تاجزاده در گفتگو با لوپوئن: مردم میتوانند به حاکمیت روحانیون در ایران پایان دهند
+4
رأی دهید
-17
معاون پیشین وزارت کشور ایران، از درون سلول زندان، خواستار گذار دموکراتیک و غیرخشونتآمیز از طریق برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان است.منتشرشده در ۱۶ دسامبر ۲۰۲۵
مصطفی تاجزاده امروز یکی از شناختهشدهترین زندانیان سیاسی ایران است. او که اکنون ۶۹ سال دارد، بخش عمدهای از شانزده سال گذشته را در زندان گذرانده و بهای سنگینی بابت تعلق به جریان اصلاحطلب پرداخته است؛ جریانی که بهدنبال اصلاحات درونساختاری بود، پیش از آنکه خود تاجزاده بهطور کامل از نظام سیاسی حاکم گسست.
او از حامیان «جنبش سبز» در سال ۲۰۰۹ و مخالف انتخاب مجدد بحثبرانگیز محمود احمدینژاد بود و بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۶ به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» هفت سال زندانی شد. تاجزاده بار دیگر در ژوئیه ۲۰۲۲، دو ماه پیش از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بازداشت و به پنج سال زندان به اتهام «توطئه علیه امنیت کشور» محکوم شد.
پس از جنگ دوازدهروزه میان اسرائیل و ایران در ژوئن ۲۰۲۵ که جمهوری اسلامی را بهشدت تضعیف کرد، تاجزاده با طرح خروج از نظام روحانیتمحور و جایگزینی آن با حاکمیت کامل مردم از طریق تغییر قانون اساسی، بار دیگر توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد. او در این گفتوگوی اختصاصی با هفتهنامه «لوپوئن»، که پرسشها بهصورت کتبی به داخل زندان اوین ارسال و پاسخها دریافت شده، دیدگاههای خود را تشریح میکند.
لوپوئن: پس از این همه سال زندان، امروز چه احساسی دارید؟
مصطفی تاجزاده: آرزو میکنم هیچکس هرگز بهخاطر داشتن اندیشهای متفاوت با حاکمانش به زندان نیفتد. با این حال، هیچ احساس شکست در خود نمیبینم. شاید به این دلیل که این سالها فرصتی کمنظیر برای مطالعه، اندیشیدن و کار بر روی خودم فراهم کرد و رابطهام با همسر و دو دخترم را عمیقتر ساخت. تجربه زندان به من امکان داد جامعه، قدرت و انسان را از زاویهای دیگر ببینم. صدای من امروز بیش از گذشته شنیده میشود. هیچ کینهای نسبت به بازجویان سپاه، قضاتی که احکام ناعادلانه صادر کردند یا دیگر عوامل دستگاه سرکوب ندارم، زیرا نمیخواهم زندانی درونی برای خود بسازم که تا ابد در آن محبوس بمانم. برعکس، میخواهم امروز با ذهنی آرام و سبک زندگی کنم؛ همانگونه که پس از آزادی نیز چنین خواهد بود.
نظر شما درباره بازداشت دوباره نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، چیست؟
بازداشت خانم نرگس محمدی بهدلیل سخنرانی در مراسم بزرگداشت زندهیاد خسرو علیکردی، وکیل حقوق بشر که در شرایطی مشکوک درگذشت، نشاندهنده هراس حاکمیت از هرگونه تجمع، حتی کاملاً مسالمتآمیز است. هسته سخت قدرت بهشدت بیم آن دارد که کوچکترین گردهمایی مردمی به جرقهای برای اعتراضات سراسری تبدیل شود. در کنار نرگس محمدی، تقریباً همه بازداشتشدگان زنانی هستند که در کنار جنبش «زن، زندگی، آزادی» ایستادهاند و پیشتر نیز طعم تلخ زندان را چشیدهاند. آنان از زندان نمیترسند. این بازداشتهای غیرقانونی بار دیگر نقش تعیینکننده زنان را در رقمزدن سرنوشت جمعی ایران برجسته میکند. امیدوارم حاکمیت آنقدر خردمند باشد که دریابد این دستگیریها بازدارنده نیست و آزادی فوری این افراد، هزینهای بسیار کمتر از ادامه زندانیبودنشان برای نظم و ساختار سیاسی دارد.
