آمارهای مشکوک ثبت احوال؛ آیا فاطمه محبوبترین نام دخترانه است؟
+0
رأی دهید
-6
ایندیپندنت فارسی: سایه رحیمیسازمان ثبت احوال جمهوری اسلامی همزمان با سالروز تولد دختر پیامبر اسلام، بار دیگر ادعای همیشگی خود را درباره «محبوبترین نام دختران در ایران» تکرار کرد و مدعی شد که رتبه نخست نامهای دخترانه در ایران همچنان «فاطمه» و «زهرا» تعلق دارد. این خبر که رسانههای حکومتی آن را با آبوتاب بازتاب دادهاند، بدون ارائه هرگونه آمار شفاف درباره نوزادان دختر متولد یک سال اخیر منتشر شده است و مشخص نمیکند چه تعداد از متولدان جدید واقعا «فاطمه» و «زهرا» نامیده شدهاند.
در گزارش این سازمان، تنها به آماری کلی و گمراهکننده استناد شده است: «رتبه اول فراوانی نام دختران در کشور متعلق به نام فاطمه با بیش از ۴.۵ میلیون نفر و رتبه دوم متعلق به نام زهرا با حدود سه میلیون نفر». پس از آن نیز نامهای «مریم»، «معصومه» و «زینب» در رتبههای بعدی قرار گرفتهاند.
به عبارت دیگر، سازمان ثبت احوال توضیح نمیدهد این جمعیت ۴.۵ میلیونی که «فاطمه» نامیده میشوند و جمعیت سه میلیونی که «زهرا» نام دارند، متولدان چه سالهاییاند. این شیوه ارائه داده باعث میشود مخاطب در وهله اول تصور کند که همین حالا هم بیشتر نوزادان به اسم «فاطمه» نامگذاری میشوند.
در نبود آمار رسمی سالانه که به نظر میرسد عمدا و به شکلی معنادار پنهان نگه داشته میشود، روشن نیست مثلا در سالهای ۱۴۰۳ یا ۱۴۰۴ چه تعداد نوزاد دختر در ایران «فاطمه» یا «زهرا» نامیده شدهاند. با این حال، مرور خبرهای منتشرشده درباره نامگذاریها نشان میدهد که دستکم در یک دهه اخیر، رقم اعلامشده «۴.۵ میلیون شناسنامه با نام فاطمه» و «سه میلیون شناسنامه به نام زهرا» تقریبا بدون تغییر باقی مانده یا تغییر بسیار اندکی کرده است.
بهعنوان نمونه، میتوان تنها یک سال به عقب بازگشت. در دیماه ۱۴۰۳، مرکز رصد جمعیت سازمان ثبت احوال اعلام کرد که نامهای «فاطمه» و «زهرا» رکورددار نامگذاری دختران در کل ایراناند. در این گزارش نیز ادعا شد که بیشترین نامگذاریهای دختران به اسم «فاطمه»، «زهرا» و دیگر القاب دختر پیامبر اسلام صورت گرفته است. با این حال، نکته قابلتوجه این است که در آن گزارش هم، بدون اشاره به آمار نوزادان دختر متولد همان سال، تنها به تعداد کل شناسنامههای موجود استناد شد: چهار میلیون و ۴۴۸ هزار نفر با نام «فاطمه» و دو میلیون و ۹۶۹ هزار نفر با نام «زهرا» وجود دارند.
بر اساس همین گزارش، نام «مریم» با یک میلیون و ۸۱۱ هزار نفر، «معصومه» با یک میلیون و ۲۶۳ هزار نفر و «زینب» با یک میلیون و ۲۴ هزار نفر، در رتبههای بعدی انتخاب نام دختران در ایران قرار دارند. بدون اینکه مشخص شود این افراد متولد چه سالهاییاند و این آمار دقیقا چه بازه زمانی را پوشش میدهد.
این شیوه گزارشدهی محدود به یک سال خاص نیست. مرور گزارشهای سالهای قبل نشان میدهد که این الگو دستکم طی یک دهه گذشته، مدام تکرار شده است.
