ویدیویی از تقاضای هویدا برای هر ایرانی یک خانه در زمان قدرتش و مردمی که از اعدامش خوشحال بودند
+137
رأی دهید
-2
سخنرانی هویدا درباره برنامه دولت برای خانه دار شدن هر ایرانیالان در حال حاضر آمارها نشان داده است که انتظار خانه دار شدن ایرانیان به ۱۰۰ سال رسید.

هویدا پس از ۱۲ سال و ۶ ماه تصدی پست نخستوزیری، در ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ از سمت نخستوزیری برکنار شد. پس از هویدا، جمشید آموزگار عهدهدار مقام نخستوزیری شد. در کابینه جمشید آموزگار، هویدا به عنوان وزیر دربار منصوب شد. هجدهم شهریور ۱۳۵۷، یک روز پس از وقایع میدان ژاله تهران، هویدا از وزارت دربار استعفا کرد.
علیاکبر ناطق نوری در خاطراتش نوشته است «زمانی که برای رسیدگی پرونده اقتصادی هویدا شروع به تحقیق کردیم تا اموال وی را مصادره کنیم، هرچه گشتیم و تلاش کردیم نتوانستیم چیزی پیدا کنیم زیرا هویدا مال و اموالی نداشت!!!».در ۱۷ آبان ۱۳۵۷ خورشیدی، محمدرضا پهلوی چند نفر از مشاورانش را به جلسهای احضار کرد. در این جلسه فرح پهلوی هم حضور داشت. مهدی پیراسته، جواد شهرستانی، هوشنگ نهاوندی، رضا قطبی، حسن پاکروان و علیقلی اردلان که تازه به وزارت دربار منصوب شده بود نیز در جلسه شرکت داشتند.
موضوع جلسه نوسازی تشکیلات بنیاد پهلوی و در ادامه فعالیت اقتصادی خاندان سلطنتی بود. در میانه جلسه به ناگاه شاه ناگهان دستور جلسه را تغییر داده و میگوید: مدتی است مشاورانش به خصوص فرماندهان ارتش خواستار بازداشت هویدا شدهاند. آنگاه از حاضران میخواهد که در اینباره بحث و رایزنی کنند. در گرماگرم صحبت، تلفن زنگ میزند و شاه گوشی را برمیدارد و برای چند لحظه سکوت میشود. محمدرضا پهلوی حرفی نمیزند و فقط گوش میدهد. سپس پاسخ میدهد: «اتفاقاً گروهی اینجا جمعاند و درباره همین موضوع صحبت میکنند.»
هوشنگ نهاوندی میگوید که ناصر مقدم، رئیس ساواک پشت خط تلفن بود. محمدرضا پهلوی پس از چند لحظه سکوت در حالی که لبخندی تلخ بر گوشه لبانش نشسته بود، دست روی دهانی تلفن گذاشته و میگوید: «او هم فکر میکند بازداشت هویدا از شام شب واجبتر است.» دقایقی بعد، محمدرضا پهلوی از مشاورانش میخواهد که هر یک در مورد پیشنهاد بازداشت هویدا نظر خود را اعلام کنند. نهاوندی میگوید که دیدگاههای مختلفی در جمع وجود داشت؛ از جمله علیقلی اردلان میگفت: «چطور میشود نخستوزیر ۱۳ ساله اعلیحضرت را به زندان انداخت.»
با این همه رأی اکثریت، بازداشت هویدا بود. این روایت نشان میدهد که تصمیم بازداشت هویدا در جریان رأیگیری مشاوران محمدرضا پهلوی انجام شد، اما عباس میلانی بر اساس سندی به آن دست یافته نشان میدهد که محمدرضا پهلوی، از مدتی پیش تصمیم به بازداشت امیرعباس هویدا و نعمتالله نصیری رئیس پیشین ساواک گرفته بود. این سند، محتوای نامهای است که اخیراً از آنتونی پارسونز سفیر وقت بریتانیا به دست آمده است. عباس میلانی میگوید: محمدرضا پهلوی تصمیم خودش را گرفته بود و جلسهای که برای تصمیمگیری درباره وضعیت هویدا برگزار کرد، تنها یک صحنهسازی بود.
هویدا نمیدانست که بازداشتش تا پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ادامه خواهد داشت. با اعلام بیطرفی ارتش به دستور ارتشبد عباس قرهباغی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی، به نگهبانان زندان که همگی عضو ساواک بودند دستور داد هویدا را از زندان آزاد کنند و به هویدا هم توصیه کنند که فرار کند و برای کمک به هویدا، کلید یک اتومبیل و یک قبضه هفتتیر در اختیارش قرار دادند. هویدا توصیه قره باغی را نادیده گرفته و با دخترخالهاش خانم دکتر فرشته انشاء تماس گرفته و میگوید: میخواهد خود را تسلیم مقامهای دولت جدید کند. فرشته انشاء نیز بنابر درخواست هویدا، با داریوش فروهر تماس میگیرد. سپس گروهی متشکل از یک روحانی، یک گارد مسلح و یک نماینده وزارت دادگستری و خانم فرشته انشاء، هویدا را از ویلای ساواک با یک آمبولانس به دفتر مرکزی جبههملی منتقل میکنند. فروهر به استقبال هویدا رفته و با او رفتاری محترمانه میکند. سپس هویدا را به مدرسه رفاه (محل اقامت روحالله خمینی) انتقال میدهند.
محاکمه و مرگ
هویدا در دادگاه انقلاب. هادی غفاری در سمت چپ عکس به چشم میخورد.
