طوفان در بازار ارز ترمز برید؛ آیا ایران مثل اکوادور ناچار به پذیرش دلار به عنوان پول ملی میشود؟
+14
رأی دهید
-4
یورونیوز: همزمان با رکوردشکنیهای لحظهای نرخ دلار آمریکا در بازار تهران و تضعیف پیدرپی ریال ایران، کارشناسان نسبت به سرعتگیری دلاریزه شدن اقتصاد ایران هشدار میدهند؛ اما اقتصاد ایران در کدام مرحله از دلاریزه شده قرار دارد و فرجام آن به کجا ختم میشود؟دلار آمریکا در جریان معاملات روز یکشنبه نیز به روند صعودی بیوقفه نرخ خود که از ۴۸ روز پیش آغاز شده، ادامه داد و با افزایش ۴۸۰۰ تومانی نسبت به قیمت پایانی معاملات شنبه تا قله ۱۴۴ هزار و ۷۰۰ تومان صعود کرد؛ نرخی بیسابقه که در مقایسه با یکسال پیش حکایت از جهش ۷۶ درصدی دارد.
همزمان، هر یورو نیز تا ثبت رکورد تازه ۱۷۰ هزار و ۳۵۰ تومانی صعود کرد که در مقایسه با نرخ ۸۵ هزار و ۶۰۰ تومانی ثبت شده در جریان معاملات ۷ دی ۱۴۰۳، نشان از جهش ۹۹ درصدی داشت.
با وجود تعطیلی پایان هفته بازار جهانی طلا، قیمت هر قطعه تمام سکه طلا موسوم به طرح امامی، تحت تاثیر ادامه تضعیف ریال، از مرز تاریخی ۱۶۹ میلیون تومان نیز عبور کرد و هر گرم طلای ۱۸ عیار نیز تا ۱۶ میلیون تومان خرید و فروش شد.
دو هفته پیش و زمانی که دلار آمریکا در بازار تهران ۱۳۱ هزار تومان معامله میشد و آرامش نسبی پیش از وزش طوفان جدید در بازار ارز حاکم شده بود، حسین عبده تبریزی، دبیرکل اسبق بورس اوراق بهادار تهران و از کارشناسان خبره بازارهای مالی، نسبت به قریبالوقوع بودن پدیده دلاریزه شدن اقتصاد ایران هشدار دارد.
دلاریزه شدن اقتصاد یعنی چه؟
دلاریزهشدن اقتصاد (Dollarization) به معنای استفاده گسترده از دلار آمریکا در کنار یا بهجای پول ملی برای پسانداز، قیمتگذاری، قراردادها و حتی مبادلات روزمره است. این پدیده زمانی رخ میدهد که پول ملی یک کشور کارکردهای اصلی خود را از دست میدهد و مردم، کسبوکارها و حتی دولت برای معاملات، قیمتگذاری و حفظ ارزش پساندازها و دارایی نقدی خود به دلار روی میآورند. این پدیده، در واقع واکنشی دفاعی به بیثباتی اقتصادیِ ناشی از سقوط ارزش پول ملی و جهش قیمتها و نرخ تورم است.
دلاریزه شدن اقتصاد معمولا در چهار مرحله مهم رخ میدهد:
۱. از دست رفتن اعتماد و تورم افسارگسیخته
نخستین جرقه دلاریزه شدن، تورم مزمن و بالا است. وقتی قدرت خرید پول ملی به سرعت کاهش مییابد، نگهداری آن توسط مردم و شرکتها ضرر خالص محسوب میشود. در این مرحله، پول ملی اولین کارکرد خود یعنی «ذخیره ارزش» را از دست میدهد. وقتی مردم اعتماد خود را به سیاستهای پولی بانک مرکزی از دست میدهند و میبینند که دولت در مهار تورم ناتوان است و قدرت خرید پول ملی مرتب کاهش مییابد، برای حفظ ارزش داراییهایشان به دلار پناه میبرند.
