دلبرکان غمگین شهر من، روسپی‌های تهران چه می‌گویند؟ [بخش اول]

سایت روزیاتو نوشت: کافه‌چی می‌گوید زیرسیگاری لازم است؟ من که نمی‌کشم و نگاهی هم به او می‌اندازم و احتمال می‌دهم که برخلاف من سیگاری باشد. تصوراتم اشتباه از آب در می‌آید و او دست رد به کافه‌چی می‌زند: «نه لازم نیست، ممنون.» ازش اجازه می‌خواهم که رکوردر را روشن کنم و اینبار حدسی که در ذهنم ایجاد می‌شود، درست است و او بهم اجازه نمی‌دهد. حتی به قلم و کاغذم هم نگاه بدی می‌کند و متوجه می‌شوم که باید گفتگو محور جلو برویم و همه‌چیز را به خاطر بسپرم و نه به رد کلمات روی کاغذ. بعد از کلی مکافات قبول کرده که با من مصاحبه کند و به او گفتم در بازگو کردن زندگی‌اش، از اسامی جعلی استفاده می‌کنم تا هویتش فاش نشود. این دختر ۲۷ ساله، با چشم‌هایی آبی حالا ۵ سال است که روسپیگری می‌کند و قصد دارد این کار را تا ۳۰ سالگی ادامه دهد.
نامش را آمیتیس می‌گوید ولی در خلال صحبت‌هایش  گهگاهی از دستش در می‌رود و اسم واقعی خود را می‌گوید، بعد مصاحبه که این سوتی را به رویش می‌آورم، می‌خندد و می‌گوید تو همان آمیتیس بنویس، همینکار را می‌کنم.
 
آمیتیس فارغ التحصیل داروسازی از یک دانشگاه دولتی معتبر است و برای اثبات حرفش عکس فارغ‌التحصیلی‌اش را بهم نشان می‌دهد و عکس‌هایی هم از دوران دانشجویی خود در گوشی‌اش دارد، البته به او می‌گویم نیازی نیست که این اثبات را انجام دهد و با پوزخندی می‌گوید:
 
«مشتریانم ولی فکر می‌کنند برای قیمت بیشتر این حرف را از خودم در آوردم که بگم من خانوم دکترم.»
برایم روشن می‌کند که کلاس و اخلاق هر روسپی روی نرخ سرویس‌هایش تاثیر می‌گذارد و این را واسطه‌ها تشخیص می‌دهند، واسطه او نامش بابک است. او را کم‌وبیش می‌شناسم، از داخل اینترنت پیدایش کردم و قرار شد که چند نفری را برای مصاحبه با من جور کند و آمیتیس اولین آنهاست و به قول خود بابک: «بهترین آنها» آمیتیس وقتی تماس گرفت تصور کرد که من برای بابک خالی بستم و اما وقتی به جای آدرس منزل، آدرس یک کافه را دادم متوجه شد قضیه گفتگویمان جدی است. به او دیالوگی که از پیش تعیین شده بود را گفتم:«مبلغ رو پرداخت می‌کنم و مدت صحبتمون هم یک ساعت هست. فرقی نداره که برای شما؟» اما آمیتیس نه هزینه‌ای گرفت و هم اینکه بیشتر از ۳ ساعت صحبت کرد:
«خانواده من خانواده فقیری نیست، خونمون توی سعادت آباده و پدرم هم کارمند یک شرکت دولتی که البته یکی دو سالی هست بازنشسته شده و حالا سمت مشاور را بر عهده داره. مادرم هم فرهنگی بوده و دو تا برادر دارم که یکیشون از من کوچیکتره و یکی هم بزرگتر و عیالوار. من توی همین خانواده بزرگ شدم و درسام هم خیلی خوب بود، ولی خب همیشه دلم می‌خواست که بیشتر از OK زندگی کنم و تبدیل به یک مرفه بی‌درد بشم.»او استقلال مالی می‌خواست و تاکید می‌کند که با خانواده‌اش مشکل خاصی نداشته ولی همیشه دلش می‌خواسته که جدا زندگی کند و دستش در جیب خودش برود:
 
«دانشگاه قبول شدم و ۳ ساله هم درسم را تمام کردم چون عجله داشتم که زودتر از ایران بروم. دوست پسری از یکی از شرکت‌های خوب داشتم که هم عاشقانه یکدیگر را دوست داشتیم و هم اینکه متاهل بود! من زمانی فهمیدم علی متاهل هست که شش ماهی از رابطه‌مان گذشته بود و از اینکه این موضوع را با من در میان نگذاشته بود، کلافه شدم. من خط قرمزی برای خودم داشتم و به هیچ وجه با افراد متاهل ارتباط برقرار نمی‌کردم.»می‌خندد و ناخنکی به نوشیدنی پیش رویش می‌زند، باز هم سعی می‌کنم حدس بزنم چرا از حرف خودش خنده‌اش گرفت و این بار که کلمات را روی میز پرتاب می‌کند، حدسم را بار دیگر تبدیل به یقین می‌کند:
«این خط قرمزها بعد از اینکه وارد این کار شدم برایم کمرنگ و کمرنگ‌تر شد. راستش مجبور شدم، اوایل مشتریان متاهل را قبول نمی‌کردم و بعدتر با خودم کلنجار رفتم و در نهایت به خاطر اینکه خیلی بیشتر از نصف مشتریان ما متاهل هستند مجبور شدم قبول کنم. این خط قرمز آنقدر کمرنگ شد که حتی با شوهر زنی به اصرار همان زن و در حضور خودش هم برنامه داشتم.»لغت «برنامه» مودبانه‌ترین واژه‌ای است که برای کارش به کار می‌برد و از اینکه سعی می‌کند ادب را در حین گفتگو رعایت کند، شگفت زده می‌شوم. پیش‌تر که تلفنی با یکی دو نفر از همکاران (به نظرتان می‌توان واژه همکاران را به کار برد؟) آمیتیس صحبت کرده بودم، با افراد بد دهنی همکلام شده بودم و حس می‌کردم این خصلت در همه‌ این افراد وجود دارد. آمیتیس که متوجه می‌شود ناگهان به جلو پریده، باز به عقب برمی‌گردد تا روایتش را به قول خودش «با خط زمانی مستقیمی» تعریف کند:
«دوست پسرم علی به من توضیح داد که دو ماهیست قصد جدایی با همسرش را دارد و در حال حاضر هم طلاق عاطفی گرفتند و چون بچه‌ای هم در کار نیست، جدایی‌شان راحت صورت می‌گیرد.»می‌گوید از اینکه زندگی یک زوج را با حضورش به هم ریخته بود ناراحت بوده ولی علی بدو اطمینان داده که زمزمه‌های جدایی قبل از حضور آمیتیس در زندگی او زده شده و در نهایت بعد از طلاق علی، آنها به پاریس می‌روند: «در هتلی بودیم که پنجره‌اش رو به ایفل بود و هرجای مهمی که در پاریس باشد را دیده بودیم، موزه‌ها و دیزنی لند و… خریدهای متعددی هم از برندهای معتبر انجام می‌دادیم و زندگی‌ام از این رو به آن رو شده بود و من تازه ترم دو دانشگاه بودم. والدینم را دور زده بودم و با علی به پاریس رفته بودم.» در نهایت اما خانواده به قول آمیتیس «مند بالای» علی با ازدواج آن دو مخالفت می‌کنند و علی هم تلاش چندانی برای راضی کردن آنها نکرد:
«پدرش برایش کار را جور کرده بود و علی هم بنده آنها بود. همینکه گفتند نه، او هم در جبهه آنها ایستاد و من را با وجود اینکه دو سال تمام به پایش نشسته بودم پس زدم.»از او می‌پرسم به پای علی نشسته بودی یا پول‌هایش؟ مکثی طولانی می‌کند و آماده می‌شوم که با یک سیلی در صورتم، جلسه گفتگویمان را ترک کند. حس می‌کنم تند رفتم و نباید انقدر صریح سوالم را مطرح می‌کردم. بعد از مکثی طولانی زیر لب می‌گوید:

«پول‌هایش هم بی‌تاثیر نبود ولی در آن موقع که با مخالفت خانواده‌اش روبرو شده بودم، حاضر بودم که علی بیکار شود و از نو شروع کنیم. ما عشق و حال‌هایمان و جهانگردی‌مان را کرده بودیم و حس می‌کردم که دیگر وقت شروعی دوباره است.»

