پیش از شروع اعتراضات داخلی در سوریه که به سرکوب مرگبار معترضان از سوی حکومت «بشار اسد» منجر شد، هرگز تصور نمیشد که سوریه سرزمین اصلی درگیری میان اسراییل و جمهوری اسلامی و در نهایت پاشنه آشیل روابط بینالمللی ایران، مخصوصا با غرب شود.
حمایت جمهوری اسلامی ایران از اسد ریشه در تاریخ دو حکومت استبدادی منطقه دارد. سوریه در زمان ریاست جمهوری «حافظ اسد»، پدر رییسجمهوری کنونی، تنها کشور عربی بود که از «صدام حسین»، رهبر عراق در تجاوز به ایران و سپس جنگ هشت ساله حمایت نکرد.
با این که رهبری هر دو کشور به نام حزب «بعث» بود، این حزب علیه ایران میجنگید و حزب بعث سوریه در کمال اعجاب، در برابر یک کشور عربی، از ایران حمایت میکرد.
علیرغم ادعای سکولار بودن حکومت سوریه، این اتحاد با نوعی نزدیکی مذهبی و ایدئولوژیک تحکیم شده است. رهبری علوی سوریه یک دهه قبل از انقلاب اسلامی توسط «موسی صدر»، روحانی برجسته شیعه و حتی «علی شریعتی»، نظرپرداز اسلامی، بهعنوان بخشی از جامعه شیعه شناخته شد.
برخی از زیارتگاههای شیعه در دمشق، پایتخت سوریه واقع شدهاند. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی حضور نظامی در سوریه را «دفاع از حرم» میخواند که منظور از آن، اماکن مقدس شیعه است.
مهمتر از همه، هر دو کشور خود را متعهد به «مقاومت» در برابر اسراییل معرفی میکنند. خامنهای سوریه اسد را «خط مقدم مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی» خوانده بود.
سرباز به جای نفت
حتی لیبی که به ایران سلاح میفروخت، با صدام روابط خود را حفظ کرد و در زمان رایگیری در نشستهای بینالمللی کشورهای عربی، همراه با عراق رای میداد.
ایران لطف اسد را با ارسال نفت به سوریه جبران میکرد اما هزینه اصلی برای زمانی ماند که بقای بشار اسد در جنگهای داخلی با جدیترین تهدید ممکن روبهرو شد. به این ترتیب، برای اولین بار حکومت ایران شاخه برونمرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، یعنی نیروی «قدس» و حتی فرماندهان ارتش البته در ابعاد مختصرتری را با نام «ماموریت مستشاری» راهی حمایت بسیار بسیار پرهزینه نظامی از اسد کرد.
بحران سوریه، خونینترین و ویرانگرترین جنگ داخلی منطقه بوده است. جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک نیروی خارجی در سوریه و در کنار مرزهای اسراییل، منابع مالی، نظامی و روابط خارجی و حتی توافق اتمی «برجام» را که مهمترین بخت دوره «علی خامنهای» برای نجات جمهوری اسلامی بود، خرج بشار اسد کرد.
«قاسم سلیمانی»، سرلشکر سپاه و فرمانده نیروی قدس، بخش زیادی از زمان خود را با شروع جنگهای داخلی در سوریه سپری کرد. سلیمانی در دی ۱۳۹۸، ساعاتی پیش از کشته شدن در عملیات هوایی امریکا در حومه بغداد، از دمشق عازم عراق شده بود.
پس گرفتن مناطقی که مخالفان اسد به اشغال خود درآورده بودند و جلوگیری از سقوط دمشق که شرط بقای حکومت اسد بود، به روایت جمهوری اسلامی، از فتوحات سلیمانی بودند. خامنهای گروه تحت فرماندهی او، یعنی نیروی قدس را «سربازان بدون مرز» میخواند و «محمدجواد ظریف»، وزیر خارجه وقت ایران که خود او هم بابت اقداماتش ذیل تحریم منصوبان خامنهای تحت تحریم قرار گرفت، سلیمانی را «سردار مبارزه با تروریسم» توصیف میکرد که امریکا و اروپا باید بابت خدماتش در عراق و خصوصا سوریه از او ممنون باشند.
اینک آنچه دستاوردهای «قاسم سلیمانی» در حفظ شهرهای سوریه خوانده میشد، به سرعت در حال از دست رفتن است؛ «ادلب» و «حماه» سقوط کرده و «حلب» که زمانی پایتخت اقتصادی سوریه بود، عملا از دست رفته استجرقه تشکیل محور مقاومت یا شبه نظامیان به ظاهر مستقل فکر تشکیل گروههای مختلفی شبه نظامی که بعدها به «محور مقاومت» مشهور شدند، از زمان جنگ داخلی سوریه و حضور سپاه در آن شکل گرفت. منظور از محور مقاومت، گروههای شبه نظامی مستقل از ساختار رسمی نظامی اما تحت تسلط کامل مالی آموزشی و تسلیحاتی سپاه هستند.
