لبنان و جمهوری اسلامی؛ عروسی خون؛ وقتی پاهای علی لاریجانی در دیدار با رئیس جمهور لبنان میلرزید
+5
رأی دهید
-1
کار لبنان و جمهوری اسلامی ایران بر سر مسلح بودن حزبالله به پیچیدهترین وضعیت خود در تاریخ رسیده استایران وایر: فرامرز داور
رابطه لبنان و جمهوری اسلامی ایران بر سر مسلح بودن حزبالله به پیچیدهترین وضعیت خود در تاریخ رسیده است. دولت لبنان متعهد است تا هرچه زودتر زمینه خلع سلاح مهمترین گروه شبهنظامی نیابتی جمهوری اسلامی، یعنی حزبالله را فراهم کند، حزبالله مقاومت میکند و تهران بهوضوح میگوید جانبدار این گروه شبهنظامی است و حتی ابایی ندارد که اظهارنظرهایش به وضوح دخالت در امور لبنان معنی بدهد.
از زمان تاسیس لبنان، روابط این دو کشور هیچگاه تا به این حد بحرانی نبوده است؛ بهجز مقطعی در دهه ۱۳۵۰ که لبنان «تیمور بختیار» اولین رییس ساواک را سالها پسازاین سمت، در بیروت به اتهام حمل غیرمجاز سلاح بازداشت کرد. ایران خواهان انتقال بختیار به تهران بود چرا که بختیار مشغول فعالیتهایی ضد شاه بود اما لبنان به بختیار پناهندگی سیاسی داد. این رفتار باعث ناخشنودی شدید ایران شد، اما حتی آن زمان هم ارتباطات دولت ایران و لبنان اینچنین تیرهوتار نبوده است.
وقتی پاهای علی لاریجانی در دیدار عون میلرزید
جوزف عون، رییس جمهور لبنان ماجرای دیدار علی لاریجانی از بیروت را تعریف کرده و گفته بعد از اظهارات او پاهای لاریجانی می لرزیده و او هم با درخواست ملاقات دوم طرف ایرانی موافقت نکرده است«جوزف عون» رئیسجمهور لبنان که میانه تابستان امسال میزبان «علی لاریجانی» در اولین سفر خارجیاش پساز انتصاب مجدد به دبیری شورای عالی امنیت ملی ایران بود، میگوید در آن دیدار چنان به لاریجانی بابت سیاستهای ایران تاخته است که پاهای او میلرزیده است.
عون سه ماه پسازآن سفر تعریف کرده که «سخنان بسیار تندی از من شنید و معلوم بود که شوکه شده است... چنین موضعی و حتی شدیدتر از آن باعث شد که تلاش کند بر اعصاب خود مسلط شود تا جایی که پاهایش لرزید. با چهرهای گرفته کاخ را ترک کرد. دوباره وقت ملاقات خواست، اما من نپذیرفتم.»
در زمان همان سفر، مقامهای دولتی لبنان گفتند که به لاریجانی گفتهاند جمهوری اسلامی باید دخالت در امور لبنان را پایان دهد و امور شیعیان لبنان هم به دولت این کشور مربوط است و نه حکومت ایران.
روابط سیاسی دو کشور هنوز برقرار است و در سطح سفیر هم قرار دارد، اما چنان تشنجی در روابط حاکم است که احتمال کاهش آن دور از ذهن نیست.
وزارت خارجه لبنان سفیر پیشنهادی جمهوری اسلامی در بیروت را پس از ماهها هنوز تأیید نکرده است. به این معنی که عملاً جمهوری اسلامی اکنون سفیری در پایتخت لبنان ندارد، اما وضعیت آنقدر شکننده است که سخنگوی وزارت خارجه ایران در پاسخ به سوالی دراینباره، «کارشکنی لبنان» در شروع به کار سفیر جمهوری اسلامی، ترجیح داده توضیحاتی چندانی ندهد و به ابراز امیدواری برای «حل مساله بهصورت طبیعی» بسنده کند.
وزرای خارجه لبنان و ایران در هفتههای اخیر اختلاف فزاینده را به سطح علنی کشاندهاند. ایران به دنبال مسلح ماندن حزبالله و دولت لبنان به دنبال اجرای توافقنامه آتشبس با اسرائیل است که یکی از مهمترین مفاد آن خلع سلاح این گروه است.
پس از بالا گرفتن تنش لفظی، «عباس عراقچی» گفت که جمهوری اسلامی در امور لبنان دخالتی ندارد و از «یوسف رجی» وزیر خارجه لبنان برای سفر به تهران دعوت کرد و دعوتنامه خود را در شبکه ایکس هم منتشر کرد.
