جیمی کارتر در کنار محمدرضا شاه بی بی سی: کیوان حسینی نه فقط برای ایرانیها، بلکه حتی برای جامعه و سیاست آمریکا نیز نام جیمی کارتر بیش از هر چیز به نام کشور ایران پیوند خورده است؛ رئیسجمهوری که بخش مهمی از دوران حضورش در کاخ سفید، به تحولات ایران گذشت و در نهایت، متاثر از همین تحولات، در پایان دور نخست ریاست جمهوری در انتخابات شکست خورد.
آقای کارتر در نگاه منتقدانش در آمریکا، رئیسجمهوری بود که مهمترین متحد استراتژیک واشنگتن را در خاورمیانه از دست داد و بعد از آن هم، با اشتباهات پیاپی نتوانست بحران گروگانگیری را حل و فصل کند. او متهم شد که در تعیین خطوط اصلی سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران هرگز نتوانست با قاطعیت تصمیم بگیرد و موجب شد تا واشنگتن در آن سالها، چندین بار مسیر خود را تغییر دهد.
این در حالی است که در کنار مساله ایران، یکی از مهمترین دستاوردهای سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه در دوران کارتر به دست آمد: پیمان کمپ دیوید و صلح اسرائیل و مصر. پیمان کمپدیوید در واقع نقطه آغاز خاورمیانهای جدید در مسیر افزایش مشروعیت اسرائیل و پایان جنگهای سریالی اعراب و این کشور بود.
چه بسا اگر در ایران انقلاب نمیشد، یا حتی سفارت آمریکا در تهران اشغال نمیشد، امروز بسیاری از جیمیکارتر به عنوان موثرترین رئیسجمهور آمریکا برای گسترش ثبات و صلح در خاورمیانه یاد میکردند. اما برعکس، حالا هستند ناظرانی که معتقدند اشتباهات دولت کارتر به سقوط شاه ایران سرعت بخشید و حتی به تثبیت حکومت اسلامی جدید به رهبری روحالله خمینی کمک کرد.
معمای اصلی کارتر در برخورد با ایران، ریشه در دو نگاه کاملا متفاوت به روابط بینالملل و سیاست خارجی داشت که تا همین امروز، سیاست خارجی کشورهای غربی به ویژه آمریکا را به خود مشغول کرده: سیاست اخلاقی در برابر سیاست واقعگرایانه یا رئالپولتیک.
ایالات متحده آمریکا، خود را «رهبر جهان آزاد» و حامی ارزشهایی بنیادین مانند «حقوق بشر» و «دموکراسی» در جهان معرفی میکرد. اما آیا عملکرد این کشور در سیاست خارجی نیز بازتابی از همین شعارهاست؟ کشوری با چنین ادعایی، چگونه با دیکتاتورهای کشورهای دیگر دست دوستی میدهد، آنها را تقویت میکند و از ادامه حکومتهای سرکوبگر دفاع میکند؟ باورهای مسیحی و علاقه به حقوق بشر جیمی کارتر بزرگ شده مناطق روستایی آمریکا در ایالت «جرجیا» بود؛ جایی که از آن به عنوان قلب «کمربند انجیلی» آمریکا یاد میشود و مسیحیان پروتستان در آن از نفوذ و قدرت بالایی برخوردارند. آقای کارتر هرگز این گذشته را از یاد نبرد و باورهای مسیحی به بخش مهمی از هویت او تبدیل شد.
او با اتکا به همین باورهای مذهبی، به یکی از حامیان «حقوق بشر» و مخالفان تبعیض و نابرابری تبدیل شد و بخش مهمی از کارنامه سیاسیاش، پیش از رسیدن به کاخ سفید نیز به برنامههای مقابله با نژادپرستی اختصاص داشت. زمانی که کارتر در دی ماه سال ۱۳۵۵ (ژانویه ۱۹۷۷) سوگند ریاست جمهوریاش را یاد کرد، در جملهای معروف گفت: «تعهد ما به حقوق بشر باید مطلق باشد.»
برای شاه ایران، این سخنان تازگی نداشت. روسای جمهوری آمریکا پیش از کارتر نیز بارها از «حقوق بشر» دفاع کرده بودند و حتی برخیشان مانند جان اف کندی، او را تحت فشار گذاشته بودند که به اصلاحات ساختاری تن بدهد. اما در نهایت، چراغ راه تمامی روسای جمهوری پیشین در تعیین سیاست کشورشان در قبال ایران، نه سرکوب سیاسی یا نقض حقوق بشر، بلکه ملزومات ژئوپولتیک و منافع کشورشان بود.
