«چگونه یک ایرانی فلسطینیان را فریب داد؟؛ چرا فلسطینیان متوجه نقشههای او نشدند؟»
+113
رأی دهید
-18
عصر ایران ؛ حسن ظهوری ــ اسفند ۱۳۲۲ انتخابات چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی به پایان رسیده بود. مصدق هنگام تصویب اعتبارنامه نمایندگان نطق آتشینی کرد. او که به عنوان نماینده تهران به مجلس شورای ملی راه یافته بود از نمایندگان خواست تا اعتبارنامه نماینده یزد را تصویب نکنند. کسی که بعد از ۲۲ سال به ایران برگشته بود و دوباره فعالیتهای سیاسیاش را آغاز کرده بود. مصدق با صدای بلند به نمایندگان گفت: سیدضیاالدین طباطبایی در کودتای ۱۲۹۹ با رضا خان همکاری کرده و دست نشانده انگلیسیهاست. هنوز نطق او تمام نشده بود که ایرج اسکندری، نماینده حزب توده پرونده دیگری را علیه سید ضیاء الدین باز کرد. پرونده فلسطین و ارتباط او با یهودیها در خرید زمین فلسطینیها. به سال ۱۲۹۹ برویم زمانی که سید ضیاءالدین طباطبایی با کمک بریتانیا به رضا خان کمک کرد تا در کودتا علیه دولت قاجار پیروز شود. پس از آن بود که سید ضیا تنها ۱۰۰ روز نخست وزیر ایران باقی ماند و اختلافاتش با رضا خان باعث شد در نهایت از ایران تبعید شود. این درست زمانی بود که بریتانیا از اعلامیه بالفور برای اسکان دادن به یهودیان حمایت میکرد و یهودیان به سرزمین فلسطین که بریتانیا قیم آن بود مهاجرت میکردند.
سید ضیاء ۱۰ سال در ژنو زندگی کرد تا اینکه دعوتنامهای به دستش رسید. سال ۱۳۱۰ شمسی (۱۹۳۱ میلادی) بود که حاج امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین از بیم مهاجرت یهودیان تصمیم به برگزاری کنگرهای گرفت. کنگرهای که در ۱۴ آذر ۱۳۱۰ برگزار شد و به کنگره جهانی اسلامی بیتالمقدس مشهور شد. او از رهبران و چهرههای سرشناس جهان اسلام، از جمله نمایندگان مصر، عراق، هند، سوریه برای شرکت در این کنگره دعوت کرد. از ایران هیچکس دعوت نشد، اما به طور غیرمنتظره، حاج امینالحسینی دعوتنامهای برای سید ضیاءالدین طباطبایی فرستاد. ضیاءالدین به فلسطین رفت و در کنگره شرکت کرد. او در کنار شخصیتهای برجسته جهان اسلام، موفق شد ریاست دبیرخانه کنگره را بر عهده بگیرد.
پس از دو هفته اقامت در فلسطین، سید ضیاءالدین دوباره به ژنو بازگشت. ظاهرا میخواست تا کارهای شخصی خود را سر و سامان دهد و برای زندگی به فلسطین برگردد. همینکار را هم کرد و هنگامی که بازگشت در منطقهای به نام دره بیتحانون، واقع در باریکه غزه، زمینی خرید و مشغول کشاورزی شد. این سرآغاز اتفاقاتی شد که بعدها رخ داد و حزب توده ایران پرده از آن برداشت.
در دهه ۳۰ میلادی، فلسطین شاهد تحولات مهمی بود. یهودیان که با اجازه بریتانیا به این سرزمین مهاجرت کرده بودند، شروع به خرید زمین کردند. در ابتدا زمینهایی را میخریدند که متعلق به غیرمسلمانان، مثل مسیحیان یا مهاجران بود. مسلمانان و اعراب ساکن فلسطین که بیشترین جمعیت را شامل میشدند تمایلی به فروش زمین به یهودیان نداشتند، زیرا ورود یهودیان، این مهاجران جدید برایشان خوشایند نبود و به آنها اعتماد نداشتند.
