اعتراف خامنهای به قدرت مشروطهخواهان؛ فریادی که نمیتوان خاموش کرد
+48
رأی دهید
-17
ارشان اذریوقتی رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای، بعد از چهار دهه سکوت و انکار، ناگهان زبان به سخن میگشاید و از «نشست مشروطهخواهان» و حتی «تعیین پادشاه» توسط آنان حرف میزند، این نه یک حمله، بلکه یک اعتراف تاریخی است. اعترافی که تمام پردههای دروغ و سانسور را کنار میزند و نشان میدهد آنچه حاکمیت بیش از هر چیز از آن هراس دارد، نه آمریکا و اسرائیل، که بازگشت اندیشهی مشروطهخواهی به متن جامعهی ایران است.
مشروطهخواهی؛ ریشهای عمیق در جان ایران
مشروطهخواهی یک نام یا یک شعار تازه نیست؛ این آرمان، ریشه در خون و جان ملت ایران دارد. از روزی که مشروطهخواهان با فریاد «زنده باد قانون» در برابر استبداد قاجار ایستادند، تا روزهایی که رضاشاه و سپس محمدرضا شاه با همهی ضعفها و قوتهایشان پرچم نوسازی و استقلال ملی را برافراشتند، مشروطهخواهی همواره بهمعنای خواستن آزادی، قانون و ایران مدرن بوده است.
امروز نیز همان آرمان، دوباره در خیابانهای ایران زنده شده؛ در شعارهای جوانان، در بغض مادران داغدار و در امید میلیونها ایرانی که میخواهند از این کابوس ۴۵ ساله رهایی یابند.
خامنهای چرا به زبان آمد؟
خامنهای سالها مشروطهخواهان را تحقیر میکرد، یا وانمود میکرد اصلاً وجود ندارند. اما امروز، مجبور شد از آنان سخن بگوید. چرا؟ چون:
دیگر نمیتواند انکار کند. صدای مردم در خیابانها و شبکههای اجتماعی چنان بلند است که هیچ رسانهی حکومتی توان خاموش کردنش را ندارد.
ترس از آلترناتیو ملی. مشروطهخواهان با ریشهی تاریخی و مشروعیتی که از حافظهی ملت ایران میگیرند، میتوانند همان نیرویی باشند که فردای بدون جمهوری اسلامی را رهبری کند.
شکست پروپاگاندای حکومتی. دههها تبلیغات، سانسور و تحریف نتوانست جایگاه این جریان را از دل مردم بیرون کند.
اعترافی که قدرت میبخشد
این سخنان خامنهای، هرچند با نیت تخریب بیان شد، اما در عمل یک موهبت برای مشروطهخواهان است. چرا که:
وقتی دشمن سرسخت تو به زبان میآورد که تو نشستی و «پادشاه تعیین کردهای»، درواقع به رسمیت میشناسد که تو جدی و اثرگذار هستی.
این اعتراف، انگیزهی مضاعفی به همهی ایرانیان آزادیخواه میدهد تا بدانند حاکمیت بیش از هر چیز از نام و پرچم مشروطه هراس دارد.
چنین سخنانی در دل مردم آتشی تازه میافروزد و نشان میدهد راهی که انتخاب کردهاند، رژیم را به لرزه انداخته است.
نتیجهگیری؛ مشروطهخواهان، امید آینده
خامنهای ناخواسته پرده از حقیقتی برداشت که جمهوری اسلامی سالها با تمام قوا تلاش کرد پنهان سازد: مشروطهخواهان زندهاند، ریشهدارند و آیندهی ایران را در دست خواهند گرفت.
این سخنان بیش از آنکه حمله باشد، نشانهی وحشت است؛ وحشتی از بازگشت مشروعیت، قانون و آزادی. ملت ایران بار دیگر میبیند که دشمن اصلیشان از چه میترسد، و همانجا است که باید امید و نیرو بگیرند.
خامنهای،
ای سایهی پوسیدهی قرون،
ای دهانِ پر از دروغ،
ای دستهای آلوده به خونِ بیگناهان،
تو گمان کردی تاریخ را میشود در زنجیر بست،
و خورشید را پشت عمامهی سیاه پنهان کرد.
-----------------------------
در همین زمینه:تحلیل سخنان خامنهای: اعتراف تاریخی به قدرتی که همچنان زنده است
سخنرانی اخیر آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی توجه بسیاری از تحلیلگران و افکار عمومی را به خود جلب کرد، چرا که موضوعی با قدمت بیش از یک قرن را در شرایط فعلی کشور مطرح کرده بود. در میان سخنان او، اشاره به قدرت و نفوذ بیسابقه مشروطهخواهان و خطری که از نظر او آنان برای روحانیت و دین ایجاد کردند، از سوی بسیاری به مثابه یک "اعتراف" معنادار تلقی شد.