برای نمونه، اگر یک دهه عقبتر برویم، در سال ۱۳۹۴ خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران به نقل از سازمان ثبت احوال مدعی شد که ۱۳ میلیون نفر در ایران با نامها و القاب دختر پیامبر اسلام نامگذاری شدهاند. طرح و برجستهسازی چنین آمار دهانپرکنی ماموریت معنادار ثبت احوال و رسانه حکومتی را برای القای مذهبی بودن پایدار جامعه آشکار میکند. جالب آنکه در همان گزارش هم اعلام شده بود که چهار میلیون و ۳۰۰ هزار نفر «فاطمه» و نزدیک به سه میلیون نفر «زهرا» در پایگاه اطلاعات جمعیتی ایران ثبت شده است.
در ادامه آن گزارش، نامهایی چون «مرضیه» با ۵۰۰ هزار نفر، «صدیقه» با ۴۳۸ هزار نفر، «طاهره» با ۴۱۱ هزار نفر، «معصومه» یک میلیون و ۲۶۷ هزار نفر، «زهره» حدود ۳۵۰ هزار نفر، «بتول» نزدیک به ۲۴۰ هزار نفر، «طیبه» ۲۲۶ هزار نفر، «فریده» حدود ۲۱۴ هزار نفر، «مهدیه» ۲۱۰ هزار نفر و «ریحانه» ۲۰۸ هزار نفر فراوانترین اسامی و القاب دختر پیامبر معرفی شده بودند.
آمارهای مخدوش و مشکوک اسامی مذهبی
با وجود تمام تلاشهای حاکمیت برای القای همراه بودن جامعه با تبلیغات رسمی و انتخاب نام مذهبی بهعنوان یکی از نشانههای آن، حتی اگر همین آمار رسمی سازمان ثبت احوال را با همه ابهامها و نقدها مبنا قرار دهیم، نتیجهای قابلتامل به دست میآید: بر اساس دادههای منتشرشده، طی فاصله ۱۰ ساله میان ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۴، جمعیت افرادی که نام «فاطمه» دارند، تنها حدود ۲۰۰ هزار نفر افزایش یافته و جمعیت افرادی با نام «زهرا» تقریبا بدون تغییر باقی مانده است. نکته مهم اینکه همین تعداد جمعیت «فاطمه» و «زهرا» نیز چنانچه بخواهند نامشان را بهصورت قانونی تغییر دهند، با بنبست مواجه میشوند، زیرا نامهایی که «مقدس»، «مذهبی» یا منتسب به معصوماناند، در حالت عادی جزو نامهای تغییرناپذیر محسوب میشوند.
گزارشهای سازمان ثبت احوال که بهشکلی معنادار اصرار دارند چنین القا کنند که جامعه ایران همچنان گرایشهای مذهبی خود را حفظ کرده و این گرایشها در انتخاب نام نوزادان بازتاب مییابد، طی روزهای اخیر واکنشهای گستردهای برانگیخته است؛ واکنشهایی که حتی از چهرههای نزدیک به گفتمان رسمی جمهوری اسلامی نیز شنیده میشود.
از جمله این واکنشها، یادداشت عباس عبدی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، در روزنامه اعتماد است. عبدی در این یادداشت اذعان میکند که گرایش جامعه ایران به نامهای مذهبی پیش از انقلاب اسلامی بیشتر بود و این گرایش در سالهای بعد از انقلاب اسلامی کاهش یافت. او با اشاره به تجربهای عینی مینویسد که ویدیویی کوتاه در شبکههای اجتماعی دیده است که در آن، اسامی ۳۵ دختربچه حدود شش تا هفت ساله در یک کلاس ژیمناستیک به ترتیب خوانده میشود و به گفته او، «نهتنها نامهایی چون فاطمه و زهرا در میان آنها دیده نمیشود، بلکه حتی یک نام مذهبی متعارف نیز در این فهرست وجود ندارد».
عبدی در ادامه میافزاید که شیوه نامگذاری نوزادان میتواند یکی از شاخصهای مهم برای سنجش گرایشهای مذهبی جامعه باشد؛ شاخصی که به نظر او نیز با روایتهای رسمی و آمارهای سازمان ثبت احوال همخوانی ندارد و نشاندهنده فاصلهای معنادار میان دادههای رسمی و واقعیتهای اجتماعی است.