این دوگانهای بود که البته خیلی زود گریبان کارتر را نیز گرفت. او چگونه میتوانست به حقوق بشر «تعهد مطلق» داشته باشد، ولی شرایط خفقان سیاسی در ایران، اعدامها و سرکوب مخالفان را نادیده بگیرد؟ بیش از دو دهه از کودتای ۲۸ مرداد گذشته بود و از انتخابات و انتقال قدرت در ایران خبری نبود. شاه ایران، عملا کنترل همه امور را شخصا بر عهده گرفته بود.
اما همزمان، همین شاه که از سوی مخالفانش متهم بود به شدیدترین شکل، مخالفان را سرکوب میکند، مهمترین متحد آمریکا در خاورمیانه بود؛ آن هم در دوران «جنگ سرد» و رقابت نفسگیر دو بلوک غرب و شرق. طرفداران شاه در رسانههای غربی، اصرار داشتند که او در حال سرکوب کمونیستهایی است که اگر موفق شوند، ایران به دامن شوروی خواهد افتاد.
به همین دلیل، رفتارهای دوگانه دولت او در قبال ایران، از همان نخستین سال ریاستجمهوریاش آغاز شد. فروش اسلحه به ناقضان حقوق بشر در نخستین ماههای به قدرت رسیدن کارتر، وزارت خارجه آمریکا به رهبری سایرس ونس، برای نخستین بار در تاریخ گزارشی از وضعیت حقوق بشر در گوشه و کنار جهان تهیه کرد؛ اقدامی که هنری کسینجر، تا یکسال قبلتر حاضر نشده بود انجام بدهد. در این گزارش نام ایران در کنار آرژانتین، هائیتی، اندونزی، پرو و فیلیپین، به عنوان یکی از شش کشوری ذکر شد که حقوق بشر در آن نقض میشود و همزمان از آمریکا تسلیحات دریافت میکند.
کارتر با تبلیغاتی گسترده اعلام کرد که سیاست فروش تسلیحاتی آمریکا را تغییر میدهد و جلوی ارسال سلاح به گوشه و کنار جهان را میگیرد. ایران، یکی از اصلیترین خریداران تسلیحات آمریکایی در آن زمان بود.
روزنامه نیویورک تایمز نیز در خرداد سال ۱۳۵۶ به نقل از مقامهای آمریکایی گزارش داد که این کشور تصمیم گرفته تا جلوی فروش ۲۵۰ جنگنده هوایی اف-۱۸ را به ایران بگیرد. به نوشته این روزنامه، این معامله چهار میلیارد دلاری به دلیل سیاست جدید جیمی کارتر، متوقف شده است. این سیاست در کابینه کارتر طرفدارانی سرسخت نیز داشت؛ از آن جمله سایرس ونس، وزیر خارجه وقت آمریکا.
دفاع جیمی کارتر از حقوق بشر موجب شده بود تا چه در سطح رسانههای غربی و چه سازمانهای معتبر مدافع حقوق بشر، شرایط ناگوار ایران بازتابی بیش از گذشته پیدا کند. همچنین برخی از مخالفان شاه نیز حضور کارتر در کاخ سفید و قدرت گرفتن گفتمان جدید مبتنی بر حقوق بشر را به چشم فرصتی برای شدت بخشیدن به مبارزات خود تفسیر کردند. آنها معتقد بودند که اگر آمریکا همانند سال ۱۳۳۲ از شاه حمایت نکند، بخت بیشتری برای مقابله با رژیم پهلوی خواهند داشت.
اما در مقابل در همان کابینه کارتر، چهرههایی نیز حضور داشتند که در واقع سیاست خارجی واقعگرایانه یا رئالیستی را نمایندگی میکردند و معتقد بودند که اهمیت اتحاد استراتژیک آمریکا و ایران بسیار بیشتر از موضوعاتی مانند دموکراسی و حقوق بشر است. چهرههایی مانند زبگنیف برژینسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر معتقد بودند که به دلیل جنگ سرد، آمریکا هرگز نباید پشت شاه را خالی کند.
