«میهن‌دوستی، آری؛ ناسیونالیسم، هرگز»

عصر ایران؛ هومان دوراندیش: در یادداشت «احمد شاملو، ایران‌دوستی و پهلوی‌گرایان» نوشته بودیم: «میهن‌دوستی با ناسیونالیسم یکی نیست. میهن‌دوستی همیشه پاکیزه و ملایم است اما ناسیونالیسم مستعد آلودگی است و می‌تواند بسیار هم تهاجمی باشد.»  
 
  یادداشت حاضر البته ربطی به حضرات پهلوی‌گرا ندارد بلکه درباره تفاوت میهن‌دوستی و ملی‌گرایی است.
 
   در میهن‌دوستی (Patriotism) ادعای برتری یک ملت نسبت به سایر ملل وجود ندارد. فردی در جایی از جهان به دنیا آمده و دلبسته سرزمینی است که زادگاهش بوده. طبیعت و شهرهای آن سرزمین به ویژه شهر خودش را دوست می‌دارد و از زیستن در آن کشور لذت می‌برد و به دلیل عمری که در میهن‌اش سپری کرده، به میهن دلبستگی دارد؛ ولو که زادگاهش را بهترین شهر یا کم‌نقص‌ترین کشور دنیا نداند و مردم کشورش را هم بهترین ِ مردمان نداند.  
 
  اما ناسیونالیسم (Nationalism) یا ملی‌گرایی، معمولا و بلکه غالبا با ادعای برتری یک ملت نسبت به سایر ملل توأم است. در ناسیونالیسم، ملت مهم‌تر از میهن است. تاکید ناسیونالیسم بر ملت است نه بر میهن. به همین دلیل ناسیونالیسم سرشتی متجاوز دارد. یعنی اگر زورش برسد، در پی توسعه مرزهای میهن است.
 
  ناسیونالیست‌ها معمولا ادعاهای ارضی دارند و میهن موجود را برای ملتی که به آن تعلق دارند، کافی نمی‌دانند. یا معتقدند میهن این ملت، بسی فراتر از محدوده کنونی بوده. پس باید امروز یا فرداروزی بخش‌های از دست رفته میهن را بازستاند.  
 
  اما علاوه بر این‌ها، ناسیونالیست‌ها چونکه غالبا به برتری فکری و فرهنگی و تمدنی ملت خودشان باور دارند، با این ایده که سرزمین سایر ملل تحت سلطه ملت خودشان (یا دولتِ برآمده از ملت خودشان) درآید، نه تنها مشکلی ندارند بلکه آن را لطفی در حق سایر ملل می‌دانند؛ چراکه بسط حاکمیت ملی خودشان را مایه ترقی یا شایسته زیستنِ ملل دیگر محسوب می‌کنند.  
 
  حتی اگر این ادعای آن‌ها بعضا درست باشد، باز تفاوتی در اصل موضوع ایجاد نمی‌کند. اصل موضوع (Axiome) این است که ناسیونالیسم سرشتی متجاوز دارد؛ مگر اینکه این سرشت تجاوزگر و توسعه‌طلب (ارضی) به تمهیداتی مهار شود.
 
  به غیر از هیتلر و موسولینی، که ناسیونالیست‌های شش‌آتشه قرن بیستم بودند، اروپای قرن نوزدهم نیز عمیقا آلوده بود به جنگ‌های ناسیونالیستی. جنگ‌هایی که دقیقا با هدف توسعه مرزهای میهن رقم می‌خوردند.
 
  در نمایشنامه "آرش"، اثر بهرام بیضایی، وقتی آرش کمانگیر تیر را در کمانش می‌گذارد تا آن را پرتاب کند و مرز ایران تعیین شود، برخلاف شاهنامه، تیر او در جایی فرود نمی‌آید و تا ناکجا می‌رود. معنای این پایان‌بندی در نمایشنامه بیضایی روشن است. یعنی ایران مرز ندارد و همه جا ایران است. یا همه جا باید ایران باشد.  
 
البته بیضایی این نمایشنامه را در سنین جوانی نوشته است. تقریبا در سن بیست سالگی. یعنی در این یادداشت در مقام نقد بیضایی نیستیم بلکه صرفا می‌خواهیم "خوی متجاوز ناسیونالیسم" را با ذکر یک مثال ادبیِ نادیده‌مانده نشان دهیم.
 
