کارتر، شاه و خمینی به روایت اسناد آمریکا

رادیو فردا: با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب ایران، ابهام‌ها و اتهام‌ها و روایت‌های متناقض درباره این شوک تاریخی ادامه دارد، از جمله این‌که سیاست دولت جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، چه بود و در پشت صحنه چه اقداماتی در قبال شاه و خمینی انجام داد.

در حالی‌که محافظه‌کاران در آمریکا، کارتر را به ساده‌لوحی در قبال آیت‌الله روح‌الله خمینی، پشت کردن به محمدرضا شاه پهلوی و «از دست دادن ایران» متهم می‌کنند، هواداران پادشاهی -و شاید بسیاری از ایرانیان- یک گام فراتر رفته‌اند و شاه را قربانی «توطئه» شرکت‌های نفتی و «معاملات پنهانی» قدرت‌های بزرگ می‌دانند.

باور غالب و به اصطلاح «رسمی» در غرب، اما این است که دولت کارتر به علت اختلافات داخلی بین یک وزیر خارجه میانه‌رو و مشاور امنیت ملی محافظه‌کار فلج شده بود و جیمی کارتر «سردرگم» در رویارویی با بحران توانایی چندانی نداشت.

بر اساس این روایت، با وجود همه چالش‌ها، کارتر تا لحظه آخر پشت حکومت شاهنشاهی ماند ولی یک سفیر «سرکش» و «خودسر» به نام ویلیام سالیوان در تهران داشت که در پی تعامل با نمایندگان خمینی و تشکیل جمهوری اسلامی بود. سالیوان در پشت صحنه دست به اقداماتی زد که ابداً مورد تأیید کارتر نبود.
نگارندگان این نسخه از تاریخ تأکید دارند که در نهایت هیچ‌کس نمی‌توانست جلوی موج خمینی «سازش‌ناپذیر» را بگیرد، چرا که شاهِ «سست‌اراده» پابه‌فرار گذاشت و ارتش «ببر کاغذی»اش خیلی سریع فروپاشید.

این داستان انقلاب - که عمدتاً در نظرات چهره‌های آکادمیک طیف چپ و خاطرات مقامات سابق دولت کارتر ریشه دارد - تا حد زیادی پس از اشغال سفارت ایالات متحده در چهارم نوامبر سال ۱۹۷۹ میلادی (۱۳ آبان ۱۳۵۸) نگاشته شده است؛ زمانی‌که کاخ سفید متوجه شد تلاش‌های پنهانی قبل و بعد از انقلاب برای کنار آمدن با خمینی نتیجه معکوس داده و آمریکا با یک بحران تمام‌عیار روبه‌رو است، تا آن‌جا که ممکن است به‌زودی تحقیقات کنگره درباره عملکرد کارتر در قبال دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی را در پی داشته باشد.

بنا بر اسناد موجود، مدت کوتاهی پس از اشغال سفارت، کارتر دستور داد که مطابق اسناد محرمانه آن زمان، مطالعه جامع و کاملی درباره اقدامات دولتش در جریان انقلاب انجام شود. هدف آماده شدن برای دفاع در برابر حملات رسانه‌ای منتقدان و تحقیقات آتی کنگره بود تا کاخ سفید از اتهام «از دست دادن ایران» تبرئه شود.

کارتر در ابتدا خواهان تدوین سند موسوم به «کاغذ سفید ایران» (White Paper) بود؛ یک سند جامع و کامل که در برگیرنده جزئیات بحث‌های داخلی دولت و اقداماتش در قبال وقایع ایران باشد اما مشاور امنیت ملی او با این کار مخالفت کرد. زبیگنیو برژینسکی هشدار داد که مجموعه تحقیقات مشابه در مورد چین و جنگ ویتنام در گذشته به رسانه‌ها درز کرد و مایه شرمساری رؤسای جمهور سابق شد.
جلسه «غیررسمی» شورای امنیت ملی، مهم‌ترین جلسات دولت کارتر که محبوب رئیس‌جمهور بود؛ این جلسات معمولاً جمعه‌ها رأس ساعت هفت‌ونیم صبح و حین صرف صبحانه در کاخ سفید برگزار می‌شد. در جلسه ۱۳ آبان ۱۳۵۶ علاوه‌بر کارتر، معاون او و مشاور امنیت ملی و وزیر امور خارجه وقت حضور دارندکارتر در نهایت به تهیه یک سند نه‌چندان حساسِ «غیرسفید» با عنوان «تاریخچه روابط ایران و آمریکا» رضایت داد. این سند به اصرار برژینسکی از وقایع سال ۱۹۴۱ که متفقین به ایران حمله و رضا شاه را سرنگون کردند آغاز می‌شد تا سیاست کارتر در مورد ایران را در «چشم‌انداز مناسب» قرار بدهد؛ طوری‌که به گفته او، هواداران شاه یا طرفداران خمینی نتوانند فقط روی وقایع سال ۱۹۷۹ دست بگذارند.

