سرپرست مستعفی تیم ملی وزنهبرداری و افشای گوشهای ازحقایق؛
« من الان میگویم که همهمان کارمان را خراب انجام دادیم. این را خرابتر نکنیم. آقای علی آبادی! آقای قراخانلو! خراب کردیم. باید از مردم عذرخواهی کنیم. من اکنون با تمام وجودم و برای چندمین بار از مردم و از علاقهمندان به این رشتهی ورزشی عذرخواهی میکنم. مدیران ورزشی باید عذرخواهی کنند که چرا نظارت دقیقی در این رشتهی ورزشی نداشتهاند. همه ایستادهایم تا یک جا آتش بگیرد و بعد داخل شویم. من از مدیران کشور میپرسم که با هزینهی بیتالمال چه ساختهاید؟ آمدیم با هزینهی بیتالمال تیمی بیادب و پرخاشگر ساختهایم، فقط برای کسب مدال؟ ما هم 15 سال در وزنهبرداری و اردوهای ملی بودهایم. نصیریها و جلایرها را دیدهایم. من کسی نبودم که اردو ندیده باشم. احترامها و اخلاقیات آن زمان کجا رفته است...»
این عبارات بخشی از سخنان تکاندهندهی عطار اشرفی - سرپرست مستعفی تیم ملی وزنهبرداری- است. محتوای گفتههای او بسیار تلخ و دردآور است. قطعا از ارسال این گفت وگو هیچیک از ما خشنود نیستیم اما تا کی میتوان این موارد را نگفت. آیا اهالی رسانه وظیفهای جز کمک به سالم سازی فضای ورزش کشور دارند؟ پس باید به تکلیفمان عمل کنیم. همان گونه که در ادامه آمده، مشکلات تیم ملی وزنهبرداری تنها ریشه در یک یا دو سال اخیر ندارد ولی باید تلاش کرد تا با یک عزم ملی انشاالله عرصهی ورزش را از ناپاکیهایی مانند دوپینگ پاک کرد. اگر چه جراحی همیشه دردآور است...
مهدی عطار اشرفی، سرپرست تیم ملی وزنهبرداری در یازده ماه اخیر، تا همین چند روز قبل، همچون سایر همکاران خود کمتر علاقهای به شفافسازی در مورد این فاجعه داشت. اما، سرانجام او با حضور در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، مطالبی را بیان کرد که به قول خودش« اگر همین امروز هم سرش را بر زمین بگذارد و رخت به دیار باقی بربندد، در این زمینه باری بر دوشش نباشد.»
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، مهدی عطار اشرفی تا چند ماه دیگر شصت سالش میشود و کارشناس تربیت بدنی است. بین سالهای 1350 تا 1360 عضو تیم ملی وزنهبرداری بوده و از سالهای 60 تا 65 مربیگری تیمهای ملی وزنهبرداری را در ردههای مختلف بر عهده داشته است. او پس از آن، سالها سرپرست هیات وزنهبرداری نیروهای مسلح بود و در یک سال اخیر ضمن عضویت در کمیتهی فنی فدراسیون وزنهبرداری، ناظر تیم ملی و پس از آن سرپرست تیم ملی وزنهبرداری شد.
عطار اشرفی هفته گذشته به دلیل اعتراض به وزنهبرداران دعوت شده به اردوی تیم ملی و به طور کلی، بسیاری از اتفاقات صورت گرفته در اردوی تیم ملی در یک سال اخیر، از سمت خود کنارهگیری کرد.
مشروح گفتوگوی ایسنا با مهدی عطار اشرفی در زیر میآید:
ایسنا: آقای عطار اشرفی، شما از منتقدین فدراسیون وزنهبرداری در ده سال اخیر بودهاید و انتقادات زیادی به عنوان پیشکسوت این رشتهی ورزشی نسبت به عملکرد فدراسیون داشتهاید، چه طور شد که دوباره به کمک فدراسیون شتافتید؟
اشرفی: درست است. ما سالیان زیادی از فدراسیون دور بودیم. اما، دعوت به همکاری علی مرادی و اصرار دوست قدیمی من، علی پاکیزه جم، باعث شد دوباره به کمک این فدراسیون بازگردم. من از آن ابتدا هم احساس خوبی نداشتم و میدانستم که در این فدراسیون جایگاه مناسبی را پیدا نمیکنیم. به طوری که مربیان و افرادی که پیش از ما در کنار تیمهای ملی بودهاند، شخصیت چندانی بالایی نداشتند. ولی اصرارهای بیش از حد، ما را به فدراسیون بازگرداند. در حالی که همیشه مردد بودم. حتی سه بار استخاره کردم، آن هم بد آمد. اما چه کنیم که در این راه قرار گرفته بودیم. همزمان با این قضایا بود که مرادی چند حکم برای ما صادر کرد و ما نیز وارد بازی شدیم. اما باز هم میگویم که از همان ابتدا، علیرغم میل باطنی به فدراسیون وزنهبرداری رفتم که در نهایت هم به این نتیجه رسیدم.
