صرفنظر از شباهتهای ظاهری مجتبی خامنهای به پدرش، این احتمال زیاد است که اطرافیان رهبر کنونی تداوم وضعیت موجود را در رهبری احتمالی پسرش میبینندرادیو فردا،مصطفی خلجی
همزمان با برگزاری انتخابات مجلس خبرگان رهبری اظهارنظرهایی درباره احتمال انتخاب مجتبی، فرزند علی خامنهای، به رهبری جمهوری اسلامی پس از مرگ پدرش مطرح شده است.
برخی ناظران سیاسی معتقدند که همه قلعوقمعهای پیش از انتخابات کنونی خبرگان برای فراهم کردن بستر مناسب انتخاب فردی بوده که حکومت مایل است او را بهعنوان رهبر آینده معرفی کند.
یک عضو مجلس خبرگان رهبری اخیراً در مصاحبهای ادعا کرد که رهبر جمهوری اسلامی «حتی با بررسی» یکی از فرزندانش بهعنوان نامزد رهبری آینده حکومت هم مخالفت کرده است.
اما آیا واقعاً علی خامنهای مخالف رهبر شدن پسرش است؟ رهبری احتمالی مجتبی خامنهای در قیاس با دیگر نامزدهای رهبری پس از مرگ خامنهای چه امتیازات و چه چالشهایی برای آینده جمهوری اسلامی در پی خواهد آورد؟ دو دهه حضور در پشت صحنه سیاست موضوع دخالتهای مجتبی خامنهای در عرصه سیاسی ایران و حتی احتمال رهبر شدن او بعد از مرگ پدرش، اکنون حدود دو دهه است که با وجود هشدارهای مکرر منتقدان جمهوری اسلامی همچنان مطرح است.
یکی از نقاط عطف در علنی شدن مداخلههای مجتبی خامنهای در سطوح بالای سیاست در جمهوری اسلامی مربوط به ۱۸ سال پیش یعنی انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۴ است که منجر به پیروزی محمود احمدینژاد شد.
در آن زمان، مهدی کروبی یکی از معدود صداهایی بود که جرئت کرد مداخلات مجتبی خامنهای را با ذکر نام علنی کند.
آقای کروبی که بهمرور بیشتر مورد غضب حکومت قرار گرفت، مجتبی خامنهای را به دخالت در انتخابات آن سال و حمایت از برخی کاندیداها متهم کرد.
اما در سالهای بعد، بیش از آن که موضوع مداخلات مجتبی خامنهای در اموری چون انتخابات مطرح شود، موضوعی اساسیتر، یعنی به دست گرفتن قدرت رهبری پس از مرگ پدرش مطرح شد.
نظام سیاسی جمهوری اسلامی به گونهای طراحی شده که قدرت سیاسی، مذهبی و نظامی و حتی اقتصادی در مقام اول کشور یعنی «ولی فقیه» تجمیع شده است.
براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی، نمایندگان مجلس خبرگان رهبری که وظیفه انتخاب رهبر را برعهده دارند، منعی برای انتخاب فرزند یا دیگر بستگان رهبر قبلی به عنوان جانشینش ندارند.
با این حال، بر اساس پیشینه انتخاب رهبر در جمهوری اسلامی و همچنین شعارها و ادعاهایی که همواره مقامات درباره «مردمسالاری دینی» مطرح کردهاند، ابراز موافقت با انتقال موروثی رهبری حتی برای حامیان حکومت چندان ساده نیست.
بنابراین، جا انداختن جانشینی احتمالی مجتبی خامنهای در افکار عمومی امری زمانبر و در عین حال حساس است.
در سالهای اخیر تبلیغات مستقیم یا غیرمستقیم درباره مجتبی خامنهای بهمرور پررنگتر شده است. برای نمونه، حضور او در راهپیماییها، قرار گرفتنش در کنار فرماندهان عالیرتبه سپاه و انتشار عکس از تدریس دروس حوزوی، جملگی میتوانند اقداماتی برای آمادهسازی افکار عمومی تفسیر شوند. سیاست کنونی نظام در برابر مجتبی خامنهای اکنون سیاست مقامات ارشد جمهوری اسلامی در پاسخ به پرسش مهم احتمال رهبر شدن مجتبی خامنهای این است که از یک سو منکر اتخاذ تصمیم قطعی درباره رهبر شدن او شوند و از سوی دیگر بر «توانایی و شایستگی» مجتبی خامنهای بهعنوان رهبر احتمالی آینده جمهوری اسلامی تاکید کنند.
در تازهترین اظهارنظر، صادق محمدی، نایبرئیس مجمع عمومی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دهم اسفند و یک روز پیش از برگزاری انتخابات خبرگان رهبری گفت که هنوز رهبر آینده انتخاب نشده و این مسئله «فقط و فقط در مجلس خبرگان آینده طرح میشود». او اما بلافاصله تأکید کرد که مجتبی خامنهای «یک فقیه مسلم است که سالهاست در قم درس خارج فقه و اصول دارد و بهعنوان یکی از گزینهها میتواند مطرح باشد».
