تجربه احمد خمینی، احتمالا دارای آموختههای مهمی برای نزدیکان علی خامنهای است: از جمله اینکه در مدت باقیمانده از عمر رهبر مستقر، ناچارند «هر چه» در توان دارند را برای مهار یا حذف سیاسی رقبا به کار بگیرندبی بی سی، حسین باستانی: تصور عمومی این است که سرنوشت مجتبی خامنهای بعد از پایان رهبری پدرش، با سرنوشت احمد خمینی پس از مرگ پدر یکسره متفاوت خواهد بود. در نگاهی کلی تر اما، تجربه غیرمنتظره «مقربان روحالله خمینی» پس از او، ممکن است برای «مقربان علی خامنهای» معنایی هشدارآمیز داشته باشد.
اهمیت این تجربه تاریخی، مستقل از برداشتهایی است که در فضای سیاسی ایران، از سالها پیش در مورد احمد خمینی و همچنین مجتبی خامنهای مطرح بودهاند: برداشتهایی از این قبیل که احمد به دست مأموران وزارت اطلاعات به قتل رسیده یا آنکه مجتبی خامنهای، جانشین بلامنازع رهبر فعلی خواهد بود.
واقعیت آن است که بر مبنای اطلاعات در دسترس -تا این لحظه- باید با هر دوی این برداشتها با احتیاط برخورد کرد. چون منشأ حکایت قتل احمد خمینی به دست وزارت اطلاعات، «اعترافات» منتسب به سعید امامی در پرونده قتلهای سیاسی ۱۳۷۷ است که -به دلیل اتکای مجموعه آن اعترافات به شکنجه- به لحاظ اصولی قابل استناد نیستند. موضوع جانشینی مجتبی خامنهای هم، مبتنی بر تفسیرهایی از اخبار مرتبط با اوست که البته اهمیت بسیار دارند، ولی تا اطلاع ثانوی، صرفاً از نامزدی محتمل نامبرده برای جانشینی حکایت میکنند.
فارغ از همه این احتیاطها، قابل تردید نیست که احمد خمینی، که در زمان پدر بانفوذترین فرد در حلقه اطرافیان او به شمار میآمد، بعد از مرگ پدر مشمول یکی از گستردهترین «تصفیه»های سیاسی تاریخ معاصر شد. فرایند گستردهای که علاوه بر او، طیفی وسیع از سایر معتمدان بنیانگذار جمهوری اسلامی را نیز در بر گرفت.
محمدرضا توسلی رئیس دفتر رهبر وقت، میرحسین موسوی نخستوزیر، عبدالکریم موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی، مهدی کروبی رئیس بنیاد شهید، عبدالله نوری نماینده رهبر در سپاه و محمد موسوی خوئینیها دادستان کل کشور از جمله چهرههایی بودند که در جریان این تصفیه، جایگاه حکومتی خود را از دست دادند.
جمعی از دیگر معتمدان رهبر سابق، اگرچه بلافاصله پس از او هدف تصفیه قرار نگرفتند، اما در سالیانی دورتر به حاشیه رانده شدند. دامنه این جمع، از اکبر هاشمی رفسنجانی جانشین فرمانده کل قوا در زمان روحالله خمینی و محمد خاتمی نماینده او در مؤسسه کیهان گرفته، تا محسن رضایی فرمانده سپاه و محمد هاشمی رئیس صداوسیما را شامل میشد. «شهادت» احمد خمینی در مورد تمایل پدرش به رهبری علی خامنهای، راه جانشینی او را هموار کرد. شهادتی که البته با تأکید صریح وصیتنامه روحالله خمینی تناقض آشکار داشت: «آنچه به من نسبت داده شده یا میشود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد... یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم»سرخوردگی دوره گذار علی خامنهای در شرایطی به رهبری رسید که در زمان آیتالله خمینی، کمتر کسی او را بهعنوان «ولیفقیه بعدی» جدی میگرفت. در حقیقت پس از مرگ روحالله خمینی، حداکثر نقش متصور برای او در معادلات سیاسی، در حد عضویت احتمالی در شورای رهبری بود.
انتخاب او به عنوان ولی فقیه در مجلس خبرگان، در درجه اول نتیجه بازیگردانی اکبر هاشمی رفسنجانی در جلسه تاریخی ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، و در درجه بعد مدیون چند روایت شفاهی و در راس آنها «خاطره» احمد با این مضمون بود که روحالله خمینی، زمانی علی خامنهای را برای رهبری آینده مناسب دانسته است. خاطرهای که البته، با تأکید صریح وصیتنامه پدرش ناهمخوان بود: «پس از من... آنچه به من نسبت داده شده یا میشود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»
قابل توجه آنکه ۲۴ سال پس از روایت احمد خمینی به نفع رهبری علی خامنهای، خواهرش زهرا مصطفوی شهادت جدیدی را مطرح کرد که اعتبار شهادت برادر را باز هم بیشتر زیر سؤال میبرد. زهرا مصطفوی بعد از رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، در نامهای سرگشاده خطاب به رهبر نوشت آیتالله خمینی در «همان روز» که علی خامنهای را برای جانشینی خود مناسب دانسته، از هاشمی رفسنجانی هم بهعنوان یک گزینه مناسب دیگر برای رهبری نام برده است.
