آیا اقتصاد در حال احتضار ایران باعث میشود تهران «جام زهر» را بنوشد؟
+9
رأی دهید
-0

آقای روغنی زنجانی در این گفتوگو رفتار مقامهای آمریکایی و ایرانی را به رفتار «بوکسورهای داخل رینگ» توصیف میکند که پیش از مسابقه، «برای یکدیگر کُری میخوانند اما در باطن داستان دیگری در جریان است.»
در موقعیت تیر ۱۳۶۷
صحبتهای وزیر برنامه و بودجه در سالهای جنگ هشت ساله ایران و عراق و شبیهسازی وضعیت امروز با سال ۱۳۶۷ از آن رو اهمیت دارد که حالا میدانیم آنچه روح الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را مجاب کرد تا به پذیرش قطعنامه پایان دادن به جنگ تن در دهد، گزارشها یا نامههایی با محتوای تبیین وضعیت وخیم اقتصادی و اجتماعی آن زمان بود که میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت از مسعود روغنی زنجانی خواسته بود آن را تکمیل و ارائه کند.
همزمان از محمدجواد ایروانی، وزیر امور اقتصادی و دارایی وقت نیز خواسته شده بود تا گزارش مشابهی را تهیه و تدوین کند.
در نهایت مجموعه این گزارشهای تلخ اقتصادی بود که رهبر وقت جمهوری اسلامی را بر آن داشت تا به تعبیر خودش جام زهر قبول قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل را سر بکشد.
اگرچه روغنی زنجانی از سالها قبل، چندباری به مناسبتهایی این خاطرات را مرور کرده، اما این بار یادآوری خاطرات مربوط به چرایی و چگونگی پذیرش پایان جنگ و قبول قطعنامه، با تمام دفعات قبل تفاوتهایی داشت.
اقتصاد ایران شرایطی مشابه با سالهای منتهی به پایان جنگ در فاصله زمانی ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷را تجربه میکند و آنطور که عبدالناصر همتی، وزیر اقتصاد برکنار شده دولت چهاردهم گفته بود، مهمترین مساله تلاش برای تابآوری اقتصاد ایران است.
در کتاب کارنامه و خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی مربوط به وقایع تابستان سال ۱۳۶۷، شرایط اقتصادی ایران را اینگونه توصیف میشود: «تحریم های اقتصادی علیه ایران و مسدود کردن هرگونه معامله نظامی با ایران که از همان روزهای اول جنگ آغاز شده بود، همچنین جنگ نفت که اقدامی جهانی علیه ایران محسوب می شد و در سالهای آخر جنگ، قیمت نفت را گاهی به بشکهای کمتر از ۷ دلار رسانده بود و همچنین حمله به کشتیها که با حضور آمریکا در خلیج فارس و بمباران کشتیهای تجاری ایران به وسیله هواپیماهای فرانسوی – که در اختیار عراق قرار گرفته بود – و حداقل صادرات و واردات ایران را نیز با مشکل روبرو کرده بود، همگی دست به دست هم داده بودند که توان نیروهای مسلح ایران را به حداقل ممکن کاهش دهند.»
تصاویر بازگو شده از آن وضعیت، بسیار شبیه به آن چیزی است که دولت دوم دونالد ترامپ برای آینده ایران در سر دارد.
فشار حداکثری بر اقتصاد نیمه جان
از ابتدای بهمنماه ۱۴۰۳ زمان آغاز به کار دولت جدید ایالات متحده تا امروز، مجموعهای از اقدامات برای محدود کردن منابع مالی اقتصاد ایران اجرایی شده است که همگی در چارچوب سیاست کلی «اعمال فشار حداکثری» با هدف به صفر رساندن صادرات نفت ایران طرحریزی شدهاند.
این برنامه در صورت موفقیت نسبی میتواند به ناترازی مالی دولت دامن زده و با ایجاد کسری بودجه شدید، زمینه اوجگیری تورم را فراهم سازد.
تحریم افراد و شرکتهای دخیل در امر تولید، فروش و صادرات نفت ایران از بازرگانان خارجی گرفته تا وزیر نفت دولت چهاردهم، اعمال فشار بر اسکلهها و بنادر پذیرای نفتکشهای حامل نفت ایران، شناسایی شبکه حمل و نقل نفت ایران از شرکتهای باربری و کشتیرانی تا نفتکشهای موسوم به ناوگان اشباح و قرار دادن نام آنها در فهرست تحریمی، حلقههایی از زنجیره فشار حداکثری به حساب میآیند.
تلاقی ناترازی برق، گاز و آب نیز دیگر فاجعه اقتصادی- اجتماعی این روزهاست که دیگر فصل و ماه نمیشناسد و تمام سال گریبانگیر اقتصاد و اجتماع ایران است.
با اینکه هر کدام از این مصائب، آنگونه که مسعود روغنی زنجانی گفته برای تحمیل اقتصاد بر سیاست کافی هستند، اما به نظر میرسد بار روانی افزایش پایان ناپذیر قیمت دلار بازار آزاد، تاثیری بزرگتر از همه اینها بر حاکمان جمهوری اسلامی به جا گذاشته است.