با این حال، تعداد زمینهای متعلق به غیرمسلمانان محدود بود و یهودیان برای تثبیت حضورشان در فلسطین، باید زمین اعراب و مسلمانان را میخریدند. به همین دلیل، به کسی نیاز داشتند که مورد اعتماد فلسطینیها بود و میتوانست پشت پرده برای یهودیان و صهیونیستها نقش میانجیگری ایفا کند. شاید به همین خاطر چون بریتانیا موافق قدرت گرفتن یهودیان در فلسطین بود به سراغ سید ضیاءالدین طباطبایی رفت. کسی که در فلسطین زمین خریده بود و به گفته حزب توده ایران، ظاهرا کشاورزی میکرد.
یهودیان پس از ورود به فلسطین، نهادی به نام آژانس صهیونیستی تأسیس کردند. این آژانس یک صندوق ملی یهود داشت که با پول آن زمینها را در فلسطین میخریدند. خاک حاصلخیز و دسترسی به آب کافی برای کشاورزی، یهودیان را به شمال فلسطین، بهویژه دره یزرائیل، حیفا، عکا و طبریه کشاند. آنها موفق شدند اندک زمینی که در اختیار غیرمسلمانان بود را بخرند و بعد راهی جنوب فلسطین یعنی تلآویو و یافا شدند.
خانه و زمین سید ضیاءالدین طباطبایی در بیتحانون، غرب فلسطین و در باریکه غزه بود که از شمال فلسطین دور و به جنوب آن نزدیکتر بود. این فاصله باعث میشد که او نتواند بهراحتی نقش واسطهگری برای خرید زمین از فلسطینیها به خصوص در شمال و فروش آن به یهودیان ایفا کند. ظاهرا سید ضیاءالدین نیاز به نوعی پوشش برای سفر به نقاط مختلف فلسطین داشت و احتمالا برای همین تجارت قالی در فلسطین را آغاز کرد.
سید ضیاءالدین طباطبایی دو ویژگی مهم داشت که بهراحتی میتوانست اعتماد فلسطینیهای مسلمان را جلب کند تا زمینهایشان را بخرد. نخست آنکه، او سید و مسلمان بود و به راحتی اعتماد مسلمانان فلسطینی را جلب میکرد تا زمینهایشان را به او بفروشند. دوم اما نیرنگ دیگری بود. او موفق شده بود مقام ریاست دبیرخانه کنگره جهانی اسلامی بیتالمقدس را به دست آورد. این عنوان به او اعتبار میداد و باعث میشد فلسطینیها زودتر به او اعتماد کرده و باور کنند او نیت فریب یا خیانت به آنها را ندارد. اما در حقیقت، همه اینها نیرنگی بود. آنطور که بعدها حزب توده ایران فاش کرد، سید ضیاءالدین با استفاده از این پوششها، فلسطینیها را مجاب میکرد تا زمینهایشان را به او بفروشند، زمینهایی که بهسرعت به یهودیان فروخته میشد و سید ضیاء پول خوبی به جیب میزد.
سید ضیاءالدین طباطبایی تا سال ۱۳۲۲ (حدود ۱۹۴۳) در فلسطین ماند. او پس از اطمینان از تبعید رضاشاه به ایران بازگشت تا فعالیتهای سیاسی خود را از سر بگیرد. در آن ۱۲ سال سید ضیاءالدین بهعنوان رئیس دبیرخانه کنگره جهانی اسلامی بیتالمقدس هیچ اقدام خیرخواهانه یا مثبتی برای فلسطینیها انجام نداد و حتی به اعتقاد حزب توده، فعالیتهایی به نفع یهودیان داشت. این موضوع بهتدریج باعث شد که فلسطینیها به او مشکوک شوند و اعتبار خود را در میان آنها از دست بدهد. به همین دلیل، فلسطین دیگر مکانی برای ادامه فعالیتهای او نبود و او به ایران بازگشت.