بعد از دست رد خانواده و البته خود علی به او، آمیتیس که دو سالی دست‌هایش در جیب پرپول خودش بوده، ناگاه از هم فرو می‌ریزد و جیب‌هایش خالی خالی می‌شود؛ نهایتا تصمیم می‌گیرد که سرکار برود. در یک شرکت داروسازی مشغول به کار می‌شود و خودش می‌گوید که در زمان دوستی‌اش با علی یکی دو عمل زیبایی انجام داده بوده که نقص‌های چهره‌اش را برطرف کند و او را دو چندان زیبا کند. گرچه عکس‌های قبل از عملش هم دلالت بر زیبایی او می‌داد ولی عمل‌هایی که انجام داده بود زیبایی طبیعی او را شبیه به یک خوشگلی عروسکی کرده است:
«طبیعیست که در محیط‌های دانشجویی و کاری دختران و پسران بخواهند با یکدیگر آشنا شوند و من هم اوایل کار یکی دو تن از همکارانم سعی به ایجاد دوستی با من کردند و یکی‌شان حتی دم از ازدواج می‌زد. اما من اولا که سرم توی لاک خودم بود و ثانیا دلم یک شوهر پولدار می‌خواست، نه کسی که مثل خودم کارمند آن خراب شده باشد.»
از محل کاری که در سن ۲۲ سالگی در آن کار می‌کرده با بدی و کینه زیادی یاد می‌کند و دائما لفظ خراب شده و شرکت گند و…را به آن حواله می‌کند. دلیل این کینه‌اش را دقایقی بعد برایم روشن می‌کند: «رییس که یک آقای دکتر با شخصیت و متاهلی بود درخواست رابطه داد، نه دوستی و نه چیزی شبیه به آن، بلکه فقط درخواست یک رابطه جنسی را پیش کشید و حرفش، بیشتر از درخواست، شبیه دستور بود. برایم مهلت دو هفته‌ای تعیین کرد و من هم سعی در پیچاندن ماجرا داشتم و نمی‌دانستم به کی چه بگویم. نهایتا با پاسخ رد من، هفته بعدش به بهانه‌ای مزخرف اخراج شدم.» آمیتیس می‌گوید بعد از این واقعه در دو سه داروخانه و شرکت دیگر هم مشغول به کار شده که یا حقوق‌هایشان خیلی کم بوده و خودش بیخیال کار شده و یک مورد هم شبیه درخواست یا همان دستور رییس قبلی‌اش برایش پیش آمده که این بار توسط یکی از همکاران همرده‌اش مطرح شده و وقتی به او نه گفته، همکار مذکور بدجوری زیرآبش را می‌زند و باعث بیرون شدنش می‌شود:
«رزومه‌ای داشتم که از چندین جا اخراج شده بودم و پارتی هم در این حوزه نداشتم. عملا بیکار شده بودم تا یکی از دوستانم گفت می‌تواند شغلی پردرآمد برایم جور کند که هم ساعت کاریش دست خودم هست و هم مرخصی‌هام. به دوستم نمی‌آمد که منظورش روسپیگری باشد ولی بعد از چند روز فهمیدم همین کار را می‌کند و یک تیمی دارند که زیرنظر بابک کار می‌کنند.»
ملاقات آمیتیس با بابک در یکی از کافه‌های شهر کرج رخ می‌دهد و برایم تشریح می‌کند که این دیدار برای آشنایی اولیه هست و بابک از آغاز همکاری‌شان تا امروز هیچ‌گاه پیشنهاد بی‌شرمانه‌ای را به او نداده است: «یک قانون نانوشته در کار ما هست که می‌گوید نباید با واسطه‌ها خودت را درگیر رابطه کنی چرا که رویتان به هم باز می‌شود و سر حساب کتاب به مشکل می‌خورید. ملاقات من هم یک بار صورت گرفت و بابک صرفا از من خواست تا تست‌های لازم سلامتی بدهم و کمی هم برایم چند و چوند کار را شفافسازی کرد. اینکه ۵۰ هزار تومان از مبلغ دریافتی مال اوست و مشتریان غرب برای من هستند چونکه خودم ساکن سعادت آباد هستم. از من پرسید سرویس‌هایی به اسم شب تا صبح را می‌توانم بروم یا خیر و بخاطر قیمت ۱۰ برابری اینگونه سرویس‌ها قبول کردم. او توضیح داد که مشتریان او همه آدم حسابی هستند و افرادی که مرا اذیت کنند و به من توهین کنند در کار نیستند. از من خط قرمزهای کاری‌ام را پرسید و به او گفتم خط قرمزی ندارم جز اینکه با متاهل نباشم؛ آنهم که موضوعش را برایت قبل‌تر گرفتم در نهایت چه شد.»
