روزنامه اعتماد در گزارشی از قتل فجیع «نیان» همراه با تجاوز جنسی دختر بچه ۶ ساله در بوکان روایت کرده است و از نقش پدر در این ماجرا نوشته است.
این روزنامه نوشت: پنجشنبه ۲۷ دی ماه سال جاری، رسانههای محلی شهرستان بوکان واقع در آذربایجان غربی اعلام کردند که دختربچهای ۶ساله به نام «نیان جبرئیلپور (چلبیان)» بر اثر آزار جنسی و شکنجه پدر و نامادری خود جان خود را از دست داده است، اما یک روز بعد همان رسانهها نوشتند متهم اصلی آزار جنسی یک پسر جوان ۱۹ساله بوده است تا اینکه «ناصر عتبانی»، رییس کل دادگستری استان آذربایجان غربی در واکنش به این خبر اعلام کرد: «متهم اصلی کودکآزاری و تعرض به یک کودک که منجر به فوت او شده، شناسایی و دستگیر شده است.
در بازپرسیهای دقیق و فنی به عمل آمده توسط بازپرس ویژه این پرونده معلوم شده است که پدر خانواده با خانمی روابط ناسالم برقرار کرده و برادر این خانم با سوءاستفاده از این روابط وارد آن خانه شده و کودک را مورد تعرض قرار داده است. خانم نامحرمی که با پدر طفل روابط ناسالم داشته به همراه برادرش (متهم اصلی کودکآزاری و تعرض)، کودک را برای جلوگیری از افشای موضوع مورد ضرب و جرح شدید قرار دادهاند که منتهی به فوت کودک در بیمارستان شده است.»
با این حال یک منبع مطلع در مورد این پرونده میگوید: این زن اهل سقز بوده و پدر نیان خانه را در اختیار او قرار داده، اما پدر از موضوع آزار جنسی فرزندش بیخبر بوده است. لازم به ذکر است گفته شود صحبتهای افراد مصاحبهشونده قطعا مورد تایید صد درصدی نیست و با رعایت بیطرفی صرفا با استناد به اظهارات یک منبع مطلع، مادر و مادربزرگ نیان این گزارش را تنظیم کرده و در ادامه با یک روانشناس اجتماعی در مورد خانوادههایی که در معرض آسیبهای اجتماعی قرار دارند به گفتوگو پرداخته است.
۶ ماه آزار جنسی، شکنجه و در نهایت مرگیک منبع مطلع که نخواست نامش در گزارش فاش شود در مورد این پرونده میگوید: «مادر نیان از سه سال و نیم قبل به خانه مادرش بازگشت. در این مدت پدر نیان نمیگذاشت همسرش دخترشان را ببیند تا اینکه یکسال قبل پدر نیان با خانمی که اهل سقز بوده، آشنا میشود. پدر نیان خانه را در اختیار این خانم قرار داده و این خانم هر از گاهی به خانه پدر نیان میآمده و در آنجا مدتی زندگی میکرده. پدر نیان آرماتوربند بوده و از صبح تا عصر بیرون از خانه مشغول به کار بوده است.»
این منبع مطلع در ادامه میگوید: «از ۶ ماه قبل برادر این خانم هم پایش به خانه پدر نیان باز شده و نیان از همان ۶ ماه قبل توسط برادر این خانم مورد آزار جنسی و شکنجه قرار گرفته، اما به نظر میرسد این افراد نیان را شکنجه و تهدید میکردند که به پدرش حرفی نزند. البته پدر نیان هم نسبت به آثار کبودی و سوختگی که بر بدن دخترش مشاهده میشده، بیتفاوت بوده و از نیان حمایتی نمیکرده تا اینکه این افراد روز حادثه بعد از آزار جنسی، نیان را مورد شکنجه قرار داده و او را به بیمارستان رساندهاند.
پدر نیان که در همان ابتدا فرار کرده، پس از بازگشت مجدد به بیمارستان دستگیر و سپس آن خانم به همراه مادر و برادر ۱۹ سالهاش دستگیر شدهاند. این جوان ۱۹ساله به آزار جنسی اقرار کرده است. به نظر میرسد پدر نیان از ماجرای آن روز خبر داشته و همراه آنها نیان را به بیمارستان رسانده و فرار کرده است. در حال حاضر پدر نیان، آن خانم و مادرش، همچنین برادر ۱۹ساله آن خانم در بازداشت هستند.»
