چاپ کلاقهای؛ هنری که با حمایت شهبانو فرح پهلوی از کارگاههای آذربایجان به ضیافتهای شاهانه در پاریس رسید
+2
رأی دهید
-0
ایندیپندنت فارسی: سارا باقریشهبانو فرح پهلوی در ارتقای هنر ایران ماموریتی دقیق و هدفمند برای خود تعریف کرده بود: «احیا و بهروزرسانی صنایع دستی ایران برای ورود به بالاترین سطوح مد جهانی». او برای دستیابی به این هدف، حلقه اتصالی میان هنرمندان سنتی و طراحان نوگرا ایجاد کرد. در کنار سوزندوزیهای مشهور بلوچ، هنر «چاپ کلاقهای» (Batik) منطقه اسکو، به یکی از ارکان اصلی این پروژه فرهنگی بدل شد؛ هنری بومی که قرار بود از بازارهای محلی تبریز و اسکو به ویترینهای مد فاخر جهان راه پیدا کند.
نقش کلیدی این جریان را فرنگیس یگانگی برعهده داشت. او از بنیانگذاران سازمان صنایعدستی ایران و چهرهای پیشرو در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و نخستین کسی بود که ظرفیت پنهان چاپ کلاقهای اسکو را شناسایی و آن را به شهبانو معرفی کرد. این معرفی، نقطه آغاز مسیری شد که هنری بومی را به عنصری قابلعرضه در مد بینالمللی بدل کرد. یگانگی از یک خانواده برجسته زرتشتی برآمد و سالها دبیری شورای عالی زنان ایران و معاونت دبیرکل سازمان زنان ایران را برعهده داشت. او شناخت عمیقی از زندگی روستایی و صنایع دستی ایران داشت و همین شناخت پشتوانه نگاه راهبردی وی شد. فرنگیس یگانگی پس از دههها خدمت به فرهنگ ایران در بهمن ۱۳۸۸ در امریکا درگذشت.
در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی، اجرای طرح احیای صنایع دستی ایران به افرادی سپرده شد که هم به سنت وفادار بودند و هم زبان مد معاصر را میشناختند. در راس آنها کیوان خسروانی و مهرمنیر جهانبانی قرار داشتند. خسروانی، معمار و طراح مد ۸۶ ساله مقیم پاریس، شاگرد هوشنگ سیحون در دانشگاه تهران بود و سالها از عمر حرفهایاش را صرف مطالعه و احیای پارچهبافی سنتی ایران کرد؛ از ابریشم اسکو و قلمکار گرفته تا سوزندوزی بلوچستان. سفرهای او به نقاط مختلف ایران، بهویژه اسکو، باعث شد از نزدیک با استادکاران کلاقهای آشنا شود و این روش کهن را به زبان طراحی مدرن ترجمه کند. او در پادکست «تاریخ و تئوری مد» از تلاشهای محمد نراقی، که پیش از او در زمینه احیای هنر کلاقهای (باتیک) ایران تلاش کرده بود، یاد میکند.
چاپ کلاقهای، روشی در رنگرزی پارچه ــ بهویژه ابریشم ــ است که با موم و رنگهای گیاهی مانند روناس و اسپرک انجام میشود. بخشهایی از پارچه با موم پوشانده میشود تا رنگ نگیرد و سپس پارچه در رنگ فرو میرود یا با قلممو رنگ میشود. شکستگیهای موم و دویدگی رنگها، نقشی زنده و تکرارنشدنی ایجاد میکند.
مهمترین نوآوری خسروانی به کار بردن این روش، جز ابریشم و حریر نازک، برای رنگرزی کرپ پشمی ضخیم بود. این دستاورد امکان طراحی لباسهای ساختارمند مانند کتودامنهای رسمی را فراهم کرد. برای استفاده از این پارچهها در سطح مد فاخر، خسروانی روشهای ویژهای برای آهار زدن و تقویت بافت ابداع و از کلاقهای ابریشمی برای آستر و از کلاقهای پشمی برای رویه استفاده کرد؛ ترکیبی که به طراحی کیف، کفش و کلاه نیز راه یافت.