 
آمیتیس به قول خودش فول سرویس است و با مشتریانش دوست می‌شود؛ به جای اینکه رابطه‌ای صرفا بر محوریت عرضه تقاضایی بینشان رخ بدهد. او با آنها چندین بار به مسافرت داخل و خارج کشور رفته و البته به ضرب‌المثل حساب حساب است و کاکا برادر هم پایبند است: «نرخ ثابتی برای کارهایمان داریم که بابک تعیین می‌کند و گاهی وقتی به دوستی آشنایی تخفیفی می‌دهد، آن را از سهم خودش کم می‌کند و یا اگر یک مشتری او را دور بزند و با خودم تماس بگیرد تا برنامه را فیکس کند، من بازهم سهم ۵۰ هزار تومانی بابک را کنار می‌گذارم.»
 
درآمد آمیتیس ماهی ۳۰ تا ۴۰ میلیون هست و دو هفته در ماه کار می‌کند. هر بار که پیش کسی می‌رود از ۲۵۰ تا ۵۰۰ هزار تومان طلب می‌کند. به او می‌گویم کمتر پزشک یا جراحی را می‌شناسم که با دو هفته کار انقدر در بیاورد و جواب می‌دهد: «من هم دکترم و هم روسپی. باید درآمدم بیشتر باشد.» آمیتیس حس و حال تجریباتش را با من در جریان می‌گذارد و با اینکه هر آنی فکر می‌کنم الان گریه می‌کند، سرش را تمام مدت بالا گرفته و با من صحبت می‌کند، او غمی از کاری که می‌کند ندارد و آن را یک شغل می‌داند که به رویاهایش نزدیکش کرده است:
«اولین بار را که رد کنی، باقی را هم رد کرده‌ای. سرویس اولم پسری ۱۸ ساله و بی‌تجربه بود که پیش من حتی گریه‌اش هم گرفت. نمی‌دانست دقیقا باید چگونه رفتار کند و از اینکه اولین مشتری‌ام چنین موردی از آب در آمده، حس عجیبی داشتم. با اولین گناه او، من هم اولین گناهم را انجام دادم و هر دو گناهکارانی شدیم که هیچ‌وقت همدیگر را فراموش نمی‌کنیم.»
نه والدین و نه دوستان آمیتیس از کاری که او می‌کند خبر ندارند و اوایل کار به همه گفته که مشغول دیدن یک دوره آموزشی فن آرایشگری است و بعد از چند وقت برای اینکه دروغش برملا نشود، اعلام کرده که در یک مجموعه مشغول به کار است، مجموعه که چند پلاک با خانه استیجاری‌ او فاصله دارد و برای همین می‌تواند این دروغ را سرهم کند و به راحتی آن را جمع کند. او می‌گوید بعد از ۵ سال کار،‌اندوخته‌ای جمع کرده که با حساب سرانگشتی با کار کردن تا ۵ سال دیگر، می‌تواند خانه خودش را در یک محله دیگر داشته باشد و قصد دارد که کار و بار را در سی سالگی تعطیل کند:
«ما حق آشنایی با دیگر نیروهای بابک را نداریم ولی به هر حال از اینور آنور درباره بچه‌ها می‌شنویم. خیلی از آنها تا ۵۰ سالگی هم کار می‌کنند و خیلی‌ها هم بعد از یک ماه پشیمان می‌شوند و کار را ول می‌کنند. ما نه اینکه ستاره داشته باشیم و این چیزها، ولی مشتریانی که از هرکداممان بیشتر راضی باشند، طبیعتا پوئن مثبتی برای ما حساب می‌آید. بابک مثل پشتیبانی سایت‌ها بعد از انجام ماموریت ما، به مشتری تماس می‌گیرد و اوضاع و احوال را می‌پرسد. گاهی پیش می‌آید که اگر چند مشتری ناراضی باشند، آن نیرو را از تیم بیرون می‌کند و آن شخص هم دیده شده که مشتریان بابک را دور می‌زند. افرادی هم بودند که دستگیر شدند و برخی مواقع بابک با آشناهایش می‌تواند کاری کند و برخی مواقع هم کاری از پسش بر نمی‌آید. موردهایی داریم که مشتری ازشان دزدی کرده و یا حتی آنها را گروگان گرفته و از آن بدتر کیس‌هایی را می‌شناسم که از زیر ۱۸ سالگی وارد این بازار کار شدند.»او قول می‌دهد که با تک تک اشخاصی که برایم تشریح کرد صحبت کند و آنها را راضی به گفتمان با من کند، قولی که بعدها به آن وفا کرد و من با تک تک افراد با شرایط خاصی که برایم گفت توانستم همکلام شوم. از آمیتیس می‌پرسم اگر عقب برگردد همین روش را پیش می‌گیرد؟ و بعد از گفتن اینکه قرار نبود سوال‌های ژورنالیستی از او پرسیده شود و صرفا قصد داشت تا شرح حالی از زندگی عجیبش را با من در میان بگذارد، می‌گوید: «اگر برگردم عقب و زندگی همین بازی را با من کند، چرا که نه؟» او به خاطر رشته و تحصیلاتی که کرده مراقب است تا دچار بیماری مقاربتی نشود و می‌گوید برخی مشتریان هستند که اصرار ایجاد ارتباط بدون پوشش را دارند:
«تنها و تنها در این حالت است که دست رد به سینه مشتری می‌زنم و بیرون می‌آیم. شغل ما پرخطرترین شغل دنیاست و هرآن با بیماری‌های مختلف مبارزه می‌کنیم.»از او می‌پرسم معتقد است که روسپیگری شغل است؟ می‌گوید: «جامعه شناسی و روانشناسی‌ام انقدر خوب نیست که بتوانم جواب این سوالت را اصولی بدهم ولی برای من و هزاران مثل من دیگر نه تنها شغل است، بلکه بخشی از زندگی‌مان شده. گاهی روزها و هفته‌ها با یک مشتری سر می‌کنیم تا بتوانیم پول بیشتری در آخر کار بگیریم و به اصطلاح خودمان، یک ماه کار را تعطیل کنیم.» آمیتیس در ماه با بیش از ۳۰ نفر ملاقات می‌کند که در کمال تعجب یکی دوتا از آنها زوجینی هستند که جزو مشتریان ثابت او شده‌اند. با تمام این تفاسیر او در حال حاضر با مردی آشنا شده و می‌گوید که اوایل کار بعد از بازنشستگی‌اش قصد ازدواج با او را داشت ولی بعد از اینکه کارش بیشتر شده، حس و حال ازدواج و عشق و عاشقی از سرش پریده:
«الان فقط دلم می‌خواهد خانه‌ای بالای یک مجتمع مسکونی داشته باشم و با هیچ‌کس حرف نزنم.»
دختر ۲۷ ساله این روزها کمتر سعی می‌کند با خانواده‌اش چشم تو چشم شود و در دو هفته تعطیلی که برای خود انتخاب کرده، در سفر به سر می‌برد و تمام این سفرها را تنهایی می‌رود. می‌گوید دلش تنهایی می‌خواهد و از دو نفره بودن خسته شده است، دو نفره‌هایی که فقط با آتش شهوت روشن هستند و هیچ رنگی از انسانیت ندارند.