ایسنا: استنباط شما پیش از ورود به فدراسیون در سالهای گذشته نسبت به عملکرد مدیران آن چگونه بود و با چه نگرشی وارد فدراسیون وزنهبرداری شدید؟
دورهی ده سال اخیر با دورهی ما تفاوتهای بسیاری داشت. فقط در یک سال اخیر است که از پیشکسوتان استفاده میکنند. پیش از آن به جای استفاده از مو سفیدان، از افراد جوان و کم تجربه استفاده میکردند. شاید ظاهر این رشته در سالهای اخیر خوب بود، اما با چندگل بهار نمیشود و باید آنها عمقیتر فکر میکردند.
ایسنا: ابتدای ورود شما به فدراسیون و به خصوص تیمهای ملی چگونه بود؟ به یک باره وارد چه جوی شدید؟
ده یا یازده ماه پیش به اردوی تیم ملی وارد شدم. اولین حضور من به عنوان ناظر در بندرعباس بود. البته پیش از آن نیز در فدراسیون با مسوولان آن و با ایوانف جلسات متعددی داشتیم. حتی ایوانف در مراسم معارفه من و پاکیزهجم توهین بسیار بزرگی به ما کرد. او به مرادی گفت که شما هر کسی را میخواهید بیاورید، اما حق دخالت در کارهای من را ندارند. در آن زمان مسوولان فدراسیون و اعضای کمیتهی فنی- که پس از آن از کار افتاد و تبدیل به کادر فنی شد که آن هم دو نفر تصمیم میگرفتند - حضور داشتند. مرادی آن موقع به ما گفت که شما ناراحت نباشید. با این پیش مقدمهها وارد اردو شدیم. جوی که من با آن مواجه شدم، بسیار بسیار با زمان ما متفاوت بود. علت آن را هم نمیدانستم. در ابتدای امر فکر کردم که قهرمانی و بزرگ شدن بر روی اصالت خانوادگی، اخلاق و رفتار آنها اثر میگذارد. هر طور که بود اردوی بندرعباس تمام شد و به تهران آمدیم و پس از آن من به عنوان سرپرست به بابلسر رفتم. آنجا هم، همان روال عمومی بود. بچهها تمرین میکردند و ایوانف هم همان کار همیشگیاش را میکرد. در هیچ موردی هم با ما مشورت نمیکرد و فقط اگر فاکس و کپی داشت از ما درخواست میکرد انجام دهیم. در حالی که این مساله لطمهی بزرگی برای شخصیت ما بود. ما حتی در ابتدا میخواستیم به زور هم شده، تجربیات و مسایل اخلاقی خودمان را به وزنهبرداران تیم منتقل کنیم که هیچ موقع این آرزو برآورده نشد. بچهها فقط ایوانف را میخواستند. تمام زندگی عمومی و خصوصی وزنهبرداران ملیپوش شده بود ایوانف. این موضوع از یک طرف خطرناک بود و از طرفی دیگر رنجآور. رنج آورتر نیز بیاحترامیهای ملیپوشان نسبت به ما بود. بیاحترامی وکفران نعمت در حد کمال بود. بارها از خدا خواستهام که آنها را ببخشد. در سایر اردوها هم وضعیت به همین صورت بود. بزرگترین وزنهبرداران تیم ملی هم سن فرزندکوچک من بودند، اما برخی از آنها به هیچ چیز توجه نمیکردند. آنها سرمایههای ملی این سرزمین بودند که باید الگوی بسیاری از جوانان و نوجوانان قرار میگرفتند. اما، آنها چه الگویی میتوانستند باشند.