هویدا تنها مقام بلندپایه رژیم پهلوی بود که بهرغم داشتن امکان فرار، از ایران نگریخت و از طریق داریوش فروهر، خود را تسلیم دولت موقت مهدی بازرگان کرد. به گفته مسعود بهنود، او در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از فرار نگهبانها از زندان بیرون آمد و به خانه محمود طالقانی تلفن زد و از آن طریق خود را تسلیم کرد. او سپس به دادگاه انقلاب تحویل داده شد و به روایتی با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه اعدام شد و با روایتی دیگر او قبل از اتمام دادگاه در وقت تنفس به قتل رسید.
موضوع جلسه نوسازی تشکیلات بنیاد پهلوی و در ادامه فعالیت اقتصادی خاندان سلطنتی بود. در میانه جلسه به ناگاه شاه ناگهان دستور جلسه را تغییر داده و میگوید: مدتی است مشاورانش به خصوص فرماندهان ارتش خواستار بازداشت هویدا شدهاند. آنگاه از حاضران میخواهد که در اینباره بحث و رایزنی کنند. در گرماگرم صحبت، تلفن زنگ میزند و شاه گوشی را برمیدارد و برای چند لحظه سکوت میشود. محمدرضا پهلوی حرفی نمیزند و فقط گوش میدهد. سپس پاسخ میدهد: «اتفاقاً گروهی اینجا جمعاند و درباره همین موضوع صحبت میکنند.»
هوشنگ نهاوندی میگوید که ناصر مقدم، رئیس ساواک پشت خط تلفن بود. محمدرضا پهلوی پس از چند لحظه سکوت در حالی که لبخندی تلخ بر گوشه لبانش نشسته بود، دست روی دهانی تلفن گذاشته و میگوید: «او هم فکر میکند بازداشت هویدا از شام شب واجبتر است.» دقایقی بعد، محمدرضا پهلوی از مشاورانش میخواهد که هر یک در مورد پیشنهاد بازداشت هویدا نظر خود را اعلام کنند. نهاوندی میگوید که دیدگاههای مختلفی در جمع وجود داشت؛ از جمله علیقلی اردلان میگفت: «چطور میشود نخستوزیر ۱۳ ساله اعلیحضرت را به زندان انداخت.»
با این همه رأی اکثریت، بازداشت هویدا بود. این روایت نشان میدهد که تصمیم بازداشت هویدا در جریان رأیگیری مشاوران محمدرضا پهلوی انجام شد، اما عباس میلانی بر اساس سندی به آن دست یافته نشان میدهد که محمدرضا پهلوی، از مدتی پیش تصمیم به بازداشت امیرعباس هویدا و نعمتالله نصیری رئیس پیشین ساواک گرفته بود. این سند، محتوای نامهای است که اخیراً از آنتونی پارسونز سفیر وقت بریتانیا به دست آمده است. عباس میلانی میگوید: محمدرضا پهلوی تصمیم خودش را گرفته بود و جلسهای که برای تصمیمگیری درباره وضعیت هویدا برگزار کرد، تنها یک صحنهسازی بود.
هویدا نمیدانست که بازداشتش تا پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ادامه خواهد داشت. با اعلام بیطرفی ارتش به دستور ارتشبد عباس قرهباغی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی، به نگهبانان زندان که همگی عضو ساواک بودند دستور داد هویدا را از زندان آزاد کنند و به هویدا هم توصیه کنند که فرار کند و برای کمک به هویدا، کلید یک اتومبیل و یک قبضه هفتتیر در اختیارش قرار دادند. هویدا توصیه قره باغی را نادیده گرفته و با دخترخالهاش خانم دکتر فرشته انشاء تماس گرفته و میگوید: میخواهد خود را تسلیم مقامهای دولت جدید کند. فرشته انشاء نیز بنابر درخواست هویدا، با داریوش فروهر تماس میگیرد. سپس گروهی متشکل از یک روحانی، یک گارد مسلح و یک نماینده وزارت دادگستری و خانم فرشته انشاء، هویدا را از ویلای ساواک با یک آمبولانس به دفتر مرکزی جبههملی منتقل میکنند. فروهر به استقبال هویدا رفته و با او رفتاری محترمانه میکند. سپس هویدا را به مدرسه رفاه (محل اقامت روحالله خمینی) انتقال میدهند.
محاکمه و مرگ
هویدا در دادگاه انقلاب. هادی غفاری در سمت چپ عکس به چشم میخورد.
هویدا تنها مقام بلندپایه رژیم پهلوی بود که بهرغم داشتن امکان فرار، از ایران نگریخت و از طریق داریوش فروهر، خود را تسلیم دولت موقت مهدی بازرگان کرد. به گفته مسعود بهنود، او در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از فرار نگهبانها از زندان بیرون آمد و به خانه محمود طالقانی تلفن زد و از آن طریق خود را تسلیم کرد. او سپس به دادگاه انقلاب تحویل داده شد و به روایتی با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه اعدام شد و با روایتی دیگر او قبل از اتمام دادگاه در وقت تنفس به قتل رسید.
برادر او فریدون هویدا و بسیاری از سیاستمداران برجسته جهان تلاش بسیاری برای فرار، آزادی یا حداقل محاکمه آرامتر او در یک دادگاه دیگر نمودند، ولی هیچ نتیجهای نداشت.
