آیا پناهجویان "مرتد" در آلمان هم رد خواهند شد؟.

رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۱
خداناباور - هامبورگ، آلمان

تقریبا بیش از ۷۰ ٪ از ایرانیان پناهنده به کشورهای اروپا به دروغ به علت‌ تغییرمذهب درخواست پناهندگی می‌کنند که عمدتا گرویدن خود و تمام خانواده (همه با هم و یکجا) به مسیحیت میباشد و اتفاقا همگی در ایران به علت این تغییرمذهب مورد آزار و پیگرد قرار گرفته اند و اتفاقا همگی با تمام خانواده موفق به فرار و رساندن خود و خانواده به مقصد مورد نظر شده اند و این داستان چندین سال و همواره در حال اتفاق افتادن است. سالانه حدود ۵۰۰۰ نفرایرانی به همین دلیل تنها در آلمان اعلام پناهندگی میکنند.حال تصور کنید تعداد ایرانیانی را که با همین عنوان در تمام اروپا و جهان اعلام پناهندگی میکنند.البته تمام قضات کشورها به این دروغ که تنها بین ایرانیان تا این حد متداول و مرسوم میباشد آگاه میباشند وهمین موضوع این کیس را درواقع به کیس سوخته تبدیل کرده و در بیشتر موارد از سوی قضات کشور مقصد رد میشود .
‌چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۹
۵۱
سگ سبیل - کنت، انگلستان
منو پسرداییم که از ژاپن اومده بود ایران و به اصرار اون که بیا یه سفر با هم بریم به مادرم دو سه شب قبلش گفتم با پسردایی فردا پسفردا میریم یه سفر کوتاه و یک هفته ای میاییم خلاصه دردسر ندم من از این بساط پناهجویی و اینا هیچی نمیدونستم با هم رفتیم سفارت کوبا ویزای کوبا تو یه روز گرفتیم اون وارد بود من مثل ادمای گنگ هیچی نمی دونسم پروازمون با ایروفلوت روسیه بود که میرفت روسیه مسکو از اونجا میرفت کوبا رفتیم کوبا دیدیم جهنمه واقعیه نه من زبون بلد بودم نه پسرداییم البته اون یه مترجم جیبی داشت فارسی مینوشت انگلیسی ترجمه میکرد
‌پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۸
۵۱
سگ سبیل - کنت، انگلستان
خلاصه به هر زحمتی بود دو روز پیاده روی تو کوبای گرمای کشنده راه رفتیم تاکسی نبود که هیچی نبود مثل جهنم بهش گفتم فلانی مارو کشوندی که چی بشه به هر زحمتی رسیدیم سفارت ونزویلا ویزا بده برگردیم ایران ویزا گرفتیم و بعدش بلیط تازه از رو بلیط معلوم شد که ویزا ترانزیت باید از انگلیس بگیریم یعنی بلیط کاراکاس لندن تهران بود ویزا ترانزیت هم کنسولگری انگللیس یارو یه نگاهی به قیافه من که مثل اسکولها بودم کردو داد ویزا ترانزیت A بود یعنی از هواپیما فقط تو سالن ترانزیت پیاده میشی
‌پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۵
۵۱
سگ سبیل - کنت، انگلستان
من نمی دونستم تو سر پسرداییم چی میگذره گیح میزدم افتاب کوبا مخم رو تکون داده بود خلاصه با هزار دردسر سوار هواپیما شدیم از حستگی کل راه خوابیدم دیدیم رسیدیم لندن نگو پسرداییم به یه بهانه ای پیاده شده بود منم داشت نشون یه یارو افسر میداد گفت بیا پایین اومدم پایین فقط چار کلمه بلد بودم اون یارو افسره گفت پاسپورت نشون دادم گرفت و لبخندی زد و گفت ولکام تو انگلند من هنوز گیج میزدم داشتم به پسرداییم فحش میدادم
‌پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۹
۵۱
سگ سبیل - کنت، انگلستان
نگو پسرداییه با مترجم جیبی گفته میخوام پناهنده بشم اون یارو از شانس پلیس خوبه بوده این شد که موندم انگلیس وقتی هم پرسیدن چرا اومدی همین داستانو گفتم همه حتا خود قاضی خندیدن و از همون موقع موندم حالا این رفیق مون نوشته کیس و این حرفا یاد خودم افتادم که چه قدر خندیدم راستی پسرداییم زبلتر از من بود بایکی ازدواج کرد و رفت ایران بعد خوش زد زیر دلش باز رفت ژاپن. اینم داستان پناهنجویی من حالا فکر شو میکنم اگه این قضیه اینطوری نبود حتا شاید یه روز هم اینجا نمیموندم
‌پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۴
۵۱
سگ سبیل - کنت، انگلستان
خلاصه اینکه سفر یه هفته ای ما دو ماه دیگه پونزده ساله میشه البته خیلی خلاصه نوشتم و تموم مصیبتهای توراه رو ننوشتم
‌پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۰
۴۰
raha1984 - هامبورگ، آلمان
جالب اینجاست که دینشون رو عوض میکنند و اونوقت قسم هاشون به ابوالفضل و بقیه مرده های اعرابه :))))
‌پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۱
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.