این فکر که جمهوری اسلامی میتواند با تشکیل این گروهها، هر وقت لازم باشد حملات خود را متوجه امریکا و اسراییل کند بدون این که نیازمند باشد مسوولیت عواقب آن را بپذیرد، اگرچه از زمان تاسیس «حزبالله» لبنان شروع شده بود اما در سوریه به شکل نهایی خود در آمد.
کار تا به آنجا پیش رفت که سپاه پاسداران مهاجران و پناهندگان افغانستانی و پاکستانی عمدتا شیعه را با آموزش راهی مناطق جنگی سوریه میکرد و فرماندهان سپاه را با اعزام از تهران، به هدایت آنها میفرستاد.
لشکر «فاطمیون» متشکل از شیعیان افغانستان و لشکر «زینبیون» که نهایتا دولت پاکستان آن را وارد فهرست گروههای تروریستی خود کرد، از اتباع شیعه این کشور بودند که ماموریت آنها همراه با اعضای حزبالله، نبرد در جبهههای سوریه بود.
ایران در حساسترین امور دفاعی و نظامی سوریه دخالت کرد و از خاک این کشور همزمان برای انتقال تسلیحات پیشرفته به حزبالله استفاده برد.
نبرد برای حفظ پسر حافظ از زمان آغاز درگیریهای داخلی سوریه، وابستگی اسد به ایران افزایش یافت. نیروی قدس به بخشی یکپارچه از ستون فقرات حکومت اسد تبدیل شد و رهبری مداخلات خارجی را که بعدها پای روسیه هم به آن کشیده شد، در میدان برعهده گرفت.
در ابتدا جمهوری اسلامی تلاش میکرد تا حکومت اسد را از سقوط نجات دهد و سپس تقویت کند و جلوی از دست رفتن دمشق و شهرهای استراتژیک شمالی به دست شورشیان را با دخالت محدود، بگیرد. حمایت جمهوری اسلامی از اسد شامل انتقال تسلیحات، کمکهای اقتصادی و مشاوره نظامی بود.
گفته میشود «محمود احمدی نژاد»، رییسجمهوری وقت ایران در زمان شروع جنگ در سوریه مخالف حضور نظامی سپاه در این کشور بوده است اما این امور در ایران ربطی به روسای جمهوری ندارند و تحت نظر و رای خامنهای اداره میشوند.
حدود چهار سال پس از شروع جنگ، موفقیتهای گروههایی مانند «داعش»، «جبههالنصره» و سایر گروههای شورشی، تردیدهای جدی درباره توانایی رژیم اسد برای بقا ایجاد کردند. جمهوری
اسلامی که بقای اسد را بهعنوان یک منفعت استراتژیک میدید، حمایت خود را تشدید و دخالتش در سوریه را افزایش داد و نقش کلیدی در کنار روسیه در تغییر مسیر جنگ به نفع اسد ایفا کرد.
جنگجویان شیعه در خط مقدم نبردهایی بودند که منجر به دستاوردهای مهم ارضی علیه مخالفان شدند؛ بهویژه تصرف حلب که زمانی پایتخت اقتصادی سوریه بود. این نیروها سپس توجه خود را به شرق سوریه معطوف کرده و درگیری محدودی با شبهنظامیان غربگرا که علیه داعش میجنگیدند، داشتند.
سوریه در زمان ریاست جمهوری «حافظ اسد»، پدر رییسجمهوری کنونی، تنها کشور عربی بود که از «صدام حسین»، رهبر سابق عراق در تجاوز به ایران و سپس جنگ هشت ساله حمایت نکردگشودن جبهه رودررویی ایران و اسراییل تشدید حضور ایران در سوریه در طول درگیریها نه تنها برای حمایت از یک متحد بلکه برای حفظ نقش خود در آینده بوده است. سرمایهگذاریهای عظیم ایران در زمینههای مالی، مادی و انسانی در سوریه نشان میدادند که حکومت ایران حضور خود را در سوریه بهعنوان یک پروژه بلندمدت میبیند.
درگیریهای مداوم اسراییل با ایران از همینجا آغاز شدند. در ابتدا ایران میگفت مواضعی که اسراییل هدف قرار میدهد، متعلق به سپاه نیستند.
یک بار حتی دریابان «علی شمخانی»، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی ایران گفت اسراییل یک انبار قالیشویی را زده است. اما به تدریج این حملات به شکل روزمره و عادی درآمدند؛ تا جایی که نیروی هوایی اسراییل به مدت بیش از ۱۰ سال پایگاههای سپاه در سوریه و کاروانهای جابهجایی سلاحهای آن را هدف قرار میداد.