عباس عراقچی و یوسف رجی؛ تنش لفظی وزرای خارجه جمهوری اسلامی و لبنان علامتی از وخامت روابط دو کشور استتلاش ناکام عراقچی با اظهارات علنی ولایتی
رجی بهتندی به او پاسخ منفی داد: «واقعاً مایل بودم سخنان شما را بپذیرم که ایران در امور داخلی لبنان دخالت نمیکند تا اینکه مشاور رهبر شما ظاهر شد و به ما آموخت چه چیزی در لبنان «مهم» است و ما را از پیامدهای خلع سلاح حزبالله بر حذر داشت.»
منظور رجی گفتههای «علیاکبر ولایتی» مشاور «علی خامنهای» بود که علناً و پس از دعوت عراقچی از رجی گفته بود «امروز وجود حزبالله از آبونان برای لبنان ضروریتر است» و برخلاف عراقچی که نوشته بود ایران در امور لبنان دخالت نمیکند، ولایتی گفته بود «ایران از حزبالله و جبهه مقاومت حمایت کرده و خواهد کرد.»
رجی نهتنها دعوت عراقچی برای سفر به تهران را رد کرد، بلکه گفت حاضر به ملاقات با عراقچی در یک کشور بیطرف است؛ یعنی از او هم دعوتی برای سفر به بیروت نمیکند؛ اما عراقچی بهسرعت گفت که خود او پیشقدم سفر به بیروت میشود و باوجود اینکه رجی دیدار را در کشور ثالث پیشنهاد کرده بود، عراقچی خودش را به پایتخت لبنان دعوت کرد.
عراقچی سعی کرده بود با دعوت از رجی و سپس پیشقدم شدن برای دیدار در بیروت و با لحنی که گویی تنش چندانی وجود ندارد، فضا را آرام کند، اما رجی پس از آخرین گفتههای عراقچی و آماده شدنش برای سفر به بیروت، در شبکه ایکس نوشت: «نقش ایران در لبنان و منطقه بسیار منفی است و تهران باسیاستهای فعلی خود، یکی از منابع بیثباتی در منطقه و بهویژه در لبنان است.»
جمهوری اسلامی حزبالله لبنان را در اوایل دهه ۱۳۶۰ و با پیشنهاد «روحالله خمینی» و در مأموریت «علیاکبر محتشمی پور» سفیر وقت خود در دمشق، برای مواجهه با اسراییل به نیابت از خود تأسیس و مسلح کرد.
آخرین سنگر نیابتیهای جمهوری اسلامی
در جریان تحولات دو سال اخیر، پس از حمله پانزدهم مهر ۱۴۰۲ یا هفتم اکتبر حماس به اسراییل که واکنش تلآویو تحولات عظیمی در منطقه به وجود آورد و عملاً گروههای نیابتی جمهوری اسلامی را فلج کرد، حزبالله، این قدیمیترین گروه شبهنظامی جمهوری اسلامی، هم ضربات مهلکی خورده است.
بهغیراز مرگ «حسن نصرالله» رهبر این گروه و جانشین او در یک عملیات هوایی اسرائیل در بیروت، شمار گستردهای از شبهنظامیان حزبالله و حتی فرماندهان اصلی آنکه اسراییل میگوید از دهه ۱۳۶۰ علیه اسرائیل عملیات انجام میدادند، کشته شدند.
در عملیات انفجار پیجرهای شبهنظامیان حزبالله که توسط اسرائیل انجام شد، «مجتبی امانی» سفیر وقت جمهوری اسلامی هم از ناحیه چشم مجروح شد و مدتها در تهران تحت مداوا بود.
همینکه در این عملیات نحوه ارتباطات نزدیک سفیر ایران با یک گروه شبهنظامی داخل لبنان روشن شد، برای جمهوری اسلامی که هنوز از سوی اسرائیل بهطور مستقیم هدف حمله نظامی قرار نگرفته بود، هم این ارتباط غیرقابلانکار شد و هم زنگ خطر برایش به صدا درآمد.
برای داشتن تصویری دقیقتر از دلیل ناخشنودی شدید دولت لبنان از جمهوری اسلامی، تصور کنید سفیر یک کشور خارجی در تهران با یک گروه شبهنظامی مستقل از حکومت جمهوری اسلامی در تماس باشد، آن را مسلح کند و با دادن پول و آموزش در خدمت سیاستهای خود بگیرد.