«زندان همواره دژی برای مقاومت در برابر استبداد بوده است.»
آیا زندان در ایران به کانون مقاومت علیه رژیم تبدیل شده است؟
حبس مخالفان و منتقدان یکی از کارکردهای اساسی نظامهای سرکوبگر است. اما در عین حال، زندان همواره خار چشم مستبدان و دژی در برابر ستم بوده است. در جمهوری اسلامی، زندان بیش از هر زمان دیگری کارایی بازدارنده خود را از دست داده است. توان حاکمیت برای شکنجه جسمی و روانی زندانیان روزبهروز کاهش مییابد. از یک سو انباشت بحرانها و از سوی دیگر زوال تدریجی ترس در میان شهروندان، موازنه وحشت را تغییر داده است. امروز این قدرت است که بیش از مردم از جامعه میترسد.
جمهوری اسلامی مدعی پیروزی در جنگ دوازدهروزه است. نظر شما چیست؟
بهنظر من، هیچیک از طرفین به اهداف خود نرسید. با وجود حملات سنگین و غافلگیرکننده روز نخست علیه پدافند هوایی و فرماندهان نظامی، تلآویو نتوانست ماشین نظامی ایران را کاملاً فلج کند یا مانع حملات موشکی به اسرائیل شود. از سوی دیگر، مردم ایران این بمبارانها را بهعنوان «آزادی» تلقی نکردند و به خیابانها نیامدند. حتی زندانیان سیاسی نیز بمباران زندان اوین را فرصتی برای فرار ندانستند. امیدوارم این جنگ توهمات هر دو طرف را از میان برده باشد.
چرا پس از آن، سرکوب جامعه مدنی تشدید شده است؟
حاکمیت تصور میکند در کوتاهمدت جنگ تازهای در کار نیست و بنابراین میتواند به سیاست «پیروزی از طریق ارعاب» بازگردد؛ با پروندهسازی قضایی و گسترش ترس میان منتقدان. بله، سرکوب ادامه دارد، اما به باور من این سیاست به شکست خواهد انجامید. جامعهای که زیر فشار خشکسالی، کمآبی، آلودگی هوا، تورم افسارگسیخته، نابرابری و فساد ساختاری قرار دارد، در حال جوشش است. انباشت بحرانها رژیم را چنان تضعیف کرده که دیگر قادر نیست بهطور مداوم سرکوب کند یا جامعه را کاملاً منفعل سازد.
افزایش زنان بیحجاب و تجمعات جوانان، با تشدید سرکوب تناقض ندارد؟
خیر. زنان ایران دیگر حجاب اجباری را تحمل نمیکنند. این آزادی تثبیت شده و پایدار خواهد ماند، زیرا نهتنها اکثریت مردم، بلکه اکثریت دینداران نیز با اجبار حجاب مخالفاند و دریافتهاند تحمیل آن به اصل دین آسیب میزند. فاصلهگرفتن جوانان از دین تا حد زیادی نتیجه همین سیاست است.
آیا این عقبنشینی واقعی است یا صرفاً ظاهری؟
بیتردید هسته سخت قدرت عقبنشینی کرده است. رهبر و اطرافیانش خشمگیناند، اما دستشان بسته است؛ نمیتوانند فنری را که در سال ۲۰۲۲ از هم گسست، با زور دوباره سر جایش بگذارند.