مهرمنیر جهانبانی (خواهر سپهبد نادر جهانبانی)، در خانوادهای اصیل و نامدار و اهل فرهنگ در تهران زاده شد. او دختر تیمسار سپهبد امانالله جهانبانی بود، و همسرش هلن کاسمینسکی روس، از اشراف سنپترزبورگ. خاندان جهانبانی تبار قاجاری داشتند و در برخی تبارنامهها سرسلسله این خاندان سیفالله میرزا، پسر فتحعلیشاه قاجار، معرفی شده است. او طراح و هنرمندی برخاسته از خانوادهای اشرافی و فرهنگی بود، با پیشینهای که از یکسو به خاندان قاجار و از سوی دیگر به سنتهای اروپایی پیوند داشت. وی از معدود زنانی به شمار میآمد که بهطور جدی در پروژه احیای صنایع دستی ایران مشارکت داشت و سالها همراه با خسروانی بر سوزندوزی بلوچستان، چشمه دوزی اصفهان و بازخوانی پارچههای سنتی ایران کار کرد و در شکلگیری زبان بصری این جریان نقشی تاثیرگذار داشت. بانو جهانبانی مرداد ۹۷ پس از یک دوره بیماری در سن ۹۳ سالگی در تهران درگذشت.
یکی از شاخصترین نمونههای کار شده با پارچه کلاقهای، لباسی است که امروز در موزه پوشاک سلطنتی سعدآباد نگهداری میشود و شهبانو آن را در خرداد ۱۳۵۵، در سفر به همدان و در مراسم ازدواج یک زوج نابینا از اعضای کانون فرح پهلوی به تن داشت. این مجموعه شامل پیراهنی ابریشمی تا زانو با برشهای دقیق روی سینه و کمر، و رنگ زمینه سبز روشن با گلهای زرد کلاقهای است.
این لباسها فراتر از پوشش شخصی، نقش ابزار دیپلماسی فرهنگی را ایفا کردند. شهبانو در ضیافت رسمی کاخ الیزه در پاریس، یکی از همین کتدامنهای پشم و ابریشم را به تن کرد تا هنر ایران را در پایتخت مد جهان به نمایش بگذارد. او در مراسم افتتاح خیابانی همنام خودش در پاریس نیز نمونهای دیگر از این هنر ظریف را به نمایش گذاشت.
یکی دیگر از لحظات مهم تاریخی پیشواز رسمی از رئیسجمهوری ایلات متحده نیکسون و همسرش در میدان شهیاد در ۹ خرداد ماه ۱۳۵۱ بود، و همینطور در سفرهای رسمیاش به شوروی و ترکیه.
اگرچه روش کلاقهای (باتیک) در هند و اندونزی نیز رواج دارد، اما گونه ایرانی آن بهویژه در اسکو آذربایجان شرقی هویتی مستقل یافته و در فرهنگ پوشش مناطق دیگرمانند لرستان هم دیده میشود. با حمایت شهبانو فرح و طراحان همراهش، کلاقهای از قالب روسریهای بازار تبریز خارج شد و در دهه ۱۳۵۰ به یکی از مولفههای هویت بصری مد ایران بدل گشت؛ مسیری که از کارگاههای آذربایجان آغاز شد و به ضیافتهای رسمی در پاریس رسید. اما این روند پس از انقلاب ایران دچار گسست جدی شد. کلاقهای، درست مانند سوزندوزی بلوچستان و بسیاری دیگر از هنرهای سنتی که در سالهای پیش از آن به مدد توجه نهادهای فرهنگی و حمایت مستقیم شهبانو در مسیر شکوفایی مجدد قرار گرفته بودند، با مجموعهای از مشکلات ساختاری روبهرو شد؛ مشکلاتی که امروز نیز گریبانگیر اغلب رشتههای صنایعدستی است. بحران تأمین مواد اولیه، بهویژه افزایش شدید بهای ابریشم، ضعف بازاریابی، نبود شبکههای پایدار عرضه در بازارهای داخلی و قطع ارتباط مؤثر با بازارهای بینالمللی، باعث شد این هنر بهتدریج از جریان اصلی تولید و مصرف کنار گذاشته شود.