ایسنا: آقای عطار اشرفی، بارزترین مسایل موجود در اردوی تیم ملی که از آن به عنوان بیاخلاقی یاد میکنید، چه بود؟
مسایل غیر اخلاقی و فحاشی در اردوی تیم ملی وزنهبرداری زیاد بود. بیشترشان از یکدیگر پیروی میکردند. برخی از آنها حتی پوشش خود را هم حفظ نمیکردند. آن هم در کنار یک ریش سفید. حتی احترام رییس فدراسیون را هم رعایت نمیکردند. این مورد را بارها تذکر داده بودیم. اما کو گوش شنوا. کوچکترها میگفتند وقتی بزرگترها انجام میدهند، ما چه کار کنیم.
فحاشی عمدهترین مسالهای بود که بین بیشتر قهرمانان باب شده بود. آنها به تمام مسوولان ورزشی فحاشی میکردند. با هم دم میگرفتند. وقتی میگویم کفران نعمت، منظورم فقط حیف و میل مادیات نبود. کفران نعمت همین بود که روزی ده بار تمام دستاندرکاران فدراسیون وزنهبرداری از بالا تا پایین را با بیاحترامی تمام و فحاشی یاد میکردند. چرا ورزشکارانی که این همه برایشان هزینه میشود باید این طور باشند؟ هم این که مدالی میگرفتند، به فکر میز ریاست فدراسیون و سازمان تربیت بدنی بودند؟ این شعارها بارها در اردوی تیم ملی وزنهبرداری سر داده میشد که حتی برخی اوقات گوشمان سرخ میشد.
ایسنا: گویا ایوانف شما را مامور کرده بود که از حضور وزنهبرداران اخراجی در اردو جلوگیری کنید؟
متاسفانه بسیاری از مسایل را به راحتی نمیتوان مطرح کرد. اما عملکرد برخی از وزنهبرداران باعث شده بود که ایوانف از من به عنوان سرپرست تیم بخواهد که از ورود برخی وزنهبرداران اخراجی به کنار خوابگاهها، جلوگیری کنم. بارها و بارها افرادی در اردو رفت و آمد داشتند که چندین بار در هتل بابلسر و اردبیل از سوی مسوولان هتل به ما تذکرات شدیدی داده شده بود. این افراد شناخته شده دست به کارهایی در اردوی تیم ملی میزدند که بسیار شرمآور بود. مستندات آن هم وجود دارد. این مسایل حتی ایوانف را نیز رنج میداد و برای ما جای تاسف داشت. این مورد چندین بار در اردوهای مختلف اتفاق افتاد و من به فدراسیون نیز گزارش کردم. داود ملکی هم به عنوان ناظر اردوی بندرعباس، این مسایل غیر اخلاقی را به فدراسیون گزارش داده بود. این موضوع را ما به صراحت اعلام کرده بودیم ولی آنها فقط به فکر دو رویداد مهم بودند. همیشه به ما میگفتند دو رویداد مهم درپیش داریم؟ اما سوال من این است که موفقیت در دو رویداد مهم (مسابقات جهانی و بازیهای آسیایی) به چه قیمتی؟ به چه بها و بهانهای؟ همه فحش بخوریم برای آنکه آنها مدال بگیرند؟ همه بیشخصیت شویم برای کسب مدال؟ بسیاری از آنها از بزرگ تا کوچکشان به شخص من بارها بیاحترامی کردهاند. اگر میرفتم، نشانهی ضعف بود. ولی خداوند بالاخره قهر خودش را نشان داد و اکنون برای خدا من این مسایل را افشا کنم، شاید آینده روشن شود و یا این که لااقل مردم و مسوولان بدانند که چنین خطری در تمام رشتههای ورزشی وجود دارد. این یک هشدار برای تمام ورزش کشور ومسولان آن است. شاید هم جعبهی جادویی ایوانف بود که این تاثیرات منفی را روی مغز و روح و جسم آنها میگذاشت.
مسوولان فدراسیون همهی این مسایل را میدانستند اما به خاطر کسب مدال، دم نمیزدند. البته همهی اینها نمونهی بسیار کوچکی از مشکلات تیم ملی وزنهبرداری بود. فکر نمیکنم مسوولان عالی رتبهی نظام هم اخلاق و رفتار بد را به کسب مدال ترجیح دهند. امیدوارم این موارد نقطهی عطفی در ورزش کشور و به خصوص ورزش وزنهبرداری باشد. مدیران ورزش کشور باید به هوش باشند. شاید این گرفتاریها دچار همهی رشتههای ورزشی شود. حرف من این است که مسوولان ورزش روشن شوند. من اکنون در شرایطی حرف میزنم که همه مشغول مدح و ثنا هستند و نمیدانند چه اتفاق بزرگی در ورزش ایران افتاده است.
