دیدار اسماعیل هنیه، رهبر شاخه سیاسی حماس با علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایراندویچه وله:علی افشاری کشتن اسماعیل هنیه، رهبر شاخه سیاسی حماس، رویارویی و تنش در خاورمیانه را در آستانه مرحله جدیدی قرار داده است. این اقدام ضعف امنیتی جمهوری اسلامی را مشهود و به اعتبار و اقتدار آن لطمه بزرگی زده است.
تصمیم و اجرای موفق سوءقصد به جان هنیه در تهران، جمهوریاسلامی را در موقعیتی دشوار قرار داده است تا هم ضعف امنیتی مشهودش آشکار شده و هم تحقیر و بیحیثیتی سنگینی را تجربه کند. این اقدام غیرمنتظره، بازیگران و ناظران منطقه را نیز مبهوت و در عین حال نگران کرده است. کشتن هنیه، مذاکرات آتشبس که هم دولت قطر و هم دولت آمریکا امیدواریهایی به فرجام رسیدن آن داشتند، را به تعلیق در آورد. این اتفاق بعد از عملیات "طوفان الاقصی" در هفت اکتبر ٢٣∙٢ مهمترین رویداد خاورمیانه بود.
بنیامین نتانیاهو همانطور که در مصاحبه مطبوعاتیاش در روز چهارشنبه ٣١ ژوئیه اعلام کرد، بنای توقف جنگ غزه را ندارد. او بعد از بازگشت از آمریکا، پاسخ درخواستهای جو بایدن، کاملا هریس و دونالد ترامپ را داد که در برابر خواست توقف جنگ آنها تسلیم نشده و بر ادامه جنگ اصرار دارد.
آهنگ تهاجمی دولت اسرائیل در هفته گذشته شتاب بیشتری پیدا کرده است. نخست با اجرای موفق عملیات هوایی، در پاسخ به حمله پهپادی حوثیها، حملات موشکی گستردهای در داخل خاک یمن به تنهایی انجام داد. در ادامه اقامتگاه محمد الضیف را با نادیده گرفتن خطر کشتهشدن غیرنظامیها را هدف قرار داد و با فاصله یک هفته اعلام کرد که وی کشته شده است. البته حماس این موضوع را تا کنون رد کرده است. اقدام بعدی اسرائیل بمباران مرکز وابسته به حزبالله در منطفه ضاحیه بیروت بود که منجر به کشته شدن فواد شکر از چهرههای برجسته این گروه و هفت نفر دیگر در واکنش به کشته شدن دوازده کودک در "مجدل الشمس" واقع در بلندیهای جولان شد. اما مهمترین اقدام اسرائیل که غافلگیرکننده بود، کشتن هنیه در تهران بود!
بدین ترتیب دولت اسرائیل که رئیس آن منفعت شخصی نیز در تداوم جنگ دارد، این پیام را صادر کرد که برای دفع تهاجم جمهوری اسلامی و شبکه نیروهای نیابتیاش آمادگی افزایش سطح تقابل را دارد. البته کماکان اسرائیل بیتمایل برای درگیری جنگ منطقهای است اما برای بازسازی اقتدار نظامی و بازدارندگیاز دسترفتهاش حاضر است هزینه جنگ تمام عیار را بدهد. نتانیاهو روشن ساخت که در آتشبس و تقاضا برای صلح انعطاف نشان نداده و پذیرای بازگشت حماس به موقعیت قبل از علمیات "طوفان الاقصی" در نوار غزه نیست و میخواهد ترتیبات امنیتی مورد نظر جناح تندرو اسرائیل را دیکته کند. ازاینرو همانطور که از قبل پیشبینی بود جنگ غزه تا سال ٢٥∙٢ حداقل ادامه خواهد داشت.