سیاستمدار علیاکبر ناطق نوری در خاطراتش نوشته است «زمانی که برای رسیدگی پرونده اقتصادی هویدا شروع به تحقیق کردیم تا اموال وی را مصادره کنیم، هرچه گشتیم و تلاش کردیم نتوانستیم چیزی پیدا کنیم زیرا هویدا مال و اموالی نداشت!!!»
چگونگی مرگ
پیکر هویدا در سردخانه. جای گلوله بر روی گردنش، مشهود است.عباس میلانی در دانشنامه ایرانیکا مینویسد که در جلسه دوم محاکمه هویدا، بعد از خواندن رأی هیئت منصفه توسط خلخالی، هنگامی که هویدا و مأموران در حال خروج به سمت حیاط بودند، یکی از همراهان هویدا با استفاده از کلت، دو گلوله به او شلیک کرد. مرگ هویدا میتوانست دردناک و کند باشد. از اینرو هویدا از یکی از مأموران خواست تا کارش را یکسره کند؛ و آن مرد هم پذیرفت و سومین گلوله را در سر هویدا شلیک کرد.[۱۸] میلانی در کتاب ایرانیان نامدار با این تفاوت روایت را تکرار میکند: «برخی میگویند که خلخالی به هویدا تیراندازی کرد، درحالی که بقیه آخوندی به نام غفاری را گناهکار اعلام میکنند.»
ابراهیم یزدی مرگ هویدا را اینگونه روایت میکند: «زمانی که محاکمه مرحوم هویدا در زندان قصر شروع شد ومی خواست بگوید در دوران ۱۴ ساله زمامداری نخستوزیری شاه چه اتفاقاتی افتاد و خاطرات خود را بیان کند، پس از این که جلسه دادگاه تنفس داده میشود و هویدا به راهرو میآید، یکی از آقایان روحانی که آنجا بوده و من مایل نیستم اسم ببرم، در راهرو با هفت تیر کمری خود هویدا را میکشد و زمانی به خلخالی خبر میدهند که کار از کار گذشته بوده است. هویدا را میبرند روی صندلی مینشانند و عکس میگیرند و حکم اعدامش را قرائت میکنند و سپس او را اعدام میکنند؛ ولی در واقع او را قبل از اعدام کشته بودند.»
هویدا در دادگاه انقلاب. هادی غفاری در سمت چپ عکس به چشم میخورداصغر رخ صفت، رئیس وقت زندان قصر در این باره میگوید: «در آن دوره آقای هادی غفاری بدون آنکه مسئولیتی داشته باشد، به زندان قصر رفت و آمد داشت؛ متهم میبرد و میآورد. اسلحه میبرد و میآورد. در روز دادگاه هویدا که او را به حیاط پشت زندان برده بودند و هادی غفاری با یک تیر هویدا را پیش از اعلان حکم کشته بود، یادم است وقتی صدای تیر در یکوقت غیر متناسب آمد، بسیار ترسیدم. وقتی سمت صدای تیر رفتم، فهمیدم آقای غفاری هویدا را کشته است!»
سیاستمدار علیاکبر ناطق نوری در خاطراتش نوشته است «زمانی که برای رسیدگی پرونده اقتصادی هویدا شروع به تحقیق کردیم تا اموال وی را مصادره کنیم، هرچه گشتیم و تلاش کردیم نتوانستیم چیزی پیدا کنیم زیرا هویدا مال و اموالی نداشت!!!»
چگونگی مرگ
پیکر هویدا در سردخانه. جای گلوله بر روی گردنش، مشهود است.عباس میلانی در دانشنامه ایرانیکا مینویسد که در جلسه دوم محاکمه هویدا، بعد از خواندن رأی هیئت منصفه توسط خلخالی، هنگامی که هویدا و مأموران در حال خروج به سمت حیاط بودند، یکی از همراهان هویدا با استفاده از کلت، دو گلوله به او شلیک کرد. مرگ هویدا میتوانست دردناک و کند باشد. از اینرو هویدا از یکی از مأموران خواست تا کارش را یکسره کند؛ و آن مرد هم پذیرفت و سومین گلوله را در سر هویدا شلیک کرد.[۱۸] میلانی در کتاب ایرانیان نامدار با این تفاوت روایت را تکرار میکند: «برخی میگویند که خلخالی به هویدا تیراندازی کرد، درحالی که بقیه آخوندی به نام غفاری را گناهکار اعلام میکنند.»ابراهیم یزدی مرگ هویدا را اینگونه روایت میکند: «زمانی که محاکمه مرحوم هویدا در زندان قصر شروع شد ومی خواست بگوید در دوران ۱۴ ساله زمامداری نخستوزیری شاه چه اتفاقاتی افتاد و خاطرات خود را بیان کند، پس از این که جلسه دادگاه تنفس داده میشود و هویدا به راهرو میآید، یکی از آقایان روحانی که آنجا بوده و من مایل نیستم اسم ببرم، در راهرو با هفت تیر کمری خود هویدا را میکشد و زمانی به خلخالی خبر میدهند که کار از کار گذشته بوده است. هویدا را میبرند روی صندلی مینشانند و عکس میگیرند و حکم اعدامش را قرائت میکنند و سپس او را اعدام میکنند؛ ولی در واقع او را قبل از اعدام کشته بودند.»