چرا از اصلاح درونساختاری عبور کردید؟
از ۱۹۹۷ تلاش کردیم در چارچوب نظام موجود، دموکراسی را پیش ببریم. اما در نهایت به دیوار رهبری برخورد کردیم که پس از انتخابات ۲۰۱۷ قدرت را بهطور کامل متمرکز کرد. حذف اصلاحطلبان، ناکارآمدی حکومت و انباشت بحرانها، همه انتقادات را متوجه شخص رهبر و اصل ولایت فقیه ساخت. با این حال، بنبست اصلاحات هرگز توجیهگر خشونت نیست. بله، مردم ایران میتوانند از طریق مقاومت و نافرمانی مدنی، همانگونه که در موضوع حجاب موفق شدند، روحانیت حاکم را وادار به عقبنشینی کنند.
«نمیتوان شهروندان گرسنه را با زور ساکت کرد.»
چرا خواستار مجلس مؤسسان و همهپرسی شدهاید؟
ریشه مشکلات در سه عامل است: ساختار کهنه قدرت دینی، سیاستهای ویرانگر و مداخلهگرانه رهبر، و حذف نیروهای شایسته. تغییر رویکرد رهبری، توقف دخالتها و برگزاری انتخابات آزاد ضروری است. تثبیت این تغییرات نیازمند بازنگری قانون اساسی از طریق مجلس مؤسسان و حذف ولایت فقیه است. این شاید امروز غیرواقعی بهنظر برسد، اما در بحران پیشرو، امنترین و مسالمتآمیزترین راه خواهد بود.
در زندان چگونه صدای خود را به گوش میرسانید؟
در نظامهای اقتدارگرا، زندان صدای زندانیان سیاسی را خاموش نمیکند؛ بلکه بلندتر میسازد. شبکههای اجتماعی این صدا را چند برابر کردهاند. دستگاه سرکوب ظاهراً پابرجاست، اما روحیه آن تضعیف شده و هزینه نقض حقوق زندانیان هر روز بالاتر میرود.
تحریمها مؤثرند؟
تحریمها و حتی جنگ، بیش از آنکه به قدرت حاکم ضربه بزنند، جامعه مدنی را فرسوده میکنند و به فقرا آسیب میزنند. تنها تحریمهای قابل توجیه، تحریم ناقضان حقوق بشر است.
مداخله نظامی خارجی؟
اگر چنین مداخلهای رخ دهد، یا به فاجعهای بزرگتر میانجامد یا به استقرار یک رژیم نظامی خشنتر. هیچیک راهحل نیست.
برنامه هستهای؟
من مخالف ساخت بمب اتمیام؛ این مسیر به جنگی ویرانگر میانجامد. ایران به توافقی تازه و جامع با غرب نیاز دارد.
«نابودی اسرائیل مأموریت ما نیست.»
سیاست منطقهای پس از هفتم اکتبر؟
این سیاست باید پیشتر تغییر میکرد. توسعه ایران نیازمند روابط متوازن با آمریکا و اروپا است. هیچ کشور خارجی نباید در امور داخلی ایران دخالت کند، اما نابودی اسرائیل یا اخراج آمریکا از منطقه نه مأموریت ماست و نه در توان ما.
آیا ایرانیان باید منتظر مرگ رهبر بمانند؟
چرا؟ حجاب اجباری در زمان حیات او تضعیف شد و تابوی مذاکره با آمریکا شکست. تجربه بهار عربی نشان داد که بدون رهبری متمرکز نیز میتوان دیکتاتورها را به عقب راند. من ترجیح میدهم تغییرات اساسی در زمان حیات آیتالله خامنهای رخ دهد؛ این مسیر تنش کمتری ایجاد میکند و شاید بهترین راه برای عبور از بحران جانشینی باشد.
۸۵

siavash786 - شیکاگو، ایالات متحده امریکا
اگر مزدورانی مثل تو در ایران و امثال چلیپا با اعمال هرزه گی و خیانت اجازه بدن همه تان را باهم در فاضلاب دفن خواهند کرد
1
6
چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۳
۲۵

zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
مردم ؟ الان است که طالبان سلطنت بریزند و حیدر حیدر و جاوید جاوید ، انگشت کنند و سنگ بندازند و مرگ بر سه فاسد در کنند ،
4
3
چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۷