 
صحبت‌هایمان تمام می‌شود و آمیتیس با حساب کردن صورتحساب در حالی که منتظر ماشینی که کرایه کرده است ایستاده، چهره‌اش عوض می‌شود. او حالا خرامان راه می‌رود و با قدمهای آرامش سعی در پخش کردن عطر خودش در فضا را دارد، گرچه آمیتیس به قول خودش هیچ‌گاه کنار خیابان نایستاده تا مشتری به تورش بخورد و کلاسش بالاتر از این حرف‌هاست، ولی حالا که به سمت ماشین کرا‌یه‌ای می‌رود، فرق چندانی بین او و آنها حس نمی‌کنم. او تبدیل به روباتی شده که نوع سرویسی خاص را ارائه می‌دهد و هیچ حسی دیگر نمی‌تواند او را برگرداند، روح آمیتیس‌های زیادی مرده است و فقط تنشان اینور و آنور می‌رود، آنها در دو راهی زندگی تبدیل به دو نفر شدند و یکی‌شان جاده تباهی را پیش گرفته و دیگری دخترکی گریان لب جاده شده که هرچه خود دومی‌اش را صدا می‌زند، برنمی‌گردد.
+81
رأی دهید
-15

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۶
    bineshaan - لندن، انگلستان

    دانشگاه قبول شدم و ۳ ساله هم درسم را تمام کردم ....... رشته داروسازی پنج و نیم تا شش سال است. در پایان سال سوم آزمون جامع علوم پایه برگزار میشه و کسی که قبول نشه باید به یک رشته کاردانی یا کارشناسی مثل شیمی تغییر رشته بده.این خانوم دکتر هم یا کاردانی یا کارشناسی در شیمی داره و تو داروخانه بعنوان دستیار یا نسخه پیچ کار میکرده.
    6
    74
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۴
    حسین سلطانزاده - برلین، آلمان

    با راست ودروغ این مصاحبه کاری ندارم در حالی که درآمد این خانم به قول خودش ماهی 30 تا 40 میلیون است بیشتر تبلیغ تن فروشی بود این مصاحبه تا درج یک واقعیت
    5
    77
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۶
    صحرا ش - تهران، ایران

    این خانم داروسازی نخونده، از خانواده پولدار و ساکن سعادت آباد هم نیست! لطفا به شعور خوانندگان توهین نکنید.
    12
    75
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    sama128 - شیراز، ایران
    به برکت ان قلاب غیر اسلامی کل ایران شده شهرنو شکوفه نو . مکارم هم که برای دوخت و دوز کاچیران خریده در اسرع وقت میدوز که احمد خاتمی تشخیص نده جنس اصل یا آپارات رفته .‌
    43
    40
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۰
    ابن ملجم - مونیخ، آلمان
    [::صحرا ش - تهران، ایران::]. [::حسین سلطانزاده - برلین، آلمان::]. هر که باشد این حرف خمینی که ملت ایران را ادم میکنه و انها را به طبقه اخر انسانیت میرسونه درست از کار درامد،این جامعه اسلامی مملکت امام زمان است بعد هم میگن چرا عراقیها گردانی میان زیارت این دختر خانمها تا سری به امام رتضا هم بزنند. حتی تایلند هم وضعیت به اینجا نرسیده
    47
    33
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    tom28 - تهران، ایران
    [صحراش - تهران، ایران][حسین سلطانزاده - برلین، آلمان][bineshaan - لندن، انگلستان] زنده باد. اینکه یک فرد هرزه انگل تنبل و دروغگو و بیشعور اینقدر به خودش جسارت میده که به شعور مردم توهین بکنه عمق لجن و کثیف بودن را نشون میده. "'خانم دکتر فرمودن خط قرمز من مردهای متاهل بودن ولی دیدم بیشتر از نصف مشتریها متاهل هستن و خط قرمز رنگشو از دست داد"" ترجمه فرمایش خانم دکتر به فارسی ساده اینه: برای توجیه کارم خط قرمز را گفتم ولی واقعیت اینکه برام پول از همه چیزمهمتره."خبرنگار میپرسه عاشق علی بودی یا پولش؟ خانم دکتر عصبانی میشه و میخواد سیلی بزنه و بره ولی بعد از مکثی طولانی میگه پولش هم بی تاثیر نبود."" این جملات بیانگر کل واقعیت بود و بقیه آسمون ریسمون بافتن. یک آدم درست و با شخصیت تن به کار سخت و آبرو دار میده و دست به فحشا و قاچاق فروشی و دزدی نمیزنه ولی دیدیم که این خانم دکتر گفت پدر خوب و خانه سعادت آباد و مادر فرهنگی داره "ولی خودش میخواد راحت و زیاد پول دربیاره و پولدار بی درد باشه" خلاصه: زندگی انگلی با فروش و توجیه همه چیز در مقابل پول
    35
    53
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    tom28 - تهران، ایران
    خانم پروفسورکامیلا پاگلیا فمینیست واقعی و سرسخته در مورد فحشا و زنها و فمینسیم جعلی میگه: دلیل حمله مداوم فمینیسم جعلی نوکر سرمایه داری به من اینکه آنها دروغگوهای کثیفی هستند که تظاهر میکنن مردها به زنها ظلم کرده و بعنوان ابزارسکس سواستفاده میکنن. اما واقعیت اینکه زنها خطرناکند و به مردها ظلم میکنن و با در دست داشتن سلاح سکس مردها را فقط بخاطر پول و به شکلی فوق العاده کثیف تحقیرکننده و توهین آمیز تحت کنترل دارن و به سرعت و شکل خطرناکی در حال نابود کردن بنیان تمام جوامع جهانند. دلیل کثیف بودن زنها و فمینسیم قلابی اینکه نه تنها مردها را به بردگی پولی کشوندن بلکه ۲۴ ساعته با دروغ و موذیانه نقش مظلومها را بازی میکنن تا به این بهانه و با نابود کردن مردها کنترل تمام دنیا را بوسیله یک مشت فمینیست نمای کثیف در دست بگیرن. اما واقعیت اینکه اگر کنترل دنیا در دست ما زنها بود امروز هم باید دربدبختی داخل کپرهای حصیری و آلاچیقهای چوبی زندگی میکردیم. تعجب نمیکنم که چرا زنی در تاریخ نبوده تا مثل موتزارت و انیشتین دنیایی به این زیبایی درست بکنه. ما زنها آنقدر بدیم که حاضر نیستیم رییس زن داشته باشیم.