برژینسکی به‌طور مستقیم بر کل فرآیند تدوین «تاریخچه روابط ایران و آمریکا» نظارت داشت، به‌ویژه بر میزان و چگونگی استفاده از‌ آن‌چه «اسناد جذاب» (Sexy Materials) می‌خواند تا از درز احتمالی موارد حساس جلوگیری کند.

بخشی از آن اسناد که با استفاده از «اسناد جذاب» تهیه شده بود در سال‌های اخیر از حالت طبقه‌بندی محرمانه خارج شده و تصویر دیگری از اقدامات دولت کارتر در پشت صحنه انقلاب و عملکرد واقعی تیم کارتر در آن بحران ارائه می‌دهد:

ویلیام سالیوان، سفیر آمریکا در تهران، از اوایل نوامبر ۱۹۷۸ به بعد خواهان تشکیل جمهوری اسلامی بود و فعالانه علیه شاه و سپس علیه شاپور بختیار اقدام کرد. تماس‌های سالیوان و دستیارانش با روحانیانی چون محمد بهشتی با اطلاع کامل و اجازه کاخ سفید انجام می‌شد.
ژنرال رابرت هایزر، فرستاده نظامی کارتر به تهران، در دو مقطع حساس - یکی در زمان خروج شاه از ایران و دیگری در زمان ورود آیت‌الله خمینی به کشور - از کودتای ارتش جلوگیری کرد.

فقط دو روز پس از خروج شاه از ایران، کاخ سفید به خمینی پیام داد که آمریکا اساساً با تغییر رژیم در ایران مخالفتی ندارد و امیران ارتش شاه هم در مورد آینده سیاسی خود انعطاف‌پذیرند.

فقط دو هفته قبل از تسخیر سفارت آمریکا در تهران، کاخ سفید به امید ایجاد روابطی بهتر با جمهوری اسلامی در یک جلسه توجیهی، اطلاعات تازه‌ای درباره مقاصد نظامی عراق علیه ایران به دولت بازرگان داد.
مدیریت خُرد یک بحران
بنا بر اسناد، کارتر نه با شاه خصومت خاصی داشت و نه به آیت‌الله خمینی ارادتی. او دیرتر از همه دستیارانش از شاه قطع امید کرد و دیرتر از آن‌ها به تماس پنهانی «مستقیم» با خمینی تن داد. در واقع، کارتر در اوج بحران فقط در پی یک چیز بود: حفظ منافع حیاتی آمریکا در ایران.

مقاصد کارتر به‌طور مشخص: جلوگیری از جنگ داخلی و هرج‌ومرج در ایران تا امنیت حدود ۴۰ هزار مقیم آمریکایی به خطر نیفتد، ادامه رابطه دیپلماتیک «عادی» با حاکمان آینده در تهران، به‌ویژه برای جلوگیری از قطع شدن جریان نفت به غرب و عدم چرخش احتمالی ایران به سمت شوروی.
مراسم تشریفات ارتش شاهنشاهی حین استقبال رسمی از جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا، با مشایعت محمدرضا شاه پهلوی؛ تهران، دهم دی‌ماه ۱۳۵۶به‌این ترتیب، کارتر از اواخر دسامبر ۱۹۷۸ برنامه کامل و مشخصی را در قبال این بحران در پیش گرفت که در چند مرحله اجرا شد:

*    خروج آرام شاه از ایران و کسب اطمینان از این‌که شاه از خارج از کشور به ارتش دستور سرکوب ندهد.

*    تماس بی‌سروصدا با خمینی در فرانسه و کسب اطمینان از این‌که روند بازگشت رهبر آینده ایران به کشور بدون درگیری و خونریزی انجام شود.

*    جلب رضایت سران ارتش با رفتن شاه و آمدن خمینی تا این که ارتش - یا به تعبیر سفیر آمریکا «جانور زخمی» - دست به کودتا یا سرکوب نزند.

