«امید»، مرد همجنسگرایی که پنج سال از زندگیاش را در حوزه علمیه به تحصیل علوم دینی پرداخت، همانجا عاشق شد و همانجا خودش را شناخت، داستان او جدالی بین عقل، احساسش و مذهب است.ایران وایر:شایا گلدوست
مرد همجنسگرایی که پنج سال از زندگیاش را در حوزه علمیه به تحصیل علوم دینی پرداخت، همانجا عاشق شد و همانجا خودش را شناخت، داستان او جدالی بین عقل، احساسش و مذهب است.
«داستان رفتنم به حوزه، داستان عجیبی است. شاید هم برای خودم و هم برای هرکسی که میشنود. سال آخر دبیرستان در رشته ریاضی تحصیل میکردم. خانوادهام خیلی مذهبی نیستند اما از بچگی با اعتقادات مذهبی بزرگ شدهایم. یک موسسه مذهبی فرهنگی به مدرسه ما آمد و شروع به فعالیت کرد. کمکم به این موسسه و فعالیتهایش جذب و با یکی از فعالان آن موسسه آشنا شدم و دوست شدیم. اوایل رابطه فقط در حیطه کار بود. اما کمکم دوست شدیم و هرچه زمان پیش رفت، این دوستی صمیمانهتر و نزدیکتر شد. نمیدانم چه شد که احساس کردم عاشق شدهام.»
گرایش جنسی و هویت جنسیتی در انسانها دارای طیف بسیار گسترده و پیچیدهای است که میتواند شخص به شخص متفاوت و منحصر بهفرد باشد. اما توجه به این نکته بسیار اهمیت دارد که عوامل و فشارهای محیطی که دامنه بسیار گستردهای دارند، میتوانند در شناخت، درک و پذیرش هویت جنسی و جنسیتی فرد تاثیرات متفاوتی داشته باشند. افراد بهدلیل محیطی که در آن زندگی میکنند، شرایط خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی، میزان دسترسی به آگاهی و اطلاعات صحیح و عوامل بسیار زیاد دیگر، ممکن است در دورههای زمانی مختلف از زندگی به هویت جنسی و جنسیتی خود شناخت کافی پیدا کرده و یا آن را ابراز کنند. برخی از افراد بهدلیل ترس از طرد شدن و احساس گناهی که از سوی فرهنگ، مذهب، جامعه و خانواده به آنها تحمیل میشود، هیچگاه خود حقیقیشان را زندگی نمیکنند.
امید میگوید که از کودکی تفاوت خود را با دیگران احساس میکرده و میدانسته چیزی در او فرق میکند، اما پیشینه مذهبی نمیگذاشت تا به تمایلات همجنسخواهانه خود بپردازد و خود را بپذیرد. بهویژه در دوران بلوغ که تمایلات عاطفی و جنسی خود را به پسرها احساس میکرده است. میگوید:
«از سوی روحانیون فعال در آن موسسه برای تحصیل در حوزه علمیه تشویق به شرکت در آزمون ورودی شدم. بعد از گرفتن دیپلم، در آزمون شرکت کرده و وارد حوزه شدم. به خانواده چیزی نگفتم. یک روز برای خانوادهام نامهای نوشتم، شبیه به خداحافظی. که من مسیر خودم را انتخاب کردهام و میخواهم در حوزه علمیه درس بخوانم. خانوادهام همیشه اصرار داشتند که با تحصیل در رشته ریاضی به دانشگاه بروم اما من خلاف میل آنها، مسیر دیگری را انتخاب کرده بودم. یک جورهایی از خانه فرار کردم و رفتم. چند روزی از هم خبری نداشتیم اما بعد از چند روز پدرم تماس گرفت و خواست تا با هم صحبت کنیم. در نهایت آنها به تصمیم من احترام گذاشتند و مسیری که انتخاب کرده بودم را ادامه دادم.»