در نتیجه، آنچه امروز از کلاقهای اسکو باقی مانده، تنها بخش کوچکی از این میراث است که بیشتر به همت مجموعهداران خصوصی و علاقهمندان جدی حفظ شده است. بسیاری از آخرین استادکاران بازمانده ناچار شدند به دلیل هزینههای بالای ابریشم، پارچههای ارزانتر را جایگزین کنند؛ تغییری که اگرچه به بقای حداقلی این هنر کمک کرده، اما فاصلهای محسوس با کیفیت، ظرافت و جایگاهی دارد که کلاقهای در دهههای پیش تجربه کرده بود.
نقش کلیدی این جریان را فرنگیس یگانگی برعهده داشت. او از بنیانگذاران سازمان صنایعدستی ایران و چهرهای پیشرو در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و نخستین کسی بود که ظرفیت پنهان چاپ کلاقهای اسکو را شناسایی و آن را به شهبانو معرفی کرد. این معرفی، نقطه آغاز مسیری شد که هنری بومی را به عنصری قابلعرضه در مد بینالمللی بدل کرد. یگانگی از یک خانواده برجسته زرتشتی برآمد و سالها دبیری شورای عالی زنان ایران و معاونت دبیرکل سازمان زنان ایران را برعهده داشت. او شناخت عمیقی از زندگی روستایی و صنایع دستی ایران داشت و همین شناخت پشتوانه نگاه راهبردی وی شد. فرنگیس یگانگی پس از دههها خدمت به فرهنگ ایران در بهمن ۱۳۸۸ در امریکا درگذشت.
در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی، اجرای طرح احیای صنایع دستی ایران به افرادی سپرده شد که هم به سنت وفادار بودند و هم زبان مد معاصر را میشناختند. در راس آنها کیوان خسروانی و مهرمنیر جهانبانی قرار داشتند. خسروانی، معمار و طراح مد ۸۶ ساله مقیم پاریس، شاگرد هوشنگ سیحون در دانشگاه تهران بود و سالها از عمر حرفهایاش را صرف مطالعه و احیای پارچهبافی سنتی ایران کرد؛ از ابریشم اسکو و قلمکار گرفته تا سوزندوزی بلوچستان. سفرهای او به نقاط مختلف ایران، بهویژه اسکو، باعث شد از نزدیک با استادکاران کلاقهای آشنا شود و این روش کهن را به زبان طراحی مدرن ترجمه کند. او در پادکست «تاریخ و تئوری مد» از تلاشهای محمد نراقی، که پیش از او در زمینه احیای هنر کلاقهای (باتیک) ایران تلاش کرده بود، یاد میکند.
چاپ کلاقهای، روشی در رنگرزی پارچه ــ بهویژه ابریشم ــ است که با موم و رنگهای گیاهی مانند روناس و اسپرک انجام میشود. بخشهایی از پارچه با موم پوشانده میشود تا رنگ نگیرد و سپس پارچه در رنگ فرو میرود یا با قلممو رنگ میشود. شکستگیهای موم و دویدگی رنگها، نقشی زنده و تکرارنشدنی ایجاد میکند.
مهمترین نوآوری خسروانی به کار بردن این روش، جز ابریشم و حریر نازک، برای رنگرزی کرپ پشمی ضخیم بود. این دستاورد امکان طراحی لباسهای ساختارمند مانند کتودامنهای رسمی را فراهم کرد. برای استفاده از این پارچهها در سطح مد فاخر، خسروانی روشهای ویژهای برای آهار زدن و تقویت بافت ابداع و از کلاقهای ابریشمی برای آستر و از کلاقهای پشمی برای رویه استفاده کرد؛ ترکیبی که به طراحی کیف، کفش و کلاه نیز راه یافت.