لبنان و ایران، خون بهجای فرهنگ
لبنان از نیمه قرن نوزدهم به بعد، به دلیل فضای باز سیاسی و اجتماعی و البته علمی و رواج سطح مطلوبی از آزادی بیان، توجه ایرانیان را به خود جلب کرد و آرامآرام مأمنی برای روشنفکران ایرانی در کنار روشنفکران دیگر کشورهای عربی شد.
به دلیل سابقه حضور فرانسه در لبنان و استقرار دانشگاههای فرانسوی و سپس ورود دانشگاههای آمریکایی که معروفترین آنها دانشگاه آمریکایی بیروت است، ایرانیانی که فرزندان خود را برای تحصیل به بیروت میفرستادند، از راه لبنان با تحولات فکری جهان غرب آشنا میشدند. شروع جنگ جهانی اول و دوم این مراجعه فرهنگی و علمی ایرانیان به بیروت را بیشتر کرد. ایرانیان در نظر لبنانیها بهمرور شهروندانی بودند که برای تحصیلات تکمیلی و امور فرهنگی عازم کشورشان میشدند؛ کشوری که از آزادی نسبی بیان و کار علمی برخوردار بود.
چهرههای پرتعداد و مهمی از عالم سیاست در پیش و حتی پسازانقلاب
۱۳۵7 تحصیلکرده بیروت هستند که ازجمله آنها «اردشیر زاهدی» پیش از انقلاب و «علیاکبر صالحی» پس از انقلاب است که هرکدام از آنها مدتی وزیر خارجه ایران بودند.
با اینکه ایران در زمان «محمدرضا شاه» سیاست ملی داشت و نه قومی و مذهبی، حمایت شاه ایران ـ که تنها پادشاه یک کشور شیعه بود ـ از شیعیان لبنان غیرقابلانکار بود و نهتنها حساسیتی برنمیانگیخت، بلکه با احترام و تمجید دولت لبنان همراه بود.
آن تصویر، اینک با سیاستهای جمهوری اسلامی بهجایی رسیده که ایران بهعنوان مؤسس و حامی بزرگترین گروه شبهنظامی و نیابتی منطقه در لبنان شناخته میشود و این گروه، یعنی حزبالله، هم بهغیراز اموری که به نیابت از جمهوری اسلامی انجام میدهد، یکی از بزرگترین کارتلهای مواد مخدر در جهان است.
اعمال و رفتار جمهوری اسلامی، تصویر جهانی لبنان را هم که روزگاری مشهور به «عروس خاورمیانه» بود، به وضعیتی کشانده که با بیثباتی، تروریسم، جنگ و شبهنظامیگری عجین شده و بیش از شهرتی که سابقاً در فرهنگ و آزادی بیان داشت، اینک با درگیری و خون آمیخته است.
از زمان تاسیس لبنان، روابط این دو کشور هیچگاه تا به این حد بحرانی نبوده است؛ بهجز مقطعی در دهه ۱۳۵۰ که لبنان «تیمور بختیار» اولین رییس ساواک را سالها پسازاین سمت، در بیروت به اتهام حمل غیرمجاز سلاح بازداشت کرد. ایران خواهان انتقال بختیار به تهران بود چرا که بختیار مشغول فعالیتهایی ضد شاه بود اما لبنان به بختیار پناهندگی سیاسی داد. این رفتار باعث ناخشنودی شدید ایران شد، اما حتی آن زمان هم ارتباطات دولت ایران و لبنان اینچنین تیرهوتار نبوده است.
وقتی پاهای علی لاریجانی در دیدار عون میلرزید
جوزف عون، رییس جمهور لبنان ماجرای دیدار علی لاریجانی از بیروت را تعریف کرده و گفته بعد از اظهارات او پاهای لاریجانی می لرزیده و او هم با درخواست ملاقات دوم طرف ایرانی موافقت نکرده است«جوزف عون» رئیسجمهور لبنان که میانه تابستان امسال میزبان «علی لاریجانی» در اولین سفر خارجیاش پساز انتصاب مجدد به دبیری شورای عالی امنیت ملی ایران بود، میگوید در آن دیدار چنان به لاریجانی بابت سیاستهای ایران تاخته است که پاهای او میلرزیده است.عون سه ماه پسازآن سفر تعریف کرده که «سخنان بسیار تندی از من شنید و معلوم بود که شوکه شده است... چنین موضعی و حتی شدیدتر از آن باعث شد که تلاش کند بر اعصاب خود مسلط شود تا جایی که پاهایش لرزید. با چهرهای گرفته کاخ را ترک کرد. دوباره وقت ملاقات خواست، اما من نپذیرفتم.»