شنیدهها حاکی از آن است که عامل یا عاملان این جنایت وحشتناک قبل از رساندن این دختربچه ۶ساله به بیمارستان روی بدن او «آب جوش» ریختهاند. روز گذشته؛ جمعه ۵ بهمن ماه جاری نیز جمعی از مردم بوکان به خاطر مرگ خشونتآمیز این دختر ۶ ساله، مقابل فرمانداری این شهرستان تجمع کردهاند.
کادر درمان از زبان پدر نیان حرفهایی به ما زدند«فرزانه رحمانی»، مادر نیان در مورد این حادثه میگوید: «هجده، نوزده سالم بود که با کیوان یعنی پدر نیان ازدواج کردم. مرد محترمی به نظر میرسید، اما بعد از ازدواج رفتارهایش عوض شد. مشروبات الکلی مصرف میکرد و شبها به خانه نمیآمد؛ اعتراض هم که میکردم مرا کتک میزد. وقتی نیان به دنیا آمد، متوجه شدم همسرم با زن دیگری در ارتباط است. اختلافات و درگیریها ادامه داشت تا اینکه یک شب حدود ساعت یک مرا به خانه مادرم برد و گفت نمیخواهم با تو زندگی کنم. البته دفعه اولش نبود که مرا از خانه بیرون میکرد.»
مادر نیان در پاسخ به اینکه چرا با این وضعیت درخواست طلاق نکردهاید تا حضانت نیان را به عهده بگیرید، میگوید: «من قصدم زندگی بود. نمیخواستم فرزندم را آواره کنم. خودم بچه طلاق بودم و نمیخواستم نیان به سرنوشت من دچار شود. اگر هم درخواست طلاق میکردم، دادگاه حضانت نیان را به من نمیداد.
من میخواستم به خاطر دخترم هر طور شده زندگی کنم. فکر میکردم همسرم درست میشود، اما سه سال و نیم، همسرم نگذاشت نیان را ببینم. حتی یکبار برای تولد نیان، کفش و لباس خریدم و به خانه یکی از دوستان همسرم رفتم تا آنها با او تماس بگیرند، بلکه راضی شود نیان را به آنجا بیاورد، اما نیان را که نیاورد هیچ، به آنها فحاشی هم کرد.
من در این سه سال و نیم از نیان هیچ خبری نداشتم. حتی نمیدانستم کجاست. هر قدر هم به کلانتری و دادگاه مراجعه میکردم به من میگفتند خودت برو دخترت را پیدا کن و وقتی پیدا کردی ما دخترت را میگیریم و تحویلت میدهیم. از طرف دادگاه حکم داشتم، ولی همسرم یک ماه در یک منطقه و دو ماه در منطقه دیگر زندگی میکرد.»
فرزانه رحمانی در ادامه میگوید: «من از همسرم شکایت کردم. تمام بدن نیان زخم بوده و کبود؛ یعنی پدر نیان در این مدت متوجه این زخمها و کبودیها نشده! حالا هم آمدند و پسر ۱۹ سالهای را معرفی کردند و گفتند آزار جنسی و شکنجهها توسط این پسر صورت گرفته، اما من چنین چیزی را قبول ندارم. حتی همسرم آن شب نیان را پیش پزشکی به نام [...] در بوکان برده و به آن پزشک گفته دخترم اشتباهی قرص خورده، اما پزشک به ماجرا مشکوک شده و به همسرم گفته باید حتما دخترتان را به بیمارستان برسانید.
آنها هم نیان را به بیمارستان رسانده و فرار کردهاند. وقتی همسرم برای بار دوم که نمیدانم به چه علت بوده به بیمارستان مراجعه کرده کادر درمان به او مشکوک شده و او را تحویل پلیس دادهاند. آن خانم به همراه مادرش هم دستگیر شده، اما اعلام کردهاند برادر خانمی که با همسرم رابطه داشته مرتکب این جنایت شده که البته ما این موضوع را قبول نداریم.»