هفت سالی از خروج بریتانیا از خلیج فارس گذشته بود و ایران مهمترین قدرت نظامی مسلط بر این منطقه محسوب میشد؛ کشوری که عملا وظیفه تامین امنیت این آبراه حیاتی را برعهده گرفته بود. برژینسکی اصرار داشت که آمریکا نباید بگذارد کنترل این منطقه به دست شوروی یا حکومتهای وابسته به این کشور بیافتد و به همین دلیل، روابط نزدیک آمریکا و ایران شاهنشاهی، برای منافع استراتژیک واشنگنتن حیاتی است. سرگیجه کارتر و «جزیره ثبات» از اینجا سرگیجه کارتر آغاز شد. با جدیتر شدن احتمال به چالش کشیده شدن حکومت شاه در ایران، دولت آمریکا تصمیم گرفت که استراتژی اولیه را نادیده بگیرد و همانند دوران پیش از کارتر، تمام قد پشت شاه بیاستد.
در فاصله کوتاهی بعد از گزارش جنجالی نیویورک تایمز در تابستان ۱۳۵۶، دولت آمریکا پیشنهاد فروش هفت فروند هواپیمای پیشرفته «آواکس» به ایران را به کنگره این کشور فرستاد. این طور به نظر میرسید که رئیسجمهور «ایدهآلیست» در سیاست بینالملل از آرمانها و ارزشهایش عقبنشینی کرده است.
کارتر به دو رویی متهم شد و اینکه همانند دیگر روسای جمهوری آمریکا، بی توجه به ابعاد غیردموکراتیک رژیم ایران یا سرکوب سیاسی و نقض حقوق بشر، دوست نزدیک شاه باقی مانده است. این انتقادها نه تنها تغییری در سیاست کارتر به وجود نیاورد، بلکه آمریکا در مهرماه سال ۵۶ از شاه و همسرش به شکل رسمی پذیرایی کرد.
در جریان همین سفر بود که تظاهرات مخالفان شاه در برابر کاخ سفید به خشونت کشیده شد و پلیس آمریکا تلاش کرد با شلیک گاز اشکآور، معترضان را عقب براند. اما وزش باد موجب شد تا گاز اشکآور به کاخ سفید و مراسمی که در حال برگزاری بود برسد و حتی شاه با دستمالی چشمهایش را پاک کند.
برای مخالفان، این یکی از مهمترین لحظات نشان دادن عمق نارضایتیهای مردمی علیه رژیم شاه در ایران بود. با افزایش اعتراضها، رژیم شاه روز به روز ضعیفتر میشد و تشکیلات سیاست خارجی آمریکا باید برای چگونگی برخورد با شرایط ایران، تصمیم میگرفت. نتیجه در نهایت، به حاشیه رفتن ایدهآلیستها و قدرت گرفتن رئالیستها بود. کارتر به حمایتش از شاه افزود و در پایان سال ۱۹۷۷ (دی ماه ۱۳۵۶)، در چارچوب یک تور خاورمیانه، به تهران نیز سفر کرد.
در آخرین روز سال در کاخ نیاوران یک مهمانی رسمی شام برپا شد. شاه در این مهمانی برای دقایق متمادی از روابط نزدیک ایران و آمریکا صحبت کرد. سپس نوبت به کارتر رسید. سخنرانی او حتی از شاه هم طولانیتر بود. کارتر ضمن ستایش سابقه تاریخی ملت ایران، بخش مهمی از سخنرانیاش را به ستایش شاه و دستاوردهایش اختصاص داد و در نهایت، در جملاتی تاریخی گفت: «به دلیل رهبری برجسته شاه، ایران جزیرهای از ثبات در یکی از پرتنشترین مناطق جهان است.»
بازتاب این سخنان، حمایت قاطعانه ایالات متحده از شاه تفسیر شد. دقیقا یک هفته بعد و در سالگرد کشف حجاب، مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات چاپ شد که در آن، به تندی به روحالله خمینی حمله شده بود. واکنش هواداران خمینی، آغاز دور جدیدی از اعتراضهای خیابانی و تبلیغات گسترده ضد شاه در سطح بینالمللی بود.