    38
    39
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۱
    رقص پرواز - پراگ، چک
    مطالب جالبی در لابلای گفتگو به چشم میخورد. متاسفانه جامعه ما با مشکلات حاد اجتماعی و فرهنگی روبروست. همین که میگوید «دلم می‌خواست که بیشتر از OK زندگی کنم و تبدیل به یک مرفه بی‌درد بشم» نشان از آرزوهای بی حد و حصر، بی قاعده و بلندپروازانه ای است که با کار و درآمدی متعارف اشباع نمیشود و تا جایی که زندگی های متوسط برای اینگونه افراد غیرقابل تحمل میشود که در نهایت در جستجوی راهی سهل تر به سمت رفتارهای انحرافی کشیده میشوند. واضح است اختلاف طبقاتی که در بستر جامعه مشاهده میشود بیکاری و تعارضات فرهنگی، تناقض بین آموزش و واقعیت های جامعه و حتی اختلاف دستمزدها و سواستفاده مدیران مشاغل از زنان، براحتی "این گروه از روسپیان" را برای کسب و کار به ظاهر آسانتر سوق میدهد تا ره صد ساله را یک شبه طی کنند. مواردی هم که در مورد تحصیلات و کلاس بالای اجتماعی اش در این گفتگو اشاره کرده نشان از تنش روحی در این افراد است که روح و روان تحقیر شده خود را با بالابردن شان اجتماعی خود التیام بخشند!
    39
    51
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    tom28 - تهران، ایران
    [::رقص پرواز - پراگ، چک::] بانوی محترم صمیمانه به نظر شما احترام میذارم و باید عرض کنم که مشکل فقط این زن نیست که میگه «دلم می‌خواست که بیشتر از OK زندگی کنم و تبدیل به یک مرفه بی‌درد بشم» و این گفته ایشون نشان از آرزوهای بی حد و حصر، بی قاعده و بلندپروازانه با کار و درآمدی متعارف نیست بلکه واقعیت اینکه اغلب زنها هرگز نخواستن در دنیای واقعی زندگی بکنن و قصد داشتن و دارن و خواهند داشت تا در دنیای فانتزی با یک شاهزاده سوار اسب سفید زندگی بکنن و برای رسیدن به دنیای خیالی دست به هرکاری میزنن. متاسفانه نسل بانوان محترمی که مثل شما قادر به فکر کردن هستند و از رویارویی با دنیای واقعی ترسی ندارن و شرافت و جایگاه انسانی را به هر ترتیب محافظت کرده و احترام میذارن بسرعت در حال از بین رفتنه و همین باعث شده که نسل جوان زن در همه جا و بخصوص در ایران پول را به همه چیز ترجیح بده بدون اینکه قبول کنن که بعد از اینکه دیگر کسی نگاهشون نکرد آرام به قاچاق و اعتیاد و آدم کشی در مقابل پول کشیده میشن. علم ثابت کرده که در مجموع نگاه و افکار زن مادی و در نتیجه فاسده دقیقا چیزی که لازمه حفظ نظام سرمایه داریه
    9
    22
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۵:۴۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۲
    شاه و شیخ - قم، ایران
    هر چند مایه تاسف و انزجار از این حکومت فساد پرور آخوندی هست, ولی ظاهر قضیه را در نظر بگیری یه چیزی شبیه روسپی گری در کشورهای پیشرفته که در آن تن فروشی ممنوع است اما روسپیان با خواست خود قانون را دور میزنند. روسپیان کنونی ایران هم همین روش را در پیش گرفته اند که به خواست خود و با پای خودشان تن به این کار میدهند و نه مثل زمان شاه که یک مشت گنده لات قانون گریز و باج خور گردن کلفت که با واسطه پیر زنان و زنان میانسال فاحشه خانه ها که تاریح مصرفشان تمام شده بود, زنان جوان بی پناه و دخترکان بی گناه را از شهرستانها و روستاها با فریب ازدواج یا دادن کار و زندگی, آنها را به فاحشه خانه ها کشانده و با گرفتن سفته از آن بیحاره های فریب خورده, برای همیشه آنها را در کثافتخانه تمدن بزرگ اسیر میکردند. و جالب اینکه دستگاه عریض و طویل تمدن بزرگ, پاسگاهی از افسر و ژاندارم و سرباز در ورودی فاحشه خانه گذاشته بود تا مبادا هیچ یک از آن فریب خورده ها فرار کنند و نان باج خورهای گنده لات آجر شود!!!
    8
    14
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۹:۱۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    Liberte - ارومیه، ایران
    متاسفانه فاحشه های کثیف به همه خانوم ها توهین می کنند و تقاضاکندگان آنها یعنی آقایان بوالهوس کثیف هم به تمام آقایان توهین می کنند. خدا ازشون نگذره.
    2
    14
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۹:۴۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۱
    رقص پرواز - پراگ، چک
    [::tom28 - تهران، ایران::]. با تشکر از نقد شما؛ مطالبی که مطرح شده مباحثی عمیق و ریشه دار است و البته در این گفته ها حقیقتی وجود دارد، ولی این حقایق چیزی از پیش تعیین شده در شیار های مغزی زنان نیست بلکه الگوی پایداری است که بشر سازنده آن هست و به نوعی سرنوشتی ست که جامعه با چاشنی دین و سنت بر زن تحمیل کرده.اگر کمی موضوع را بشکافیم میبینیم در طول دوره ای که تامین معاش از طریق شکار و انجام کارهای سخت بدنی بوده قدرت جسمی مردان باعث شده، بتوانند یکه تاز میدان شوند و با دسترسی به منابع قدرت و ثروت زنان را در عرصه های تاریخ جا بگذراند و زنها با ماندن در خانه ها و انجام کارهای روزمره مردان، براحتی تحت سلطه آنها درآمده اند و به نوعی منافع زن ها با همسرانشان گره خورده. زنها از کودکی آموزش های فانتزی اشتباه را دریافت کرده اند برجسته کردن زیبایی و کمک به کارهای خانه و ازدواج وو آنها را از اندیشیدن به استقلال مالی محروم کرده که زنها را به جای اینکه خود منبع ثروت باشند به سمت مردان ثروتمند هدایت میکند. باید این مسیر را عوض کرد البته نه با تو سری زدن و تحقیر بلکه از راه درست در نهاد خانواده و مدارس!