تا سال ۱۹۴۵، پیش از درگیریهای ۱۹۴۷ و کشتار فلسطینیها در ماجرای دیر یاسین توسط یهودیان، برآورد میشود که آژنس صهیونیست تنها حدود ۸ صدم درصد از مساحت کل فلسطین را خریداری کرده بودند. بر اساس افشاگریهای حزب توده ایران که عمدتا مقالاتی تند علیه او در روزنامههای مردم و رهبر بود و اسناد منتشرشده ساواک از این مقدار، احتمالاً حدود ۵۰,۰۰۰ هکتار با واسطهگری سید ضیاءالدین به یهودیان فروخته شده بود. شاید این مقدار چندان به چشم نیاید اما نقش او در فریب فلسطینیها و خرید زمینهایشان، برای حزب توده و مردم قابل توجه بود.
اسفند ۱۳۲۲؛ نمایندگان به نطق ایرج اسکندری از حزب توده گوش میدادند. او مدام به فعالیتهای سید ضیاءالدین در فلسطین اشاره میکرد و فریب مردم فلسطین را غیرانسانی میدانست و میگفت در جهت برآورده کردن خواستههای استعمارگران بودهاست. نمایندگان قبلا هم در طول انتخابات، مطالبی شبیه آنچه اسکندری میگفت در روزنامه مردم و رهبر خوانده بودند. روزنامههای حزب توده به سختی او را در هم میکوبیدند و بابت فعالیتهای سید ضیاء در فلسطین توضیح میخواستند. اما او در تمام این مدت سکوت کرده بود و در مجلس هم تنها به یک جمله بسنده کرد: اینها پروپاگاندای کمونیستی است. آن روز در نهای مجلس شورای ملی رای گیری کرد و اعتبارنامه سید ضیاء با ۵۷ رای موافق و ۲۱ رای مخالف، تصویب شد.
پس از آن حملات حزب توده و افشاگریها از فعالیتهای سید ضیاء متوقف نشد و حتی بعدها نورالدین کیانوری، در خاطرات خود دوباره نوشت که سید ضیاء در فلسطین به نفع یهودیان زمین مسلمانان را میخرید. اتهاماتی که دیگر سید ضیاء به آنها پاسخی نداد و حتی از اعضای حزب توده مدرک هم نخواست. او فقط مدام تکرار میکرد من فلسطین فقط کشاورزی و تجارت قالی میکردم.
۵۳