نامگذاری به مثابه کنش نمادین در مقابل حاکمیت
واقعیت آن است که سازمان ثبت احوال بهعنوان بخشی از بدنه حاکمیت، با انتشار گزارشهای جهتدار و آمارهای فاقد شفافیت، میکوشد تصویری خاص از جامعه ایران ارائه دهد؛ تصویری که در آن، تداوم نامهای مذهبی بهعنوان «نشانهای از دینداری و پایبندی خانوادههای ایرانی» تفسیر میشود. اما این روایت رسمی، با تجربه زیسته بخش بزرگی از جامعه همخوانی ندارد؛ چرا که مشاهدات میدانی از مدارس غیرانتفاعی و مهدکودکها گرفته تا صفحات اینستاگرامی مربوط به نوزادان نشان میدهد که در سالهای اخیر، اسامی غیرمذهبی، مدرن یا با ریشههای ایرانی بهطور چشمگیری رواج یافتهاند و هر روز نیز بر فراوانی آنها افزوده میشود.
این تغییر تنها به مشاهدات غیررسمی محدود نمیشود و در برخی دادههای مستقل نیز مشهود است. مثلا در همان سال ۱۳۹۴ از بین ۵۰ نام پرتکرار دختران، اسامی چون «باران»، «هِلما»، «رها»، «آیلین» و «یسنا» حضور پررنگی داشتهاند و سهم آنها از نامگذاریها قابل چشمپوشی نبوده است.
این شکاف میان آمار رسمی و واقعیت اجتماعی صرفا به نام دختران محدود نمیشود و در نامگذاری پسران نیز بهوضوح قابل مشاهده است. عباس عبدی پیشتر در گفتگویی تصویری به این نکته هم اشاره کرده و از رواج نامهایی مانند «شاهان» سخن گفته بود؛ نامی که تا چند دهه پیش جزو نامهای رایج نبود، اما امروز به یکی از نامهای پرتکرار با رتبه بالا تبدیل شده که نوعی واکنش مردم به گفتمان حاکمیت است.
از این منظر، نامگذاری علاوه بر اینکه انتخابی شخصی و خانوادگی است، به کنشی نمادین نیز بدل میشود؛ کنشی که از خلال آن، خانوادهها فاصله خود را با ارزشهای تحمیلشده رسمی نشان میدهند و نامگذاری را شکلی از مقاومت نرم و ابزاری برای بازپسگیری حق انتخاب و تعریف مستقل هویت فردی و خانوادگی تبدیل میکنند.
تجربه زیسته بسیاری از مردم نیز این تحلیل را تقویت میکند. به خصوص در دو دهه اخیر که انتخاب نامهای مذهبی سنتی برای نوزادان یا بهندرت دیده میشود یا به مواردی انگشتشمار محدود است. در مقابل، نامهایی با ریشههای ایرانی، اسطورهای یا خنثی از نظر دینی، به طرزی چشمگیر رواج یافتهاند.
در چنین شرایطی، میتوان با احتیاط چنین جمعبندی کرد که در مقیاس تاریخی و در مجموع جمعیت زنان ایران، احتمالا «فاطمه» از نظر تعداد شناسنامهها رکورددار است، اما در عین حال اگر منظور از «محبوبترین نام ایرانی» سلیقه امروز خانوادهها و نامگذاری نوزادان نسل جدید باشد، آمارهای سازمان ثبت احوال تصویری ناقص، جهتدار و تا حدی مشکوک ارائه میدهند.
پاسخ این پرسش که حاکمیت از ارائه چنین آمار مشکوکی چه نفعی میبرد، چندان پیچیدهای است. همانطور که گفته شد، جمهوری اسلامی با پررنگ کردن فراوانی اسامی مذهبی میکوشد تصویری از تداوم دینداری و همراهی فرهنگی جامعه با ایدئولوژی رسمیاش بسازد و از این طریق، مشروعیت اجتماعیاش را بازتولید کند. این در حالی است که خود حاکمیت در کمرنگ شدن گرایشهای مذهبی در جامعه نقشی تعیینکننده داشته است، چرا که رویگردانی بخش قابلتوجهی از مردم را میتوان پیامد مستقیم دههها ناکارآمدی، فساد ساختاری و تبدیل دین و مذهب به ابزاری برای قدرت و منفعت دانست.
