این روزها ایرانیان به انحاء گوناگون از سوی طرفداران نامزد شکست خورده در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری تحقیر میشوند. از ایجاد دوگانه علی/ معاویه گرفته تا متهم ساختن هواداران پزشکیان به نادانی، بیبصیرتی و فقدان بلوغ سیاسی. در تازهترین اظهارنظر هم یکی نوشته؛ خلایق هر چه لایق، لیاقت شما رو نداشتند آقا سعید! پیشتر در این سخنرانی با استناد به سخنان و مدعیات سعید جلیلی نشان دادم که؛ چرا او رییسجمهور مناسبی برای ایران امروز نیست؟ اما در این فرصت مایلم به این پرسش پاسخ دهم که؛ چرا خوشبختانه ما لیاقت آقا سعید را نداشتیم؟!
ایران فقط تا سال ۱۴۲۹ برای ورود به مسیر توسعه فرصت دارد. پس از آن سالمندی جمعیت ایجاب میکند که تمام درآمدهای نفت و گاز صرف مراقبتهای درمانی سالخوردگان شود. از همینرو اگر نتوانیم در این مدت به اجماعی در ساخت قدرت بر سر ضرورت حرکت به سوی توسعه دست یابیم آینده تیره و تاری در انتظار فرزندانمان است.
ایران امروز نه با مسئله بلکه با بحران مهاجرت روبروست. وضعیتی که صرفا محدود به نخبگان نبوده و تمام اقشار را متاثر ساخته است. بیم آن میرود که با تداوم وضع موجود ذخیره ارزشمند بخش پزشکی کشور از حضور نیروهای کیفی تهی شده و در آینده نزدیک نیازمند حضور پزشکانی از هند و پاکستان باشیم.
در سایهی یک جهان فرصت اکنون با کشوری مواجهیم که نه گذرگاه خط لولههای بینالمللی بهشمار میرود و نه مسیر عبور کریدورهای مهم ترانزیتی! نقشههای موجود هم نشان میدهند که اکنون تمام این مزیتهای استراتژیک ایران ما را دور زدهاند. وضعیتی که ادامه آن نه برای ما توسعه به ارمغان میآورد، نه امنیت پایدار!
انتخابات اخیر نشان داد که ما همچنان با شکاف فزاینده ملت- دولت روبرو هستیم. بیش از پنجاه درصد جمعیت به رغم هشدارها و انذارها حاضر به شرکت در انتخابات نشدند و با آن بهشدت احساس بیگانگی کردند. روشن است که با حضور سعید جلیلی هم نه با ترمیم بلکه با تعمیق این شکاف روبرو میشدیم.
در جهانی اینچنین پیچیده و ایرانی اینچنین متکثر ادعای داشتن برنامه برای تمام ساحتهای زندگی شهروندان از جنس دعوت به همان ناکجاآبادی است که به تعبیر کارل پوپر جز خشونت به ارمغان نمیآورد. آنان که پیش از این به دلیل مواضع افراطیشان ایرانیان را از خود رنجانده بودند چگونه انتظار داشتند نماینده جمهور باشند؟!
ایرانیان دو سده است که برای توسعهیافتگی تلاش کرده و در مسیری پرسنگلاخ و توام با فراز و فرودهای بسیار گام بر میدارند. حال با این اوصاف چگونه میتوانند به فردی اطمینان کنند که با این توهم آمده است که؛ پیشرفت کشور را با اتمام انتخابات آغاز، و عقب ماندگیهای چند صد ساله را در چند سال جبران نماید؟!
ایران امروز بیش از خیالپردازی و رویا فروشی به واقع بینی و روشننگری نیازمند است. کشوری که تا نیم قرن گذشته از پیشاهنگان توسعه در آسیا بوده است اکنون حتی از رقبای منطقهای خود عقب مانده و مزیتهای خود برای حرکت در این مسیر را به سرعت از دست میدهد. این کشور دیگر تاب تکرار معجزه هزاره سوم را ندارد.