بردیا _اردکانی - زاهدان، ایران
سید ضیا کسی که اگر نبود.ایران هم نبود.اما ایرانیان همیشه خادمین به میهن راخاین و خایینین راخادم کردیم.مصدق خایینی بود که هنوز تاریخ ایران به خود ندیده است.
56
63
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۳
۴۰

MrJason - جابلسا، انگلستان
یه پا کورش کبیر بوده اقا ضیا
40
24
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۰۸:۲۸
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
1:بستگی به این دارد که از چه دیدی به سیدضیاالدین طباطبایی قضاوت کرد. اگر ما از دید چیریک.فداهی. توده و جبهه ملی ببینم،بله ایشون خیانت کرد. تاریخ معاصر ایران پر است از چهرههایی که بر اثر تبلیغات جناحی و روایتهای ایدئولوژیک، یا بیش از حد بزرگ و قهرمانسازی شدهاند. مثل مصدق اما اگر از هیاهوی تبلیغات و روایتهای حزبی فاصله بگیریم و از منظر منافع تاریخی و ملی بنگریم، تصویری متفاوت از سید ضیاء نمایان میشود: چهرهای که نهتنها خائن نبود، بلکه از جمله پیشگامان اصلاح ساختار سنتی و فاسد ایران در آستانهی قرن بیستم بود. نخستوزیری سید ضیاء، دروازهای به دوران جدیدی در سیاست ایران گشود. هرچند دوران نخستوزیریاش کوتاه بود، اما مسیر ت حولات بعدی، بهویژه به قدرت رسیدن رضاخان و پایان سلسله قاجار، تا حد زیادی با برنامهریزیهای فکری و سیاسی او پیوند داشت. در نظر گرفتن قاجار بهعنوان یک نهاد فاسد، ضعیف و ناتوان در اداره کشور، واقعیتی تاریخی است که کمتر مورخی آن را انکار میکند. اگر این تحول تاریخی رخ نمیداد، بهسختی میتوان تصور کرد که ایران از تکهتکه شدن، قحطی، نفوذ بیگانگان
20
39
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۹
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
2:نفوذ بیگانگان و عقبماندگی مطلق نجات پیدا میکرد.یا هنوز کسی وجود دارد که اعتقاد فتعلی شاه از رضا شاه بهتر بود؟ مگر برای کوبیدن پهلوی هر روز زوزه نمیکشید .چرا نوه مثل رضا شاه نیست. سید ضیاء با درک دقیق از ضرورت یک دولت مرکزی مقتدر، مقدمات این تحول را فراهم کرد؛ تحولی که بعدها به مدرنیزاسیون ایران در دوره رضاشاه منتهی شد.سید ضیاء با اندیشهای تجددگرا و ملی، در برابر افراطگرایی جریانهای چپگرای وابسته به اتحاد جماهیر شوروی و همچنین ارتجاع مذهبی ایستاد. همین استقلال رأی و نگاه واقعگرایانهاش بود که او را نزد بسیاری از گروههای ایدئولوژیک منفور ساخت.جریاناتی همچون حزب توده، فدائیان خلق و جبهه ملی، عمدتاً با شعارهایی احساسی و بدون برنامه، وارد صحنه سیاسی شدند. گرایشهای مارکسیستی، وابستگی فکری به شوروی، و یا خیالپردازی درباره «دموکراسی خلقی» باعث شد که این جریانها عملاً در راستای منافع ملی ایران حرکت نکنند.در مقابل، سید ضیاء بدون شعارزدگی، به دنبال اصلاحات واقعی بود: بازسازی ساختار دولت، جلوگیری از نفوذ فئودالها، و تقویت نقش قانون.
15
30
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۰
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
3: برخلاف رادیکالهای ایدئولوژیک، کشور را نه میدان نبرد طبقاتی، بلکه میدان نجات ملی میدانست.برخی از مهمترین هشدارهای سید ضیاء درباره نفوذ روحانیت سنتی، بیثباتی ساختارهای پوسیده، و خطر شعارگرایی بیعمل، در سال ۱۳۵۷ بهطرز تلخی محقق شد. روایتهای تکرارشونده، نقش سید ضیاء در فروش زمین به یهودیان در فلسطین است. بیشتر از آنکه بر مدارک استوار باشد، بر شایعات سیاسی و اسطورهسازی گروههای عربگرا استوار است. فروش زمین توسط عربها به یهودیان، اکثراً با انگیزههای اقتصادی و در بسیاری موارد بدون فشار سیاسی خارجی انجام شد. نسبت دادن این موضوع به سید ضیاء، بدون سند، بیشتر به کار تخریب شخصیتی میآیدطباطبایی، فارغ از ض عفها و اشتباهاتی که هر سیاستمداری ممکن است داشته باشد، بدون شک یکی از چهرههای مؤثر، پیشرو و وطنپرست تاریخ معاصر ایران بود. تلاش کرد ساختار حکومت را اصلاح کند و ایران را به مسیر ثبات و توسعه وارد سازد .مانند احمد گلمحمدی و محمد ابراهیم فتاحی. حسین فردوست .و از همه مهمتر محمدحسین آریامنش. تصویری دقیق از اصلاحات اجتماعی و اقتصادی دوره رضاشاه، مقدمات آن در دولت سید ضیاء
14
28
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۵
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
تصحیح :که حتا مخالفین ۵۷ او هم در میان بازنگری کرده مانند احمد گلمحمدی و محمد ابراهیم فتاحی:حسین فردوست و از همه مهمتر محمدحسین آریامنش. در تصویری دقیق از اصلاحات اجتماعی و اقتصادی دوره رضاشاه، که مقدمات آن در دولت سید ضیاء گذاشته شد
14
24
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۰
۴۳