*    و در نهایت تشویق سران ارتش و ساواک به نشستن پای میز مذاکره با تیم خمینی، تا دولت بعدی تشکیل شود.
«شاه باید برود»
اسناد نشان می‌دهد که در پی وخیم شدن اوضاع در ایران، کارتر و دستیارانش - به‌رغم همه اختلاف‌های اولیه - بر سر دو مسئله به اتفاق نظر رسیدند:

*    مهم‌ترین و قدیمی‌ترین متحد آمریکا در منطقه به‌زودی رفتنی است و آمریکا باید به فکر تأمین آینده منافعش در ایران باشد؛

*    حفظ منافع ایجاب می‌کند که آمریکا حدود دو دهه سیاست خودداری از تماس پنهانی با منتقدان و دشمنان شاه را کنار بگذارد و به‌طور مستقیم با خمینی که تازه از عراق به فرانسه رفته بود وارد گفت‌وگو شود و به تفاهم برسد.

این اجماع به‌تدریج در میان بازیگران اصلی دولت کارتر ظاهر شد؛ ابتدا هنری پرکت، رئیس میز ایران در وزارت خارجه در اوایل سپتامبر ۱۹۷۸؛ بعد از او، سفیر آمریکا در تهران در اوایل نوامبر همان سال؛ سپس مشاور امنیت ملی، برژینسکی در اواسط دسامبر؛ و در نهایت، خود کارتر در اواخر دسامبر ۱۹۷۸ به این نتیجه رسیدند که دیگر به شاه امیدی نیست و او هرچه زودتر کنار برود، برای منافع آمریکا بهتر خواهد بود.

سؤال اما این بود که آیا جیمی کارتر این مسئله را به‌طور مستقیم با شاه در میان بگذارد یا نه؟ کارتر مدت‌ها از این کار ابا داشت تا این‌که سفیرش از تهران گزارش داد که برخی سران ارتش از سستی شاه به ستوه آمده‌اند و قصد دارند تا روز ۱۲ ژانویه دست به کودتا بزنند.
فردای دریافت گزارش، در دوم ژانویه ۱۹۷۹ کارتر بلندپایه‌ترین مقام‌های دولتش را به مهم‌ترین جلسه دولت خود یعنی «جلسه غیررسمی شورای امنیت ملی» که تصمیمات بزرگ در آن اتخاذ می‌شد، فراخواند.

کارتر ابتدا از شرکت‌کنندگان پرسید آیا باید به شاه به‌طور مستقیم بگوید که کنار برود؟ فقط مشاور امنیت ملی با این کار مخالفت کرد. استدلال برژینسکی این بود که ممکن است همتای شاه در عربستان سعودی به این اقدام کارتر، واکنش منفی نشان دهد. برژینسکی اما متحدی نداشت.

استنفیلد ترنر، رئیس سازمان سی‌آی‌ای، بی‌پرده گفت: «شاه باید برود.»

سایروس ونس، وزیر خارجه، همین حرف را با لحنی نرم‌تر و دیپلماتیک‌تر زد: «دولت ایالات متحده از اقداماتی که شاه تا کنون انجام داده، از جمله تصمیم او برای ترک کشور، حمایت می‌کند.»

والتر ماندیل، معاون رئیس‌جمهور، این راهکار را ارائه داد: «باید شاه را جوری به خروج از کشور ترغیب کنیم که به‌نظر نرسد [ما] چنین گفته‌ایم.»

نظر کارتر هم همین بود. او گفت‌:‌ «می‌توانیم طوری وانمود کنیم که خروج شاه به تصمیم خود او خواهد بود.»
جمله بعدی کارتر بیانگر این است که انتظار داشته که ایران پس از شاه، نه یک «متحد» بلکه یک کشور «بی‌طرفِ» دوست بماند - به عبارتی روابط واشینگتن با حاکمان آینده در تهران، نه روابطی «ویژه» مانند دوران پهلوی بلکه مانند سایر کشورها بر مبنای احترام متقابل و «عادی» پیش برود.

او افزود: «یک ایرانِ بی‌طرف نباید برای ایالات متحده به عنوان عقب‌گرد تلقی شود.»

در این جلسه بود که کارتر مجوز «مأموریت هایزر» را صادر کرد - اعزام فوری و مخفیانه ژنرال رابرت هایزر، معاون ستاد فرماندهی نیروهای آمریکایی در اروپا، به تهران برای مهار ارتش شاهنشاهی.
مأموریت یک ماهه هایزر خیلی زود به یکی از جنجالی‌ترین اقدامات کارتر در قبال انقلاب ایران تبدیل شد.

هواداران سلطنت هنوز هم هایزر را نماد «خیانت آمریکا به شاه» می‌خوانند و او را مسبب انفعال ارتش و اعلان بی‌طرفی در روز ۲۲ بهمن می‌دانند.