در هر صورت، گذشته از میزان اعتبار شهادتهای مرتبط با مساله جانشینی، طبیعی بود که احمد خمینی روی کار آمدن علی خامنهای را، مدیون شخص خود و خاطره حسابشدهای بداند که برای جا انداختن رهبری او در مجلس خبرگان نقل کرده بود. او به طور اجتنابناپذیر، انتظار داشت متناسب با همین نقش، در دوران رهبر جدید سمت حکومتی بالایی داشته باشد.
این در شرایطی بود که علیرغم عضویت احمد در چند شورای عالی، علی خامنهای تمایلی به انتصاب او به ریاست هیچ یک از نهادهای ارشد حکومتی نشان نداد. رهبر جدید، در نهایت مسئولیتی در حد سرپرستی حجاج ایرانی را به فرزند رهبر سابق پیشنهاد کرد که حاضر به پذیرش آن نشد.
چیزی که وضعیت را پیچیدهتر کرد، آن بود که احمد خمینی بارها کوشید برای جلوگیری از حذف همفکران خود از قدرت میانجیگری کند و هر بار، بیشتر متوجه شد که جایگاه قابل اعتنایی برای چانه زنی ندارد. تعجبی نداشت که بهتدریج سرخوردهتر و افسردهتر شد و حتی با ترک تهران، در منطقهای دورافتاده در نزدیکی قم سکونت کرد.
در چنین حال و هوایی بود که احمد در اواخر عمر، هر از گاه به خاطر گلایههایش از سیاستهای جاری خبرساز میشد. رفتاری که از همان نخستین روزهای پس از مرگش، به شکلگیری نوعی برداشت عمومی کمک کرد: اینکه فرزند بنیانگذار جمهوری اسلامی، لابد قربانی نوعی قتل حکومتی شده است.احمد خمینی، در زمان رهبری علی خامنهای، مشمول یکی از گستردهترین «تصفیه»های دوران جمهوری اسلامی شد که علاوه بر او، طیفی وسیع از سایر معتمدان روحالله خمینی را نیز در بر میگرفتجنگ قدرت معتمدان وقوع یک تجربه در فضای سیاست، لزوماً به معنای تکرار آن در شرایط مشابه نخواهد بود. با وجود این، قابل تصور است که سرنوشت احمد خمینی و دیگر نزدیکان رهبر سابق، معنای هشدارآمیزی برای اطرافیان رهبر فعلی داشته باشد.
این اطرافیان قاعدتاً تردید ندارند بسته به اینکه ولی فقیه بعدی چه کسی باشد یا نباشد، سهمشان از قدرت و حتی آینده شخصیشان، یکسره متفاوت خواهد بود. آن هم در شرایطی که تاکنون، جایگاه هیچ یک از اطرافیان آیتالله خامنهای، به استحکام جایگاه احمد خمینی در بیت رهبر سابق نبوده است.
روایتهای متعدد و سازگار از دوران آیتالله خمینی، به وضوح نشان میدهند که احمد، شخصاً در تنظیم روابط مسئولان حکومتی با رهبر نقش تعیینکننده داشت و با افزایش سن و افت جسمانی پدر، عملاً ملاقاتها و ارتباطات او را کنترل میکرد. این در حالی است که در دوران علی خامنهای، هنوز مجتبی خامنهای یا هیچ شخص دیگری در این جایگاه قرار نگرفته است. در زمان حاضر، در عوض این تشکیلات عریض و طویل دفتر رهبری بوده که نقش هدایت تصمیمهای علی خامنهای و تنظیم فضای دیدارهای خصوصی و عمومی او را بر عهده داشته است.
مهمتر آنکه در زمان رهبر سابق، علائمی از جنگ قدرت میان اعضای دفتر او قابل تشخیص نبود. بهعنوان نمونه، احمد خمینی و محمدرضا توسلی رئیس دفتر رهبر وقت، همواره تنها چهرههای عمومی دفتر روحالله خمینی بودند، و تا وقتی او زنده بود، با نوسانهایی مختصر، موقعیت خود را حفظ کردند.
دفتر عظیم علی خامنهای اما، از مدتها پیش عرصه سطحی از رقابت داخلی آشکار بوده که هر از گاه، در فراز و نشیب موقعیت مدیران دفتر نمود داشته است.