امید فکر میکرد درحوزه علمیه میتواند افکار، احساسات و تمایلات جنسی خود را سرکوب یا از آنها فرار کند اما اولین رابطه جنسی خود را در همانجا تجربه کرد. وقتی که ۱۹ سال داشت. او این رابطه جنسی را بیشتر شبیه به یک تجاوز به خود میداند. میگوید ترسیده بوده و نمیدانسته برایش چه اتفاقی افتاده و چرا به اجبار به رابطه جنسیای تن داده که خواستهاش نبوده است.
امید میگوید آنقدر از نظر روحی آسیب دیده بود که به خودکشی فکر میکرده است: «اولین رابطه جنسیام از آنجا شروع شد. اما همچنان از خودم میترسیدم ودنبال راه فراری بودم. با علمایی که اسم و رسمی داشتند، برای یافتن راهحل مشورت میکردم اما عکسالعملهای متفاوتی را شاهد بودم. عدهای من را گناهکار میدانستند و طردم میکردند، عدهای تمایل داشتند با من ارتباط جنسی برقرار کنند و عدهای با راهحلهای غیرعقلانی، میخواستند به اصطلاح درمانم کنند. راه حلهایی مثل ریاضت کشیدن و دوری از همه و به چله نشستن و تقوا پیشه کردن. حتی پیشنهاد میدادند که ازدواج کنم تا گرایش جنسی خود را تغییر دهم. ولی خیلی خوشحالم که این کار را نکردم و زندگی یک فرد دیگررا به بازی نگرفتم.»
در سال سوم یا چهارم حوزه بود که وقتی به خودش آمد، دید عاشق شده است و فرد مقابل نیز عاشق او است.
«با هم آنجا، در حوزه درس میخواندیم. از احساسات و تمایلاتم با او حرف زدم و از اینکه به همجنس خود گرایش دارم. رفته رفته انگار عاشق هم شدیم، انگار اوهم تمایلات و احساسات مشترکی با من داشت.»
امید از سردرگمی خود نسبت به احساساتش در آن دوران میگوید. تمایلاتی که در فرهنگ و جامعه ما زنانه تلقی میشوند و همین موضوع او را به اشتباه انداخته بود. فکر میکرد «ترنس» است:
«ترنسها تا حدودی در جامعه ما پذیرفته شده هستند. یا لااقل وجه شرعی به آنها داده شده است. به همین دلیل فکر میکردم باید جراحی کنم و یک زن باشم تا تمایلات عاطفی و جنسی من به مردان توجیه شود. حتی میخواستم بعد از جراحی، با عشق تازهام ازدواج کنم. با هم در این رابطه صحبت کرده بودیم.»
نبود اطلاعات درست و کافی درباره گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی و عدم پذیرش این طیف در جامعه، نبود پزشکان و روانشناسان متخصص در اینحوزه و همچنین قانون که این افراد را مجرم میشناسد یا در بهترین حالت، بیمارانی میداند که نیاز به درمان دارند، باعث میشود که بسیاری از اعضای خانواده رنگینکمانی در شناخت و پذیرش هویت جنسی وجنسیتی خود با موانع ومشکلات زیادی روبهرو شوند.
امید میگوید: «وقتی با موضوعات و افراد رنگینکمانی آشنا شدم، خودم را بیشتر شناختم. تجربهها و داستان افراد مختلف من را با واقعیت روبهرو و کمک کرد تا خودم را به عنوان یک مرد همجنسگرا قبول کنم. هر چند رابطه عاشقانهام به پایان رسید اما هرچه پیش میرفتم، بیشتر به این نتیجه میرسیدم که دین پاسخ کافی برای سوالات ذهنی من ندارد. به همین دلیل از حوزه بیرون آمدم و تصمیم گرفتم خودم را زندگی کنم.»
میگوید چند سال بعد از این که از حوزه خارج شده، تازه فهمیده است که در آن دوران طلبهها و آخوندهایی که با آنها رابطه جنسی داشته، چهقدر شرایط را برایش سخت کرده و نامش را روی زبانها انداخته بودند.