از اینجا، شاه در ایران با موجهای فزاینده اعتراضهای خیابانی روبهرو شد؛ وضعیتی که سرگیجه سیاستمداران واشنگتن را بیشتر کرد. در دولت، به مرور دو ایده متفاوت شکل گرفت: در یکی از این دو ایده که برژینسکی مبلغ آن بود، آمریکا میبایست با تمام قوا از شاه حمایت کند. برژینسکی حتی پیشنهاد کرد که آمریکا از طریق کودتا، برای دومین بار ظرف ۲۵ سال، رژیم شاه را حفظ کند.
گروه مقابل به رهبری سایرس ونس، وزیر خارجه، نگاهی کاملا متفاوت داشتند و از میانه سال ۱۳۵۷، بیشتر به فکر طراحی استراتژی آمریکا برای دوران بعد از شاه بودند. این گروه معتقد بودند که آمریکا نباید بار دیگر در ایران مداخله کند و مشخصا ونس معتقد بود که چنین مداخلهای کار را خرابتر خواهد کرد.
اسنادی که سالها بعد منتشر شدند، نشان میدهند که آمریکاییها در این مدت با اختلاف نظرهایی جدی دست و پنجه نرم میکردند و حتی ویلیام سالیوان، سفیر آمریکا در تهران بسیاری از دستورات واشنگتن را نادیده میگرفت. آنها در نهایت به این نتیجه رسیدند که برای آرامتر شدن اوضاع در ایران، شاه باید از کشور خارج شود. ویلیام سولیوان در گزارشی که آبان ماه سال ۵۷ نوشت، نتیجهگیری کرد که کار شاه در ایران تمام است. خنجر از پشت از اینجا، دولت کارتر که در ظاهر حامی سرسخت شاه بود، در اقدامی که به شکل قابل ملاحظهای موقعیت و حکومت شاه را تضعیف کرد، ژنرال رابرت هایزر را به تهران فرستاد تا جلوی مداخله احتمالی ارتش شاهنشاهی ایران و سرکوب بیشتر مخالفان را بگیرد. ماموریت هایزر در تهران، عملا به آخرین میخ بر تابوت رژیم پهلوی در ایران تبدیل شد؛ رویدادی که هرگز از نگاه طرفداران سلطنت و شخص شاه دور نماند.
در واقع کارتر با اعزام هایزر و ایده بیطرفی ارتش، از نگاه طرفداران شاه از پشت به او خنجر زد.
اما حتی فروپاشی رژیم شاهنشاهی در میانه زمستان ۱۳۵۷ نیز موجب نشد تا مواضع متزلزل و اختلاف نظرهای استراتژیک در واشنگتن به پایان برسد. در این دوران، ونس معتقد بود که باید هر چه زودتر با رژیم جدید ایران وارد روابط دیپلماتیک شد و با استناد به پیامهایی که از سوی روحالله خمینی و اطرافیانش به دست او رسیده بود، معتقد بود انقلابیون جدید در ایران، مشکلی با آمریکا ندارند.
اما همزمان، خمینی به صراحت در این پیامها نشان داده بود که تا چه اندازه از احتمال مداخله آمریکا – شبیه به سال ۱۳۳۲ – و بازگشت شاه به قدرت، نگران است. وقتی در پاییز سال ۵۸، گروهی از دانشجویان اسلامگرای افراطی به سفارت آمریکا حمله کردند و بیش از ۵۰ تن از کارکنان آمریکایی را گروگان گرفتند، خمینی تمام قد پشتشان ایستاد. این اتفاق عملا به مهمترین بخش از ریاست جمهوری جیمی کارتر تبدیل شد.
کارتر تحت فشار بود که گروگانها را آزاد کند. اما اینبار نیز دقیق روشن نبود که دولت آمریکا به کدام مسیر خواهد رفت: دیپلماسی و مذاکره برای آزادی گروگانها یا اقدام نظامی؟
به همین دلیل نیز در جریان ۴۴۴ روز گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی، او به طیف گستردهای از اقدامات دست زد: مسدود کردن داراییهای ایران، وضع نخستین دور تحریمهای بازرگانی علیه ایران، اخراج دانشجوهای ایرانی از آمریکا، کمک گرفتن از پاپ و تلاش برای میانجیگری او، فرستادن یاسر عرفات به تهران برای شفاعت، یا حمله بدنام «طبس» که به نام «پنجه عقاب» توسط ارتش آمریکا انجام شد و شکست مفتضحانهای را برای ایالات متحده به بار آورد، همه اقداماتی بودند که با دستور کارتر اجرا شدند.