اما ظاهراً بحث درباره آینده مجتبی خامنهای در اندرونی حکومت بهطور جدیتر مطرح میشود.
این ادعا که موضوع رهبر آینده فقط در مجلس خبرگان جدید مطرح میشود، اکنون با اظهارات یک عضو مجلس خبرگان نقض شده است.
روز نهم اسفند محمود محمدی عراقی، عضو مجلس خبرگان رهبری، فاش کرد که یک بار در «کمیته سهنفره» خبرگان درباره یکی از فرزندان علی خامنهای که بهگفته او «از نظر علمی در سطح بالایی است»، بحث شده است.
محمدی عراقی مستقیماً نام مجتبی خامنهای را ذکر نکرد، اما در سالهای اخیر تبلیغات گستردهای برای این ادعا صورت گرفته که مجتبی خامنهای «مجتهد» است و دروس حوزوی را در سطح بالا تدریس میکند؛ ادعاهایی که توجیه میکند او صلاحیت حوزوی رسیدن به مقام «ولایت فقیه» را دارد. سکوت معنادار علی و مجتبی خامنهای هرچند محمدی عراقی مدعی شده که علی خامنهای از طرح نام فرزندش بهعنوان گزینه رهبری نهی کرده، اما تاکنون هیچ سند و اظهارنظر عمومی از خامنهای مبنی بر مخالفت او با رهبر شدن فرزندش وجود ندارد.
در سال ۱۳۵۹ روحالله خمینی در نامهای به ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت، علناً با نخستوزیر شدن فرزندش احمد خمینی مخالفت کرد و نوشت: «بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدی این امور شوند.»
اما با وجود علنی شدن احتمال جانشینی مجتبی خامنهای و حتی جنجالی شدن آن، تاکنون هم خود مجتبی خامنهای و هم پدرش علی خامنهای در این زمینه سکوت کردهاند.
در شرایطی که رهبر جمهوری اسلامی در جزئیترین مسائل کشور اظهارنظر میکند، تکذیب نکردن گزارشها درباره احتمال رهبر شدن پسرش اعتراض منتقدان جمهوری اسلامی را بلند کرده است.
مرداد سال گذشته، میرحسین موسوی، آخرین نخستوزیر جمهوری اسلامی که از سال ۱۳۸۹ در زندان خانگی است، در مورد احتمال موروثی شدن رهبری در ایران هشدار داد و نوشت: «سیزده سال است که اخبار این توطئه شنیده میشود. اگر بهراستی در پی آن نیستند، چرا یک بار چنین نیتی را تکذیب نمیکنند؟» امتیازات و چالشهای رهبر شدن مجتبی برای جمهوری اسلامی رهبر جمهوری اسلامی در دهههای گذشته، چهرههای نسل اول جمهوری اسلامی را یکی یکی کنار زد یا آنان را ساکت کرد. او نه تنها هیچ رقیبی از آن نسل برای خود نگذاشته بلکه چهرههای نسبتاً متفاوتی را که احتمال رهبر شدنشان پس از خودش میرفت نیز از عرصه سیاست محو کرده است.
در چنین عرصه خلوتی، اولین امتیازی که رهبر شدن احتمالی مجتبی خامنهای برای پدرش دارد این است که خاطر او و حلقه نزدیکش را تا حدود زیادی نسبت به سرنوشت جمهوری اسلامی پس از رهبر کنونی آرام میکند.
صرفنظر از شباهتهای ظاهری، این احتمال زیاد است که خامنهای و اطرافیانش، بهویژه فرماندهان ارشد نظامی، تداوم وضعیت سیاسی و امنیتی موجود را در رهبری احتمالی مجتبی خامنهای بیش از دیگران ببینند.
اما بزرگترین چالش بر سر راه چنین گزینهای، اقناع افکار عمومی و مهمتر از آن طبقه سیاسیون در ایران است. بسیاری از فعالان و حتی برخی مقامات پیشین هشدار دادهاند که رهبری احتمالی مجتبی خامنهای را برنمیتابند یا این که چنین گزینهای پایدار نخواهد بود.
مقاومت شدید عمومی نیز که گاهی خود را در شعارهای معترضان در جریان اعتراضات سراسری نشان میدهد، خطر انتخاب یکباره مجتبی خامنهای پس از مرگ پدرش را دوچندان کرده است.
با در نظر گرفتن امتیازات و خطرات رهبری احتمالی مجتبی خامنهای، انتخاب وسوسهانگیز این گزینه برای جمهوری اسلامی میتواند شکافهایی را که طی دههها رهبری پدرش در بدنه حکومت با سرکوب شدید پوشانده شده، به یکباره عیان کند و زلزله و ناپایداری سیاسی را منجر شود.