میگوید حتی دوستان نزدیکش هم از او دوری میکردند. اما او از ترس نمیتوانست حقیقت را بگوید و نامی از آنها بیاورد. این اتفاقات، اتفاقات رایجی هستند که در مکانهایی مانند حوزههای علمیه و پادگانهای نظامی میافتند. اما معمولا از آنها صحبتی به میان نمیآید و فردی که مورد آسیب وخشونت قرار میگیرد نیز جسارت بازگو کردن این اتفاقات را ندارد زیرا انگشت اتهام به او نشانه گرفته خواهد شد.
داستان امید داستان مشابه صدها یا هزاران مرد همجنسگرایی است که یا همیشه در سکوت زندگی کردهاند و یا حالا در جایی غیر از سرزمین خود، فرسنگها دورتر به امید آزادی زندگی میکنند.
+55
رأی دهید
-8
قدیمی ترین ها
جدیدترین ها
بهترین ها
بدترین ها
دیدگاه خوانندگان
۲۵
varied - ریزه، ترکیه
فساد اخلاقی در طویله اسلامی آنقدر گسترده است که در رسانه های ترکیه گهگاهی ازش یاد میشه مثلا امروز من یک سریالی بنام تشکیلات در TRT دیدم که برای به سکوت وا داشتن یک مقام بلند پایه طویله اسلامی مامور میت به طرف ایرانی میگه اگر برنگردی رابطه غیر اخلاقی همسرت با دیگر مقامات جمهوری اسلامی را افشا میکنیم
1
71
دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۰:۳۶
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۵۰
Tornado1 - استانبول، ترکیه
مرض ابنه ، مرض خطرناکیه
6
55
دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۶
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۵
Dogisgod - مونرال، کانادا
برای مرجعیت تقلید شدن پتانسیلشو داشت. ولی پشتکار نداشت!
1
39
دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۴:۳۴
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۱
Nasrol.Senvar.Hani - مسکو، روسیه
دوستی دارم که دوران فوق لیسانس در قم بوده میگه همکلاسی های قمی اش از لواط در حوزه سخن میگفتند و برایشان چیز کاملا عادی بوده و انگار برایشان اظهر من الشمس بوده که در حوزه لواط میشده
1
44
دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۵:۵۰
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۵۰
Nagonsar - مونیخ ، آلمان
اینکه اخوند دونی قم و مرکز پروار باجناق ها است کسی نه شکی در ان داشته و نه دارد ، وقتی ایت الشیطان مجلسی بزرکترین نرجه تقلید مردار پرستها از غلام بچه های قاجار بود که تا ۳۰ سالگی روغن بنفشه استعمال میکرد، بود تکلیف باقی مفعول السلام های شیعی معلومه.مثل کبوتر با کبوتر گراز با گراز از همین اخوند دونی نشات گرفته. ولی این دلیل نمیشه که ملت بیان تو این سایت تبلیغ باجناق بازی کنند.
4
31
دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۵:۵۹
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۳
sama128 - شیراز، ایران
کسی که باید در دین خدعه ، تقیه ، دروغ قالب ملت و مردم کنه ، باید ....باد بده و کلاً آزاد شده باشه که موقع دروغ گفتن سکسکه اش نگیره ، دروغ خدعه تقیه لواط زنا صیغه جزء اصلی ترین مباحث و دروس تخصصی آنهاست بخصوص مبحث شیرین لواط باجناق ها
0
9
دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۲
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۳
sama128 - شیراز، ایران
صدیقی ، امام جمعه پلاک موقت تهران، وقتی باغ اُزگل ۱۰۰۰۰ متر را به نام زده ، ککش هم نمیگزه، میگه امضاء و اثر انگشت من را جعل کردند تا باغ را به نام من بزنند و هفته های بعد میاد نماز جمعه راست راست توی چشم ملت و دوربین نگاه میکنه از صداقت تقوا پرهیز از گناه میگه، مطمئن باشید حتما حداقل حداقل ۱۰۰۰ بار لواط کرده هم فاعل بوده هم مفعول که به این راحتی دروغ تحویل ملت میده ، حداقل ۱۰۰۰ بار
0
6
دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۷
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.