ایندیپندنت فارسی: علیرضا نوریزاده اسکات بسنت، وزیر خزانهداری آمریکا، روز پنجشنبه گفت: اگر من ایرانی بودم تمام سرمایهام را به ارز تبدیل میکردم ... چون ایالات متحده با اعمال سیاست فشار حداکثری بار دیگر جمهوری اسلامی ایران را ورشکسته خواهد کرد.
این سخنان وقتی گفته میشود که رهبر جمهوری اسلامی درهای کرملین را میکوبد تا روسیه میان او و واشنگتن پادرمیانی کند.
پزشکیان رئیسجمهوری که به صحنه آورده شد تا هم جامعه را آرام کند و هم با ظریفش راهی به واشینگتن بگشاید، هفته پیش در مجلس فقط گریه نکرد اما روضه مظلومیت دولتش را خواند که رهبری راهم را بست که میخواستم با ترامپ گفتگو کنم. علی خامنهای فرات را بست حالا شما از جان ما تشنهلبان چه میخواهید؟ همتیام را که تخصص و تجربه داشت میبرید (و دردل میگفت) ظریف هم میرود و من کسی را ندارم تا در وضع جنگی کنونی کاری کند.
برای هر ایرانی وطنپرستی حرفهای وزیر خزانهداری آمریکا سخت دردآور است که یک ابرقدرت کلید اقتصاد و زندگی ما را در دست دارد و یک نیمابرقدرت دیگر لاوروف را به تهران میفرستد و پیام میدهد که وقت تسلیم است. پوتین امیدوار است تا از دستان بخشنده ترامپ ۲۰ درصد خاک اوکراین را ضمیمه روسیه کند، پس چه باک است که در این میان بر سر جمهوری اسلامی معامله کند؟
بازی ترامپ با خامنهای از دروازه کاخ سفید تا سالن بیضی ادامه داشته است، هویج و چماق هر دو روی میز.
بگذارید دو نمونه از سیاستهای خردگرایانه را در منطقه ذکر کنم تا آشکار شود گرفتار چه گروهی هستیم که مصالح ملی را به اشارتی قربانی میکنند.
روسها حدود ۵۵ سال از زمان یوسف زوعین و نورالدین الاتاسی در سوریه دست بالا را داشتند و در دوران بشار اسد عملا سوریه تحت کنترل و حمایتشان بود. هنوز نمیدانیم در پس پرده چه گذشت که یکشبه اسد را به مسکو فرستادند. امروز وقتی هواپیماهای روسی در دمشق فرود میآیند و لیرههای چاپ مسکو را تحویل بانک مرکزی سوریه میدهند و پایگاههایشان را در لاذقیه و طرطوس حفظ میکنند آشکار میشود که پوتین همراه با ترکیه چه بازی هوشمندانهای را در سوریه دنبال کرد که هم منافع ملیاش را صیانت کرد و هم آیندهاش در سوریه به نوعی تضمین شد.
این را با سیاست رژیم ولایت فقیه مقایسه کنید. سه روز پیش از سقوط اسد عباس عراقچی در بولوار المزه دمشق با همتای سوریاش شاورما نوش جان میکرد، شب سقوط اسد محمد جواد لاریجانی در تلویزیون با قاطعیت میگفت اسد قرص و محکم سر جایش نشسته است. روز بعد کارکنان سفارت و حسینیهها و مراکز بهاصطلاح فرهنگی رژیم وحشتزده هریک از گوشهای میگریختند؛ تجلی واقعی شعری که از حضرت سعدی در گوش ماست: روزی افتاد فتنهای در شام/ هرکس از گوشهای فرا رفتند/ پسران وزیر ناقصعقل/ به گدایی به روستا رفتند/ روستازادگان دانشمند/ به وزیری پادشا رفتند.
خامنهای از سنگینی سقوط بشار جان دوسه هفته سردرگم بود و از جوانان غیور سوری میخواست کلک احمد الشرع را بکنند، اما جوانان غیور سوری به او خندیدند و دست در دست دولت جدید برای ساختن خانه پدری دامن همت به کمر بستند.
