یک سپاهی سابق: اگر من اشتباهی به فرماندهی کل قوا می‌رسیدم چه می کردم؟؟

رحیم قمیشی،رزمنده سابق در جنگ ایران و عراق ، منتقد و تحلیلگر جنگ و بازنشسته سپاه پاسداران که از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹ در اسارت ارتش صدام بود، می نویسد:
 
سریال زیبایی ده‌ها سال پیش پخش می‌شد به نام سلطان و شبان، با بازی درخشان مهدی هاشمی.

شبان بینوا به کاخ برده می‌شود تا طالع بدشگون سلطان دفع شود، و سلطان به‌جای او به گله‌داری مشغول می‌شود.

ناگهان چوپان با تصمیمات ساده‌ای همه را غافلگیر می‌کند و می‌شود شاهی با کفایت و شاه پیشین که از عهده اداره یک گله گوسفند هم برنمی‌آید.

از دیشب فکر می‌کنم اگر به عنوان یک چوپان ساده، در همین سال‌ها، اشتباهی به فرماندهی کل قوای کشورم می‌رسیدم، چه می‌کردم؟ آیا فقط بلدم ایراد بگیرم!؟

قبل از هر اتفاقی فرماندهان ارشد نظامی را جمع می‌کردم و می‌گفتم حالا که سیاست شما و مای سلطان فرمانده کل قوا، به درست یا به غلط، کمک رسمی به حماس و جهاد اسلامی و حزب‌الله و انصاراالله یمن شده، بالاخره اسرائیل هم تماشا که نمی‌کند و یک وقت یک غلطی می‌کند، نیروگاه مهمی از ما را می‌زند، بمبی در تهران می‌اندازد، مقامی از ما را می‌زند. سناریوی شما برای تلافی چیست؟

دیمونا، تلاویو یا حیفا و چطور!؟

چرت و پرت هم گوش نمی‌کردم، فقط برنامه‌ای قابل اجرا، نه به فضل امدادهای غیبی و نه با کمک امام زمان و از این حرفها.

حتما فرماندهان سناریویی واقعی دارند که اگر نداشتند همه‌شان را برکنار می‌کردم و در سیاست حمایت تسلیحاتی و علنی‌ام از گروه‌های غیردولتی، تجدید نظر اساسی می‌کردم.

اما منِ شبان بیسواد را موقعی برده‌اند به کاخ، که دیر شده. حمایت‌ها شده، اسرائیل هم سفارت و خاک کشورم را رسماً زده و کلی از فرماندهانم را به خاک و خون کشیده.

منِ که از جنگ همیشه بدم می‌آید، می‌دانم در جنگ‌ها غالبا نامردها پیروز می‌شوند. ولی از آن طرف هم می‌دانم پاسخ ندادن به تجاوز هم، عین بی‌عرضگی است و از فردا کشورم توسری‌خور کل جهان خواهد شد.

اول از همه برنامه‌های رادیو تلویزیون را قطع کرده، شخصا حاضر می‌شدم و گزارش اتفاقات را صادقانه به مردم و خبرنگاران می‌دادم. خیلی جدی، آرام و دلگرم‌کننده.

می‌گذاشتم خبرنگاران هم سؤال کنند تا جواب‌های صریح و محکمم چند بار تکرار شود، اینکه ما بر سر جان اتباع کشورمان، با کسی شوخی نداریم. ما ایرانیم و ایرانی ذلت نمی‌پذیرد و از این حرف‌ها.

همان‌جا اعلام می‌کردم حداکثر یک‌هفته به اسرائیل فرصت می‌دهم تا رسماً اعلام کند اشتباهی مرتکب شده و قصدش زدن کشورم یا سفارتخانه‌ام نبوده.

تمام خسارات وارده را می‌پردازد و ضمن عذرخواهی، تعهد می‌دهد از این پس قوانین بین‌المللی را رعایت کرده و دیگر از این غلط‌ها نکند. (مثلا خودم هم به قوانین بین‌المللی متعهد هستم!)

یک وقت عذرخواهی کرد و تعهد داد جبران کند. چه بهتر!

دنیا می‌فهمد من جنگ‌طلب نیستم و اسرائیل خیره سری کرده. کشورم برنده شده.

اما ظرف یک هفته عذر که نخواست هیچ، دقیقا خود سفارت و سفیرم را هم نشانه گرفت و کشت.

جهان می‌فهمد من قصد جنگ نداشته‌ام، اما اسرائیل دارد از جنگ استقبال می‌کند!

آن وقت به فرماندهان می‌گویم بسم‌الله سناریو را پیاده کنید.

مثلا اعلام کنید شهروندان شمال اسرائیل آنجا را تخلیه کنند، تا آسیب نبینند، چون به‌زودی یکی از مناطق شمال اسرائیل مورد هدف سنگین ما قرار خواهد گرفت.

بعد می‌گوییم حالا جنوب را تخلیه کنید، گنبد آهنین شما کلیدش در دست ماست!!

حالا ببینید ثمره غلط اضافی شما چیست.

قشنگ می‌زنم هااا.

به اینهایی هم که می‌گویند اسرائیل اصلا دنبال عکس‌العمل تو بوده، می‌گویم خفه شوید! من بنشینم نگاه کنم مردم کشورم آش و لاش شوند که نمی‌خواهم جنگ کنم، پس این همه موشک برای کِی بوده!؟

و اگر فرماندهانم بگویند نمی‌توانیم...
می‌گویم بسیار غلط کردید شاخ و شانه کشیدید.
غلط کردید نام‌نویسی کردید برای عملیات.
غلط کردید مشاوره دادید که مشکلی نیست.
همه را می‌فرستم برای چوپانی یا دادگاه صحرایی
و خودم هم متواضعانه استعفا می‌دهم.

- مردم یک فرمانده کل قوای دیگر انتخاب کنید. من ناتوان بودم. من گول خوردم، من حساب اینجاها را نکرده بودم. من مقصرم. اصلا خودم خودم را مجازات می‌کنم، قبل از اینکه دادگاهی‌ام کنید!

بعد یک چوپان می‌مُرد
و مردم از دست توهمات یک سلطان
نجات پیدا می‌کردند..
+51
رأی دهید
-5

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۸۴
    siavash786 - شیکاگو، ایالات متحده امریکا

    می شدی شامی کباب
    2
    44
    ‌چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۸
    PERTAPANI - بن، آلمان

    این صغری کبری هایی که این میچینه همش وقتگیره و آقای خامنه ای حال و حوصله این کارها را نداره ایشون وقتی ببینه کسی باهاش کاری نداره واسه خودش میتازونه وقتی هم ببینه هوا پس و دیگه نمیتونه شکم خالی باد درکنه راحت قمبل قهرمانانه رو هوا میکنه و خیال همه رو راحت
    4
    57
    ‌چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    Momijii - توکیو، ژاپن

    عجب سرگذشتی داشتی کَل رحیم ! تو برو بشو نووِلیست ، یا نویسنده داستان‌های تخیلی !! بهت بیشتر میاد !
    1
    23
    ‌چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.