* ضمن اعلام انزجار از عملیات جنگ افروزانه اخیر نتانیاهو و کابینه جنایتکارش، از دستگاه رهبری جمهوری اسلامی انتظار دارم به این تجاوز، از راه شنیدن صدای اکثریت معترض به سیاستهای نظام، پاسخ دهد. پیشبرد آشتی ملی پیش نیازی گریز ناپذیر برای مقاوم سازی ایران در برابر هرگونه تجاوز خارجی است.
* جان باختن سرگرد جهاندیده و استوار شاهرخی فر و دیگر قربانیان را به خانواده ایشان و میهن دوستان ایران تسلیت میگویم و کشورهایی که این حمله جنایتکارانه را محکوم کردند را رهین امتنان ملت ایران میدانم.
صحنه سیاسی چهار ضلعی
سیر حوادث تا فروردین گذشته حاکی از آن بود که حاکمیت ایران از مقابله به مثل خودداری میکند و نمی خواهد مستقیما با اسرائیل درگیر شود. اما حمله به کنسولگری ایران در دمشق وضع را تغییر داد. حکومت تصمیم گرفت از خاک ایران اسرائیل را چنان موشک باران کند که پاسخ اسرائیل ایران ناگزیر به حمله متقابل نکند.
اما با عملیات وعده صادق ۲، و به استناد اسناد درز کرده، به نظر میرسید واکنش اسرائیل قرار بود به گونه ای باشد که ایران نتواند آن را نادیده بگیرد. علیرغم رجز خوانی ها، اسرائیل هم از حمایت عملیاتی امریکا برخوردار نشد و هم مجبور شد حملات را در حدی محدود نگاه دارد که بایدن می خواست. به این ترتیب تا اینجا فضایی ساخته شده است که تهران، تل آویو و واشنگتن می توانند از اقدام متقابل عاجل فعلا پرهیز کنند.
با این همه شدت جنگ در غزه و لبنان و تحریکات جنگ طلبان در تل آویو، واشنگتن و در تهران، در حدی است که نیروهای سیاسی کشور هم چنان ناچارند معین کنند که در صورت وقوع جنگ در کدام سو خواهند ایستاد. با توجه به شناختی که ماهیت و عملکرد گرایشهای سیاسی کشور در دست است با روشنی زیاد میتوان پیش بینی کرد که، برخلاف حمله عراق به ایران در مهر ۵۹، امروز موضع شاخص ترین نیروهای سیاسی کشور در قبال حمله اسرائیل و جنگ کاملا متفاوت است:
۱. اقتدار گرایان، تندروهای محور مقاومتی و اکثر فرماندهان سپاه بیشتر «میدانی» فکر کرده و طرفدار تقویت اراده و امکانات مقابله به مثل بوده اند. آنها امروز هم در گسترش جنگ به کشورهای منطقه را نوعی بازدارندگی تلقی می کنند. تعبیر یا تخیل آنان از دیپلماسی منطقه ای ایران این است که سایر کشورها رامتوجه کنند که چنانچه ایران مورد حمله قرار گیرد آن کشورها هم مورد حمله قرار خواهند گرفت.
۲. اصلاح طلبان، به مثابه بخش بزرگی از بدنه جمهوری اسلامی و روح حاکم بر دولت پزشکیان، خواهان تعامل با غرب، اجتناب از رودرویی مستقیم با اسرائیل هستند. آنها برای همگون سازی واکنش کشورهای منطقه در قبال جنگ جاری، برای رسیدن به آتش بس و بازگشت به دیپلماسی تلاش می کنند. آنها عموما ساختن «عمق استراتژیک» را خطرناک و پرهزینه می دانند و بر افزودن بر قدرت دفاعی در درون مرزهای کشور تاکید دارند.
۳. گذار طلبان، یا تحول طلبان، به مثابه بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی، با شعار «نه به جنگ، نه به جمهوری اسلامی» برآمد کرده اند. تصور یا تخیل آنها عموما این است که حاکمان بر ایران و اسرائیل هر دو جنگ طلب و مسئول جنگی هستند که خاورمیانه و کشور ما را تهدید می کند. بسیاری از آنها اعلام می کنند مسئولین جمهوری اسلامی و اسرائیل هر دو مخالف آتش بس و پایان دادن به جنگ کنونی هستند.