۲. دلاریزه شدن داراییها
در این مرحله، دلار نه تنها برای سرمایهداران بزرگ، بلکه برای عموم مردم به پناهگاه امن تبدیل میشود. مردم ترجیح میدهند پساندازهای بلندمدت، مهریهها، قراردادهای اجاره و معاملات بزرگ (مانند مسکن و خودرو) را با معیار دلار بسنجند یا مستقیما با دلار انجام دهند. در این مرحله، دلار جایگزین پول ملی برای سنجش ارزش داراییها میشود. یعنی با وجود این که پرداختها ریالی است ولی مبنای محاسبه ارزش داراییها دلار است چرا ذهنیت دلاری در جامعه شکل گرفته است.
۳. دلاریزه شدن پرداختها
با تداوم صعود نرخ تورم و بیثباتی اقتصاد، دلار به تدریج وارد چرخه معاملات روزمره میشود. فروشندگان کالا و خدمات، به دلیل نوسانات لحظهای ارز، قیمتها را به دلار اعلام میکنند تا از ضرر و زیان خود در معاملات جلوگیری کنند. در این مرحله، پول محلی حتی در معاملات روزانه نیز کم کم به حاشیه رانده میشود. این پدیده در کشورهایی مثل ونزوئلا، لبنان و زیمبابوه رخ داده است؛ کشورهایی که حتی در سوپرمارکتهایشان قیمتها به دلار درج میشود. در این مرحله، قراردادها به صورت ارزی منعقد میشود و اجارهبها و نرخ خدمات دلاری تعیین میشود.
۴. دلاریزه شدن رسمی
در این مرحله که پس از دلاریزه شدن غیررسمی مراودات اقتصادی میان مردم و شرکتها میتواند رخ میدهد، دولتها برای مهار تورم و بازگرداندن ثبات اقتصادی، رسما پول ملی را حذف و دلار را به عنوان پول قانونی کشور به رسمیت میشناسند. آغاز این مرحله به معنای اعتراف دولتها به ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی و از میان رفتن قدرت تاثیرگذاری بانک مرکزی بر اقتصاد است.
تجربه جهانی دلاریزه شدن رسمی
تجربه دلاریزه شدن در دنیا به دو صورت رسمی (قانونی) و غیررسمی رخ داده است. در این کشورها، پول ملی به طور کامل حذف شده و دلار آمریکا به عنوان پول قانونی برای تمام معاملات، پرداخت حقوق و مالیات پذیرفته شده است.
پاناما (۱۹۰۴)
قدیمیترین تجربه دلاریزه شدن رسمی به پاناما تعلق دارد. این کشور از سال ۱۹۰۴، یعنی بلافاصله پس از استقلال و آغاز ساخت کانال پاناما، دلار آمریکا را به عنوان پول رسمی پذیرفت و از همان زمان اسکناسهای رسمی کشور خود را صادر نکرد. پاناما تنها سکههای خرد خود را تحت نام بالبوآ ضرب میکند، اما در عمل همه معاملات با دلار انجام میشود. دلیل اصلی دلاریزه شدن پاناما، تسهیل تجارت بینالمللی، جذب سرمایه خارجی و ایجاد ثبات اقتصادی در کشوری کوچک و وابسته به واردات و کانال تجاری بینالمللی بود. این اقدام باعث شد پاناما تورم پایینی داشته باشد و سیاست پولی مستقل تقریباً بیاثر شود، اما در عوض اقتصاد به ثبات و اطمینان سرمایهگذاران خارجی مجهز شد.
ایالات فدرال میکرونزی (۱۹۸۶)
این مجمعالجزایر واقع شده در اقیانوس آرام، از زمان استقلال در سال ۱۹۸۶، به دلیل پیمانهای سیاسی و نظامی تنگاتنگ با ایالات متحده، از ابتدا دلار را به عنوان پول قانونی خود پذیرفت. دلیل اصلی دلاریزه شدن، ثبات اقتصادی و مالی، سادهسازی مبادلات بینالمللی و تسهیل دریافت کمکهای مالی آمریکا بود.این اقدام به میکرونزی اجازه داد تا تورم پایین و ثبات نسبی اقتصادی داشته باشد، اما همانند سایر کشورها، استقلال سیاست پولی خود را از دست داد و اقتصاد به دلار آمریکا وابسته شد.