ایسنا: آقای عطار اشرفی مثل این که از مسایل و شرایط حاکم بر اردوی تیم ملی وزنهبرداری خیلی ناراضی بودید؟
- شما نمیدانید بعضی از این بچهها چه به روز من آوردهاند. تقاضای چیزهایی را از من میکردند که عرق شرم بر پیشانی من مینشست. چهرهی زشت برخی از این قهرمانان روزی باید برای همهی مردم نمایان شود. چرا نمیخواهیم این فساد را قبول کنیم. یک بار به علی مرادی(رییس فدراسیون) گفتم که برخی وزنهبرداران در طی روز بارها و بارها به شما و خانوادهتان توهین میکنند، شما چرا باز هم پیش از مسابقه قرآن به تن و بدن آنها میمالید و آنها را از زیر قرآن رد میکنید؟ پاسخ میداد «من نشنیدهام». مگر ما نمایندهی شما نبودیم. من اینقدر ناراحتم که میگویم نان به نرخ روز خوردن از ربا هم بدتر است. این افراد کارشان بسیار وخیم است.
ایسنا: برای هر وزنهبردار چقدر هزینه میشد؟
به طور متوسط در این چند ماه روزی صد هزار تومان هزینهی هر کدام از وزنهبرداران حاضر در اردو میشد. به صورت میانگین بیشتر بود که کمتر نبود. در این مدت بالای یک میلیارد تومان برای تیم ملی هزینه شد که بیش از نیم میلیارد آن هزینهی ایوانف و دارودستهاش شد.
ایسنا: مهمترین مساله موجود درتیم ملی وزنهبرداری، مصرف داروهای غیر مجاز بود. جریان استفاده از داروهای نیروزا چه بود؟
همهی مسایلی را که از ابتدا در مورد مسایل غیر اخلاقی و فحاشی گفتهام، فکر میکنم به مصرف همین داروها بازمیگردد، چون زمانیکه این داروها را مصرف میکردند از خود بیخود میشدند. ایوانف چیزی نداشت جز علم دارو. تاریخچهی دارو نیز به دههی 60 بازمیگردد. پیش از آن در ایران داروی خاصی نبود. پس از آن بود که در سطح جهان و ایران دارو به طرق مختلف پخش شد. اکنون تمام ورزشکاران و وزنهبرداران دنیا در سطح وسیعی با داروها آشنا هستند و از آن استفاده میکنند. نمونهی آن همین جنجالها در سال جاری بود که باعث کاهش سطح کیفی مسابقات جهانی شده بود.
ایوانف را نیز از 35 سال قبل میشناسم. در سال 1975 و در مسابقات جهانی مسکو برای اولین بار او را دیدم. اول فکر میکردم مربی تیم است. در آن زمان از یکی از وزنهبرداران تیم بلغارستان پرسیدم او کیست؟ و او گفت پزشکیار تیم است. در این لحظه هرسیتوف نوزده ساله که قهرمان بزرگ آن زمان بود، گفت که مربی اصلی ما اوست و او بهتر از مربی اصلی ما است. آن موقع فهمیدم که ایوانف با برنامههای تغذیهای خاص از لحاظ تزریق دارو، باعث شده 35 سال پیش همان هریستوف نوزده ساله وزنههای 185 و 237 کیلوگرم در حرکات یک ضرب و دو ضرب را بالای سر ببرد. همان وزنههایی که توکلی در المپیک سیدنی بالای سر برد. ایوانف 15 سال پیش به خاطر مثبت شدن آزمایش دوپینگ هفت وزنهبردار خوب بلغارستان، از همراهی تیمهای ورزشی محروم شد و پس از آن دکهی فروش داروهای غیر مجاز در بلغارستان راه انداخت که برخی از وزنهبرداران ما نیز سری به او در بلغارستان زده بودند. پس از آن ایوانف به ایران آمد. البته پس از آن تیم ملی عملکرد درخشانی در المپیک سیدنی داشت. ایوانف با همان علم اصلی خودش، تیم ایران را ساخت و تنها از تیم سابق ایوانف تنها رضازاده به عنوان یک استثنا در دنیای ورزش، فهمید که شغلش این است.