در عین حال از بالا گرفتن دوباره تورم غذایی در دو ماه پایانی سال و اثر شدیداین عامل بر معیشت خانوارهای کمدرآمد نیز نمیتوان به آسانی گذر کرد.


این وضعیت میتواند چند دلیل داشته باشد، پیچیدگی فرآیند دور زدن تحریمها با توجه به تجربه ایران در سالهای اخیر باعث شده تا این شبکه و فرآیند آن، همچنان پنهان باقی مانده و فعالیت خود را ادامه دهد.
دلیل دیگر در ثبات جریان فروش و صادرات نفت ایران، میتواند با جنگ تعرفهای واشنگتن-پکن مرتبط باشد، اینکه چین در جنگ بزرگتر با ایالات متحده، به پالایشگاههای کوچک خریدار نفت ایران چندان سختگیری نمیکند، کما اینکه این پالایشگاههای معروف به قوریهای چای تنها با نفت ارزان و تخفیفخورده ایران میتوانند روزگار بگذرانند.
جذابیت شرایط خرید نفت از ایران نیز عامل دیگری است که پذیرش ریسک رعایت نکردن تحریمها را برای شماری از خریداران این نفت، توجیه میکند.
با این حال، گزارشهایی هم از سرگردانی نزدیک به ۱۱ نفتکش حامل ۱۷ میلیون بشکه نفت ایران در سواحل مالزی منتشر شده که از کندی روند فروش و صادرات نفت ایران پس از این تحریمها خبر میدهند.
جایگزین کردن نفت ایران با نفت دیگر فروشندگان از سوی برخی پالایشگاههای چینی نیز بخشی از تحولات ماههای اخیر بوده، ادامه این وضعیت یا حتی وخیمتر شدن اوضاع به معنای کاهش درآمدهای نفتی ایران است.
به ویژه آنکه قیمت نفت در پی به راه افتادن جنگ تعرفهها و ارزیابیهای ناامید کننده از پیشبینی رشد اقتصادهای جهانی، چشماندازی رو به نزول دارد.
ایستادن در لبه «فوقالعاده خطرناک»
حتی اگر دوگانه توافق یا تحمل بمباران تاسیسات هستهای و نظامی را دوگانه ای اغراق آمیز تلقی کنیم، ادامه وضعیت فعلی یا تشدید شرایط تحریمی برای اقتصاد نیمه جان ایران، شرایطی خطرناک تلقی میشود، هشداری که مسعود نیلی، اقتصاددان صاحبنام ایرانی و دستیار ویژه اقتصادی حسن روحانی در دولت اول او، در مناظرهای به آن اشاره کرد و گفت: «به جای فوقالعاده خطرناکی رسیدهایم»
نیلی تاکید داشت: «مادامی که ریل سیاست خارجی ما همین باشد و مادامی که اقتصادمان را به صورت دستوری در داخل اداره میکنیم و به ناترازیها ادامه میدهیم اصلاً معلوم نیست یک سال بعد همینجا نشسته باشیم.» این اقتصاددان در عین حال، یادآوری کرد که هیچ کشوری را نمیشناسد که با وجود تنش در حوزه سیاست خارجی، توانسته باشد رشدی قابل توجه و پایدار را تجربه کند.