مورد دوم را بعد از آنکه ترامپ موضوع تبدیل کردن غزه به ریویرا و انتقال ساکنانش به مصر و اردن را لغو کرد شاهد بودیم. قطبهای جهان عرب (سعودی و مصر و اردن و تاحدودی امارات و کویت و قطر) بدون شعار و جیغ و فریاد در کنار ملت فلسطین نشستند و بسته پیشنهادیشان را در قاهره ارائه دادند، بستهای که مورد تایید اتحادیه عرب، دبیرکل سازمان ملل و اتحادیه اروپا قرار گرفت. شاهزاده محمد بن سلمان خیلی صریح گفت کشورش بدون به ثمر رسیدن طرح دو ملت و برافراشته شدن پرچم فلسطین مستقل به پیمان ابراهیم نخواهد پیوست و مصر و اردن با تمام نیازشان با سربلندی طرح ترامپ را رد کردند و بسته پیشنهادیشان را عرضه کردند. حال خیلی ساده این دو شیوه را با حرفهای توخالی و شعارهای ولی فقیه کنار هم بگذارید.
به نظر میرسد در جمع اطرافیان رهبر حتی یک تن وجود ندارد که به او یادآور شود که میدانی با سرنوشت خودت و ملت ایران چه میکنی؟ خبر داری اسرائیل چه آشی برای ما پخته است؟ میدانی معنای سخنان وزیر دارایی آمریکا چیست؟ چنین است روزگار ما، آنسوی خلیج همیشه فارس خرد حاکم شده است و اینسو جهل و شعار، سرنوشت ما در میان زمین و هوا.
آیا ترامپ بازهم صبر میکند تا پوتین در وساطت به نتیجه برسد؟
اینسو خامنهای تا کجا دستش را بالا خواهد برد؟ شروط ترامپ بسیار روشن است، کم و بیش همان شروطی که کلینتون برای معمرالقذافی روی میز گذاشت و کوندالیزا رایس مسئول اجرایش شد. برای خامنهای سرنوشت قذافی بعد از تسلیم مطلق درس عبرتی شده است و خودش عملا در گفتههایش به این موضوع اشاره میکند. خامنهای در دو نوبت با واژگانی قریب به هم گفته است:
«چرا این چالش را دشمنان ایجاد کردهاند؟ چرا اینقدر گیر میدهند؟ مگر در دنیا فقط ما داریم تلاش هستهای میکنیم؟ البته آنها میگویند از [دسترسی ما به] سلاح هستهای میترسند! دروغ میگویند، میدانند که ما دنبال سلاح هستهای نیستیم. جامعه اطلاعاتی آمریکا بارها تا حالا این را تصریح کرده که ایران دنبال تسلیحات هستهای نیست. همین چند ماه پیش هم ــ در همین چهار پنج ماه اخیر ــ دو مورد اعتراف کردند گفتند هیچ نشانهای از حرکت ایران به سمت ساخت سلاح هستهای دیده نمیشود ...»
«آمریکاییها بر سر موضع عنادآمیز خودشان محکم ایستادند و یک قدم جلو نیامدند. روی کاغذ یا در مقام وعده میگویند بله، ما تحریمها را برمیداریم، برنداشتند و برنمی دارند هم؛ شرط میگذارند؛ میگویند اگر می خواهید تحریمها برداشته بشود، باید الان در همین توافق یک جملهای را بگنجانید که این جمله به معنای آن باشد که بعدا باید درباره این موضوعات با شما صحبت کنیم و توافق کنیم؛ اگر چنانچه این جمله را نگنجانید ما الان با همدیگر توافقی نخواهیم داشت. این جمله چیست؟ این جمله یک بهانهای است برای مداخلات بعدی؛ درباره خود برجام، تمدید برجام، درباره مسائل گوناگون، درباره موشک، درباره منطقه، که اگر شما بعدا گفتید که نه من در این مورد بحث نمیکنم یا مثلا سیاست کشور اجازه نمیدهد یا مجلس اجازه نمیدهد، خواهند گفت خیلی خب شما نقض کردید، پس هیچ، توافق بیتوافق. الان روش اینها و سیاست اینها این است؛ کاملا ناجوانمردانه و خباثتآلود...»
به این ترتیب رهبر جمهوری اسلامی نمیخواهد دستهایش را در مقابل ترامپ بالا ببرد.
ترامپ به دنبال سه هدف است: اول، دست کشیدن رژیم از پروژه هستهای که تاکنون دهها میلیارد دلار برای کشور ما هزینه برداشته است. دوم، خاتمه روابط با نیابتیها و توقف ایران در دشمنی با اسرائیل و مداخله نکردن در امور کشورهای دیگر، و سرانجام توقف تولید موشکهای بالستیک و دوربرد.
آیا با شناختی که از خامنهای داریم او شجاعت پذیرش شکست سیاستهایش و روز به روز عاجزتر کردن ملت را خواهد داشت؟
دونالد ترامپ در اندیشه مهار بیرحمی رژیم درمورد ملت ایران نیست اما تردید نکنیم اگر خامنه ای تسلیم شود ملت ایران پیروز این معامله خواهد بود