  در واقع بیضایی در نمایشنامه (یا برخوانیِ) "آرش" می‌خواهد همه جهان جزو ایران باشد. توسعه‌طلبی ارضیِ هیتلر هم نهایتا در پی آن بود که همه جهان تحت حاکمیت آلمان باشد؛ چراکه هیتلر ملت آلمان را برتر از همه ملل و سزاوار چنین سیادتی می‌دانست.
 
تفاوت ناسیونالیسم و میهن‌دوستی دقیقا همین‌جا مشخص می‌شود. میهن‌دوست میهن خودش را دوست دارد و میهن دیگران را میهن خودش نمی‌داند. هند هر چقدر هم زیبا باشد، ایران نیست. پس عجیب نیست که یک ایران‌دوست نخواهد که هند به ایران ضمیمه شود و از فردا، واژه "ایران" هند را هم در بر گیرد.  
 
  اما ناسیونالیست برتری ملی را پاس می‌دارد. پس عجیب نیست که ناسیونالیست‌های ایرانی، که از تهاجم اعراب حجاز در ایران پس از سقوط ساسانیان بیزارند، به یورش نادرشاه به هندوستان مفتخر باشند. هنوز هم افراد زیادی در ایران پیدا می‌شوند که دقیقا به دلیل ناسیونالیست بودن، به تجاوز نادر به هند می‌بالند و کلاَ با جنایات نادرقلوه‌کن (به قول شاملو) مشکلی ندارند.
 
  باری، ناسیونالیسم، مثل لیبیدو (به قول فروید)، سرشتی متجاوز دارد و اگر این استعداد تجاوزگری مهار نشود، حتی در کشوری مثل آمریکا که ناسیونالیسم مدنی دارد نه ناسیونالیسم فرهنگی و قومی، فردی چون ترامپ پیدا می‌شود و ناسیونالیسم را صرف دزدیدن و بلیعدن گرینلند و کانادا و غزه و خلیج مکزیک می‌کند.  
 
  اینکه ترامپ موفق می‌شود رویاهایش را عملی سازد یا نه، به جای خود. ولی نکته این است که رویاهای او کاملا ناسیونالیستی‌اند. مسئله اصلی او نه میهن یا وطن بلکه "بسط حاکمیت ملی" است. بسطی که اگر کسی جلودار ترامپ نباشد، از کانادا می‌آغازد و عجالتا به غزه می‌انجامد.
 
  گفتیم که ناسیونالیست‌ها معمولا ادعاهای ارضی دارند؛ و اگر شرایط اقتضا کند، این ادعاهایشان را مطرح یا حتی پیگیری می‌کنند. ترامپ و پوتین هر دو ناسیونالیست‌اند. بنابراین عجیب نیست که پوتین اوکراین را می‌خواهد و ترامپ گرینلند و کانادا را !‌
 
نسبت ناسیونالیسم و فاشیسم، به قول منطقیون، نسبت عموم و خصوص مطلق است. یعنی ناسیونالیسم از فاشیسم اعم است. به عبارت دیگر، هر فاشیستی ناسیونالیست است ولی بعضی از ناسیونالیست‌ها فاشیست‌اند (نه همه آن‌ها).
 
 مثلا هیتلر و ژنرال دوگل هر دو ناسیونالیست بودند. ولی هیتلر فاشیست بود و ژنرال نه. فاشیسم، علاوه بر سرشت متجاوز، مؤلفه‌های دیگری هم دارد که آن مؤلفه‌ها لزوما در ناسیونالیسم وجود ندارند.
 
  ممکن است گفته شود چنان نسبتی بین میهن‌دوستی و ناسیونالیسم نیز وجود دارد. یعنی میهن‌دوستی اعم از ناسیونالیسم است؛ بنابراین هر ناسیونالیستی، میهن‌دوست است ولی بعضی از میهن‌دوستان ناسیونالیست‌اند و بعضی هم نه.  
 
اما واقعیت این است که ناسیونالیسم مبتنی بر ادعای برتری یک ملت نسبت به سایر ملل است. اگرچه ناسیونالیست‌هایی که فاشیست نیستند این ادعا را به صراحت بیان نمی‌کنند اما اگر بن‌مایه افکار و گفتار و حتی رفتارشان را بکاویم، محال است که ادعا و حس "برتری ملی" را در آن‌ها نیابیم.  
 