در گزارش این سازمان، تنها به آماری کلی و گمراهکننده استناد شده است: «رتبه اول فراوانی نام دختران در کشور متعلق به نام فاطمه با بیش از ۴.۵ میلیون نفر و رتبه دوم متعلق به نام زهرا با حدود سه میلیون نفر». پس از آن نیز نامهای «مریم»، «معصومه» و «زینب» در رتبههای بعدی قرار گرفتهاند.
به عبارت دیگر، سازمان ثبت احوال توضیح نمیدهد این جمعیت ۴.۵ میلیونی که «فاطمه» نامیده میشوند و جمعیت سه میلیونی که «زهرا» نام دارند، متولدان چه سالهاییاند. این شیوه ارائه داده باعث میشود مخاطب در وهله اول تصور کند که همین حالا هم بیشتر نوزادان به اسم «فاطمه» نامگذاری میشوند.
در نبود آمار رسمی سالانه که به نظر میرسد عمدا و به شکلی معنادار پنهان نگه داشته میشود، روشن نیست مثلا در سالهای ۱۴۰۳ یا ۱۴۰۴ چه تعداد نوزاد دختر در ایران «فاطمه» یا «زهرا» نامیده شدهاند. با این حال، مرور خبرهای منتشرشده درباره نامگذاریها نشان میدهد که دستکم در یک دهه اخیر، رقم اعلامشده «۴.۵ میلیون شناسنامه با نام فاطمه» و «سه میلیون شناسنامه به نام زهرا» تقریبا بدون تغییر باقی مانده یا تغییر بسیار اندکی کرده است.
بهعنوان نمونه، میتوان تنها یک سال به عقب بازگشت. در دیماه ۱۴۰۳، مرکز رصد جمعیت سازمان ثبت احوال اعلام کرد که نامهای «فاطمه» و «زهرا» رکورددار نامگذاری دختران در کل ایراناند. در این گزارش نیز ادعا شد که بیشترین نامگذاریهای دختران به اسم «فاطمه»، «زهرا» و دیگر القاب دختر پیامبر اسلام صورت گرفته است. با این حال، نکته قابلتوجه این است که در آن گزارش هم، بدون اشاره به آمار نوزادان دختر متولد همان سال، تنها به تعداد کل شناسنامههای موجود استناد شد: چهار میلیون و ۴۴۸ هزار نفر با نام «فاطمه» و دو میلیون و ۹۶۹ هزار نفر با نام «زهرا» وجود دارند.
بر اساس همین گزارش، نام «مریم» با یک میلیون و ۸۱۱ هزار نفر، «معصومه» با یک میلیون و ۲۶۳ هزار نفر و «زینب» با یک میلیون و ۲۴ هزار نفر، در رتبههای بعدی انتخاب نام دختران در ایران قرار دارند. بدون اینکه مشخص شود این افراد متولد چه سالهاییاند و این آمار دقیقا چه بازه زمانی را پوشش میدهد.
این شیوه گزارشدهی محدود به یک سال خاص نیست. مرور گزارشهای سالهای قبل نشان میدهد که این الگو دستکم طی یک دهه گذشته، مدام تکرار شده است.
برای نمونه، اگر یک دهه عقبتر برویم، در سال ۱۳۹۴ خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران به نقل از سازمان ثبت احوال مدعی شد که ۱۳ میلیون نفر در ایران با نامها و القاب دختر پیامبر اسلام نامگذاری شدهاند. طرح و برجستهسازی چنین آمار دهانپرکنی ماموریت معنادار ثبت احوال و رسانه حکومتی را برای القای مذهبی بودن پایدار جامعه آشکار میکند. جالب آنکه در همان گزارش هم اعلام شده بود که چهار میلیون و ۳۰۰ هزار نفر «فاطمه» و نزدیک به سه میلیون نفر «زهرا» در پایگاه اطلاعات جمعیتی ایران ثبت شده است.