مادر نیان همچنین میگوید: «بعد از این ماجرا زمانی که شناسنامه دخترم را خواستند، مرا به جایی بردند تا آنجا را بگردم و شناسنامه را پیدا کنم. جایی که رفتیم واحدی از یک آپارتمان بود و غیر از یک موکت و وسایل نیان هیچ وسیله دیگری داخل خانه نبود؛ شبیه جایی بود که انگار محل زندگی اعضای یک باند بوده است.
شنیدم اینها چند خانه کرایه کرده بودند. نمیدانم اینها شغلشان چه بوده و چه کار میکردند!» «پروین حاجیزاده»، مادربزرگ نیان نیز میگوید: کادر درمان از زبان پدر نیان حرفهایی به ما زدند، گفتند پدر نیان در مورد علت خونریزی دخترش به پزشکان گفته… (نویسنده در این بخش از گزارش بنا به دلایلی از نوشتن جزییات صحبتهای مادربزرگ نیان خودداری کرده است.) »
اکثر مواقع حوادث تلخ به خاطر جدایی پدر و مادر رخ میدهد«علیرضا شریفییزدی»، روانشناس اجتماعی با تاسف در مورد این واقعه ناگوار میگوید: «طلاق و جدایی والدین حتی در درستترین حالت همیشه آسیب بوده است. درستترین طلاقها نیز یک نوع عمل جراحی و قطع عضو حساب میشود. از طلاق و جدایی؛ مرد، زن و خانوادههای هر دو طرف آسیب میبینند، اما آسیبپذیرترین افرادی که در مقابل طلاق و جدایی لطمات سنگینی میبینند، فرزندان طلاق هستند.
این فرزندان توانایی روبهرو شدن با چنین فضای سنگینی را ندارند. در نتیجه دو نوع آسیب به فرزندان طلاق وارد میشود؛ یکی آسیبی که قبل از طلاق به آنها وارد شده؛ یعنی دورانی که این فرزندان با والدین ناسازگار خود زیر یک سقف زندگی میکردند و شاهد کلام و واژههای نامناسب یا خشم و پرخاشی که گاهی به برخورد فیزیکی منجر میشده، بودند.
این فرزندان با چنین استرس و آشفتگی شدید ناگهان با طلاق روبهرو میشوند و مشاهده میکنند که یکی از والدین رفته و آن یکی به تنهایی میخواهد فرزندان را سرپرستی کند. در چنین وضعیتی آن زن یا مرد باید نقش دو والد را به عهده بگیرد. بنابراین با والدی روبهرو میشویم که نمیتواند برای فرزند شایسته باشد و کفایت لازم برای سرپرستی را ندارد.»
این روانشناس اجتماعی با اشاره به گفتههای رییس دادگستری استان آذربایجان غربی مبنی بر اینکه متهم اصلی تعرض به نیان، پسری ۱۹ساله بوده، میگوید: «بعد از جدایی و طلاق، پدر و مادر باید یاد بگیرند که فرزند خود را به دست افراد ناامن نسپارند. افرادی که پدر و مادر آنها را میشناسند الزاما افراد مناسبی برای فرزند نیستند.
مثل دایی، عمو، برادرزاده و خواهرزاده (خصوصا جنس مخالف)؛ اینها افراد ایمنی نیستند. متاسفانه در برخی موارد حتی پدربزرگ و امثال اینها افراد مسالهداری بودهاند. چه برسد به افراد غریبه! والدین مکلفند فرزندشان را در جایی کاملا امن نگهداری کنند، اما در مورد خانوادههایی که با آسیب شدید مواجه هستند، سازمان بهزیستی باید بتواند آنها را شناسایی و رصد کند تا متوجه شود آیا والدی که سرپرستی فرزند را به عهده گرفته، صلاحیت نگهداری او را دارد یا ندارد.»
شریفییزدی در پاسخ به این سوال که ما شاهد حوادث تلخی در خود سازمان بهزیستی هستیم چطور چنین سازمانی میتواند بر خانوادههای دیگر نظارت داشته باشد، میگوید: «سازمان بهزیستی به خاطر اینکه منابع مالی و نیروهای انسانی قوی ندارد، نمیتواند به درستی به وظایف خود عمل کند، اما اگر بخواهیم راهکار ارایه دهیم، میتوانیم به همان دفاتر مثبت زندگی اشاره کنیم که زیرنظر سازمان بهزیستی فعالیت میکنند. این دفاتر باید بر خانوادههای آسیبپذیر یا خانوادههایی که پدر و مادر از هم جدا زندگی میکنند، نظارت داشته باشد.
