آیا اسرائیل «ژاندارم جدید» منطقه می‌شود؟

دیدار وزرای دفاع آمریکا و اسرائیل در پنتاگون / تیرماه ۱۴۰۴
*منبع: الشرق الاوسط
*نویسنده: عبدالرحمن الراشد
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
هفت سال پیش درباره‌ «ظهور نقش منطقه‌ای اسرائیل» نوشتم. امروز حضورش گسترده‌تر شده زیرا این کشور پشت تحولات ژئوپولیتیک عظیمی قرار دارد که پس از حملات هفتم اکتبر رخ داد. با تمام این تحولات، اسرائیل چگونه به خود می‌نگرد؟ بعید است که به نقش قدیمی خود قناعت کند بلکه در پی ایفای نقش‌های سیاسی است که بازتاب توان نظامی‌اش باشند.

تل‌آویو در طول نیم قرن گذشته، سیاستی مبتنی بر حفاظت از موجودیت و مرزهای (قدیمی و اشغالی‌) داشته که شامل مقابله با [رژیم] ایران و بازی با نیروهای متضاد مانند رژیم‌های صدام و اسد می‌شد. اما امروز، اسرائیل وارد مرحله جدیدی شده؛ مرحله‌ پس از نابودی قدرت‌های پیرامون آن.

برای نخستین‌ بار در تاریخ معاصر اسرائیل، دیگر هیچ نیرویی وجود ندارد که هم تهدیدی علیه آن اعلام کند و هم توان عملی‌ کردن آن را داشته باشد. حتی [رژیم] ایران نیز پس از تخریب گسترده توان هجومی‌اش، قادر به این کار نیست. ممکن است در آینده، اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند نیروی داخلی و خارجی خود را بازسازی کند، این معادله تغییر کند، اما در حال حاضر، این فرضیه دور از ذهن است.

با تغییر شرایط، استراتژی اسرائیل نیز دگرگون شده است؛ اسرائیل دیگر نمی‌خواهد صرفاً نگهبان مرزهای خود باشد، بلکه می‌خواهد به بازیگری تهاجمی در منطقه بدل شود. اکنون منطقه در وضعیتی پراکنده و بدون ائتلاف‌های روشن بسر می‌برد، گویی منتظر است تا تکلیفِ آشفتگی‌ها روشن شود، از جمله محور تهران که به‌ شدت تضعیف شده است.

در این وضعیت، دو احتمال برای نقش آینده‌ اسرائیل وجود دارد:

احتمال نخست: اسرائیل خود را نیرویی برای حفظ وضعیت جدید و «ثبات» آن بداند، و از طریق صلح و عادی‌سازی، با همسایگان عرب باقیمانده نیز روابط برقرار کند. این سناریو به معنای پایان دوره‌ جنگ و تحریم است. با پایان یافتن یا تضعیف رژیم‌های خصم اسرائیل، این رژیم موقعیت خود را از طریق تثبیت واقعیت ژئوپولیتیک، پاکسازی محیط پیرامونی‌ از دشمنان، و حذف نیروهای متخاصم باقیمانده تقویت خواهد کرد.

احتمال دوم: اسرائیل با اتکا به قدرت برتر نظامی بخواهد منطقه را طبق منافع و نگرش سیاسی خود بازآفرینی کند؛ و این یعنی مواجهات و درگیری‌های بیشتر. کشورهای منطقه همواره از این سناریو واهمه داشته‌اند، چرا که نظام‌های توسعه‌طلب مانند صدام یا رژیم ایران، اسرائیل را مانعی بر سر راه جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای خود می‌دانستند و رویارویی با آن را در پیش گرفتند؛ اگرچه همیشه این مقابله‌ها را پشت عنوان «مسئله فلسطین» پنهان می‌کردند.

حملات حماس، اسرائیل را از انزوا بیرون آورد و آن را بیش از گذشته به یکی از ضلع‌های معادله‌ منطقه‌ای تبدیل کرد. اکنون این پرسش مطرح است: آیا اسرائیل به دنبال همزیستی منطقه‌ای است یا می‌خواهد خود را به‌ عنوان ژاندارم منطقه تحمیل کند؟

شواهد نشان می‌دهد که اسرائیل می‌خواهد بخشی از فعالیت سیاسی منطقه و درگیری‌های آن باشد؛ چه به‌ عنوان پیمانکار نظامی، چه بازیگر منطقه‌ای، و حتی رهبر یک ائتلاف. اسرائیل به‌ سرعت مانع از دخالت عراق در سوریه شد، و همچنین جلوی نفوذ ترکیه در سوریه را گرفت.