Chokam - ری، ایران
این زمینهای سید ضیا در مقایسه با زمینی که فلسطینی ها گذاشتند و رفتند هیچه. از جنگ ۱۹۴۸ به بعد بیش از ۷۰۰هزار عرب فلسطین یعنی نیمی از اعراب فلطسین از ترس جنگ و یا به تحریک اعراب زمینهای کشاورزی خودشون رها کردند و رفتند خارج پناهنده شدند. البته تحریک عربستان و مصر و سوریه خیلی مهم بود این دولتهای عرب با تبلیغات این فلسطینی ها رو تحریک کردند که اگه سرزمینهای خود رو به نشانه اعتراض رها کنند و فرار کنند به خارج، اجماع جامعه جهانی علیه اسراییل رو برخواهند انگیخت. در نتیچه زمینهای خالی بسیاری باقی موند و تحت عنوان فلسطینی های غایب طبقه بندی شدن و اسراییل آنها رو مصادره کرد، این خیلی بیشتر از زمینهایی بود که با جنگ مستقیم فتح کرد
19
22
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۱
۴۳

universe123 - لندن، انگلستان
ما خائن و وطن فروش زیاد داریم و بخاطر این ایران هیچوقت آزادی را نخواهد دید. همین الان هم در بین آخوندها و سپاه و اطلاعات کسانی هستند که بخاطر منافع شخصی کشور را نابود میکنند.
3
26
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۸
۳۰

گشتاسپ - عمان، عمان
آقا اینا بهانه است میخواستن زنینهاسونو نفروشن؟الانم عربها،عراقی ها،آمدند شمال،خوزستان،استان اصفهان،شیراز،زمین میخرن.در ثانی یهودی ها،هم علم بالایی دارن و هم مایه پیشرفت و ترقی و آبادانی اند،اصالتشون هم به معبد اورشلیم و سلیمان بر میگرده و سرزمین باستانیشون هست.الان اعرابی داریم داخل اسراییل،به مقامات بالای تحصیلی،استاد دانشکاه،پزشک،افسر ارتش و. رسیدن.کنار گذاردن کینه و اختلافات قومی مذهبی اگر مخقق بشه،قطعا خاور میانه جای بهتری خواهد بود.در تاریخ هم اقوام بسیار جابجا میشوند و در هم مستهیل میگزدند.در خود ایران دست کم اقوام بساری از هزاره ها پیش وارد ایران شدند،حاکم شدند،الان نوادگانشان هستند و با ایرانیان باستانی نهایتا آمیخته شدند.از زمان اسکندر،اعراب تازی،اقوام متعدد سلجوق و ترکمن و مغول و این اواخر افغان.
14
8
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۲
۳۰

گشتاسپ - عمان، عمان
universe123 - لندن، انگلستان
آخوندهای کثیف و سپاه عمرشون تموم شده و دورانشون منقضی شده.حکومت آینده ایران از هر نوع که باشد،اینباز حکومتی ایرانمدار خواهد بود که بر مبنای عشق به وطن،خرد،درستکاری و راستی و ساختن ویرانه های بجامانده از ملایان فاسد،بنا خواهد شد.انقلاب اسلامی فرقه تبهکار ۵۷ از مبنا نادرست بود وگرنه محمد رضا شاه پهلوی برنامه های بزرگی برای ایران داشت و بسیار وطن پرست بود،بر عکس جماعت آخوند و جبهه ملی و ملایان لواط کار10
8
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۳
۳۰

گشتاسپ - عمان، عمان
universe123 - لندن، انگلستان
آخوندهای کثیف و سپاه عمرشون تموم شده و دورانشون منقضی شده.حکومت آینده ایران از هر نوع که باشد،اینباز حکومتی ایرانمدار خواهد بود که بر مبنای عشق به وطن،خرد،درستکاری و راستی و ساختن ویرانه های بجامانده از ملایان فاسد،بنا خواهد شد.انقلاب اسلامی فرقه تبهکار ۵۷ از مبنا نادرست بود وگرنه محمد رضا شاه پهلوی برنامه های بزرگی برای ایران داشت و بسیار وطن پرست بود،بر عکس جماعت آخوند و جبهه ملی و ملایان لواط کار10
6
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۳
۸۲

گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا
متاسفانه در قرن اخیر فضای تبلیغاتی مملکت ایران دست چپول ها بوده و این تنبل های خود بزرگ بین و حسود و بیکار کارشان اعلامیه و بحث و جدل های بسیار طولانی توام با دروغ بود. اینان رضاشاه ها را کوبیده و مصدق ها و خمینی ها را به عرش بردند و هنوز هم دور و بر کثافتی مثل خامنه ای و رژیم منفور و دزد و غارتگرش سینه میزنند تا نان مفتی و یا رانت بگیرند
5
14
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۱
۲۵

راستگوی بی طرفدار - سالزبورگ، اتریش
آدم شرم میکند که چقدر در ایران نوکر صفتی و ناموس فروش زیاد است و چقدر تو این سایت چفنگ نویس داریم. مثلا یارو میگه سید ضیا گمتل کورش بزرگ است. شاید منظور بدی ندارد و صرفا یک نادان است که افتخار انسانیت را نمیشناسد. متاسفانه در دوره قدیم رضا شاه نوکر هیتلر بوده و ارارات کوچک و دشت نا امیدی و کارون را بخشید. حزب توده نوکر شوروی و شاه و ضیا و کاشانی نوکر انگلیس. واقعا قلب آدم بدرد میآید که نوکر صفتی چقدر ذر بین ایرانیان رشد کرده
9
3
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۰
۴۰

مصدق روحت شاد - تهران، ایران
گشتاسپ - شیراز، ایران
مگه خود الضرت ممرضا پلانی لواط کار نبود؟! مگه شوهرش ارنست پرون رو با خودش از سوئیس به ایران نیاورد؟!12
3
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۰
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
1: اصلا ارزش بحث دارد ؟ کسی اینجا گفت صید ضیا کورش است؟ ا گویا تاریخ را نه از اسناد و پژوهشها، بلکه از نقل قولهای نیمهکاره در گروههای خانوادگی آموختهاید؛ آنهم با چاشنی توهمات روشنفکرانهای که بهجای شعور تاریخی، با شوری انقلابی آمیخته شده است. سید ضیاء را کوروش خواندهاید. یا مثلا مدعی که ما گفتیم ? احسنت! شاید بالاخره پس از قرنها، کسی را یافتید که دستکم برخلاف بسیاری از "میهندوستان شعاری"، جرئت تصمیمگیری داشت، طرح اصلاحی داشت، و به جای آنکه سرنوشت مملکت را پای میز قمار قدرتهای خارجی بگذارد، کوشید با شلاق نظم، ملت خوابآلود را از قرن هجده به قرن بیستم پرتاب کند. اگر این کوروش بودن است، پس بگذارید نامش را با افتخار بر سردر سیاستورزی مدرن ایران حک کنیم. در خصوص رضاشاه نیز، با تبر آمدید و فراموش کردید اگر خط آهنی کشیده شد، اگر مدرسهای ساخته شد، اگر پوشش ملتی از خرافه به نظم رسید، نتیجه اقدامات کسی بود که برخلاف شما، ساعت به ساعت با واژه "استعمار" فال نمیگرفت، بلکه سدی در برابرش ساخت؛ گرچه دیکتاتور بود، اما هرگز نوکر نبود.
6
6
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۸:۵۵
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
2: گرچه دیکتاتور بود، اما هرگز نوکر نبود. شما اما حتی برای فهم دیکتاتوری نیز به ناظم مدرسهتان بدهکار ماندهاید. دست اخر هم در چیزی دخالت نکن که درک نمیکنی. بیا حرفت را بزن.مثل همیشه. مانند "چرا اسم دختر خود را نور زهرا گذاشت " یا به دستان بریده حضرت عباس قسم پهلوی اسلام پناه بود" بحث در باره سید ضیا لباس گشادی برای شما میباشد.
6
5
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۸:۵۶