۴. سرنگونی طلبان، یعنی بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی سیاست ها و تحریکات جمهوری اسلامی را منشاء اصلی بی ثباتی و جنگ در منطقه ارزیابی می کنند. تخیل و یا تصور آنها این است که تلاش ایران برای نابودی اسرائیل منشاء اصلی جنگ است و بازگشت صلح به منطقه منوط است به پایان دادن به جمهوری اسلامی.
علت اصلی این تقسیم بندی چهار گانه این نیست که همه کسانی که خود را اصلاح طلب، گذار طلب یا سرنگونی طلب می نامند از مواضعی حمایت کنند که بدان متصف شده اند. علت این تقسیم بندی آنست که بیشتر کسانی که خود را با یکی از این عناوین معرفی می کنند با توصیف مواضعشان به صورت فوق تفاهم دارند. وگرنه همه میدانیم که در میان اصلاح طلبان هم گرایش به مقابله به مثل وجود دارد و هم تمایل به اعلام مقصر شناختن حکومت در سوق کشور به سوی جنگ. یا مثلا در میان نیروهایی که برای سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه می کنند کم نیستند فعالینی که حکومت اسرائیل را نژاد پرست و نسل کش معرفی می کنند و کاملا مدافع فلسطین هستند.
در ضمن ۴ ضلعی کردن صحنه سیاست در ایران سنگ پایه اصلی راهبرد سازی اصلاح طلبانه و در عین حال سوبژکتیو است. این جنس ورزی ماست که تعداد اضلاع صحنه سیاست را برای شما تعیین می کند. تعداد «واقعی» اضلاع یا جبهه بندی های سیاسی در کشور ما از دید نیروهای سیاسی مختلف قطعا متفاوت است:
۱. اقتدارگرایان صحنه سیاسی در کشور را ۱ ضلعی می بینند و سایر نیروهای سیاسی را دشمن و یکپارچه و مستحق سرکوب تحلیل می کنند.
۲. براندازان صحنه سیاسی کشور را ۲ ضلعی، به صورت «حکومت و اپوزیسیون» دیده برای هماهنگی و همگرایی اپوزیسیون تلاش می کنند.
۳. گذار طلبان صحنه سیاسی کشور را ۳ ضلعی دیده و برای شکل دهی «صدای سوم» در برابر براندازان و حکومتگران تلاش می کنند.
۴. اصلاح طلبان صحنه سیاسی کشور را ۴ ضلعی می بینند و نسبت به هر ضلع آن جداگانه سیاست گذاری می کنند.
کسان دیگری هم ممکن است باشند که صحنه سیاست در ایران را پنج ضلعی، شش ضلعی، یا بیشتر تصور کنند. کسانی هم هستند که اصلا اعتقادی به جبهه بندی نیروهای سیاسی ندارند. آنها متحدین و مخالفین خود را موردی یا لحظه ای تعریف و انتخاب می کنند.
توضیحات فوق از این نظر لازم بود که خواننده کاملا مطلع باشد چرا من یک طرح ۴ ضلعی را پایه کار قرار می دهم؟ علت این است که مدل ۴ ضلعی بیش از مدل های دیگر با سیاست ها و رفتارهای اصلاح طلبانه و دموکراسی خواهانه خوانایی دارد. برای تنظیم یک رشته مطالبات از حاکمیت، و تنظیم توصیه ها به دیگر نیروهای سیاسی کشور، برای دورتر کردن خطر جنگ اسرائیل علیه ایران، برای سوق کشور به سوی همزیستی و دموکراسی، به ویژه برای توانمند سازی کشور در مسیر توسعه پایدار، از سایر مدل ها کارسازتر است.
الف: مطالبات از حکومت
در زمینه سیاست خارجی
۱. تبعیت کامل میدان از دیپلماسی
از زمان خروج ترامپ از برجام به سرعت کنترل سیاست خارجی ایران از شورای امنیت ملی و بازوی اجرایی آن یعنی وزارت خارجه به سپاه و محافل امنیتی نظامی منتقل شد. دیپلماسی عملا متوقف و فرمانبردار میدان شد. گرچه با گذار از رئیسی-عبداللهیان به پزشکیان-عراقچی تغییری محسوس در جهت درست رخ داده است، اما، کاملا پیداست که نقش و حضور فرماندهان نظامی در تنظیم واکنش کشور در قبال تحرکات طرف مقابل در منطقه، همچنان بسیار جدی و احتمالا هنوز تعیین کننده است.