ایسنا - اولین شک شما در مورد تجویز و خوراندن داروهای غیر مجاز به وزنهبرداران از کجا شروع شد؟
ایوانف در اغلب موارد با مکمل بچهها را شارژ میکرد. اما اولین شک من اردوی اردبیل بود که بعدها فهمیدم او دارد روش جدیدی را اجرا میکند. او در اردبیل وضعیت تمرین بچهها را میدید و فکر میکرد در آستانهی یک ماه مانده تا مسابقات جهانی باید عملکرد بهتری داشته باشند. البته در اردبیل و تهران نمونهگیری کردند که همهی آنها منفی بود. اما زمان نمونهگیریها را ایوانف تعیین میکرد. ایوانف وقتی کارش را شروع میکرد، اجازهی ورود به هیچ کس را نمیداد. به هر حال من فهمیده بودم که او روش جدیدی را برای وزنهبرداران ما پیاده میکند. بدین ترتیب وزنهبرداران ما همچون موش آزمایشگاهی شده بودند. او "تستسرون" را با آب مقطر رقیق کرده و به بچهها تزریق میکرد. این کار او از اردبیل شروع شد. در همان اردو بود که سفارش 800 عدد سرنگ را به من داد. منهای درخواستهای سرنگ مخفیانه از سوی وزنهبرداران. به همان میزان هم آب مقطر. آب مقطر را نمیخواست که با « ب کمپلکس» مخلوط کند. او در اردبیل تستسرون رقیق شده را آزمایش کرد و پس از تمام شدن یک دورهی ده روزه از ستاد ملی مبارزه با دوپینگ خواست که تست بگیرد و همهی آنها منفی شد. این شروع خوبی برای او بود.
در واقع همین فعالیتهای ایوانف در سالهای متمادی باعث شده که اکنون یکی از وزنهبرداران تیم ملی (که من خودم دو بار او را به آزمایشگاه بردهام) هموگلوبین خونش به قدری بالا باشد که به گفتهی پزشکان اگر غذای خوب نخورد و تمرین نکند، کبدش از بین میرود. حتی پزشک متخصص، آزمایشهای این وزنهبردار را به اردو آورد و با ایوانف هم صحبت کرد. ایوانف هم جواب آن آزمایش را پنهان کرد تا آن ورزشکار متوجه نشود. اگر آن ورزشکار میفهمید، تمرین هم نمیکرد. اما با این حال حتی او را هم برای کسب مدال میخواستند. این نشان میدهد ایوانف تا چه حد به سلامتی ورزشکاران اهمیت میداد. اگر یک اسلحه به او میدادند وزنهبرداران مصدوم و ناتوان را خلاص میکرد.
ایسنا - شما این مسایل را به مسوولان فدراسیون وزنهبرداری تذکر داده بودید؟
من گفته بودم. همه چیز اردو به همین داروها ربط داشت. من به صراحت به تجویز داروهای غیر مجاز توسط ایوانف اشاره کرده بودم. مگر میشود که فدراسیون از این موضوع مطلع نباشد؟ آیا فلان وزنهبردار با چلوکباب قهرمان میشود. من کارشناس این رشته هستم. در زمان خودم 6 سال در یک وزنه در جا زدم و میفهمم افزایش رکورد یعنی چه. اما از طرفی دیگر نباید از این واقعیت دور شد که برخی از خود وزنهبرداران نیز این موضوع را طلب میکردند. به این موضوع که وزنهبرداران بیگناهاند اعتقادی ندارم. اگر روزی به بعضی از آنها دارو نمیدادند، ایوانف را میکشتند. سر و صدا راه میانداختند. میگفتند این همه تمرین بدون دارو. ایوانف به همه یکسان دارو میداد و به خاطر کسب مدال نیز بسیاری خفه شده بودند. بعدها هم فهمیدم که به غیر از تجویز ایوانف، خودشان هم به خوبی استاد هستند و به اندازهی کافی زیرآبی میروند!