این رویکرد تحلیلی، سخنان او را نه صرفاً یک بازخوانی تاریخی، بلکه یک پیام سیاسی پنهان میداند که ریشههای عمیق و تاریخی ایدههای سکولار و قدرتطلبی را در تاریخ معاصر ایران، حتی از زبان بالاترین مقام حکومت، به رسمیت میشناسد. در این تحلیل، میتوان فریاد مشروطهخواهی را، فریادی تاریخی دانست که هرچند گاهی در زیر غبار تاریخ پنهان شده، اما هرگز از بین نرفته است و در دورههای مختلف به اشکال گوناگون سر بر آورده است.
برای درک عمیقتر این سخنان، باید به بستر تاریخی نهضت مشروطه در آغاز قرن بیستم بازگردیم، زمانی که جامعه ایران درگیر تقابل میان دو گفتمان اصلی و قدرتمند بود: گفتمان سنتگرا که بر اساس حفظ ساختارهای مذهبی و سلطه روحانیون تاکید داشت، و گفتمان تجددگرا که با الهام از ایدههای غربی، به دنبال تاسیس حکومتی مبتنی بر قانون اساسی، پارلمان و حقوق شهروندی بود.
مشروطهخواهان معتقد بودند که نجات کشور از استبداد قاجار و عقبماندگی، تنها از طریق محدود کردن قدرت حاکم و سپردن سرنوشت مردم به دست نمایندگانشان امکانپذیر است. در مقابل، برخی از روحانیون و علما، با نگرانی عمیق از تضعیف نفوذ دین و شریعت در مقابل قوانین وضعی پارلمان، به مخالفت با آن برخاستند و این جنبش را تهدیدی برای هویت دینی جامعه قلمداد کردند.
این تقابل فکری و سیاسی، سنگ بنای بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی بعدی در ایران شد و به نوعی الگوی تکرارشوندهای از کشاکش دائمی میان دولت مدرن و حکومت دینی را شکل داد که تا امروز نیز ادامه دارد.
در سخنرانی اخیر، رهبر جمهوری اسلامی با اشارهای مستقیم به این دوره، نقش مشروطهخواهان را نه به عنوان یک گروه حاشیهای، بلکه به عنوان یک نیروی سازمانیافته با نفوذ گسترده برجسته ساخت و به طور تلویحی به قدرت نفوذ آنان در بدنه جامعه آن روز اذعان کرد. او به جای نفی کامل این جریان، به تحلیل نفوذ و سازماندهی آنان پرداخت و در تلاشی برای تفسیر تاریخ، این جنبش را در تقابل با اهداف اسلامی دانست.
این انتخاب موضوع در شرایط پرالتهاب فعلی، که کشور با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی عمیق و موجهای پیاپی اعتراضات گسترده روبرو است، به هیچ وجه تصادفی یا بیمعنا نیست. در واقع، این تحلیل میتواند نشاندهنده نگرانی فزاینده از زنده بودن و بازتولید همان افکار در جامعه امروز باشد، به خصوص که شعارهای آزادیخواهانه و مطالبهگری برای حاکمیت قانون و حقوق شهروندی به شدت در اعتراضات اخیر پررنگ شده است و پژواکی از آرمانهای مشروطهخواهان را در خود دارد.
آنچه از سوی بسیاری به عنوان یک "اعتراف" بزرگ تلقی شد، در واقع پذیرش این حقیقت تلخ برای نظام بود که مشروطهخواهان تنها یک گروه کوچک روشنفکری نبودند، بلکه نیرویی سازمانیافته، ریشهدار و دارای نفوذ گسترده در میان اقشار مختلف جامعه بودند که توانستند ساختار قدرت پادشاهی را به صورت بنیادین به چالش بکشند. خامنهای با تاکید بر این قدرت، به طور ضمنی بر اهمیت و خطرات تفکر مشروطهخواهی تاکید کرد.
این اذعان میتواند به مثابه یک هشدار جدی برای پیروان و حامیان حکومت تلقی شود که باید مراقب نفوذ مجدد افکار مشابه باشند. اما در عین حال، این سخنان به خودی خود نشاندهنده عمق و ریشه این تفکرات در تاریخ و فرهنگ سیاسی ایران است، تفکراتی که نمیتوان آنها را به آسانی انکار یا از حافظه تاریخی ملت حذف کرد.