    17
    20
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۱
    رقص پرواز - پراگ، چک
    [::tom28 - تهران، ایران::]. مورد دوم اینکه کدام فمینیست واقعی و کدام یک جعلی است به زاویه دید انسانها بستگی دارد. واضح است از زاویه نگاه مرد محور پاگلیا تنها فمینیست واقعی است که آنها را به خوبی درک کرده! ایشان هم توصیه میکنند «مردان باید قوی باشند و خود را از دنیای پست زنان با گریز به فرهنگ برتر نجات دهند» یا اینکه «جامعه مردسالار است که مرا به عنوان یک زن، آزاد کرده است»، طبیعی هست چنین دیدگاهی باب طبع مردان هست. بقول ایشون « اگر دنیا دست زنها بود هنوز مردم در کپرهای حصیری زندگی میکردند» غافل از اینکه ایشان در نظر نمیگیرند انرژی و توان عمده زن صرف تولید نیروی انسانی برای سازندگی تلف میشود. ایشان مکررا تاکید میکنند از سرزنش کردن مردان دست بکشید ولی به مردان توصیه نمیکنند از سرزنش زنان دست بردارند. دنیا زمانی زیبا خواهد بود که هردو جنس به عنوان موجود کامل انسانی به رسمیت شناخته شوند و شمشیر ستیزه جویی را بر علیه همدیگر تیز نکنند و در گودال مطلق اندیشی دست و پا نزنند! به امید دنیایی بهتر برای همه! موفق باشید!
    14
    18
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    tom28 - تهران، ایران
    [::حسین سلطانزاده - برلین، آلمان::]. دروغ میگه این درآمد یک روزشه. سرمایه اش کنتور نمیندازه که کسی بازرسی بکنه بگه برای امروز کافیه. اینها روزی ۱۵ تا ۲۰ مشتری را سرکیسه میکنن. تازه زنهای ایران فریاد میزنن که جامعه ایران مرد سالاریه و به زنها ظلم شده. یک دکترای رشته های مهندسی و یا حتی پزشکی بعداز ۲۰ سال درس خوندن و کار کردن و تجربه و سابقه حتی یک دهم این جانور درآمد نداره.
    8
    10
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۲۱:۵۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    tom28 - تهران، ایران
    [::رقص پرواز - پراگ، چک::] از نوشته ها و لحنتون کاملا مشخصه که نه تنها واقع بین بلکه اهل مطالعه و درک عمیق مسایل صرفنظر از وابستگیهای جنسیتی هستین که بنظر من قابل تحسین و احترامه. من شخصا بسیار منصف هستم و از پروفسور پاگلیا صرفا بخاطر این نظرشون طرفداری یا خوشگویی نمیکنم بلکه واقع بینی ایشون حتی انتقادهای تند به مردان هست که توجه منو جلب کرده.اینکه فرمودین در قدیم زن به دلایل فیزیکی به مرد وابستگی داشته شکی نیست ولی واقعیت امروز اینکه در ایران حداقل بیش از ۶۰ ساله که بانوان با انتخاب خودشون درس میخونن و کار میکنن و هرگز به خاطر پول راحت و زیاد به سمت فحشا نرفتن و با آسمون ریسمان بافتن سعی نکردن کار کثیف و فساد و زیاده طلبی خودشونو بندازن گردن مردها و مرد سالاری که وجود خارجی نداره و در زیر چتر بچه سالاری و حقیقت پشت پرده دیکتاتوری جنسی و زن سالاری مطلق و تظلم خواهی دروغین و ممتد زنها پنهان شده . زنهایی که حرص و طمع و زیاده خواهیشون هر روز بیشتر بدتر و خطرناکتر میشه. هدف استفاده من از کلمات بانو و زن تفکیک طرز تفکره نه توهین به جنس مخالف. خوشحال میشم بیشتر از نظرتون استفاده کنم.
    5
    15
    شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ - ۲۲:۲۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۱
    رقص پرواز - پراگ، چک
    [::tom28 - تهران، ایران::]. ممنون از لطف و محبت شما، موافقم که در این شصت سال و شاید بیشتر در ایران، زنان زیادی در عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بدون حاشیه دوشادوش مردان فعالیت میکنند از زنان روستایی بگیر که در مزارع کار میکنند تا زنانی که در کرسی های اکادمیک مشغول کار و تلاش و سازندگی هستند. آنچه که شما در مورد زنان فرصت طلب و زیاد خواه هم میگویید وجود دارد تعصبی بر آن ندارم ذات بشر راحت طلب است اگر بستری هم فراهم شود نهایت استفاده را هر دو جنس میکنند پس باید هوشیار بود! خواندن دیدگاهای افراد صاحب نظر چه مخالف افکار اندیشه ما و چه موافق، در رشد فکری و باطبع در کسب دید منصفانه کمک شایانی میکند، به شخصه علاقه زیادی به نویسنده هایی دارم که آن روی سکه ای که قادر به دیدن آن نیستم را برایم نشان دهد، اما از آنجایی که در این فضا افراد از طریق نوشته هایشان مورد قضاوت قرار میگیرند گاها پرداختن افراطی به نقاط سیاه از گروه خاصی امکان سوبرداشت از نوشته ها را فراهم میکند، به همین دلیل اگر هدف روشنگری است نه لجاجت محض، بهتر هست انتقاد با زبانی نرم تر و منصفانه باشد تا سازنده واقع شود! ایام بکام!