در زمان همان سفر، مقامهای دولتی لبنان گفتند که به لاریجانی گفتهاند جمهوری اسلامی باید دخالت در امور لبنان را پایان دهد و امور شیعیان لبنان هم به دولت این کشور مربوط است و نه حکومت ایران.
روابط سیاسی دو کشور هنوز برقرار است و در سطح سفیر هم قرار دارد، اما چنان تشنجی در روابط حاکم است که احتمال کاهش آن دور از ذهن نیست.
وزارت خارجه لبنان سفیر پیشنهادی جمهوری اسلامی در بیروت را پس از ماهها هنوز تأیید نکرده است. به این معنی که عملاً جمهوری اسلامی اکنون سفیری در پایتخت لبنان ندارد، اما وضعیت آنقدر شکننده است که سخنگوی وزارت خارجه ایران در پاسخ به سوالی دراینباره، «کارشکنی لبنان» در شروع به کار سفیر جمهوری اسلامی، ترجیح داده توضیحاتی چندانی ندهد و به ابراز امیدواری برای «حل مساله بهصورت طبیعی» بسنده کند.
وزرای خارجه لبنان و ایران در هفتههای اخیر اختلاف فزاینده را به سطح علنی کشاندهاند. ایران به دنبال مسلح ماندن حزبالله و دولت لبنان به دنبال اجرای توافقنامه آتشبس با اسرائیل است که یکی از مهمترین مفاد آن خلع سلاح این گروه است.
پس از بالا گرفتن تنش لفظی، «عباس عراقچی» گفت که جمهوری اسلامی در امور لبنان دخالتی ندارد و از «یوسف رجی» وزیر خارجه لبنان برای سفر به تهران دعوت کرد و دعوتنامه خود را در شبکه ایکس هم منتشر کرد.
عباس عراقچی و یوسف رجی؛ تنش لفظی وزرای خارجه جمهوری اسلامی و لبنان علامتی از وخامت روابط دو کشور استتلاش ناکام عراقچی با اظهارات علنی ولایتیرجی بهتندی به او پاسخ منفی داد: «واقعاً مایل بودم سخنان شما را بپذیرم که ایران در امور داخلی لبنان دخالت نمیکند تا اینکه مشاور رهبر شما ظاهر شد و به ما آموخت چه چیزی در لبنان «مهم» است و ما را از پیامدهای خلع سلاح حزبالله بر حذر داشت.»
منظور رجی گفتههای «علیاکبر ولایتی» مشاور «علی خامنهای» بود که علناً و پس از دعوت عراقچی از رجی گفته بود «امروز وجود حزبالله از آبونان برای لبنان ضروریتر است» و برخلاف عراقچی که نوشته بود ایران در امور لبنان دخالت نمیکند، ولایتی گفته بود «ایران از حزبالله و جبهه مقاومت حمایت کرده و خواهد کرد.»
رجی نهتنها دعوت عراقچی برای سفر به تهران را رد کرد، بلکه گفت حاضر به ملاقات با عراقچی در یک کشور بیطرف است؛ یعنی از او هم دعوتی برای سفر به بیروت نمیکند؛ اما عراقچی بهسرعت گفت که خود او پیشقدم سفر به بیروت میشود و باوجود اینکه رجی دیدار را در کشور ثالث پیشنهاد کرده بود، عراقچی خودش را به پایتخت لبنان دعوت کرد.
عراقچی سعی کرده بود با دعوت از رجی و سپس پیشقدم شدن برای دیدار در بیروت و با لحنی که گویی تنش چندانی وجود ندارد، فضا را آرام کند، اما رجی پس از آخرین گفتههای عراقچی و آماده شدنش برای سفر به بیروت، در شبکه ایکس نوشت: «نقش ایران در لبنان و منطقه بسیار منفی است و تهران باسیاستهای فعلی خود، یکی از منابع بیثباتی در منطقه و بهویژه در لبنان است.»
جمهوری اسلامی حزبالله لبنان را در اوایل دهه ۱۳۶۰ و با پیشنهاد «روحالله خمینی» و در مأموریت «علیاکبر محتشمی پور» سفیر وقت خود در دمشق، برای مواجهه با اسراییل به نیابت از خود تأسیس و مسلح کرد.