افول موقت جایگاه اصغر حجازی -قائممقام ریاست دفتر- در زمان ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، و حذف افرادی همچون علیاکبر ناطق نوری -رئیس دفتر بازرسی ویژه- یا وحید حقانیان -معاون سابق امور ویژه بیت- از نمودهای همین جنگ قدرت بودهاند. در سالهای اخیر، بهخصوص افزایش نفوذ نسلی جدید از مدیران در بیت رهبری، به وضوح مشهود بوده است. تا جایی که مثلا برخی از مواضع مقام اول حکومت در موضوعات حساس، از طریق توییتهای مهدی فضائلی -عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر- به اطلاع عموم رسیده است.
در چنین پسزمینهای، علائم درگیری حامیان و منتقدان رهبری مجتبی خامنهای در سطح حکومت، بهطور خاص تأملبرانگیز بودهاند. علائمی که از جمله آنها، میتوان به افشاگریهای دو سال پیش محمد سرافراز -رئیس اسبق صدا و سیما و از نزدیکان سابق مجتبی- علیه او اشاره کرد.
سرافراز این افشاگریها را بر مبنای مشاهدات خود از حدود دو دهه عضویت مشترک با مجتبی خامنهای در کمیتهای پنجنفره انجام میداد که به گفته او، وظیفه دخالت پشت پرده در موضوعات سیاسی حساس را بر عهده داشت. محمد سرافراز از جمله میگفت شاهد بوده که فرزند رهبر، به کمک حسین طائب -رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه- در پروندهسازی برای چهرههای سیاسی رقیب با استفاده از روشهایی چون نفوذ، شنود و جاسوسی نقش داشته است. سرافراز پیش از آن هم، در کتاب خاطرات خود مجتبی را متهم به حمایت از تخلفات اقتصادی اطلاعات سپاه و صداوسیما کرده بود.
در سوی دیگر اما، مشخص است که طیفی از چهرههای نزدیک به حکومت، در تلاش برای جا انداختن مجتبی خامنهای بهعنوان چهرهای هستند که گویی در صورت رهبر شدنش، مشکلات پیچیده کشور حل خواهند شد.
گفتوگوی چهار ماه پیش عباس پالیزدار -از چهرههای معروف اصولگرا- در تبلیغ رهبری مجتبی، از «علنی»ترین نمودهای این تلاش در فضای رسمی کشور بوده است. او در این گفتوگوی خبرساز، مقابله با فساد حکومتی در ایران و تحقق «اصلاحات بنیادین» را تنها در صورتی ممکن میدانست که مجتبی خامنهای جانشین پدرش شود. تأمل برانگیز بود که پالیزدار در جریان همین گفتوگو، خود را پشتگرم به بخشی از دستگاه اطلاعاتی ایران معرفی میکرد. موقعیت آینده مجتبی خامنهای پس از مرگ پدر، در طیفی از احتمالات بهشدت متفاوت در نوسان خواهد بود: طیفی که یک سر آن تبدیل به علی خامنهای دوم، و سر دیگر آن تبدیل به احمد خمینی دوم استاز احمد خمینی دوم تا علی خامنهای دوم بهطور طبیعی با افزایش سن رهبر جمهوری اسلامی ایران، جنگ قدرت در میان نزدیکان او ابعاد گستردهتری پیدا خواهد کرد.
البته چهبسا حتی در میان بسیاری از معتمدان رهبر، اطمینانی وجود نداشته باشد که آیا آیتالله خامنهای آخرین رهبر جمهوری اسلامی خواهد بود یا نه. ولی قابل تصور است که آنها با فرض روی کار آمدن رهبری جدید در نظام حکومتی ایران، دغدغه تثبیت موقعیت خود در دوران «پساخامنهای» را داشته باشند.
این معتمدان از جمله میدانند که آخرین مواضع ولی فقیه قبل از مرگ، بهشدت بر معادلات تعیین رهبر بعدی و در نتیجه، بر ترکیب محذوفان آینده عرصه قدرت تأثیر خواهد گذاشت. به این علت که مشکل می توان تصور کرد که شخص اول نظام قبل از پایان زندگی، نظری را در مورد جانشین خود ثبت و ضبط نکند، و بعید است که نظر او، بر فرآیند انتخاب رهبر بعدی تأثیرگذار نباشد.
نتیجه منطقی آنکه نزدیکان رهبر مستقر، در مدت باقیمانده از عمر ولیفقیه ۸۵ ساله، لاجرم «هر چه» در توان دارند را برای مهار یا حذف سیاسی رقبای خود، به کار خواهند گرفت.
نتیجه چنین تلاشی، به طور خاص در ارتباط با شخص مجتبی خامنهای پراهمیت به نظر می رسد. بهویژه چون موقعیت آینده او در «نظام»، در طیفی از احتمالات -بهشدت- متفاوت در نوسان خواهد بود: طیفی که احتمالا یک سر آن تبدیل شدن به علی خامنهای دوم، و سر دیگر آن تبدیل شدن به احمد خمینی دوم است.
+0
رأی دهید
-1
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.