ادعای اشتیاق دولت نتانیاهو به درگیری‌های نظامی، بار دیگر نگرانی‌ها نسبت به پروژه‌ی «اسرائیل بزرگ» و برنامه‌های توسعه‌طلبانه‌اش را زنده کرده است. البته واقعیت آن است که بسیاری از این ادعاها از سوی طرفینی مطرح می‌شود که خود درگیر در این منازعه‌اند؛ مانند رژیم ایران، سوریه، اخوان‌المسلمین و چپگرایان. ممکن است اسرائیل به دنبال نقش مسلط باشد، اما گسترش جغرافیایی آن بعید به نظر می‌رسد. در پنج دهه گذشته، اسرائیل بر تقویت درونی تمرکز داشته و امکانات مالی، نظامی و حقوقی‌اش را صرف تثبیت اشغال سرزمین‌هایی کرده که در جنگ ۱۹۶۷ تصرف کرده بود. و هنوز هم در تلاش برای حفظ آنهاست، و در مقابل طرح‌هایی که می‌خواهند این سرزمین‌ها را به فلسطین، اردن یا مصر بازگردانند، ایستادگی می‌کند.

اسرائیل کشور کوچکی است و به همین صورت نیز خواهد ماند، زیرا نظام سیاسی‌اش بر حفظ هویت یهودی آن تأکید دارد. در حال حاضر، بیست درصد از جمعیت اسرائیل فلسطینی‌اند، و اگر سرزمین‌های اشغالی به اسرائیل ملحق شوند، فلسطینی‌ها نیمی از جمعیت کشور را تشکیل خواهند داد. این مسئله چالشی جدی برای جذب کرانه باختری و غزه ایجاد می‌کند چه رسد که اسرائیل بخواهد برای گسترش جغرافیایی خود قدم بردارد.

نگرانی اصلی این است که تندروهای اسرائیلی از وضعیت آشفته بهره ببرند تا مانند آنچه پس از هفتم اکتبر رخ داد، بخشی از جمعیت فلسطینی کرانه باختری و غزه را بیرون برانند. این سناریو محتمل است و پیامدهای خطرناکی خواهد داشت.

با این حال، درباره‌ی آنچه «اسرائیل بزرگ» نامیده می‌شود، اغراق‌هایی صورت گرفته است؛ و افراد ایدئولوژیک با استناد به تصاویری از مقالات یا نقشه‌هایی مبهم، درباره‌ی خطر توسعه‌طلبی اسرائیل هشدار می‌دهند. اینها شاید صرفاً آرزوهای تلمودی [از مکتوبات مقدس یهودیان] یا ایده‌هایی سیاسی‌اند که به حسرت برخی عرب‌ها نسبت به «اندلس» اسلامی‌ شباهت دارد.

از نظر جمعیتی، اسرائیل به‌ شدت وابسته به مفهوم دولت یهود است و از ذوب شدن در اقوام دیگر واهمه دارد، برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه که با جذب اقوام و گروه‌های گوناگون شکل گرفته‌اند. اسرائیل به دنبال سلطه است، اما از پیامدهای ترکیب‌های جمعیتی که ناگزیر با اشغال‌ها پیش می‌آید، نگران است.

از نظر سیاسی، استراتژی آینده‌ دولت یهود، پس از پیروزی‌های اخیرش، هنوز مبهم و در حال شکل‌گیری است. چه بخواهد دولتی صلح‌طلب و گشوده به همسایگان عرب باشد، چه بخواهد ژاندارم منطقه و درگیر در نبردهای دائمی شود، منطقه پویایی‌های خاص خود را دارد که از عوامل متعدد و رقابتی تأثیر می‌گیرد، و هیچ نیرویی به تنهایی قادر به سلطه‌ی کامل بر آن نخواهد بود.
+8
رأی دهید
-8

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۵۶
    وطن نام تو نام نامداران - ستکهلم، سوئد
    چه سوال چرندی! اسرائیل تقریبا بلافاصله بعد از تشکیل دولت یهود در سال 48 به عنوان پروکسی کشورهای غربی در خاورمیانه شروع به فعالیت کرد. پرداخت سالانه 32 میلیارد دلار کمک های بلاعوض و حمایت همه جانبه کشورها غربی از اسرائیل برای خنکی هوا نیست.
    1
    10
    ‌سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۰:۰۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.