    10
    11
    یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷ - ۰۰:۵۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۸۱
    گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا
    در زمان نوجوانی من اکثر فاحشه ها ادعا میکردند که شوهر و یا پدرشان ارتشی و سرهنگ بوده است. این خانم زرنگ هم با نقش دکتر نرخ خودش را بالا می برد تا مشتریان احساس کنند که با یک ادم با کلاس روبرو و پول بیشتری به او بدهند. فاحشگی چاقوی دولبه هست. در 95 درصد موارد بیماری و بدبختی بدنبال دارد و فقط 5 درصد از موارد سوژه به پول رسیده ولی در هر دو حال دچار بحران شخصیتی میشود
    1
    9
    یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷ - ۰۱:۲۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۴
    حسین سلطانزاده - برلین، آلمان
    [::tom28 - تهران، ایران::]. دوست من بهتره جانور نگیم بهش به کسی کاری نداره مال خودشو میفروشه در ضمن مالیات نمیخواد بده که دروغ بگه حالا با کمی زیاد وکم فکر میکنم راست میگه
    3
    9
    یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    ایرانفردا - لندن، انگلستان
    [::tom28 - تهران، ایران::]. تو همون نیستى که میگفت همه زن هاى ایرانى تنبل و انگل و کثیف و بیشرم و دروغگو هستن؟ حالا بهت ثابت میکنم که انگل و بیشرم و کثیف و دروغگو تو هستى نه زن ایرونى و کسانى که از شدت فقرى که ارباب هاى تو موجبش شدن به تن فروشى رو آوردن. تو اونى نیستى که میگفت ٦٠ سالشه و سى سال سابقه تحصیل و تحقیق علمى داره بعد یه جاى دیگه یهو شدى ٤٣ ساله و و یه جاى دیگه دوباره جوونتر شدى و سنت شد ٢٨ سال بعد یهو سر از جبهه در آوردى و خلبان جنگى شدى، دوباره یه جاى دیگه رزمنده شدى و چار سال جبهه جنگیدى، حتى مرخصى هم نرفتى!!! بعدش تبدیل شدى به زندانى سیاسى ٢٢ ماه حبس و شکنجه کشیدى!!! بعد یهو شاغل یه اداره مهم دولتى شدى و متأهل و خلاصه خیلى مهم شدى، بعد ادعا کردى که اروپا بدنیا اومدى و ٧٠ درصد عمرت رو اروپا زندگى کردى و تابعیت و پاسپورت چند کشور معتبر اروپایى رو هم گرفتى و یهو تاجر از آب در اومدى. نه تاجر معمولى. نه، اینقدر موفق که تو ٤٠ سالگى بازنشسته شدى، بعد یهو مجرد شدى و مورد توجه همکارات که همه هم بقول خودت بانو بدون. حالا هم اینجا تحلیل گر اجتماعى شدى و نظرات متحجر و زن ستیز و
    10
    10
    یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    ایرانفردا - لندن، انگلستان
    رو میخواى مثل همیشه بزور فحش و ناسزا و تهمت و افترا به دیگران تحمیل کنى. تو دروغگویى نه اون زن ایرانى که فقر و بدبختى هایى که ارباب هاى تو باعثش هستن مجبورش کردن تن خودش رو بفروشه، اگه اون زن تنش رو میفروشه صد شرف داره به تو که مثل آفتاب پرست هر روز رنگ عوض میکنى. اون ممکنه فاحشه باشه ولى تو هم دست کمى ندارى حتى بدتر از اون، تو فاحشه فکرى و مغزى هستى که حسرت نداشته هاش و عقده هاى یه عمر زندگى انگلى وأدارش میکنه براى تسکین این عقده ها هر روز به رنگى در بیاد و با فحش و ناسزا و افترا به این و اون تراوشات یه مغز مریض و خرافاتى و معیوب رو به دیگران تحمیل کنه. دروغگویىت به همه اینجا ثابت شده فقط خودتى که مثل کبک سرت رو تو برف کردى و توى دنیاى خودت خلبان و تاجر و رزمنده و سیاسى و دکتر و جامعه شناس و خلاصه کنم، آدم مهمى هستى ولى خوندن یکى دوتا از کامنت هات کافیه که به عمق بیمارى هایى که ازش رنج میبرى پى برد. بهت دوستانه توصیه میکنم برو یه جا خودت رو نشون بده و باور کن تو هم امکان داره، هر چند خیلى ضعیف، که یه روز آدم بشى
    10
    9
    یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    ایرانفردا - لندن، انگلستان
    باور کنید هیچکدوم از اینا رو از خودم در نیاوردم و خودتون اگه اسمش رو سرچ کنین و کامنت هاش رو بخونین متوجه عرایضم میشین، در ضمن ایشون بشدت زن ستیز هستن و طبق نظرى که در مورد شهردار مستعفى تهران و ازدواج مجدد ایشون إبراز داشتن زن هاى ایرانى، همه زن ها رو، حتى براى روشنتر شدن منظورشون از علامت = استفاده کرده و زن ایرانى رو مساوى بیشرم و دروغگو و انگل و بیشرم و کثیف قرار دادن و معتقد هستن که هیج زنى، حتى .....خودش هم از این قاعده مستثنى نیستن. مطمئن هستم که دست ایشون و راهبه و تفکر و باور عمیق با هم تو یه کأسه اس و احتمال میدم که از مزدوران سایبرى سپاه و دیوانه هاى آتش به اختیار بسیج باشن.
    10
    9
    یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    tom28 - تهران، ایران
    [ایرانفردا - لندن، انگلستان] جناب کارآگاه خشدکیان اولا شک نکن که زنهای ایرانی تنبل و پرتوقع و انگل و مفتخور دروغگو و بیشرم هستن. دوما کلمه "همه" را تو و امثال تو میچپونن توی بحث تا جوساری بکنن. سوما به لطف لیاقت و سواد و بر خلاف جیره خورهایی مثل تو بنده هرگز ارباب نداشتم و اجازه نمیدم کسی به من دستور بده. چهارم اینکه ۶۰ را یا اشتباه تایپی کردم یا دلیل خاصی داشته نوشتم. پنجم تحصیل سی ساله با ۴۴ یا ۴۵ سال سن کاملا منطبقه بنده ۵ سالم بوده رفتم اول ابتدایی و تا الان هم مشغول درس خوندنم هم درس دادن. ششم من نگفتم ۲۸ سالگی جبهه بودم بلکه گفتم در زمان جنگ و دفاع از کشور حضور داشتم. هفتم عینکتو عوض کن درست بخون من گفتم روی F4s با خلبانهای قهرمان از کشور دفاع میکردیم منظور این نیست که ضرورتا من خلبان بودم. آخه بیسواد نادان چند بار بگم مطالب را بادقت بخونین. هشتم وطن پرستی چه ربطی به مخالفت کردن با سیستم سیاسی و زندانی شدن داره. مگر عباس امیر انتظام معاون نخست وزیر جمهوری اسلامی ( بازرگان ) نبود که بیش از ۳۰ سال زندانی سیاسی آخوندها بود. (ادامه پایین).