این حملات سرانجام در فروردین ۱۴۰۳ به حمله هوایی به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران و مرگ شماری از فرماندهان رده بالای سپاه منجر شدند که یکی از آنها به نام «محمدرضا زاهدی»، اصلیترین تلفات نیروی سپاه در سوریه پس از ترور سلیمانی عنوان شد.
سرانجام دامنه این حملات به حمله مستقیم ایران و اسراییل به خاک یکدیگر رسید. در آبان ۱۴۰۳، اسراییل دست به یک حمله در خاک ایران زد که ادعا شده ساختار دفاعی را به شکل قابل ملاحظهای تخریب کرده است.
رفتن سپاه به فهرست سازمان تروریستی یکی از دلایلی که دولت «دونالد ترامپ»، رییسجمهوری وقت امریکا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به طور کامل سازمان تروریستی خارجی و یک هدف مشروع برای نظامیان امریکایی اعلام کرد، اقدامات آن در سوریه و عراق بود. حضور گسترده نظامی سپاه در سوریه فقط باعث نشد که در فهرست گروههای تروریستی امریکا وارد شود بلکه یکی از عوامل خروج امریکا از برجام است.
وقتی این توافق در حال به دست آمدن بود، شماری از سناتورها و سیاستمداران امریکا هشدار دادند که جمهوری اسلامی ایران پولهای آزاد شده را صرف تقویت گروههای شبه نظامی و بیثبات کردن منطقه میکند. زمانی که توافق قطعی شد، خامنهای در یک سخنرانی در تهران گفت ایران حمایت مالی از این گروهها را متوقف نمیکند. «حسن نصرالله»، رهبر حزبالله لبنان، اصلیترین گروه نیابتی جمهوری اسلامی که به تازگی در عملیات نظامی اسراییل کشته شد هم با استقبال از توافق گفت که هر زمان ایران پول داشته باشد، گروههای مشابه او هم پول خواهند داشت.
ایرانایر و برچسب حمایت هوایی از تروریسم در یک فایل صوتی که قرار نبود منتشر شود، ظریف گفت: «جان کری» به او اعتراض کرده که پس از رفع تحریم «ایرانایر»، پروازهای این شرکت به دمشق و انتقال اسلحه به سوریه با هواپیماهای مسافری چند برابر شده است.
ظریف روایت کرده است که موضوع را از وزیر راه و شهرسازی میپرسد و او اظهار بیاطلاعی میکند. سپس از رییس ایرانایر سوال میکند و او میگوید سلیمانی شخصا از او خواسته است که این پروازها بیشتر شوند. وقتی ظریف به سلیمانی از این بابت اعتراض کرده، فرمانده نیروی قدس به او پاسخ داده بود که ایرانایر برای انتقال سلاح به سوریه امنتر است.
تحریم ایرانایر مربوط به دهه ۱۳۶۰ بود و ربطی به موضوع اتمی نداشت که در جریان توافق برجام که مختص تحریمهای اتمی بود، محدودیت از روی آن برداشته شود. اما به طور معجزهآسایی با همراهی دولت «باراک اوباما» و کمک کری، وزیر خارجهاش، این شرکت هم از تحریمهای ۳۵ ساله خارج و موفق شد به غیر از یک قرارداد گسترده خرید از «ایرباس»، توافق خرید ۸۰ فروند هواپیما را هم در تهران با «بویینگ» امضا کند که مهمترین توافق تجاری ایران و امریکا در تهران پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بود.
خروج ترامپ از برجام این توافق را به هم زد. در نهایت هم تبادل تسلیحات با روسیه برای ادامه تجاوز نظامی به اوکراین باعث گسترش تحریمهای ایرانایر به موضوع جنگ اوکراین شد و قراردادهای هوایی میان بریتانیا و کشورهای اتحادیه اروپا با ایران را لغو کرد.
باختن همه بختها در شام بشار تا به اینجا حمایت خونین جمهوری اسلامی از حکومت بشار اسد باعث تقویت ایده خروج از برجام، تحریمهای بیشتر علیه جمهوری اسلامی، برچسب تروریستی به ایرانایر، قراردادن سپاه در فهرست تروریستی امریکا، از دست رفتن فرصت رشد اقتصادی و کلنگی شدن جامعه و اقتصاد ایران شد اما حکومت ایران ابراز خرسندی میکرد که موفق شده است حکومت اسد و سرزمین شام را از سقوط حتمی نجات دهد.
اینک آنچه دستاوردهای سلیمانی در حفظ شهرهای سوریه خوانده میشد، به سرعت در حال از دست رفتن است. ادلب و حماه سقوط کردهاند و حلب که زمانی پایتخت اقتصادی سوریه بود، عملا از دست رفته است.
جمهوری اسلامی دیگر بنیه اقتصادی و نیروهای نیابتی قوی و فرماندهان کارآزموده همچون سلیمانی ندارد که به سوریه اعزام کند، در حالی که همه فرصتهای ۱۰ سال اخیر خود را هم پای حکومت پسر حافظ اسد از بین برده است.