زنی که همچنان محافظ عقاب آسیا است

زنی که همچنان محافظ عقاب آسیا است
    وقتی خبر تکان دهنده ضایعه مغزی احمدرضا از طریق رادیو و تلویزیون اعلام شد کمتر کسی باور می‌کرد که پرروحیه ترین بازیکن تیم ملی و باشگاهی ایران، عقاب آسیا و... در حال دست و پنجه نرم کردن با ملک الموت است، آخر مگر می‌شود در عنفوان جوانی دست از جهان شست و به وادی خاموشان رفت؟ اما واقعیت چیز دیگری است. مرگ یک حقیقت محض است و این همان موضوعی است که هم اکنون خانواده داغدار «کیانوش» گزارشگر خوب فوتبال و کشتی رادیو به آن فکر می‌کنند. اما در مورد احمدرضا قصه حال و هوای دیگری دارد. انگار خداوند به خاطر دعاهای میلیونها ایرانی داخل و خارج از کشور احمدرضا را به خانواده اش و همه دوستدارانش برگرداند. حتی بسیاری از خارجی هایی که از دید بسیاری از ما محبت سرشان نمی‌شود هم در داستان احمدرضا ابراز همدردی کردند و این نشان از آن دارد خوبی در همه جای دنیا خوب است و...


    اما از همان روزهای آغازین مشکل احمدرضا، یک نفر بیش از همه قلبش به درد آمده بود. انگار سرنوشت او و احمدرضا را با یکدیگر گره زده بودند و این شاید خاصیت ما شرقی هاست که با شادی هم شاد و به خاطر هم حتی مریض می‌شویم. یادم هست چند سال پیش وقتی به خاطر عمل جراحی پا، احمدرضا بر روی ویلچر حرکت می‌کرد، زندگی با تمام سختی هایش بر روی شانه های او قرار داشت، بالاخره تر و خشک کردن یک پسر و دختر کار سختی است مخصوصا" اگر پدرشان احمدرضا عابدزاده باشد. اما او هم چنان ایستاد. مقاوم و استوار، شاید کمتر کسی تا به حال به این نکته توجه کرده باشد که احمدرضا در بازگشت به فوتبال دوباره از صفر شروع کند او تولد مجدد در ورزش را مدیون همسری است که امید را همیشه در او زنده نگه داشته است. بله... صحبت از نفیسه لطیفیان است، دختری از یک خانواده معروف اصفهانی که در سال ۱۳۶۷ پای سفره عقد با احمدرضا نشست و ثمره ازدواجش یک دختر به نام نگار متولد ۱۳۶۹ و یک پسر به نام امیر متولد ۱۳۷۱ است که به تازگی قرار است تحصیلات خود را در رشته زبان انگلیسی ادامه دهد.

    اکنون نیز یک آزمون سخت الهی برای او به وجود آمده است. احمدرضای او و احمدرضای مردم ایران دوباره در حال مبارزه با یک مشکل دیگر است. شاید لازم باشد این بار نیز نذری در امام زاده قدیمی‌شهرشان انجام دهد و سفره‌ای برای حضرت ابوالفضل بیندازد. او هم مثل همه شما خواننده پر و پا قرص خانواده سبز است، خودش به هرمز شجاعی مهر گفت که هر شماره مجله را تهیه می‌کند و اکنون نیز شاید هنوز وقتی باقی مانده باشد که در کنار رسیدگی به کارهای همسر و بچه هایش کمی از وقتش را به خواندن اختصاص دهد. اگر این گونه باشد برای همسر احمدرضا و همه خانم های سخت کوش ایرانی که برای همسرشان و برای خانواده سبزشان چشمه مهربانی و عطوفت هستند آرزوی سلامتی و نشاط داریم. درود بر همه همسران «سبز» ایرانی و آفرین بر صبر و استقامت شما.
    