بدون تبعیت کامل نهادهای نظامی، و تمام نیروهای تحت کنترل آنها، از شورای امنیت ملی، از دولت پزشکیان و از وزارت خارجه، قطعی است که کشور ما به ورطه هایی کشیده می شود از ظرفیت های ضرور برای برون برد خود از آن ورطه برخوردار نیست.
۲. تکذیب قاطع شعار نابودی اسرائیل
جمهوری اسلامی ایران بدون هرگونه مجامله و یا تاخیر باید صراحتا اعلام کند که به تمام قطعنامه های مصوب شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل وفادار است و خواستار اجرای آنها توسط اسرائیل است. حاکمیت جمهوری اسلامی ایران باید در درون و بیرون کشور مراقبت کند که فعالیت ها و شعارهای نیروهای منتسب به ایران در چارجوب سیاست رسمی کشور و منطبق با قطعنامه های شورای امنیت باشد. تابلوها و دیوار نوشته های دال بر نابودی اسرائیل باید برداشته شوند. از پی هر ادعای اسرائیل مبنی بر این که «جمهوری اسلامی خواهان نابودی اسرائیل است» نمایندگان و سخنگویان جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور باید فورا و صراحتا تکذیب و اعلان کنند ایران خواهان تبعیت اسرائیل از قطعنامه های شورای امنیت است.
۳. حفظ همآهنگی کامل با شرکای منطقه ای
یکی از سازنده ترین اقدامات جمهوری اسلامی تلاش هایی است در مسیر برپایی ساز و کارهایی برای همآهنگ سازی واکنش کشورهای منطقه در برابر جنگ جاری. سفرهای آقای عراقچی نشانه ای دلگرم کننده در همین راستاست. ایران باید مکرر اعلام کند که پاسخ ایران به اسرائیل قطعا با همآهنگی با سایر شرکای منطقه ای خواهد بود. ایران به هیچ وجه اجازه نخواهد داد که توطئه اسرائیل برای جدا جدا کردن کشورهای منطقه و رو در رو کردن آنان، تحقق یابد.
فرخ نگهدار (زاده ۱۴ آبان ۱۳۲۵ در تهران) فعال سیاسی چپگرای ایرانی است. او در نوجوانی به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به رهبری بیژن جزنی پیوست تا نهایتاً توسط ساواک دستگیر شد و بهخاطر عضویت در گروه مسلح چریکی مدتی را در زندان سپری کرد.
او بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و در پی انشعاب در این سازمان رهبری جناح اکثریت آن را بر عهده گرفت. نگهدار با آن که به «فعالیت سیاسی مسالمتآمیز در چارچوب حکومت اسلامی» اعتقاد داشت، اما متهم به شرکت در جریان براندازی شد و پس از مدتی زندگی مخفیانه مجبور به ترک ایران شد. با وجود این او همچنان معتقد به اصلاحات در قالب حکومت جمهوری اسلامی است و به همین دلیل مورد انتقاد بسیاری از مخالفان حکومت جمهوری اسلامی و همفکران سابقش قرار دارد. فرخ نگهدار سالهاست که در لندن زندگی میکند.
فرخ نگهدار خواهرزاده محمد صادق و محمدرضا انصاری مدیر و سهامدار شرکت کیسون (شرکت) است.
فرخ نگهدار در مصاحبهای به تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۹۵ با صادق صبا مدعی شد که سالها شعار «مرگ بر سه مفسدین، کارتر و صدام و بگین» را سر میداده.
فرخ نگهدار معتقد است که اصلاح امور در جمهوری اسلامی ممکن هست و این گفته که «ابتدا باید رژیم را عوض کرد تا اصلاحات واقعی امکانپذیر شود» به باور او «بیپایه و زیانبار است».
فرخ نگهدار در توئیتی به تاریخ ۳۱ مه ۲۰۲۱ نوشت: «روز رایگیری با بیرق «نه به رئیسی» به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران خواهم رفت و رای خواهم داد». او در توئیت دیگری به تاریخ ۳ ژوئن نوشت که: «به عبدالناصر همتی رای خواهم داد».