هویدا در دادگاه انقلاب. هادی غفاری در سمت چپ عکس به چشم میخورداصغر رخ صفت، رئیس وقت زندان قصر در این باره میگوید: «در آن دوره آقای هادی غفاری بدون آنکه مسئولیتی داشته باشد، به زندان قصر رفت و آمد داشت؛ متهم میبرد و میآورد. اسلحه میبرد و میآورد. در روز دادگاه هویدا که او را به حیاط پشت زندان برده بودند و هادی غفاری با یک تیر هویدا را پیش از اعلان حکم کشته بود، یادم است وقتی صدای تیر در یکوقت غیر متناسب آمد، بسیار ترسیدم. وقتی سمت صدای تیر رفتم، فهمیدم آقای غفاری هویدا را کشته است!»به گفته ابوالفضل حکیمی، نماینده مردمی حاضر در دادگاه هویدا: «مدتی که گذشت، تنفس دادند و هویدا را از در پشتی دادگاه خارج کردند. من به دنبال ایشان رفتم. هویدا را از پلهها پایین برده بودند. آن بخش از ساختمان زندان قصر یک حیاط کوچک بود که در انتهایش دو اتاق شبیه سلول انفرادی وجود داشت. ناگهان از سمت سلولها صدای گلوله آمد. لحظاتی بعد آقای خلخالی و آقای غفاری از آن اتاق خارج شدند. آقای غفاری یک کلت کمری در دست داشت و خلخالی با سرزنش به او میگفت: «دستت چرا میلرزید؟» فهمیدم هویدا را کشتهاند.»
هادی غفاری در پاسخ به یک دانشجوی بسیجی دانشگاه شیراز گفت که هویدا را ترور نکرده است و این دروغ، اتهامی است که عباس میلانی مطرح کرده است. در ادامه میگوید: «اما برای من سؤال است ببینید جریان اصولگرایی به کجا رسیده است که شما به اعدام یک جنایتکار فاسد که ۱۳ سال خون مردم را در شیشه کرده بود اعتراض میکنید اما از اعدام یک سید مظلوم (میرحسین موسوی) دفاع میکنید؟» او در جای دیگر قتل هویدا را انکار کرد و عباس میلانی را فرد «کمشرف» خوانده که «هیچ اطلاعی از داخل کشور نداشته و صرفاً داستانسرایی کرده است.»
عباس میلانی در کتاب «معمای هویدا» یا ابوالهول ایرانی چنین روایتی از چگونگی مرگ هویدا را بازگو میکند. به نقل از این کتاب:
به محض آنکه پای هویدا به حیاط رسید، یکی از کسانی که در پشت سرش میآمد هفت تیری به دست گرفت و گلوی هویدا را نشانه رفت و دو تیر خالی کرد (در ترجمه فارسی که در ایران به چاپ رسیده نام هادی غفاری حذف شده است). هویدا به زمین افتاد و خون از رگ گردنش فواره میزد… هویدا که میدانست زخمی مهلک برداشته به شخصی به نام «کریمی» که در صف همراهان خلخالی بود رو کرد و به تمنا خواست که جانش را بستاند. کریمی هم، ظاهراً از سر لطف، هفت تیر را به دست گرفت و تیر خلاصی بر جمجمه هویدا زد
دکتر فرشته انشاء میگوید که خودش جسد را دیده و جای دو گلوله بر گردن و یکی بر شقیقه وجود داشته است. همچنین یکی از پزشکان قانونی به وی گفته که گلولهها از فاصله زیاد شلیک شده و در نتیجه این یک اعدام بوده است. ظاهراً یک نوار که گفته میشده ویدیویی از این اعدام محرمانه است و به وسیله روزنامهنگاری که اکنون ساکن فرانسه است گرفته شده است و دکتر انشا تلاش فراوانی کرده تا نسخه ای از آن را خریداری کند اما موفق نشد.
عباس امانت، در مورد دادگاه هویدا مینویسد که هویدا در برابر صف طولانی اتهامات خلخالی، از جمله خیانت و فساد و سرکوب، دفاع نسبتاً مفصلی انجام داد و ادعای بیگناهی کرد و گفت فقط یک سیاستمدار ساعی بوده و مسئولیت سرکوبگری پلیس امنیتی شاه (ساواک) با او نبوده است. دفاع هویدا حتی پاسخی موجز نیز از سوی قضات دریافت نکرد. دادگاه پس از چندین روز استماع - که از خلخالی بعید بود - حکم اعدام از ملاء عام را صادر میکند. میگویند پیش از رسیدن به جوخه اعدام، یک آخوند شرور به نام هادی غفاری، که بابت دهان هرزهگو و عشقش به اسلحه، معروف بوده است، از پشت به هویدا نزدیک شد و با روولور خود، دو تیر در سر و گردن او خالی کرد.
محل دفن هویدا
در مورد محل دفن امیرعباس هویدا، عباس میلانی در کتاب معمای هویدا چنین مینویسد:
دکتر گرمان (دکتر پزشکی قانونی) میگفت: دو راه حل پیشنهاد میکنم، میتوانم جسد را بسوزانم … یا جسد را مدتی در سردخانه پزشکی قانونی، در جایی امن، حفظ کنم و وقتی آبها از آسیاب افتاد، با شما (دکتر فرشته انشاء) تماس خواهم گرفت … جسد هویدا به راستی سه ماه در سردخانه ماند … بعد از این مدت دکتر گرمان با خانواده انشاء تماس گرفت و از آنها خواست که برای بردن جسد مراجعه کنند … خانواده انشاء مراسم کفن و دفن را به سرعت انجام دادند … چند ماه بعد بالاخره سنگی بر گور هویدا گذاشتند. تازه در آن زمان هم نام واقعی اش را بر سنگ ننوشتند و تنها به اشاره غیر مستقیم به هویت کسی که آن جا در خاک خفته بسنده کردهاند فرشته انشاء استاد وقت دانشگاه تهران و از نزدیکان هویدا در گفتگویی که اسفند سال ۱۳۶۴ با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد انجام داد بیان کرد پیکر هویدا سه ماه پس از مرگ، در بهشتزهرا در مقبرهای که نشانهای دارد دفن شده است.