این در حالی‌ است که در روایت جمهوری اسلامی، فرستاده نظامی کارتر به تهران یک کودتاچی ناموفق بود که سران ارتش را به سرکوب تشویق کرد. ژنرال هایزر همه این اتهامات را بی‌اساس می‌دانست.
شماری از گزارش‌های «فوق سری» هایزر به کارتر از تهران که پس از چهار دهه از حالت طبقه‌بندی خارج شده، نشان می‌دهد که هایزر ابتدا برای مأموریتی چند روزه به تهران می‌رود تا به امرای ارتشی که شعارشان «خدا - شاه - میهن» بود بگوید که شاه از «میهن» می‌رود، اما آن‌ها باید در کشور بمانند و دست به اقدامی خودسرانه نزنند.

علاوه‌بر این، هرگونه تلاش برای سرنگونی دولت [بختیار] یا سرکوب خونین معترضان می‌توانست حمایت‌های تسلیحاتی-آموزشی آمریکا به ارتش ایران را به خطر بیندازد.

مأموریت ژنرال آمریکایی اما خیلی زود تا حدود یک ماه دیگر تمدید شد، چرا که کارتر به سفیرش در تهران اعتمادی نداشت (و حتی در پی اخراجش بود). او هایزر را فردی مطیع و قابل اطمینان می‌دید که دستوراتش را به‌طور کامل اجرا می‌کرد.

بنا بر اسناد، زمانی که شاه هنوز ایران را ترک نکرده بود هایزر با اطلاع کامل کارتر، به میانجی‌ پنهان بین امرای ارتش و آیت‌الله محمد بهشتی و مهدی بازرگان، به عنوان نمایندگان خمینی بدل شد؛ چنان‌که وزیر دفاع وقت آمریکا در آستانه رفتن شاه از ایران در گزارشی جداگانه به کارتر می‌نویسد:

«دیدار سران ارتش و رهبران مذهبی هنوز انجام نشده. هایزر تلاش خواهد کرد تدارکات برگزاری این دیدار را تسریع کند. هایزر را از تلاش‌های خودمان، از طریق دولت فرانسه و نیز یکی از نزدیکان خمینی برای تشویق خمینی به تسهیل این دیدار، مطلع کرده‌ام.»
پیام‌های کارتر و خمینی
با قطعی شدن برنامه خروج شاه از ایران، کارتر اجازه تماس محرمانه با خمینی از طریق سفارت آمریکا در پاریس را صادر کرد.

در جریان آن مذاکرات آمریکا متوجه شد خمینی از تکرار سناریوی کودتای ۲۸ مرداد و بازگرداندن شاه به تاج‌وتخت، عمیقاً نگران است.

آیت‌الله خمینی اما اطلاعات ارزشمندتری کسب کرد؛ این‌که برخلاف تصوراتش دولت کارتر اساساً با «بازگشت آرام» او به ایران و نیز تغییر قانون اساسی (به بیان صریح‌تر "تغییر رژیم") مخالف نیست - به شرط آن‌که خشونت گسترده‌ای در نگیرد.
در اسناد آمریکا آمده است: «اگر بتوان یکپارچگی ارتش [ایران] را حفظ کرد، ما معتقدیم بسیار محتمل است که فرماندهی ارتش از هر نظام سیاسی‌ای که در آینده نزدیک انتخاب شود، حمایت کند.»

در پاسخ‌های خمینی به سؤال‌های دولت کارتر درباره آینده منافع آمریکا در ایران، او تصویری از یک حکومت اسلامی ضدکمونیستی را ترسیم کرد که با ایالات متحده تاحدودی روابط دوستانه‌ دارد؛ ثبات منطقه را بر هم نمی‌زند و صادرات نفت به غرب را متوقف نخواهد کرد.

خمینی آن پیشنهاد همکاری را همراه با یک تهدید مطرح کرد: «فعالیت‌ها و اقدامات بختیار و رهبران فعلی ارتش برای مردم ایران زیان‌بار است اما برای دولت آمریکا زیان‌بارتر است؛ به‌ویژه برای آینده آمریکایی‌ها در ایران. این فعالیت‌ها ممکن است باعث شوند که دستورات جدیدی در ایران صادر کنم.»

بنا بر اسناد موجود، کارتر جواب آن پیام مستقیم خمینی را نداد، اما پشت صحنه با فشار بر سران ارتش برای رایزنی با اردوی خمینی راه را برای ورود مسالمت‌آمیز بنیان‌گذار جمهوری اسلامی به کشور هموار کرد.
حدود ده روز بعد که سران ارتش رسماً اعلان بی‌طرفی کردند و انقلاب پیروز شد، کارتر برای اسکی به کمپ دیوید در نزدیکی واشینگتن پایتخت آمریکا رفته بود و در جلسه اضطراری کاخ سفید برای بررسی اوضاع ایران شرکت نداشت.