در ادامه آن گزارش، نامهایی چون «مرضیه» با ۵۰۰ هزار نفر، «صدیقه» با ۴۳۸ هزار نفر، «طاهره» با ۴۱۱ هزار نفر، «معصومه» یک میلیون و ۲۶۷ هزار نفر، «زهره» حدود ۳۵۰ هزار نفر، «بتول» نزدیک به ۲۴۰ هزار نفر، «طیبه» ۲۲۶ هزار نفر، «فریده» حدود ۲۱۴ هزار نفر، «مهدیه» ۲۱۰ هزار نفر و «ریحانه» ۲۰۸ هزار نفر فراوانترین اسامی و القاب دختر پیامبر معرفی شده بودند.
آمارهای مخدوش و مشکوک اسامی مذهبی
با وجود تمام تلاشهای حاکمیت برای القای همراه بودن جامعه با تبلیغات رسمی و انتخاب نام مذهبی بهعنوان یکی از نشانههای آن، حتی اگر همین آمار رسمی سازمان ثبت احوال را با همه ابهامها و نقدها مبنا قرار دهیم، نتیجهای قابلتامل به دست میآید: بر اساس دادههای منتشرشده، طی فاصله ۱۰ ساله میان ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۴، جمعیت افرادی که نام «فاطمه» دارند، تنها حدود ۲۰۰ هزار نفر افزایش یافته و جمعیت افرادی با نام «زهرا» تقریبا بدون تغییر باقی مانده است. نکته مهم اینکه همین تعداد جمعیت «فاطمه» و «زهرا» نیز چنانچه بخواهند نامشان را بهصورت قانونی تغییر دهند، با بنبست مواجه میشوند، زیرا نامهایی که «مقدس»، «مذهبی» یا منتسب به معصوماناند، در حالت عادی جزو نامهای تغییرناپذیر محسوب میشوند.
گزارشهای سازمان ثبت احوال که بهشکلی معنادار اصرار دارند چنین القا کنند که جامعه ایران همچنان گرایشهای مذهبی خود را حفظ کرده و این گرایشها در انتخاب نام نوزادان بازتاب مییابد، طی روزهای اخیر واکنشهای گستردهای برانگیخته است؛ واکنشهایی که حتی از چهرههای نزدیک به گفتمان رسمی جمهوری اسلامی نیز شنیده میشود.
از جمله این واکنشها، یادداشت عباس عبدی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، در روزنامه اعتماد است. عبدی در این یادداشت اذعان میکند که گرایش جامعه ایران به نامهای مذهبی پیش از انقلاب اسلامی بیشتر بود و این گرایش در سالهای بعد از انقلاب اسلامی کاهش یافت. او با اشاره به تجربهای عینی مینویسد که ویدیویی کوتاه در شبکههای اجتماعی دیده است که در آن، اسامی ۳۵ دختربچه حدود شش تا هفت ساله در یک کلاس ژیمناستیک به ترتیب خوانده میشود و به گفته او، «نهتنها نامهایی چون فاطمه و زهرا در میان آنها دیده نمیشود، بلکه حتی یک نام مذهبی متعارف نیز در این فهرست وجود ندارد».
عبدی در ادامه میافزاید که شیوه نامگذاری نوزادان میتواند یکی از شاخصهای مهم برای سنجش گرایشهای مذهبی جامعه باشد؛ شاخصی که به نظر او نیز با روایتهای رسمی و آمارهای سازمان ثبت احوال همخوانی ندارد و نشاندهنده فاصلهای معنادار میان دادههای رسمی و واقعیتهای اجتماعی است.