ایسنا: پس از انتشار خبر مثبت شدن دوپینگ 9 وزنه بردار تیم ملی، برخی شایعهها مبنی بر همدستی عوامل داخلی با نمایندگان IWF مطرح شد. آیا شما با این موضوع موافق هستید؟
من فکر میکنم در این مورد عوامل زیادی دست به دست هم داد. برخی را میتوانم بگویم و برخی را نمیتوانم بگویم. به طور حتم کسانی ایوانف را در کارهایش همراهی میکردند و برخی مخالف او بودند. اما وقوع چند اتفاق مشکوک، شک من را برای همدستی افرادی از داخل ایران زیاد کرد. روز نمونهگیری را به خاطر دارم. عصر آن روز یک تلفن مشکوک به من شد. همانطور که بارها قبل و بعد از آن این فرد با من تماس گرفته بود. در آن روز برخی وزنهبرداران دوره افتاده بودند و لیوان به دست به دنبال نمونههای ادرار دیگران بودند. همه یکی یکی آزمایش دادند و رفتند. بسیاری هم میدانستند که نمونهی دوپینگشان مثبت است. فقط در این میان یک نفر شادیکنان پلههای اردو را بالا رفت. برخواه و نصیرینیا از شدت ناراحتی میخواستند اردو را ترک کنند. من برای آرامش آنها گفتم که با مرادی صحبت کردم و او گفته مشکلی نیست. (البته من با مرادی صحبت نکرده بودم و این را برای آرامش آنها گفتم)، حتی من فکر میکنم در آن زمان مرادی هم از موضوع اطلاعی نداشت و فکر نمیکرد اوضاع به این اندازه حاد باشد. مرادی هم پس از شنیدن خبر شوکه شده بود. اما، از تلفن مشکوک میگفتم، ساعت 5:30 دقیقهی عصر بود، هنوز نمونهگیری تمام نشده بود، آن فرد بر خلاف تلفنهای قبلی این بار فحاشی نکرد، به من گفت: «دیدی گفتم از آقای [...] نمونه نگیرند و اگر هم نمونه بگیرند با بقیه متفاوت باشد.» همین را گفت و قطع کرد. هیچ شمارهای روی تلفن من ثبت نشده بود. تا ساعت هفت شب روی سکوها نشسته بودم و فکر میکردم. اما، اکنون روی سخنم با مهندس طاهری است که با جلیقهی وادا به همراه دو نفر دیگر برای نمونهگیری به اردو آمده بود. چرا نگذاشت همهی وزنهبرداران کار خودشان را بکنند؟ اما به هر ترتیب این تلفن مشکوک یک بار دیگر به من شد. زمانی که میخواستیم از تیم ملی رکوردگیری کنیم. حدود 15 روز مانده تا اعزام تیم به مسابقات جهانی بود که زنگ زد و گفت:« آقای عطار اشرفی به این آقای مرادی بگویید هر چه سریعتر مبلغ درخواستی آقای رضازاده را بدهد. در غیر این صورت او در مسابقات شرکت نمیکند.» همانطور هم شد. رضازاده در رکوردگیری حاضر نشد و از همان شب کارهای خاص خود را شروع کرد. وضعیت آن شب به گونهای بود که حتی از رییس فدراسیون خواستیم که به اردو بیاید و جنجال را بخواباند.
بار دیگری که تماس گرفت، روزی بود که نتایج دوپینگ اعلام شد. نمابر فدراسیون بینالمللی وزنهبرداری ساعت 9 یا 10 شب به فدراسیون و پس از آن به سازمان تربیت بدنی رسید. اما ساعت 6 بعد از ظهر همان فرد طی تماسی تلفنی با من گفت:« دیدی گفتم. به غیر از رضازاده همگی دوپینگی هستند». این تماسهای تلفنی به تازگی در مورد بازیهای آسیایی دوحه هست که شکست رضازاده در این بازیها را پیشبینی میکند. این موارد باعث شده تا شک من نسبت به همکاران داخلی در این زمینه افزایش یابد.
ایسنا: آقای اشرفی داروها از کجا تهیه میشد؟ و جریان اردوهای برون مرزی و شهرستانهای مختلف چه بود؟ به خصوص اردوهای پی در پی در بلغارستان.
مکملها و آمپولهای پاک کننده را پزشک تیم و فدراسیون تهیه میکردند. اما داروها زیر نظر شخص ایوانف بود. او حتی حاضر بود به خاطر جوایز دلاریاش برای مدالآوران، از جیب هم خرج کند. نمیدانم شاید هم خودش تهیه نمیکرد. در مورد بلغارستان و اردوهای آن اطلاعی ندارم. اما، ایوانف علاقهی خاصی به اردوهای شهرستانی داشت. موقعی که از اردبیل به تهران آمدیم، حتی نمیخواست یک روز در تهران بماند. میگفت برویم دیزین و یا لواسان که آن موقع من به دلایل شخصی این موضوع را رد کردم. حتی او تهدید به تعطیلی اردو هم کرده بود و به خوبی میدانست که چه خطری در انتظار وزنهبرداران است. او میخواست هر طور که شده جلوی نمونهگیریهای سرزده را بگیرد که در روزهای نهایی موفق نشد.