فرستاده نظامی او به ایران هم بعد از یک ماه تهران را ترک کرده و به مقر فرماندهی‌اش در آلمان بازگشته بود. یکی از آخرین توصیه‌های فرستاده کارتر به سران ارتش که در ایران ماندند و اکثراً هم اعدام شدند، این بود:‌ «اگر مردم خواستند تهران را به آتش بکشند و نابود کنند، مانع‌شان نشوید.
+22
رأی دهید
-2

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۵۰
    kurosh-h - لوند، سوئد

    شاه فقید چند اشتباه اساسی کرد ، در سیاست خارجی : غرب را خشمگین کرد : ۱.تقریبا اولین کشور مطرحی بود که با چین و شوروی رابطه دوستی داشت ، با روس ها قرارداد ذوب آهن را بست ، ۲ شاه شدیدا طرفدار بالا بردن قیمت نفت بر اساس اقتصاد جهانی بود ، رسما تو‌مصاحبه عصبانی بیان کرد که غرب نمیتونه قیمت آرد و گوشت ۲-۳ برابر کنه ولی توقع داشته باشه نفت گران نشه ، ۳. شاه مغرورانه چند بار چشم آبی ها را مسخره و تحقیر کرد ( در عمل هژمونی و اتوریته امپریالیسم را زیر سوال برد ۴. لابی یهودیان و سنای امریکا قاطعانه تقاضای هسته ای کردن ایران را رد ، بستن قرارداد هسته‌ای ایران با المان و فرانسه را توهین به خودشان و خطر امنیتی برای اسراییل یافتند ، در عرصه داخلی ، شاه به درستی از پیوند ارتجاع سرخ و سیاه بیم داست ، اما ارتجاع سیاه مذهبی را خلاصه در جریانات چریکی مسلمان میدید ( فداییان اسلام، مجاهدین ،،، ) در صورتیکه دشمن بزرگ‌تر و حیله گر او در امام زاده ها و حسینیه ها بودند ، شاه علیرغم تجربه ۳۲ و تجارب اروپا ، نیروی ضد شورش خیابانی تشکیل نداد ، و خیابان‌ها را باخت
    10
    31
    دوشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۱:۴۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۲۵
    zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
    kurosh-h - لوند، سوئد
    تنها اشتباه شاه که باعث تمام این وقایع ناهنجار شد٬ این بود که مردم را ادم حساب نمی کرد ! از امریکا حساب میبرد و هارت و پورت زیاد می کرد . ادعای قدرت بزرگ و مهم منطقه را داشت ٬اما از یکی مثل گل سرخی مثل سگ میترسید ٫ ادای یک انسان متمدن و خود را مالک دروازه های تمدن بزرگ می دانست ! و به تمام توصیه های کاسبان دین امثال بروجردی در مواردی چون حق زن در حضانت فرزند و طلاق و چند همسری مرد و حق و حقوق ادیان و اقلیت های مذهبی عمل میکرد .شاه خودش خودش را سالها قبل انقلاب کرده بود! مرتیکه ۵۷ تی چپولی که با یک پخ خمینی از پاریس تنبان خیس کرد و چمدان پر از پول و در رفت ! این بود سرگذشت یک شاه بزدل و خاعن به کشورش!
    15
    1
    دوشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۶
    amirHassna - سیدنی، استرالیا
    zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
    اتفاقا چون خیلی امت همیشه در صحنرو آدم حساب می کرد فک نمی کرد چقدر امت شیعه پرست می تونن بهش ضربه بزنند. آخوندا خوب فهمیدن باید چجوری با ایرانی جماعت برخورد کنن. به قول معروف چاقو دسته خودشو نمی بره!
    1
    6
    دوشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۱۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۲۵
    zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
    amirHassna - سیدنی، استرالیا
    اتفاقا چون آنقدر در توهمات پادشاهی شیعیان و دست حضرت عباس محو شده بود و علاقه اش را همه به علی و خاندانش می‌دانند احمق بود و نادان تا بداند آن کسی که به او ضربه میزند اعتقادات پوچش به اسلام و انبیا است و نوکری نمایندگان آنها و نه خدمت گذاری به یک ملت !
    6
    1
    دوشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۶
    Dave07 - سیدنی، استرالیا
    zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
    بسیار زیباست که دوستانه چپول و کمونیست هم اینجا خودی نشون بدهند.
    1
    2
    دوشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.