اگرچه فعلا مذاکرات آتشبس با میانجیگری امیر قطر به تعلیق درآمده است. "خلیل الحیه" عضو ارشد حماس که برای شرکت در مراسم تشییع اسماعیل هنیه در تهران سخنرانی کرد، گفت: «با وجود خون و خونریزی صحبت از توافق و آتشبس بیهوده است. چند روز پیش به توافق نزدیک شده بودیم، اما اسرائیل با ترور اسماعیل هنیه همهچیز را پایان داد.» و در عین حال تصریح کرد که فعالیتهای حماس تابعی از افراد نیست. بنابراین این پالس را نیز داد که مذاکرات میتواند ادامه پیدا کند. ازاینرو چشمانداز آینده مذاکرات آتشبس نامعلوم است و پروندهاش بسته نشده است.
دو دیدگاه در این خصوص وجود دارد، یک دیدگاه بالا رفتن سطح تنش را گزیرناپذیر میداند که ممکن است در یک روند صعودی جنگ به ابعاد منطقهای و گسترده ارتقاء پیدا کند. اما دیدگاه دیگری معتقد است که نمایش قدرت اسرائیل در حذف رهبران برجسته حماس و حزبالله لبنان، در نهایت باعث میشود تا محاسبهگری در آنها افزایش یافته و محدوده حملات تهاجمیشان را تعدیل کنند. همچنین نتانیاهو بعد از دو سه عملیات موفق در حذف دشمنانش، از اقتداری در اسرائیل برخوردار شده که میتواند بدون نگرانی از چهرههای افراطی کابینهاش، انعطاف نشان دهد. ازاینرو بعد از فرونشستن غبارهای درگیری جدید، فضا به سمت تنشزدایی رفته و احتمال آتشبس پایدار افزایش پیدا میکند.
ارزیابی در مورد اینکه کدام دیدگاه به واقعیت نزدیک است، در پرتو اطلاعات و شواهد موجود کار دشواری است. نخست نیازمند معلوم شدن چگونگی تصمیمگیری در مورد کشتن هنیه و زمان آن است. گزارش روزنامه نیویورک تایمز مدعی است که این تصمیم ماهها قبل گرفته شده و دو ماه پیش عملیاتی شده است. اگرچه شیوه ترور شرح داده شده در این گزارش با نوع ترور مهدی فخریزاده و انفجار در تاسیسات نطنز تطابق دارد اما در عین حال اعتبار آن مشخص نیست و میتواند بخشی از کارزار ضداطلاعات باشد.
در عین حال تصمیم به این مهمی نمیتواند ظرف چند روز گرفته باشد ولی چندان هم نمیتواند دور باشد. چون اسرائیلیها به لحاظ فنی و اجرائی میتوانستند زودتر هنیه را حذف کنند اما چنین خواستی در گذشته نداشتند. از فردای هفت اکتبر، آنها در پی کشتن یحیی السنوار و محمد الضیف بودند. حال معلوم نیست چه چیزی باعث تغییر ملاحظات آنها شده است؟ آیا فقط افزایش فشار بر حماس و ضرورت شدت عمل بیشتر برای بازسازی بازدارندگی موثر مد نظر بوده و یا ملاحظه دیگری در کار بوده است؟
ترور "فواد شُکر" در لبنان مطابق الگوی قدیمی اسرائیل بود و تعجبی برنیانگیخت. اسرائیل مدعی است که وی مسئول طراحی حمله به "مجدل الشمس" بوده است. اما ترور یکی از رهبران نظامی حزبالله در کانون قدرت این گروه در بیروت، هشدار جدی به دیگر رهبران آنها نیز بود. حزبالله برای بازسازی معادلات بازدارندگی مجبور به واکنش است و به احتمال زیاد باید گستردهتر از قبل به اسرائیل حمله کند و فراتر از نوار شمالی مرزی اسرائیل و بلندیهای جولان را هدف قراردهد. امری که ریسک افزایش درگیری و هدف قرار گرفتن مناطق مسکونی لبنان از سوی اسرائیل را در بر دارد. حزبالله در لبنان برای مدیریت سطح منازعه تحت فشار است. بنابراین همراهی با تهران در مشارکت در عملیات تلافیجویانه علیه کشتن اسماعیل هنیه میتواند مفری برای آنها از تنگنا باشد.