    بازیگر فیلم های جنایی، رئیس باند سرقت ماشین!
    قدیمی ها حتما" یادشان هست، آنهایی که شاهد اولین حضور تیم یک خبر داریم، توپ توپ، آخر خبر است، اما حیف که نمی‌توانیم اسم بیاوریم، اما به همین بسنده کنید که یکی از بازیگران تلویزیون و سینما که پیش تر در فیلم های مربوط به مواد مخدر بازی می‌کرد و همیشه نقش های قاچاقچی را نسبت به هیکل گنده اش داشت، بدجوری در حس فرو رفت و نقش هایش را به واقعیت نزدیک کرد، حال جریان چه بود، ما برایتان می‌گوییم.
    چندی بود که ماموران نیروی انتظامی‌دنبال باندی حرفه‌ای بودند تحت عنوان سارقین ماشین و به چند نفر هم مظنون شدند و حتی چند نفر را هم بازداشت کردند و سرنخ‌هایی هم به دست آمد، در جریان بازجویی ها به یک گاراژ در جنوب شهر شک بردند و کم کم سرنخ به دست آمده را گرفتند تا سرانجام به انتها رسیدند، گاراژ مورد نظر محاصره و صاحب آن دستگیر شد.
    جای تعجب بود، قیافه‌ای آشنا در عالم هنر به ویژه سریال های مختلفی که از تلویزیون در این رابطه پخش می‌شد، بله خودش بود، خود شخص مورد نظر رئیس اصلی باند سرقت ماشین در تهران عجب! آقا تو خودت با نقش هایت در تلویزیون به نوعی با کارهای خلاف مبارزه می‌کنی، اما حالا چه شده که خودت نه تنها کار خلاف می‌کنی، بلکه رئیس خلافکارها شده ای، سرتان را درد نیاوریم جناب «ن»، تنها در ۶ ماهه دوم سال ۸۰ و تا آنجا که به یاد داشته، بیش از۴۰۰ اتومبیل مدل بالا به سرقت برده است، می‌گویند خلاف او بیش از این هاست، چرا که چند سالی این باند را راه انداخته بود و با توجه به گاراژی که داشته، شماره های شاسی ماشین و پلاک آن را تغییر می‌داده و با جعل سند آنها را به فروش می‌رسانده است.
    به قول یکی از تهیه کنندگان این قبیل سریال ها، که می‌گوید: «حالا فهمیدم چرا وی جدیدا" به پیشنهادهای جدید جواب نه می‌گفت، به این خاطر که دیگر به این پول ها احتیاج نداشت» بله داستانی غم انگیز بود، آدمی‌که در صفحه جادویی تلویزیون یک مرتبه معروف می‌شود، با استفاده از چهره شدن سر از این جور کارها در می‌آورد، آخرین خبر هم این که وی در حال حاضر مشغول خوردن آب خنک در زندان می‌باشد، نوش جانت «قل چماق».
    
    برای خشایار اعتمادی شایعه درست نکنید
    با اینکه نام این صفحه «خبرهای درگوشی» است، ولی الکی ملکی خبر به چاپ نمی‌رسانیم، اما عده‌ای از همکاران ما دوست دارند خیلی سریع شایعه بسازند و آن را چاپ کنند. بنده خدا این خشایار اعتمادی چندی پیش تصمیم به یک سفر تفریحی گرفت، و سری به کشورهای اروپایی از جمله یونان، اسپانیا، فرانسه و ایتالیا زد و پس از آن به لس آنجلس در آمریکا سفر کرد تا سری به دوستان و آشنایان خود بزند، رفتن به آمریکا همان و شایعه سازی برای او که وی دیگر به ایران برنمی‌گردد و پناهنده شده است، برق را از فاز سرمان پراند...
    اما باید بگوییم که وی پس از دو ماه به ایران بازگشته تا ثابت کند نه فرار کرده و نه پناهنده شده است، او این روزها به طور تمام وقت در استودیوی اختصاصی‌اش واقع در میدان ولی‌عصر مشغول تمرین و مرور برنامه‌های گذشته‌اش است تا برای سال ۸۱ کارهای زیبایش را به نمایش بگذارد.
    
    از شادمهر چه خبر؟
    خیلی از شما عزیزان نامه نوشتید و تماس گرفتید که از شادمهر عقیلی چه خبر؟ باید برای شما بنویسیم که ویزای شادمهر سه ماهه است. نه بیشتر و نه کمتر، یعنی او سر سه ماه باید در فرودگاه تورنتو حاضر شود و به ایران بیاید، اما علت اصلی سفر شادمهر به کانادا... دعوت اصلی از او که توسط آقای... صورت گرفت، انجام ۴ کنسرت و حضور در یک ویدئو کلیپ است، البته هنوز خبر خاصی نداریم، اما باید گفت که شادمهر باید به تعهداتش عمل کند. یعنی کنسرت ها را برگزار کند، کلیپ هم اجرا کند و بعد به تهران بیاید... و یک خبر دیگر از او این که یک آپارتمان کوچک و نقلی برای او در شمال تورنتو اجاره کرده اند، اما گویا این آپارتمان به آپارتمان تهرانش در خیابان جردن نمی‌رسد!

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.