کاستاریکا (۱۹۹۰)
کاستاریکا از دهه ۱۹۹۰ میلادی، نه به دلیل ابرتورم یا فروپاشی اقتصادی، بلکه به دلیل پیوند ارگانیک با اقتصاد آمریکا از طریق گردشگری و سرمایهگذاری خارجی، به سمت دلار حرکت کرد. در این کشور، دولت به جای حذف «کولون»، اجازه داد دلار به طور آزادانه در کنار پول ملی در تمام سطوح جامعه جریان یابد؛ به طوری که امروزه معاملات بزرگی مثل خرید خودرو، مسکن، و حتی پرداخت قبوض و حقوقها در بخشهای خصوصی به دلار انجام میشود. این همزیستی اگرچه باعث جذب سرمایه و تسهیل تجارت شده، اما بانک مرکزی کاستاریکا را با چالشی بزرگ در مورد وامهای ارزی روبرو کرده است؛ زیرا بخش بزرگی از مردم به دلار وام میگیرند در حالی که درآمدشان به پول ملی است، و این امر کل سیستم بانکی را در برابر نوسانات ناگهانی نرخ ارز بسیار آسیبپذیر کرده است.
اکوادور (۲۰۰۰)
تجربه اکوادور در سال ۲۰۰۰، کلاسیکترین نمونه دلاریزه شدن برای مهار ابرتورم است. پس از سقوط ۷۵ درصدی ارزش پول ملی و بحران شدید بانکی، دولت با حذف «سوکره» (پول ملی) توانست تورم ۱۰۰ درصدی را در عرض چند ماه تکرقمی کند. نرخ بهره واقعی نیز بهبود پیدا کرد. اگرچه این اقدام ثبات را بازگرداند، اما دولت را در مواجهه با کاهش قیمت نفت که درآمد اصلی کشور را تامین میکرد، خلع سلاح کرد، زیرا دیگر نمیتوانست با کاهش ارزش پول، صادرات خود را رقابتی کند یا با چاپ پول نقدینگی ایجاد کند.
این تجربه نشان داد که دلاریزه شدن رسمی میتواند ثبات کوتاهمدت را فراهم کند، اما انعطافپذیری سیاستهای اقتصادی را محدود میکند.
تیمور شرقی (۲۰۰۰)
این کشور در سال ۲۰۰۰ و پس از استقلال از اندونزی، تحت نظر سازمان ملل متحد دلار آمریکا را به عنوان پول رسمی برگزید. هدف اصلی، جلوگیری از بیثباتی پولی در یک کشور نوپا و ضعیف بود که هیچ زیرساخت بانکی مرکزی نداشت. دلار برای تیمور شرقی نقش یک لنگر را ایفا کرد تا اقتصاد خرد آن تحت تاثیر تلاطمهای سیاسی منطقه قرار نگیرد و اعتماد سرمایهگذاران خارجی جلب شود.
السالوادور (۲۰۰۱)
السالوادور در سال ۲۰۰۱ با هدفی متفاوت دست به این اقدام زد. انگیزه اصلی این کشور نه مهار تورم، بلکه تسهیل ورود میلیاردها دلار حواله ارزی بود که شهروندانش از آمریکا ارسال میکردند. با دلاریزه شدن، هزینههای تبدیل ارز حذف شد و نرخ بهره کاهش یافت. با این حال، السالوادور در سالهای اخیر با پذیرش «بیتکوین» در کنار دلار، نشان داد که به دنبال راهی برای بازپسگیری بخشی از استقلال پولی است که در سال ۲۰۰۱ فدا کرده بود.