آخرین سنگر نیابتیهای جمهوری اسلامی
در جریان تحولات دو سال اخیر، پس از حمله پانزدهم مهر ۱۴۰۲ یا هفتم اکتبر حماس به اسراییل که واکنش تلآویو تحولات عظیمی در منطقه به وجود آورد و عملاً گروههای نیابتی جمهوری اسلامی را فلج کرد، حزبالله، این قدیمیترین گروه شبهنظامی جمهوری اسلامی، هم ضربات مهلکی خورده است.
بهغیراز مرگ «حسن نصرالله» رهبر این گروه و جانشین او در یک عملیات هوایی اسرائیل در بیروت، شمار گستردهای از شبهنظامیان حزبالله و حتی فرماندهان اصلی آنکه اسراییل میگوید از دهه ۱۳۶۰ علیه اسرائیل عملیات انجام میدادند، کشته شدند.
در عملیات انفجار پیجرهای شبهنظامیان حزبالله که توسط اسرائیل انجام شد، «مجتبی امانی» سفیر وقت جمهوری اسلامی هم از ناحیه چشم مجروح شد و مدتها در تهران تحت مداوا بود.
همینکه در این عملیات نحوه ارتباطات نزدیک سفیر ایران با یک گروه شبهنظامی داخل لبنان روشن شد، برای جمهوری اسلامی که هنوز از سوی اسرائیل بهطور مستقیم هدف حمله نظامی قرار نگرفته بود، هم این ارتباط غیرقابلانکار شد و هم زنگ خطر برایش به صدا درآمد.
برای داشتن تصویری دقیقتر از دلیل ناخشنودی شدید دولت لبنان از جمهوری اسلامی، تصور کنید سفیر یک کشور خارجی در تهران با یک گروه شبهنظامی مستقل از حکومت جمهوری اسلامی در تماس باشد، آن را مسلح کند و با دادن پول و آموزش در خدمت سیاستهای خود بگیرد.
لبنان و ایران، خون بهجای فرهنگ
لبنان از نیمه قرن نوزدهم به بعد، به دلیل فضای باز سیاسی و اجتماعی و البته علمی و رواج سطح مطلوبی از آزادی بیان، توجه ایرانیان را به خود جلب کرد و آرامآرام مأمنی برای روشنفکران ایرانی در کنار روشنفکران دیگر کشورهای عربی شد.
به دلیل سابقه حضور فرانسه در لبنان و استقرار دانشگاههای فرانسوی و سپس ورود دانشگاههای آمریکایی که معروفترین آنها دانشگاه آمریکایی بیروت است، ایرانیانی که فرزندان خود را برای تحصیل به بیروت میفرستادند، از راه لبنان با تحولات فکری جهان غرب آشنا میشدند. شروع جنگ جهانی اول و دوم این مراجعه فرهنگی و علمی ایرانیان به بیروت را بیشتر کرد. ایرانیان در نظر لبنانیها بهمرور شهروندانی بودند که برای تحصیلات تکمیلی و امور فرهنگی عازم کشورشان میشدند؛ کشوری که از آزادی نسبی بیان و کار علمی برخوردار بود.
چهرههای پرتعداد و مهمی از عالم سیاست در پیش و حتی پسازانقلاب
۱۳۵7 تحصیلکرده بیروت هستند که ازجمله آنها «اردشیر زاهدی» پیش از انقلاب و «علیاکبر صالحی» پس از انقلاب است که هرکدام از آنها مدتی وزیر خارجه ایران بودند.
با اینکه ایران در زمان «محمدرضا شاه» سیاست ملی داشت و نه قومی و مذهبی، حمایت شاه ایران ـ که تنها پادشاه یک کشور شیعه بود ـ از شیعیان لبنان غیرقابلانکار بود و نهتنها حساسیتی برنمیانگیخت، بلکه با احترام و تمجید دولت لبنان همراه بود.
آن تصویر، اینک با سیاستهای جمهوری اسلامی بهجایی رسیده که ایران بهعنوان مؤسس و حامی بزرگترین گروه شبهنظامی و نیابتی منطقه در لبنان شناخته میشود و این گروه، یعنی حزبالله، هم بهغیراز اموری که به نیابت از جمهوری اسلامی انجام میدهد، یکی از بزرگترین کارتلهای مواد مخدر در جهان است.
اعمال و رفتار جمهوری اسلامی، تصویر جهانی لبنان را هم که روزگاری مشهور به «عروس خاورمیانه» بود، به وضعیتی کشانده که با بیثباتی، تروریسم، جنگ و شبهنظامیگری عجین شده و بیش از شهرتی که سابقاً در فرهنگ و آزادی بیان داشت، اینک با درگیری و خون آمیخته است.