین، همچنین اعتراف کرد، با تعویض سینی و قسمتی از موتور که شماره روی آن بوده، پلاک یک اتومبیل تصادفی را که سینی و شماره موتور مربوط به آن بوده را روی اتومبیل سرقتی گذاشته و با سند اتومبیل تصادفی آن را فروخته است. سرقت دیگر آنان، در خیابان دولت به همراه احد و فردی دیگر به نام امید به سبک فیلم های امریکایی از یک سوپرمارکت با تهدید اسلحه و ایجاد وحشت حتی تیراندازی هوایی انجام شده. مراتب در ساعت 8 صبح، به اطلاع رئیس شعبه 1612 مجتمع قضایی، قاضی عرفان رسیده و طبق دستور او، اکیپ عملیاتی پرونده احد، پ را در خیابان نیروی هوایی، منزل مسکونی اش محاصره و پس از یک تعقیب و گریز دستگیر می کنند. در بازرسی از منزل او، یک جفت پلاک اتومبیل پراید مسروقه، چند قبضه قمه، قداره، شمشیر، چاقو و آلات قتاله سرد کشف و به همراه فرد دستگیر شده به دایره یک آگاهی می آورند.     در اینجا اکیپ عملیاتی پرونده، دو قسمت می شوند، بعضی از افراد اکیپ به بازجویی از دستگیر شده گان می پردازند و دیگر افراد، سومین فرد باند به نام ناصر، ن را در محل سکونتش در خیابان نیروی هوایی به محاصره درآورده و دستگیر می کنند. در بازرسی از منزل او نیز یک قبضه کلت و ماکاروف، یک قبضه خشاب پر، 14 فشنگ جنگی ماکاروف، یک قبضه مین ضد نفر به همراه شمشیر و تعدادی آلات قتاله سرد، کشف می شود. در دایره یک پلیس آگاهی، ناصر اعتراف می کند به همراه حسین، به طور غیرقانونی به سلیمانیه عراق رفته و در آنجا، مبادرت به خرید دو قبضه کلت، خشاب های یدک، فشنگ جنگی و مین ضدنفر نموده و از طریق جاده کرمانشاه به تهران آورده اند. نفر چهارم باند، حمید رضا، ق به عنوان یک معامله سوری توسط تلفن یکی از اعضای دستگیر شده باند به خیابان رسالت کشیده شده و در آنجا، به محاصره مامورین درمی آید. حمید رضا وقتی متوجه محاصره مامورین می شود اقدام به فرار می کند که پس از یک تعقیب و گریز 2 ساعته ساعته و درگیری فیزیکی با مامورین، بالاخره دستیگر و به دایره یک آگاهی تهران منتقل می شود. آخرین فرد گروه مهندس امیر، س در یکی از خیابان های تهران پارس در منزل مسکونی اش دستگیر که از او هم، تعدادی وسایل و اسلحه سرد کشف می شود.    آخرین فرد باند فرزین رحیمی فر در خیابان تهران نو همزمان با امیر، س توسط یک اکیپ کمکی از ماموران دایره یک دستگیر می شود. 17 ساعت تمام اعضای گروه باند مردان مغناطیسی دستگیر شده و از آنان نیز، سلاح سرد و گرم اتوبیل و اموال مسروقه و موتور پراید سرقتی، کشف شده، اعترافات تکان دهنده آنان، نشان داد حسین بوجاریان با تشکیل باند، از مردانی که در یکی از هنرهای رزمی، تبحر کافی داشته اند، عملیاتی به نام مغناطیس را آغاز نموده که سرقت مسلحانه همراه با رعب و وحشت بوده است. قاضی عرفان، با تشکر از رئیس و افسران شعبه یک آگاهی به علت سرعت عمل و سروان موسوی پور به علت عملیات اولیه دستگیری حسین، ب اعلام نمود. افراد باند، با قرارهای سنگینی در اختیار ماموران آگاهی قرار گرفته اند تا از آنان در مورد سرقت های دیگر تحقیق شود.

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.