مهرمنیر جهانبانی (خواهر سپهبد نادر جهانبانی)، در خانوادهای اصیل و نامدار و اهل فرهنگ در تهران زاده شد. او دختر تیمسار سپهبد امانالله جهانبانی بود، و همسرش هلن کاسمینسکی روس، از اشراف سنپترزبورگ. خاندان جهانبانی تبار قاجاری داشتند و در برخی تبارنامهها سرسلسله این خاندان سیفالله میرزا، پسر فتحعلیشاه قاجار، معرفی شده است. او طراح و هنرمندی برخاسته از خانوادهای اشرافی و فرهنگی بود، با پیشینهای که از یکسو به خاندان قاجار و از سوی دیگر به سنتهای اروپایی پیوند داشت. وی از معدود زنانی به شمار میآمد که بهطور جدی در پروژه احیای صنایع دستی ایران مشارکت داشت و سالها همراه با خسروانی بر سوزندوزی بلوچستان، چشمه دوزی اصفهان و بازخوانی پارچههای سنتی ایران کار کرد و در شکلگیری زبان بصری این جریان نقشی تاثیرگذار داشت. بانو جهانبانی مرداد ۹۷ پس از یک دوره بیماری در سن ۹۳ سالگی در تهران درگذشت.
یکی از شاخصترین نمونههای کار شده با پارچه کلاقهای، لباسی است که امروز در موزه پوشاک سلطنتی سعدآباد نگهداری میشود و شهبانو آن را در خرداد ۱۳۵۵، در سفر به همدان و در مراسم ازدواج یک زوج نابینا از اعضای کانون فرح پهلوی به تن داشت. این مجموعه شامل پیراهنی ابریشمی تا زانو با برشهای دقیق روی سینه و کمر، و رنگ زمینه سبز روشن با گلهای زرد کلاقهای است.
این لباسها فراتر از پوشش شخصی، نقش ابزار دیپلماسی فرهنگی را ایفا کردند. شهبانو در ضیافت رسمی کاخ الیزه در پاریس، یکی از همین کتدامنهای پشم و ابریشم را به تن کرد تا هنر ایران را در پایتخت مد جهان به نمایش بگذارد. او در مراسم افتتاح خیابانی همنام خودش در پاریس نیز نمونهای دیگر از این هنر ظریف را به نمایش گذاشت.
یکی دیگر از لحظات مهم تاریخی پیشواز رسمی از رئیسجمهوری ایلات متحده نیکسون و همسرش در میدان شهیاد در ۹ خرداد ماه ۱۳۵۱ بود، و همینطور در سفرهای رسمیاش به شوروی و ترکیه.
اگرچه روش کلاقهای (باتیک) در هند و اندونزی نیز رواج دارد، اما گونه ایرانی آن بهویژه در اسکو آذربایجان شرقی هویتی مستقل یافته و در فرهنگ پوشش مناطق دیگرمانند لرستان هم دیده میشود. با حمایت شهبانو فرح و طراحان همراهش، کلاقهای از قالب روسریهای بازار تبریز خارج شد و در دهه ۱۳۵۰ به یکی از مولفههای هویت بصری مد ایران بدل گشت؛ مسیری که از کارگاههای آذربایجان آغاز شد و به ضیافتهای رسمی در پاریس رسید. اما این روند پس از انقلاب ایران دچار گسست جدی شد. کلاقهای، درست مانند سوزندوزی بلوچستان و بسیاری دیگر از هنرهای سنتی که در سالهای پیش از آن به مدد توجه نهادهای فرهنگی و حمایت مستقیم شهبانو در مسیر شکوفایی مجدد قرار گرفته بودند، با مجموعهای از مشکلات ساختاری روبهرو شد؛ مشکلاتی که امروز نیز گریبانگیر اغلب رشتههای صنایعدستی است. بحران تأمین مواد اولیه، بهویژه افزایش شدید بهای ابریشم، ضعف بازاریابی، نبود شبکههای پایدار عرضه در بازارهای داخلی و قطع ارتباط مؤثر با بازارهای بینالمللی، باعث شد این هنر بهتدریج از جریان اصلی تولید و مصرف کنار گذاشته شود.در نتیجه، آنچه امروز از کلاقهای اسکو باقی مانده، تنها بخش کوچکی از این میراث است که بیشتر به همت مجموعهداران خصوصی و علاقهمندان جدی حفظ شده است. بسیاری از آخرین استادکاران بازمانده ناچار شدند به دلیل هزینههای بالای ابریشم، پارچههای ارزانتر را جایگزین کنند؛ تغییری که اگرچه به بقای حداقلی این هنر کمک کرده، اما فاصلهای محسوس با کیفیت، ظرافت و جایگاهی دارد که کلاقهای در دهههای پیش تجربه کرده بود.