نامگذاری به مثابه کنش نمادین در مقابل حاکمیت
واقعیت آن است که سازمان ثبت احوال بهعنوان بخشی از بدنه حاکمیت، با انتشار گزارشهای جهتدار و آمارهای فاقد شفافیت، میکوشد تصویری خاص از جامعه ایران ارائه دهد؛ تصویری که در آن، تداوم نامهای مذهبی بهعنوان «نشانهای از دینداری و پایبندی خانوادههای ایرانی» تفسیر میشود. اما این روایت رسمی، با تجربه زیسته بخش بزرگی از جامعه همخوانی ندارد؛ چرا که مشاهدات میدانی از مدارس غیرانتفاعی و مهدکودکها گرفته تا صفحات اینستاگرامی مربوط به نوزادان نشان میدهد که در سالهای اخیر، اسامی غیرمذهبی، مدرن یا با ریشههای ایرانی بهطور چشمگیری رواج یافتهاند و هر روز نیز بر فراوانی آنها افزوده میشود.
این تغییر تنها به مشاهدات غیررسمی محدود نمیشود و در برخی دادههای مستقل نیز مشهود است. مثلا در همان سال ۱۳۹۴ از بین ۵۰ نام پرتکرار دختران، اسامی چون «باران»، «هِلما»، «رها»، «آیلین» و «یسنا» حضور پررنگی داشتهاند و سهم آنها از نامگذاریها قابل چشمپوشی نبوده است.
این شکاف میان آمار رسمی و واقعیت اجتماعی صرفا به نام دختران محدود نمیشود و در نامگذاری پسران نیز بهوضوح قابل مشاهده است. عباس عبدی پیشتر در گفتگویی تصویری به این نکته هم اشاره کرده و از رواج نامهایی مانند «شاهان» سخن گفته بود؛ نامی که تا چند دهه پیش جزو نامهای رایج نبود، اما امروز به یکی از نامهای پرتکرار با رتبه بالا تبدیل شده که نوعی واکنش مردم به گفتمان حاکمیت است.
از این منظر، نامگذاری علاوه بر اینکه انتخابی شخصی و خانوادگی است، به کنشی نمادین نیز بدل میشود؛ کنشی که از خلال آن، خانوادهها فاصله خود را با ارزشهای تحمیلشده رسمی نشان میدهند و نامگذاری را شکلی از مقاومت نرم و ابزاری برای بازپسگیری حق انتخاب و تعریف مستقل هویت فردی و خانوادگی تبدیل میکنند.
تجربه زیسته بسیاری از مردم نیز این تحلیل را تقویت میکند. به خصوص در دو دهه اخیر که انتخاب نامهای مذهبی سنتی برای نوزادان یا بهندرت دیده میشود یا به مواردی انگشتشمار محدود است. در مقابل، نامهایی با ریشههای ایرانی، اسطورهای یا خنثی از نظر دینی، به طرزی چشمگیر رواج یافتهاند.
در چنین شرایطی، میتوان با احتیاط چنین جمعبندی کرد که در مقیاس تاریخی و در مجموع جمعیت زنان ایران، احتمالا «فاطمه» از نظر تعداد شناسنامهها رکورددار است، اما در عین حال اگر منظور از «محبوبترین نام ایرانی» سلیقه امروز خانوادهها و نامگذاری نوزادان نسل جدید باشد، آمارهای سازمان ثبت احوال تصویری ناقص، جهتدار و تا حدی مشکوک ارائه میدهند.
پاسخ این پرسش که حاکمیت از ارائه چنین آمار مشکوکی چه نفعی میبرد، چندان پیچیدهای است. همانطور که گفته شد، جمهوری اسلامی با پررنگ کردن فراوانی اسامی مذهبی میکوشد تصویری از تداوم دینداری و همراهی فرهنگی جامعه با ایدئولوژی رسمیاش بسازد و از این طریق، مشروعیت اجتماعیاش را بازتولید کند. این در حالی است که خود حاکمیت در کمرنگ شدن گرایشهای مذهبی در جامعه نقشی تعیینکننده داشته است، چرا که رویگردانی بخش قابلتوجهی از مردم را میتوان پیامد مستقیم دههها ناکارآمدی، فساد ساختاری و تبدیل دین و مذهب به ابزاری برای قدرت و منفعت دانست.
۴۵

دو کلمه حرف حساب - حصارک، ایران
کدوم آمار این رژیم درسته که این یکی باشه؟
0
5
دوشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۲