فریاد مشروطه، فریاد قانونگرایی، عدالت، آزادی و مهمتر از همه، محدود کردن قدرت مطلق حاکم است. این فریاد، با وجود تمامی سرکوبها، تحریفهای تاریخی و تلاشهای ایدئولوژیک برای محو آن، هرگز خاموش نشده است. امروز، نسلهای جدید ایرانی، با نگاهی متفاوت به تاریخ خود، همچنان به دنبال تحقق آرمانهای آزادیخواهانهای هستند که در نهضت مشروطه مطرح شد.
سخنان رهبر، به جای آنکه این صدا را خفه کند، به نوعی آن را تایید و برجسته ساخت، چرا که با طرح دوباره این موضوع، آن را از یک گفتگوی صرفاً تاریخی به یک گفتگوی معاصر تبدیل کرد. این اقدام، به طور ناخواسته، میتواند راه را برای گفتگوی دوباره در مورد آرمانهای مشروطه و ارتباط آن با خواستههای امروز جامعه باز کند و به مردم یادآوری کند که مطالباتشان ریشه در یک تاریخ طولانی و پرافتخار دارد.
شباهتهای میان خواستههای مشروطهخواهان در یک قرن پیش و مطالبات امروز جامعه ایران غیرقابل انکار است و این خود نشاندهنده یک تکرار تاریخی است که نباید نادیده گرفته شود. مطالبه برای حاکمیت قانون، پاسخگو بودن مسئولین در برابر مردم، آزادی بیان، حقوق شهروندی برابر و انتخاب آزادانه سرنوشت، همگی از مفاهیمی هستند که در عصر مشروطه مطرح شدند و امروز نیز بخش اصلی شعارهای معترضین را تشکیل میدهند.
این تکرار تاریخی نشان میدهد که این مطالبات صرفاً گذرا نیستند، بلکه ریشهدار و عمیق هستند و نمیتوان با نفی، سرکوب یا تفسیر به رأی، آنها را از بین برد. این مطالبات مانند بذرهایی هستند که در خاک تاریخ ایران کاشته شدهاند و هر بار که شرایط فراهم میشود، دوباره جوانه میزنند.
در نهایت، میتوان سخنان رهبر جمهوری اسلامی در مورد نهضت مشروطه را بیش از یک درس تاریخ یا یک تفسیر ایدئولوژیک دانست. این سخنرانی در واقع یک تحلیل از وضعیت فعلی بود که پیامدهای غیرمنتظرهای به همراه داشت. این سخنان به جای نفی کامل، به نوعی بر قدرت و نفوذ تاریخی مشروطهخواهان صحه گذاشت. این اعتراف تلویحی، فریاد خواستههایی را که از یک قرن پیش در ایران شنیده شده، دوباره طنینانداز کرد و نشان داد که آرزوی قانون، آزادی و محدود کردن قدرت، فریادی است که نمیتوان آن را به آسانی خاموش کرد و در هر دورهای از تاریخ ایران، به شکلی جدید و نیرومند سر بر میآورد.
آرمانهای مشروطه، هنوز هم در کانون مبارزات فکری و سیاسی جامعه ایران قرار دارند و هرگز از بین نخواهند رفت؛ آنها مانند یک شعله زیر خاکستر باقی ماندهاند که با کوچکترین نسیمی دوباره فروزان خواهند شد.
۴۳

paksan - ایران، ایران
اسکولها فکر میکنند که جمع شدن اینها مهم بوده ولی احمق ها نمی فهمند سران نظام سلطه هم برای سال 57 هم الان جلسه میذارند تا به خیال خودشان حکومت عوض کنند در ایران. همانطور که بعدها مشخص شد که شاه ایران در کجا و توسط چه جلسه ای قبل از بهمن 57 سقوط کرده بود الانم بعدا مشخص میشه که چه عواملی جلسه داشتند برای حکومت بعدی ایران . ولی ملت ایران دیگه قرار نیست نوکر کسی باشه حتی اگر شاهزاده خائن وطن فروش فرد لایقی بود که همه میدانیم که نیست بازم این مردم داخل ایران هستند که باید تصمیم بگیرند نه اوباش غربی که هیچ ارزشی برای مردم ایران قائل نیستند و دنبال منافع خودشون هستند نه زندگی مردم ایران.
42
2
دوشنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۲
۲۵

راستگوی بی طرفدار - سالزبورگ، اتریش
اولا Arsch جان. تو و اربابت و صاحبت و دیگر جانوران فخاش در فضای مجازی مشروطه خواه نیستند و سطل... پرستند. دوم تمام مدت اطلاعات سپاه و خامنه ای میخواهند رضا التماس را رهبر جابزنند چون میدانند از این موجود بی خاصیت تر و بی عرضه تذ وجود ندارد. تو هم اشتباه نامه نویس شدی چون چیزی ازش در نمیاید. حالا هی زر بزن
23
0
دوشنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۸:۱۳