بر ادعای عبدالله عبدی در روز ۳۱ خرداد ۱۳۵۸ برابر با مبعث پیامبر اسلام هویدا در بهشت زهرا با نام حاج عباس وحداد فرزند حبیبالله و در شماره ردیف و قطعه، ۸۲-۴۹-۳۷ دفن شده و در سنگ قبر او تاریخ تدفین اول تیر ماه ۱۳۵۸ ذکر شده است.
هادی غفاری در پاسخ به یک دانشجوی بسیجی دانشگاه شیراز گفت که هویدا را ترور نکرده است و این دروغ، اتهامی است که عباس میلانی مطرح کرده است. در ادامه میگوید: «اما برای من سؤال است ببینید جریان اصولگرایی به کجا رسیده است که شما به اعدام یک جنایتکار فاسد که ۱۳ سال خون مردم را در شیشه کرده بود اعتراض میکنید اما از اعدام یک سید مظلوم (میرحسین موسوی) دفاع میکنید؟» او در جای دیگر قتل هویدا را انکار کرد و عباس میلانی را فرد «کمشرف» خوانده که «هیچ اطلاعی از داخل کشور نداشته و صرفاً داستانسرایی کرده است.»
عباس میلانی در کتاب «معمای هویدا» یا ابوالهول ایرانی چنین روایتی از چگونگی مرگ هویدا را بازگو میکند. به نقل از این کتاب:
به محض آنکه پای هویدا به حیاط رسید، یکی از کسانی که در پشت سرش میآمد هفت تیری به دست گرفت و گلوی هویدا را نشانه رفت و دو تیر خالی کرد (در ترجمه فارسی که در ایران به چاپ رسیده نام هادی غفاری حذف شده است). هویدا به زمین افتاد و خون از رگ گردنش فواره میزد… هویدا که میدانست زخمی مهلک برداشته به شخصی به نام «کریمی» که در صف همراهان خلخالی بود رو کرد و به تمنا خواست که جانش را بستاند. کریمی هم، ظاهراً از سر لطف، هفت تیر را به دست گرفت و تیر خلاصی بر جمجمه هویدا زد
دکتر فرشته انشاء میگوید که خودش جسد را دیده و جای دو گلوله بر گردن و یکی بر شقیقه وجود داشته است. همچنین یکی از پزشکان قانونی به وی گفته که گلولهها از فاصله زیاد شلیک شده و در نتیجه این یک اعدام بوده است. ظاهراً یک نوار که گفته میشده ویدیویی از این اعدام محرمانه است و به وسیله روزنامهنگاری که اکنون ساکن فرانسه است گرفته شده است و دکتر انشا تلاش فراوانی کرده تا نسخه ای از آن را خریداری کند اما موفق نشد.
عباس امانت، در مورد دادگاه هویدا مینویسد که هویدا در برابر صف طولانی اتهامات خلخالی، از جمله خیانت و فساد و سرکوب، دفاع نسبتاً مفصلی انجام داد و ادعای بیگناهی کرد و گفت فقط یک سیاستمدار ساعی بوده و مسئولیت سرکوبگری پلیس امنیتی شاه (ساواک) با او نبوده است. دفاع هویدا حتی پاسخی موجز نیز از سوی قضات دریافت نکرد. دادگاه پس از چندین روز استماع - که از خلخالی بعید بود - حکم اعدام از ملاء عام را صادر میکند. میگویند پیش از رسیدن به جوخه اعدام، یک آخوند شرور به نام هادی غفاری، که بابت دهان هرزهگو و عشقش به اسلحه، معروف بوده است، از پشت به هویدا نزدیک شد و با روولور خود، دو تیر در سر و گردن او خالی کرد.
محل دفن هویدا
در مورد محل دفن امیرعباس هویدا، عباس میلانی در کتاب معمای هویدا چنین مینویسد:
دکتر گرمان (دکتر پزشکی قانونی) میگفت: دو راه حل پیشنهاد میکنم، میتوانم جسد را بسوزانم … یا جسد را مدتی در سردخانه پزشکی قانونی، در جایی امن، حفظ کنم و وقتی آبها از آسیاب افتاد، با شما (دکتر فرشته انشاء) تماس خواهم گرفت … جسد هویدا به راستی سه ماه در سردخانه ماند … بعد از این مدت دکتر گرمان با خانواده انشاء تماس گرفت و از آنها خواست که برای بردن جسد مراجعه کنند … خانواده انشاء مراسم کفن و دفن را به سرعت انجام دادند … چند ماه بعد بالاخره سنگی بر گور هویدا گذاشتند. تازه در آن زمان هم نام واقعی اش را بر سنگ ننوشتند و تنها به اشاره غیر مستقیم به هویت کسی که آن جا در خاک خفته بسنده کردهاند فرشته انشاء استاد وقت دانشگاه تهران و از نزدیکان هویدا در گفتگویی که اسفند سال ۱۳۶۴ با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد انجام داد بیان کرد پیکر هویدا سه ماه پس از مرگ، در بهشتزهرا در مقبرهای که نشانهای دارد دفن شده است.
بر ادعای عبدالله عبدی در روز ۳۱ خرداد ۱۳۵۸ برابر با مبعث پیامبر اسلام هویدا در بهشت زهرا با نام حاج عباس وحداد فرزند حبیبالله و در شماره ردیف و قطعه، ۸۲-۴۹-۳۷ دفن شده و در سنگ قبر او تاریخ تدفین اول تیر ماه ۱۳۵۸ ذکر شده است.
۴۳