ایسنا: شما فکر میکنید با این اوضاع اسفبار، مدالهای سالهای گذشته ما در وزنهبرداری ناپاک بودهاند؟
من چنین اعتقادی ندارم. فقط نباید نام برخی از این قهرمانان را پهلوان بگذاریم. بعضی از این بچهها در شرایطی دست به این کار زدهاند که همهی دنیا این کار را میکردهاند. اما، نباید مدالهای این افراد را با مدالهای قهرمانانی همچون نصیری، نامجو، سلماس، تختی، برادران خادم و پهلوان زندی یکی کرد.
ایسنا: اکنون باید چه کار کرد؟ چه تدبیری باید بیاندیشیم تا به یک وزنهبرداری پاک و قدرتمند برسیم؟
وزنهبرداری امروز ما همچون یک زمین سوخته است. باید دوباره بذری نوکاشت. بذری جوان و پاک. چندین سال پیش وزنهبرداری بلغارستان چنین وضعیتی داشت. در حالی که قدرت اول وزنهبرداری دنیا شده بود. شاهدان آن ماجرا دیدهاند که دوپینگ در وزنهبرداری بلغارستان چه کارهایی که نمیکرد. پرخاشگری در باشگاههای ورزشی آنجا به حد نهایت رسیده بود. سرشان را به دیوار میکوبیدند. در آن زمان وزنهبرداران بلغارستان با چندین کیلوگرم رکورد بیشتر، حریفان خود را براحتی شکست میدادند. این مورد را بسیاری از وزنهبرداران ایرانی شاهد بودند. در چنین وضعیتی دولت بلغارستان همهی وزنهبرداران، مربیان و همراهان تیم را از فعالیت در ورزش محروم کرد. در آن زمان ایوانف هم محروم شد. همهی وزنهبرداران خوب بلغاری که قهرمان جهان هم بودند، کنار گذاشته شدند. زمین وزنهبرداری بلغارستان نیز آن موقع، همانند امروز ایران سوخت. آنها هنوز هم نتوانستند، تیمی قدرتمند در جهان داشته باشند. آنها از آن پس در آن زمین سوخته بذری نو، جوان و پاک کاشتند. ما هم باید چنین کنیم. باید در این زمین سوخته، خیلی کار کنیم تا پاک شود. از همه مهمتر باید کارهای فرهنگی کرد. باید جوانانی را پرورش دهیم که با اخلاق، فرهنگ، مربی، تغذیه و پزشک ایرانی رشد کنند. ما که نتوانستیم در زمینهای که پیش از این وجود داشت، تجربیات خود را انتقال دهیم. کسانی که از داروهای غیر مجاز استفاده میکنند، همه چیزشان را از دست میدهند. از یک طرف جسم و جانشان از بین میرود، از طرفی دیگر روح و اخلاقشان و از همه مهمتر نسل آیندهشان. نمونههای آن را الان میبینیم. چیزی که من با چشم خودم آن را دیدم. بعضی از آنها حتی خدای خودشان را هم فراموش کرده بودند. شاید چند سال طول بکشد و کار کمی سخت باشد. هیچ اتفاقی هم نمیافتد. من فکر میکنم400 هزار دلار را هم نمیخواهد بدهند. دلمان را فقط به همین تک مدال خوش نکنیم. من آرزو میکنم که وزنهبرداری دو باره سر و سامان پیدا کند. نباید فراموش کنیم که اولین مدال ما در المپیک در رشتهی وزنهبرداری بوده است.