در نهایت جیمی کارتر، مستاصل و زیر ضربات سنگین رقیبش رونالد ریگان، به آخرین سال ریاست جمهوریاش رسید. سایرس ونس، وزیر خارجهاش در اقدامی کمسابقه در اعتراض به عملیات «پنجه عقاب» استعفا کرده بود و کارتر در حالی که تقریبا همه تلاشهایش بینتیجه مانده بود، کارزار انتخاباتیاش را آغاز کرد. مذاکرات با میانجیگری الجزایر به کندی پیش میرفت و زمزمههایی وجود داشت مبنی بر اینکه کمپین ریگان از طرف ایرانی درخواست کرده تا گروگانها را بعد از انتخابات آزاد کند.
کارتر در سال ۲۰۱۴ در یک مصاحبه گفت: «با تسلیحاتی که در اختیار داشتم میتوانستم ایران را از نقشه جهان حذف کنم.»
او انتخابات را باخت و گروگانها بعد از سوگند ریاست جمهوری رونالد ریگان آزاد شدند. جیمی کارتر هم ادامه عمرش را به تدریس انجیل و اقدامات مدنی گذراند. و در خاورمیانه، ایران ماند و انقلاب و حکومتی اسلامی که در نگاه برخی از مخالفانش، اگر مداخلات کارتر - به ویژه اعزام ژنرال هایزر - نبود، احتمالا با دشواریهای بسیار بیشتری روبهرو میشد.
+12
رأی دهید
-0
قدیمی ترین ها
جدیدترین ها
بهترین ها
بدترین ها
دیدگاه خوانندگان
۲۵
zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
تنها کاتالیزاتور انقلاب ,شخصی بود که شب ها با حضرت علی در باره آینده سیاسی کشور و پادشاه شیعیان جهان سخن میگفت و یا با حضرت عباس بر سر افتادن از اسب و جان سالم بدربردن . قمار رسیدن به تمدن با ایرانیان را می کرد و بس !
15
4
سه شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۳ - ۰۱:۲۲
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۵۵
نسل بی سواد - اسلو، نروژ
در کل کنترل حکومت کشوری مثل ایران در این موقعیت منطقه و منابع انسانی و طبیعی و همسایه بودن با کشورهای مهم کار بسیار مشکل و به رهبر و دولتی بسیار با سیاست و تحصیل کرده در زمینه های مختلف علوم سیاسی و اقتصادی و جغرافیایی نیاز داره که دائم در حال مطالعه وضعیت منطقه و معاملات سیاسی و اقتصادی درجریان باشند و با تیم خود دائما درحال ساخت معادلات جدید برآی حفظ موقعیت سیاسی و اقتصادی کشور باشند و امنیت اون . کاری پیچیده و مشکل و طاقت فرسا . شاه بسیار تحصیل کرده و با هوش بابای اقتصادی ....ولی اون هم در معادلات منطقه و ضعف شناخت در مملکت خود از مردمان ......بدبختانه شکست خورد. به امید داشتن اون دولت و حکومت که ایران را مترقی و مزدم را سعادتمند و در رفاه ببینیم . امین
1
7
سه شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۳ - ۰۴:۱۴
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۶۴
Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا
zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
تنها مزدور سایبری این سایت هم که از بغل آخوند ارتزاق میکنه تا به خیال خودش سنگی در راه اتحاد مردم بیندازه، تو هستی.
3
9
سه شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۳ - ۰۴:۳۶
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۵۴
آزاذه - تهران، ایران
چقدر مقاله بیرون میاد برای ماله کشی جنایت های کارتر!
1
3
سه شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۳
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۲۵
zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا
بنده سنگی لای چرخ اتحاد تو که با یک ....سکویی به فنا رفت نمی اندازم ،و چون هیچ اعتقادی به اتحاد با یک مزدور ندارم آن قدر با تو اتحاد نخواهم کرد تا ملت بزرگوار ایران بدانند اپوزوسیون خارج از یک عده .....تریاکی و الکلی و لات مثل تو تشکیل شده اند و اتحاد با این ارازل یعنی اتحاد با لاریجانی ها و پهلویها ، قاضی مرتضوی ها و عالیجناب ثابتی ها است ،.... نزن و دم از اتحاد ،فرقی بین تو و لاجوردی ،مجتبی و رضا پهلوی نیست!
8
1
سه شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۳ - ۰۷:۱۵
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.