Chokam - ری، ایران
این چوب از ایرانیان خارج خورد، یه سخنرانی هویدا هست اون رو بزارید بدرد الان هم میخوره، او گفت «شما که میری خارج درس میخونی، اما میگی دیگه نمیای. اصلا نیا. چون ما منت تو رو نمیکشیم . خدمت به ایران وظیفه است. نه اینکه منت بزاری. یا اینکه میگی باید لابراتوار رو آماده کنی تا من بیام، نه از این خبرها نیست، خودت باید برگردی و بیای و لابراتوارت رو درست کنی». یعنی هویدا همون زمان شاه فهمیده بود که دانشگاه راه کج رو رفته. اگه اینهمه داشجو نمی فرستاد خارج، از ظریف تا تاجزاده، تا بازرگان تا..اصلا مسیر ایران این نمی شد که الان شد
21
65
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۴
۵۵

hamid411 - لس آنجلس، ایالات متحده امریکا
۵۷ تی ها حالشو ببرن الان. با گردن کج وایستن تو صف ۱۰۰ دلار حقوق بازنشستگی
4
79
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۴
۴۶

Ali Nazari - میامی، ایالات متحده امریکا
مردم ایران در سال ۵۷ مردمی احمق بودند و درک سیاسی نداشتند. برای همین با دست خود گور خود و چند نسل بعد از خودشان را کندند و گول خمینی پفیوز آدم کش را خوردند.
4
78
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۱
۶۰