اگر این دفاتر بهطور گسترده بر چنین خانوادههایی نظارت داشته باشد، پاسخهای مثبت دریافت میکند. چه بسا با این نظارتها، شاهد چنین خبرهای ناگواری که قلب انسان را به درد میآورد، نباشیم، چراکه در اکثر مواقع حوادث تلخ به خاطر جدایی پدر و مادر رخ میدهد.»
این روانشناس اجتماعی با ابراز تاسف نسبت به رسانههایی که در تحلیل و بررسی اینگونه اخبار سکوت کرده، میگوید: «متاسفانه وقتی خبر هولناکی همچون تعرض به نیان و مرگ او منتشر میشود رسانهها فقط به خود خبر میپردازند و هیچگونه آسیبشناسی در مورد علل و عواملی که منجر به وقوع حادثه شده، انجام نمیدهند، اما حالا با نگاه جدی به این سوژه مهم، آن را آسیبشناسی کرده و این اقدام کاملا حرفهای است، چراکه تحلیل و بررسی اینگونه اخبار از انتشار خود آنها مهمتر هستند. »
آرین گلشنی مورد مشابه «نیان»اواخر دهه ۷۰ یک دختربچه ۹ساله با سرنوشتی مشابه نیان جان خود را از دست داد و هرگز هم بهطور واضح مشخص نشد پدر این دختر عامل اصلی آزار جنسی بود یا برادر ناتنی او!
سال ۱۳۷۶، «آرین گلشنی» دختر ۹ ساله بر اثر شدت ضربههای برادر ناتنی و پدرش کشته شد. پس از جدایی والدین، برخلاف تلاشهای مادرش برای اثبات بیصلاحیتی پدر به دلیل پیشینه اعتیاد به مواد مخدر، دادگاه حضانت او را به پدرش داد. آرین از ۷ سالگی با پدرش زندگی میکرد. دو سال بعد، در ۹ سالگی، آرین در خانه نامادری بر اثر شکنجههای پدر و نابرادری به بیمارستان منتقل شد و جانش را از دست داد.
در جریان دادگاه پدر و نامادری او به بد رفتاری با آرین متهم شدند. نامادری آرین گفت که پدرش او را کتک میزده و با وجود شکستگی دست آرین؛ ۴۰ روز قبل از مرگ او را به درمانگاه نبرده است. در گزارش پزشکی قانونی ۶۷ رد سوختگی بر پیکر آرین گزارش شده بود و آثار شکنجه بر بدن آرمان، برادر تنی آرین نیز مشاهده شده بود. همچنین در روال دادرسی مشخص شد که پدر آرین به او گرسنگی میداده و او را از رفتن به مدرسه منع کرده بود.
در روز حادثه، رامین؛ برادر ۱۷ساله و ناتنی آرین، او را با لگد زده و آرین از پلهها پرت شده و پدر او به علت حال خراب آرین با اورژانس تماس گرفته است. آرین همان روز در بیمارستان مفید بستری شد، اما چند ساعت بعد به خاطر شدت جراحات جانش را از دست داد. دادگاه برای پدر و نامادری آرین یکسال حبس و برای رامین برادر ناتنی آرین حکم اعدام صادر کرد. تا زمان تشکیل دادگاه و احضار برادر ناتنی و پدر به عنوان مظنونان ارتکاب جرم، جسد کودک در سردخانه پزشکی قانونی تهران باقی ماند.
«حمید گودرزی»، قاضی پرونده در مورد شکنجههایی که به این کودک وارد شد، گفته بود: «آرین آنقدر شکنجه شده بود که چهارساله به نظر میآمد. انگار پس از ۱۰۰ بار ضرب و جرح و شکنجه و سوختگی جان سپرده باشد.»
گودرزی همچنین گفته بود: «این جنایت محصول یک طلاق است، زیرا آرین در خانوادهای از هم پاشیده زندگی میکرد.»