جمهوری اسلامی در حال بررسی نوع واکنش است. تهاجم تحقیرکننده اسرائیل، نشان داد که عملیات "وعده صادق" در ایجاد بازدارندگی موفق نبوده است. استفاده از تعبیر "خونخواهی" از سوی خامنهای و برجسته شدن آن در تبلیغات حکومتی نشانگر قطعیت واکنش حکومت ایران است. به نظر میرسد که ابعاد این واکنش نیز از حمله قبلی بیشتر بوده و به احتمال زیاد شکل جدید و چند لایه خواهد داشت. همچنین حمله هماهنگ از سوی چند جبهه با مشارکت نیروهای نیابتی و همسو در یمن، لبنان، سوریه و عراق نیز محتمل است.
منتهی جمهوری اسلامی به لحاظ راهبردی در تنگنای پرهیز از جنگ همهجانبه و مستقیم با اسرائیل است. کشتن رهبران گروههای نیابتی و کارگزاران امنیتی و نظامی برای جمهوری اسلامی امر جدید و تحملناپذیر نیست. برای آنها اعاده حیثیت و بازسازی بازدارندگی مطرح است که بعید است از سازماندهی یک حمله موردی فراتر برود. اکنون حمله مستقیم از خاک ایران به اسرائیل امر جاافتادهای است که اسرائیلیها انتظار آن را دارند. اما سازماندهی این واکنش در سطحی که منجر به زنجیرهای از حملات متقابل و صعودی نشود، کار سخت هسته سخت قدرت است. تنگناهای دیگر عدم همراهی اکثریت مردم ایران و مشکلات حاد اقتصادی است که هزینههای جنگ ادامهدار و غیرنیابتی را سنگین و تحمل آن را ماموریتی ناممکن میکند. خط قرمز اسرائیل برای واکنش شدید، کشته شدن مقامات و اتباع اسرائیلی است.
استفاده از "خونخواهی" به جای انتقام از سوی خامنهای در ظاهر این فرضیه را قوت میبخشد که نظام به دنبال جبران قتل با قتل و خونریزی است. ولی جمهوری اسلامی و متحدانش به لحاظ اطلاعاتی و امنیتی توان کشتن مقامات ارشد سیاسی و نظامی اسرائیل حتی در بیرون از مرزهای این کشور را ندارند، تلاشهای گذشته حتی در سطح سفیر و کاردار در کشورهای آسیایی و اروپایی و آمریکای لاتین به شکست منجر شده است. از سوی دیگر هدف قرار دادن شهروندان غیرنظامی اسرائیل نیز اگر توان عبور از گنبد آهنین و سپر دفاعی آمریکا و متحدان غربی اسرائیل را داشته باشد، ریسک بالا و غیرمحاسبه شده دارد.
محدوده عمل جمهوری اسلامی اگر از حد آسیب بیشتر به مراکز نظامی اسرائیل با اصابت موشک و پهپاد محتمل فراتر برود و خطوط قرمز آمریکا و اسرائیل را بشکند، با واکنش سنگین آنها مواجه خواهد شد. توان جمهوری اسلامی نیز در انجام عملیات مرگبار در داخل خاک اسرائیل بخصوص برای مقامات نظامی محل تردید است، مگر آنکه غیرنظامیها هدف قرار بگیرند. در عین حال به نظر میرسد کماکان برای جمهوری اسلامی، بعد نمایشی از ارزش نظامی و عملیاتی بالاتر باشد.
البته وضعیت ناپایدار خاورمیانه و نبود چشمانداز امیدوارکننده برای کاهش تنشها به گونهای است که ممکن است هر لحظه اتفاق پیشبینی ناپذیری رخ بدهد و دیگ جوش مناقشات به سرحد انفجار برسد. اما تجارب گذشته و رصد کردن تحولات و تنگناهای راهبردی که طرفهای درگیری دارند، باعث میشود که افزایش تنشها در شرایط آستانهای قرار گرفته و تحولات به سمت جنگ بزرگ منطقهای نرود؛ اگرچه به آن نزدیک شده است.