chupan - یونشاپینگ، سوئد
نفرین ابدی بر خمینی حـ... اطرافیانش
3
69
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۵
۴۵

Momijii - توکیو، ژاپن
لعنت به ذات کثیف هر چه بی چشم و روی گاگوله ! پس بخورید و حال کنید که عنقلابیون چه زندگی مرفه و معیشت درخور توجهی براتون درست کردند ! مملکت هم که هر طرفش گُل و بلبل البته مورد غبطه و حسادت دنیا !! البته شاه هم در حق هویدا بد عمل کرد و او را بی جهت قربانی کرد !! شاه باید هویدا رو هم با خودش می برد ! یادش گرامی .
15
61
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۶
۴۳

paksan - ایران، ایران
هویدا آدم خوبی بود ولی ادعا تا عمل خیلی کار شاغی نیست و تمام رئیس جمهورهای بعد انقلاب هم ادعا و آرزو زیاد داشتند نمونه اش احمدی نژاد بود که مثلا میخواست هر ایرانی یک خانه ویلایی 300 متری داشته باشه ولی داستان اینه که اینها بجای وعده خانه اول باید برنامه زیرساختهای شهرها و مناطقی که میخواهند بسازند و منبع تامین آب و گاز و برق و منبع مالی برای ایجاد زیر ساختهای حیاتی فاضلاب و مدرسه و فروشگاهها و محیطهای ورزشی و تفریحی را مشخص کنند بعد چرت و پرت بگویند. در ایران اول وعده میدهند بعد میشینند محاسبه میکنند (تازه اگر یکی واقعا بخواد انجام بده) وگرنه میگند و رد میشوند بهانه میاورند. اگر کسی آمد برنامه ریزی جامع ارائه داد و کتابچه آنرا در اختیار متخصصان قرار داد تا بررسی و نقد بشه و بعد با اصلاح آن وارد فاز تامین بودجه و بعد از تامین بودجه (که بهترین حالت بستن مالیات و گرفتن هزینه هاش از خود مردم هستش) و سپس نقشه های کلی و زمین شناسی و هواشناسی و محیط زیست پروژه، بعد نقشه های شهرسازی و زیر ساختها، بعد نقشه های ساختمانها و قطعه بندی ها را با تعیین مشاوران داخلی و خارجی این نقشه ها بازبینی و...
48
7
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۸
۲۵

zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
هویدا در پاسخ به سوالاتی که مطرح میشد، بارها تاکید میکرد که «شاه شخص اول مملکت است و لاغیر» و شخص دومی در کار نیست. او خود را «رئیس دفتر شاه» معرفی میکرد و معتقد بود که شاه فرمانده، رهبر و مرشد ایران است. این دیدگاه نشاندهندهی وابستگی کامل هویدا به شخص محمدرضاشاه و اولویتدادن به دستورات او در تمام امور کشور بود. سوال از سطول . این ابله چگونه می خواسته برای هر ایرانی یک خانه بسازد ؟ بیچاره بخاطر ساختن حلبی ابادها توسط اربابش بدستور او روانه زندان شد تا جواب ان وعده های پوشالی را بجای ارباب فراری اش به یک اخوند بی سوادِ قاتل بدهد و تیر خلاص خورد . بی عرضه ای که از مسعولیت پذیری فقط زدن گل ارکیده و چپوق تجدد خواهی را اموخته بود و بازی با کلمات . نمونه عمامه بسرش همین خاتمی . فریبای حکومتی که ادعاهایش بسیار و در عمل بقول خودش کار چاق کن اربابش بود . ادم مظلومی بود و حقش نبود بجای شاه و اشرف و بقیه خاندان فاسد و دزد پهلوی جوابگو باشد ان هم در یک به اصطلاح دادگاه بدون وکیل و قاضی بی طرف و منصف با تحصیلات دانشگاهی
61
6
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۶:۵۱
۴۵

chaghalo - برلین، آلمان
آیا خلایق هرچه لایق؟. آیا تا آخوند کفن نشود ایران آباد نشود؟
3
56
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۷:۲۳
۱۹

pirzan e irani - استکهلم، سوئد
هویدا آدم باسوادی بود که ۱۳سال نخست وزیربود،ولی ایشان درسیستم خودکامه شاهی حکم یک فیگور را داشت.در بیت شاه(دربار) مسخره اش می کردند.در امور تصمیم گیری اینقدرچاپلوس ودزد دستمال بدست در بیت شاه چرا میکردند،که هویدا دراین آشفته بازار مکاره گم بود.حالا چه خوب وچه بد ولی بایدگفت:تُف به شرف نداشته کسی که ایشان را در زندان انداخت وخودش فرارکرد.
35
17
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۶
۶۹

sabbas - لندن، انگلستان
دلایل مهمتری برای چنین فاجعهای وجود دارد. متأسفانه در آن زمان به مردم ایران القا شده بود که اسلام دین برابری، صداقت، صلح و شفقت است. اما این بزرگترین دروغ و فریبی بود که روحانیون به ما دادند، روحانیونی که تسلیم شده بودند و مجبور بودند در سخنرانیهایشان از شاه تعریف کنند، در حالی که در واقع از او متنفر بودند. متأسفانه شاه داشت مار در آستینش بزرگ میکرد. شاه مجبور شد موضع سرسخت پدرش علیه روحانیون را کنار بگذارد. و مردم همیشه در صحنه که تعدادشان زیاد بود، عشق عمیقی به ملاها داشتند. و فراموش نکنید که در تمام مدتی که خمینی در عراق بود، پیروانی را جمع کرده و بسیاری از آنها مجبور شدند تمام دارایی خود را در عراق رها کنند و به ایران فرار کنند، وقتیکه صدام تصمیم گرفت آنها را تبعید یا بیرون کند. همه اینها پیروان خمینی بودند. شاه کاملاً از آنچه میگذشت بیخبر بود. او فقط بر رشد و رفاه تمرکز داشت. بنابراین او به آنها مسکن داد، به آنها غذا داد، به آنها شغل داد و وقتی زمان مناسب برای روحانیون فرا رسید، همه آنها دسته دسته به حمایت از خمینی آمدند.
4
34
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۸:۵۸
۵۵