ولی یک میهن‌دوست فقط میهن خودش را دوست دارد و بس. یعنی ملت و مظاهر ملی سرزمین خودش را برتر از سایر ملل و مظاهر ملی سرزمین‌های دیگر نمی‌داند.  
 
میهن‌دوست حتی ممکن است ملتی دیگر را به لحاظ فکری و فرهنگی و اخلاقی بالاتر از ملت سرزمین خودش بداند. ولی باز میهن‌اش را عمیقا دوست دارد چراکه در آن‌جا به دنیا آمده و زندگی کرده و به دیگران مهر ورزیده و از دیگران مهربانی دیده و در یک کلام، مواجهه‌اش با هستی و به شگفت آمدنش در برابر نفسِ بودن و زیبایی‌های این جهان، یعنی انبوه تجارب و خاطراتش، عمدتا در درون آن میهن رقم خورده است.

با این حال حتی اگر قائل به نسبت عموم و خصوص مطلق میان میهن‌دوستی و ناسیونالیسم باشیم و بگوییم هر ناسیونالیستی میهن‌دوست است (ولی بعضی از میهن‌دوستان ناسیونالیست‌اند نه همه‌ی آن‌ها)، باز باید گفت ناسیونالیسم معمولا عواقب خوبی در پی ندارد. حالا یا برای همان ملت، یا برای سایر ملل.
 
میهن‌دوستی نباید نافیِ انسان‌دوستی باشد. سیاست ناسیونالیستی هیتلر در اروپا یا فرانسوی‌ها در الجزایر یا بلژیکی‌ها در کنگو مرتکب شدند، حتی اگر از سر میهن‌دوستی بوده باشد، خلاف انسانیت بود و به ضرر مردم کنگو و الجزایر و لهستان و چکسلواکی و ... و حتی به زیان مردم آلمان تمام شد.
 
 و این یعنی میهن‌دوستیِ ناسیونالیستی خطرناک و فاقد ارزش دموکراتیک و اومانیستی است؛ چراکه بالاخره در جایی، حق مردمی را نقض می‌کند و پاسداشت انسان را فرو می‌نهد.
 
به قول اینشتین، ناسیونالیسم سرخک بشریت است. بنابراین حتی میهن‌دوستی ما نباید رنگ و لعاب و درونمایه‌ی ناسیونالیستی داشته باشد.
+14
رأی دهید
-11

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۰
    کیانپور - ونکوور، کانادا
    کاملا درست است.طرفداران نظام پادشاهی پهلوی که اغلب ضد مذهب و آتییست هستند ناسیونالیست هستند نه میهن پرست. چراکه دیگر گروهای سیاسی و ایرانیان مسلمان را به حساب نمی آورند. میهن پرستان گروههای ملی گرا خاصه جبهه ملی هستند.
    27
    9
    شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۳
    طلوع ازادی - لوس آنجلس ، ایالات متحده امریکا
    کثیف ترین بازی چپولها از دم، ما هم ناسیونالیست هم میهن پرست هستیم، جانمان فدای ایران و ایرانی. گور بابای هر کسی که نمیتونه ببینه. چه پهلوی چه هر کسی که یک قدم برای ایران برمی داره ما تا ابد سپاسگزار خواهیم بود. ما اجازه نمی‌دهیم که دیگران بر افکار ملی گرایانه و میهن دوستی مان افسار ببندند. جاوید باد نام ایران زمین و همه آنان که برای این مرز و بوم خدمت کردند و با خون خود این کشور کهن را آبیاری کردند. هربژی یاشاسین ایران
    11
    26
    شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۲۶
    romano - تهران، ایران
    ما به اقواممان احترام میگذاریم اما به ملیتمان بیشتر. ما میهن را دوست داریم اما آنرا نمیپرستیم چون به انسانیت اعتقاد داریم. در مورد مرزها من این مرزها را قبول ندارم دو سوم خاک ایران در دو قرن جدا شده و استعمار کثیف مرزهارا بر اساس سرچشمه رودها به ایران تعریف کرده تا ایران را در خفگی ژئوپلتیک قرار دهد. اگر علیف با جریان ضد بشری جهانی حق دارد که ارمنستان را مال خود بداند حمایت مالی و نظامی هم می‌شود ماهم به حق کل تاریخ و قانونهای مدرن و قدیم حق داریم همه اینها را حق خود بدانیم.
    4
    2
    شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۲:۲۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.