    7
    0
    یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۱۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    tom28 - تهران، ایران
    [ایرانفردا - لندن، انگلستان] نهم اینکه حبس و شکنجه درست اما کارمند دولت را از خودت چپوندی برو عینکتو بزن و درست بخون ودروغ و بندبازیرو بزارکنار. دهم اینکه بله درسته خارج بدنیا آمدم و چند وقت بعد رفتیم ایران. ۱۱ به لطف مغزی که دارم و واضحه که تو از نداشتنش خیلی عصبانی هستی در کارهام موفق بودم و خودومو رسما بخاطر مسایل مالیاتی بازنشست کردم ولی ساعت قراردادی (تو نمیفهمی چیه) برای وقت گذرانی و تفریح کار میکنم و گاهی اوقات سعی میکنم به نادانهایی مثل تو کمک کنم تا از مغز کندشون کار بکشن. ۱۲ خوشبختانه بنده احمق نیستم که متاهل بشم ولی هستند بانوان محترمی که با ایشون از حضور همدیگه لذت ببریم البته نه لذتی که توی مغز فاسد شماست. ۱۳ بنده هرگز ادعای تحلیلگر اجتماعی بودن نکردم بلکه برخلاف شما که صبح تا شب مشغول کلاه برداری با بنفیت گرفتن هستی و در بازار سیاه بیل میزنین ساعتی ۳ پوند بنده سرم تو مطالعه و تحقیقه. ۱۴ من مثل تو بیفرهنگ و خلافکار نیستم که از دست دولت و طلبکارها فرارکرده باشم بیام توی جنگل بخوابم تا خودمو برای کلاهبرداری برسونم انگلیس. (ادامه پایین)
    6
    1
    یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    tom28 - تهران، ایران
    [ایرانفردا - لندن، انگلستان] ۱۴ صدر بار گفتم احمق ستیزی و با زن ستیزی فرق داره . احمق ستیزی یعنی جنگیدن با افرادی که درک درستی از دنیا و زندگی ندارن و همه جا را به لجن کشیدن م. ۱۵ من مثل تو بیفرهنگ و بی نزاکت نیستم که به کسی فحش و ناسزا بدم اگر تونستی یک نمونه نشون بدی حقوق یکروزتو میدم بفرستی برای خانوادت یک ماه توی دهاتتون حال کنن میدونیکه پوند شده ۱۶۳۰۰ . شانزدهم اینکه شما برو دنبال بیل و کلنگتو آماده کن فردا صبح باید بری سر کار. ۱۷ سعی نکن کارآگاه بازی در بیاری و متخصص شناسایی و دستگیری تاجر و خلبان و جامعه شناس و سیاستمدارو رزمنده و آخوند و خودفروخته و کبکی که سرش تو برفه و همه را توی مغز مریضت درست کردی بشی. ۱۸زیاد هم داد نزن برای باد فتق خوب نیست.۱۹ اگر خیلی ناراحتی کسی فشارت نداده مطالب پیچیده و تخصصی بخونی برو درباره جابجا کردن نخاله ساختمانی و اشغال بخون تا بفهمی.۲۰ هر چند بعیده ولی امیدوارم این درسی شده باشه که دفعه دیگه برای کسی که نادانتر از خودته عرض اندام کنی .... زت زیاد
    6
    0
    یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۵۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    ایرانفردا - لندن، انگلستان
    [::tom28 - تهران، ایران::]. متاسفم برات، حتى اینقدر شهامت ندارى که پاى حرف خودت هم وایسى، یه روز حقوق من؟ این مثل تهران اومدن نیست که گاو و گوسفند ها و زامیادت رو بفروشى کارت راه بیفته، من با یه روز حقوق میتونم صد تا گرسنه مثل تو رو سیر کنم و پولیه که شرافتمندانه در میارم و برا بدست آوردنش مثل تو آدم فروشى نمیکنم و بامید یه تکه نون خشکى که مزدوراى اطلاعات جلوت میندازن نیستم. حداقل برا خودم ثابت شده اس که ادعا هات حاصل عقده ها و حسرت نداشته هات هست و دلم برات میسوزه که دنیاى کوچیکى دارى، دلت به این خوشه که بیاى اینجا، إظهار فضل کنى و چندتا جمله از نیچه که کاملا معلومه که حفظ کردى رو بپرونى خودت رو مهم نشون بدى. تو دنیاى کوچک و تنها ى خودت یه روز خلبان بشى، یه روز تاجر موفق، یه روز تحصیل کرده و یه روزم قهرمان ملى و زندانى سیاسى!!! تو از اینکه خودت باشى، حالا بهر دلیلى احساس شرم میکنى و میاى اینجا که حتى براى دو سه ساعت خودت رو فراموش کنى و برا تسکین عقده هات، مثل آفتاب پرست رنگ عوض کنى و هر روز برا خودت کسى باشى که بچگى هات آرزو داشتى بشى ولى نتونستى.
    1
    6
    دوشنبه ۵ آذر ۱۳۹۷ - ۰۶:۱۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    ایرانفردا - لندن، انگلستان
    [::tom28 - تهران، ایران::]. این زندگى ترحم انگیزى که دارى رو توجیه کنى. نمیدونم چرا از بودن اون چیزى که هستى احساس شرم میکنى و هر روز به رنگى در میاى، من روانشناس نیستم و ادعایى هم در این علم ندارم ولى میتونم تشخیص بدم که کسى که هر روز رنگ عوض میکنه و تو رویا هاش هر روز موفق تَر از دیروزه، حتما از این رویا ها براى فرار از واقعیتى که خلاف اون چیزى که انتظارش رو داشته هست و اگه ادامه پیدا کنه، ممکنه به حتى برسه که خودت هم دنیایى رو که برا خودت ساختى باورت بشه و دچار اختلال شخصیت بشى. قصد ندارم اینجا بآهات بحث کنم و جواب توهین ها تو بدم. اینجا میخوام ازت خواهش کنم، یه مشاوره روانشناسى برو. متاسفانه تو ایران، این توهم هست که. روانشناس فقط دیوونه هارو درمان میکنه. واقعا اینطور نیست، بعضى وقتها سلامت روانى از سلامت جسمانی هم مهمتره، کسانى که خودشونو میکشن، ثابت شده که حداقل از یه بیمارى درمان نشده روانى رنج میبردن و همین باعث شده که خودشونو بکشن . قصدم از رو کردن دسستت و فاش کردن ادعا هات، خجالت دادنت نبود، چون همه اینجا با نظر هایى که میدى آشنا هستن و فقط به یه منفى دادن به کامنت هات
    1
    5
    دوشنبه ۵ آذر ۱۳۹۷ - ۰۶:۳۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    ایرانفردا - لندن، انگلستان
    [::tom28 - تهران، ایران::]. اکتفا میکنن، ولى من قصدم از گذاشتن این کامنت، کمک به توست. حداقل اگه فرض کنیم هیچکس دیگه نمیدونه که تو دروغ میگى، من و تو میدونیم، اگه بخواى میتونم لینک همه نظرهایى که دادى و ادعا کردى که خلبان و تاجر و تحصیل کرده و شاغل و مبارز و جبهه رفته و و. رو برات بفرستم ولى میدونم که احتیاجى به اینکار نیست و ته دلت، خودت میدونى که کجا چى گفتى. از همین برخورد و عسل العمل توهین آمیزى که در مقابل کامنت من داشتى معلومه که میدونى. حالا هم دوستانه ازت خواهش میکنم یه مشاوره بگیر با یه روانشناس. حاضرم یکى از دوستاى خودم رو تو تهران بهت معرفى کنم و اگه حتى فکر میکنى از لحاظ مالى امکانشو ندارى، حاضرم خودم مخارجش رو تقبل کنم. ببخشید اگه تو یه صفحه عمومى این موضوع رو مطرح میکنم ولى راه دیگه اى براى تماس گرفتن با تو ندارم. اگه مائل هستى لطفا بهم خبر بده تا وبسایت دوستم رو برات بفرستم و ترتیب وقت ملاقات و مشاوره رو بدم. باور کن قصد من کمک به توست و هیچ چشمداشتى هم از این موضوع ندارم. پاینده باشید.
    1
    6
    دوشنبه ۵ آذر ۱۳۹۷ - ۰۶:۴۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.