hamid411 - لس آنجلس، ایالات متحده امریکا
paksan - ایران، ایران
جناب کیسینجر!! شاق نه شاغ 😂😂11
32
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۳
۲۵

zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
pirzan e irani - استکهلم، سوئد
خبرنگار فرانسوی از او پرسید . جناب نخست وزیر شما اینجا چه کار می کنید ؟ گفت بروید از ان که مرا به اینجا انداخته بپرسید ! بعد این ادم ان قدر قدرت داشت که می خواست ۳۵ ملیون ایرانی را صاحب خانه کند ! جرات کم کردن پول تو جیبی همین رضا را نداشت که به پول ان زمان ماهی ۵۰ هزار تومان می شد تا به بودجه دولت بیفزاید . دست به دامان اعلم دشمن خودش شده بود که او هم در مقابل توهین ها و فحش های ارباب کم اورد . اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه ان قدر قدرتش بیشتر از او بود که بجای سلام به او فحش خواهر و مادر میداد ! حالا سند اثبات حقانیت یک رژیم فاسد و دزد . لاف و گزاف های همین ادم شده در ۵۰ سال قبل از میلاد خمینی و انثار35
6
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۱
۷۱

senator x - تهران، ایران
بهمان خدای بیخر از همه جا؛قسم که از مردم ایران ناشکرتر و ناسپاس تر حتی در قبایل آدمخور استرالیا هم, پیدا نمیشه.به این توسریمون خداِ بالائی؛این گرانی؛این بی آبی و برقی این توی سری خوردن بدست گزمه ها؛بیخود نیست.بشاه و خانواده اش بد کردیم,باید این ستمها را هم تحمل کنیم,تا بخشش برسد, حالا کی؟خداهم نمیداند
10
31
چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۲
۱۹

pirzan e irani - استکهلم، سوئد
zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
۱-رفیق:هویدا آخرین سوراخ یک شیپوربود، یعنی فقط وفقط یک فیگور!همانطور که نوشتم اینقدر چاپلوسان ودریده هایی دربستربیت همایونی (دربار) شیرجه دراستخربدون آب می زدند،که هویدا حتی نصیری عددی نبودند.زاهدی که خودش یکپارچه لات واعیاش، که خودش را دامادشاه می دانست وعامل آشنایی خانم فرح باشاه شده بود کسی را هم نورالزهراحساب نمی کرد..ببین رفیق:این شاه الهی اینقدر مغزشان تاروعنکبوت زده که حتی کوچکترین خطایی ازسیستم خودکامه پهلوی راقبول نمی کنند.32
8
چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۶
۱۹

pirzan e irani - استکهلم، سوئد
۲-حالا هم کیفیت بحث برای یک شارلاتان چقدرپایین است که یک لات دریده ازفرقه شاه الهی ها به یکی گیرمیده ومی نویسد:شاق نه شاغ😂😂. درصورتی که همین ابله از نوشته های پراز غلط وغلوط زرتشت شیره ای دفاع می کرد.بعد نوشت: اگرزرتشت پوشکپوش خوب نمی نویسد،خودش قبول کرده که فارسی اش ضعیف است.البته حالا هم به برکت هوش مصنوعی ایشان بالای منبرمی رود وداستان بدون سروته میبافد.
31
10
چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۷:۴۱
۳۱

عابر پیاده - زوریخ، سوییس
لیاقت هم خوب چیزی هست که ما نداریم.
3
32
چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۶
۵۵

hamid411 - لس آنجلس، ایالات متحده امریکا
pirzan e irani - استکهلم، سوئد
جااااااااااااان!! حال میکنم برای دو کلمه من یه پاراگراف مینویسی.... 😃😃4
40
چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۴۷
۲۵

راستگوی بی طرفدار - سالزبورگ، اتریش
hamid411 - لس آنجلس، ایالات متحده امریکا
حاجی! دوتا مطلب. 1 نگاهی به روزنامه های زمان ارباب بکن حقوق یک معلم در تهران 800 تا 1000 تومان بوده یعنی همان 100 دلار که گفتی اگر میشد برات عکس روزنامه را میفرستادم. شاه مسجد سازت سال 52 یک سخنرانی داشت که به تورم میپردازد و به دولت ایراد میگیرد. همیشه که نمیشه پورن نگاه کرد کتاب هم نمیخوانی. حداقل زوزنامه یا تو اینرنت سرچ کن ببین اربابانت چقدر در زندگی صادق بودند. شاه به هویدا بابت گرانی ایراد میگیرد یعنی سیصد درصد تورم بوده. برو بخوان24
0
جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴ - ۲۲:۱۵
۲۵

راستگوی بی طرفدار - سالزبورگ، اتریش
Ali Nazari - میامی، ایالات متحده امریکا
تو نبودی میگفتی آمریکا و انگلیس شاه محبوب که میخواست قدرت اول جهان بشوند را بردند. حالا دوباره مردم عوضی شدند؟؟ عجب آدمهای مزوور و چنذ رو هستین.24
0
جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴ - ۲۲:۳۲