ایسنا: شما با دعوت نفرات جدید هم مخالفید؟ علت این مخالفت چیست؟
وقتی صحبت از زمین سوخته و بذر پاک میکنم، هدفم همین است. تمام افرادی که اکنون دعوت شدهاند، همانهایی هستند که ایوانف آنها را از اردو اخراج کرده بود. بیشتر آنها را به دلیل آلودگی اخراج کرده بود. اکنون هم که شهر بی قانون است و فکر میکنند میشود سر همه کلاه گذاشت. آیا اینها بذرهای پاک در این زمین سوخته هستند؟ من از مرادی میپرسم که چرا دوباره بعضی از اینها را دعوت کردهاید؟ دعوت کردهاید که دوباره با آبروی آنها و به طور کلی با آبروی وزنهبرداری بازی کنید؟ ما باید به دنبال بستری پاک در این ورزش باشیم. من الان میگویم که همهمان کارمان را خراب انجام دادیم. این را خرابتر نکنیم. آقای علی آبادی! آقای قراخانلو! خراب کردیم. باید از مردم عذرخواهی کنیم. من اکنون با تمام وجودم و برای چندمین بار از مردم و از علاقهمندان به این رشتهی ورزشی عذرخواهی میکنم. مدیران ورزشی باید عذرخواهی کنند که چرا نظارت دقیقی در این رشتهی ورزشی نداشتهاند. همه ایستادهایم تا یک جا آتش بگیرد و بعد داخل شویم. من از مدیران کشور میپرسم که با هزینهی بیتالمال چه ساختهاید؟ آمدیم با هزینهی بیتالمال تیمی بیادب و پرخاشگر ساختهایم، فقط برای کسب مدال؟ ما هم 15 سال در وزنهبرداری و اردوهای ملی بودهایم. نصیریها و جلایرها را دیدهایم. من کسی نبودم که اردو ندیده باشم. احترامها و اخلاقیات آن زمان کجا رفته است. الان هم همه به دنبال فرافکنی و انداختن گناه به گردن دیگران از جمله ایوانف هستند. در وزنهبرداری نباید المپیک سیدنی را مستمسک کنیم و دلیل بر کارنامهی خوب این فدراسیون قرار دهیم. من از کسی ترسی ندارم. با این حرفها اگر استعفا هم نمیدادم، نمیگذاشتند در این فدراسیون کار کنم. این صحبتها با مذاقشان سازگار نیست. مشکل ما اکنون این است که یک مدیر ورزشی در راس ورزش کشور نیست و نمیتواند معضلات ورزش را به خوبی تجزیه و تحلیل کند. در کنارش نیز هم افراد غیر ورزشی هستند. در نهایت میگویم که ما کم کاری کردیم. باید همه عذرخواهی کنیم.
ایسنا: قضیهی حضور شما در سانتادومینگو، محل برگزاری مسابقات جهانی وزنهبرداری چه بود؟ در این مورد حرف و حدیثهای زیادی مطرح شد.
چهار روز مانده به پایان مسابقات جهانی وزنهبرداری، در حالی که همهی مسوولان رفتن را بر نرفتن ترجیح داده بودند، مرادی از دومینیکن طی تماسی تلفنی از من خواست که حتما به آنجا بروم. من هم علاقهای به رفتن نداشتم. چون تیمی نرفته بود که من بروم. اما اصرارهای مرادی که حتی بلیت من را نیز در تهران حاضر کرده بود و مشورت با دبیر کل کمیته ملی المپیک، باعث شد تا من هم به سانتادومینگو بروم. سفر سختی برای من بود و در آنجا طی جلساتی با مسوولان فدراسیون بینالمللی وزنهبرداری ضمن شفاف سازی، همهی گناهها را بر گردن ایوانف انداختیم.
ایسنا: آیا شما با بازگشت مجدد وزنهبرداران جوان و نوجوان تیم قبل موافق نیستید؟ فکر نمیکنید آنها پس از المپیک پکن، وزنهبرداران خوبی برای ما باشند؟
به بازگشت آنها اعتقادی ندارم. بسیاری از آنها از کف دست ایوانف دانه جمع کردهاند. همهی داروها را میشناسند. آنها باید بروند دنبال زندگی شخصیشان. ما باید همان کاری را بکنیم که مدیران ورزش بلغارستان کردهاند. آنها باید استراحت کنند. اما سئوال من این است که در این ده سال پرافتخار، چه کاری در وزنهبرداری شده که با متلاشی شدن یک تیم، تیمی دیگری جایگزین نداشته باشیم. ما الان هیچ پشتوانهای نداریم و همهی وزنهبرداری به همین تیم ملی متلاشی شده معطوف میشد.
ایسنا ـ سخن آخر شما چیست؟
من به علی مرادی و همکارانش در فدراسیون خسته نباشید میگویم و امیدوارم این مسئله به گونهای تمام شود که بیشتر از این به وزنهبرداری لطمه نخورد.
انتهای پیام