زیمبابوه (۲۰۰۹)
زیمبابوه در سال ۲۰۰۹، پس از تجربه تورم نجومی ۷۹ میلیارد درصدی، پول ملی خود را رسما دفن کرد. اما برخلاف سایر کشورها، دلاریزه شدن در زیمبابوه به دلیل کمبود فیزیکی اسکناس دلار و عدم انضباط مالی دولت، با چالشهای بزرگی روبرو شد. دلاریزه شدن باعث شد مردم بتوانند خرید و فروش روزمره و پسانداز خود را با ارزهای معتبر انجام دهند و حداقل ثبات اقتصادی نسبی به دست آید. با این حال، زیمبابوه کنترل سیاست پولی خود را از دست داد و اقتصاد شدیدا به دلار آمریکا وابسته شد. این تجربه نشان داد که صرفِ تغییر واحد پولی بدون اصلاحات سیاسی و ساختاری، نمیتواند کمبود کالا و بحرانهای بانکی را به طور کامل ریشهکن کند و فقط ممکن است راهحلی اضطراری برای ابرتورم باشد.
تجربه جهانی دلاریزه شدن غیررسمی
در این کشورها نیز دولت پول ملی را حذف نکرده، اما به دلیل تورم بالا یا بیثباتی اقتصادی، مردم و کسبوکارها در عمل از دلار برای قیمتگذاری و معاملات بزرگ استفاده میکنند:
ونزوئلا: با وجود مخالفتهای سیاسی دولت، اقتصاد عملا دلاریزه شده است تا از فروپاشی کامل اقتصاد جلوگیری شود.
لبنان: به دلیل سقوط ارزش لیر، اکنون اکثر رستورانها و فروشگاهها قیمتها را به دلار درج میکنند.
آرژانتین: دهههاست که مردم داراییهای خود را به دلار تبدیل میکنند و بازار مسکن کاملا دلاری است و حتی بحثهای جدی برای رسمی کردن آن توسط دولت فعلی وجود دارد.
کامبوج: بیش از ۸۰ درصد سپردههای بانکی و معاملات بزرگ در این کشور به دلار انجام میشود، هرچند پول ملی برای پول خُرد استفاده میشود.
ترکیه و روسیه: این کشورها نرخ بالایی از «دلاریزه شدن سپردهها» را تجربه کردهاند؛ یعنی مردم ترجیح میدهند پسانداز خود را به جای پول ملی، به صورت ارزی نگهداری کنند.
ایران: پساندازها و تعدادی از نرخگذاریها از جمله مسکن، اجارهبها و خودرو دلاری است و برخی معاملات غیررسمی نیز با ارزهای خارجی انجام میشود.
تحلیل تجربههای جهانی نشان میدهد که دلاریزهشدن، چه به صورت رسمی و چه غیررسمی، نبرد نهایی میان «اعتبار دولت» و «واقعیت بازار» است. این پدیده برای کشورهایی همچون پاناما و میکرونزی، ابزاری برای پیوند با بازارهای جهانی و ثبات ساختاری بوده است، اما برای کشورهایی مثل اکوادور، زیمبابوه و ونزوئلا، نه یک انتخاب، بلکه یک تسلیم اضطراری در برابر فروپاشی پول ملی محسوب میشود.
دلاریزهشدن غیررسمی نیز که در آن ذهنیت مردم و قیمتگذاری کالاها دلاری میشود اما درآمدها به پول ملی باقی میماند، خطرناکترین مرحله است؛ چرا که شکاف طبقاتی را عمیقتر کرده و طبقات فرودست جامعه را در برابر نوسانات ارزی بیدفاع میسازد.
اگرچه دلاریزهشدن رسمی میتواند به سرعت شعلههای ابرتورم را خاموش کند و انضباط مالی سختی را به دولتها تحمیل کند، اما هزینهی آن، خلع سلاح کامل بانک مرکزی در برابر شوکهای خارجی است. کشوری که دلار را میپذیرد، در واقع حاکمیت پولی خود را به فدرال رزرو آمریکا واگذار میکند؛ امری که برای کشورهایی با تنشهای سیاسی بینالمللی مانند ایران، میتواند ریسکهای امنیتی و وابستگیهای حیاتی ایجاد کند.